eitaa logo
روستای هزاوه
2.5هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
1هزار ویدیو
183 فایل
کانالی برای معرفی روستای هزاوه، فرهنگ، جغرافیا، مشاهیر، تاریخ و اتفاقات ارتباط با ما 👇👇👇👇 👇👇👇👇👇 @Irajahmadihezaveh
مشاهده در ایتا
دانلود
اربعین نذری شله زرد منزل حاج مرتضی عسگری هزاوه @hezavegram https://eitaa.com/hezavehvillage
"" ، برنام (عنوان ) کتابی است از "۱". مجموعه داستان کوتاه " کفش ها و آدمها " دارای ۲۶ داستان در ۸۶ صفحه است که با شمارگان ۵۰۰ جلد