eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر
564 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
198 ویدیو
100 فایل
اولویتم فعالیت در مجازی است فعلاً
مشاهده در ایتا
دانلود
نویسنده: زهرا ملک‌ثابت بازهم آرزوهایمان را به دست او می‌سپاریم؛ کسی که همه چیز را می‌داند. می‌داند که ما فراموشکاریم و همه چیز را نمی‌دانیم. ای کاش یادمان نرود که بگوییم: اگرچه ما فراموشکاریم و همه چیز را نمی‌دانیم؛ تو بهترین را قَدَر کن! 🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋 ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال حرفه داستان مجاز نیست ❎️ https://eitaa.com/joinchat/2199322957C1c653d496d
داستان: خوش‌غیرت نویسنده: زهرا ملک‌ثابت چِ ... قَ ...آ... آآ...آآآ... آروم شدم. آروم شدم از سوزش و سرزنش. سرزنشی که سوزشش از ردّ قاچوشون بدتر بود. _ به تو چه که خودتو انداختی وسط؟ همه بدبختی از همین به تو چه‌ها شروع شد و با راست میگه به من چه‌ها، فاجعه شد. من چیزی داشتم که سازش سرش نمی‌شد. چیزی داشتم که شدم: خوش‌غیرت. اول داستان می‌خواستم بگم: چِ یعنی چاره‌ساز خداست آ یعنی آرامش در جوار خداست قَ یعنی قهرمان واقعی با خداست وَ این داستان ادامه خواهد داشت... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال حرفه‌داستان مجاز نیست. @herfeyedastan 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @yazd_basijnews
داستان: خوش‌غیرت نویسنده: زهرا ملک‌ثابت " برای شهید حمید الداغی " چِ ... قَ ...آ... آآ...آآآ... آروم شدم. آروم شدم از سوزش و سرزنش. سرزنشی که سوزشش از ردّ چاقوشون بدتر بود. _ به تو چه که خودتو انداختی وسط؟ همه بدبختی از همین به تو چه‌ها شروع شد و با راست میگه به من چه‌ها، فاجعه شد. من چیزی داشتم که سازش سرش نمی‌شد. چیزی داشتم که شدم: خوش‌غیرت. اول داستان می‌خواستم بگم: چِ یعنی چاره‌ساز خداست آ یعنی آرامش در جوار خداست قَ یعنی قهرمان واقعی با خداست وَ این داستان ادامه خواهد داشت... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال حرفه‌داستان مجاز نیست. @herfeyedastan 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ شهادت: ۸ / اردیبهشت/ ۱۴۰۲
داستان: هر نخل، یک نفر است نویسنده: نرگس جودکی هر نخل که سر می برید، کشته نیست. شهید است، اماخیالی نیست. پاجوش ها هستند. اگر مثل انگلیس وعراق در خون غرق شان کنید، خیالی نیست. پاجوش ها هستند. اگر باران تیر هم ببارد، خیالی نیست. در ذهن فرد، فردشان یک جبهه خاطرات هشت سال مردانگی است. نخل ها، سالهاست دل دادند وسر باختند. آنها، وارثان نخل های سوخته اند. آنها ، حافظان پلاک وپوتین های پوسیده اند. زمستان می‌رود.کارون پر آب ونخلستان سر سبز می شود. دوباره عاشقی می کنند و از عطر طارونه ها مست می شوند. "سالروز آزاد سازی خرمشهر گرامی باد" @herfeyedastan
📍سری دوم لیست هشتگ‌های کاربردی حرفه‌داستان ( سال ۱۴۰۲ ) ( تشریح روند فعالیت‌های گروه ادبی حرفه‌داستان از آغاز تا کنون ☕️ ) ( 📚 مشترک) ( 📚 مشترک ) ( 📚 مستقل یا فردی ) ( 📚 مشترک) ( افاضات مدیر گروه 😁) ( داستان کوچک ایرانی) ( تحلیلگر: زهرا ملک‌ثابت) 🎬 روتوش ( تحلیلگر: زهرا ملک‌ثابت) 📗 دختران آفتاب 📘 زن، زندگی، آزادی 📙 باباگوریو ( مدرس: زهرا ملک‌ثابت) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan
از دل سنگ هم خون می‌جوشد و بر رگ‌های جلدِ مَرمرینش طرح جاودانه‌ای خلق می‌‌شود. از سنگ‌دل چه بیرون می‌زند؟! 🖋 زهرا ملک‌ثابت ●●●●●●●●●●● گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan ●●●●●●●●●●●● کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال حرفه‌داستان جایز نیست ❎️
میم مادر و مرگ در حجره حجره ات پیچیده شاه چراغی. 🖋 هما ایران پور ●●●●●●●●●●●● گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan ●●●●●●●●●●●● کپی بدون ذکر نام نویسنده و حرفه داستان جایز نیست ❎️
چند قدم تا لمس دست‌های وضو گرفته‌اش به ضریح مانده بود که صدای اذان بلند شد و آینه‌‌کاری‌های حرم رنگ‌ شهادتش را انعکاس دادند. چادر سفید کفنش شد. 🖋 محدثه محمودآبادی ●●●●●●●●●●●● گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan ●●●●●●●●●●●● کپی بدون ذکر نام نویسنده و حرفه داستان جایز نیست ❎️
می‌شنوی؟ صدای نقاره می‌آید چه شوری به پا شده؟ چه کسی حاجت‌روا گشته؟ بر سنگ‌فرش صحن حرم، خطّ خون کیست؟ صدای نقاره می‌گوید این نوای جنون است خون کبوتری‌ست که فواره می‌زند؛ گویی نذر شهادتش، قبول گشته ✍️زهرا بابلی ●●●●●●●●●●●● گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan ●●●●●●●●●●●● کپی بدون ذکر نام نویسنده و حرفه داستان جایز نیست ❎️
قراری بسته ای انگار در وعده گاه عشق هنگام غروب در وقت اذان که گلدسته وگنبد فیروزه ای ات فریاد بزنند مظلومیت تو را با ندای حی علی خیر العمل تا گره بخورد دستان حلقه شده بر ضریحت با این نوای الهی در صحن حرمت که چه قدر کبو ترانه گلگون شده است از خون مشتاقانِ بی قرارت 🖋ملیحه جوریزی ●●●●●●●●●●●● گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan ●●●●●●●●●●●● کپی بدون ذکر نام نویسنده و حرفه داستان جایز نیست ❎️
متن‌های کوتاه به مناسبت سالگرد حادثه شاهچراغ ۱. گلبرگ‌ لاله‌ها و پر سفید کبوتران، جلای تازه‌ای داده به فیروزه گنبدِ شاهچراغی. 🖋 زهرا ملک‌ثابت ●●●●●●●●●●●● ۲. از دل سنگ هم خون می‌جوشد و بر رگ‌های جلدِ مَرمرینش طرح جاودانه‌ای خلق می‌‌شود. از سنگ‌دل چه بیرون می‌زند؟! 🖋 زهرا ملک‌ثابت ●●●●●●●●●●● گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan ●●●●●●●●●●●● ۳. چند قدم تا لمس دست‌های وضو گرفته‌اش به ضریح مانده بود که صدای اذان بلند شد و آینه‌‌کاری‌های حرم رنگ‌ شهادتش را انعکاس دادند. چادر سفید کفنش شد. 🖋 محدثه محمودآبادی ●●●●●●●●●●● گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan ●●●●●●●●●●●● ۴. می‌شنوی؟ صدای نقاره می‌آید چه شوری به پا شده؟ چه کسی حاجت‌روا گشته؟ بر سنگ‌فرش صحن حرم، خطّ خون کیست؟ صدای نقاره می‌گوید این نوای جنون است خون کبوتری‌ست که فواره می‌زند؛ گویی نذر شهادتش، قبول گشته ✍️زهرا بابلی ●●●●●●●●●●●● گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan ●●●●●●●●●●●● ۵. قراری بسته ای انگار در وعده گاه عشق هنگام غروب در وقت اذان که گلدسته وگنبد فیروزه ای ات فریاد بزنند مظلومیت تو را با ندای حی علی خیر العمل تا گره بخورد دستان حلقه شده بر ضریحت با این نوای الهی در صحن حرمت که چه قدر کبو ترانه گلگون شده است از خون مشتاقانِ بی قرارت 🖋ملیحه جوریزی ●●●●●●●●●●●● گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan ●●●●●●●●●●●● ۶. میم مادر و مرگ در حجره حجره ات پیچیده شاه چراغی. 🖋 هما ایران پور ●●●●●●●●●●●● گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan ●●●●●●●●●●●● ۷. پدرم می‌گفت باید در بالاترین نقطه بایستی تا "پرواز" کنی. شاهچراغ که رفتیم، فهمیدم بالاترین "نقطه" کجاست! 🖋 مبینا خلیل‌زاده ●●●●●●●●●●● ۸. کاشی‌هایت بوی کودکانی را می‌دهد که سرهاشان برای شهادت سجده کرد. 🖋 مبینا خلیل‌زاده 🌷🌷🌷🌷🌷🌷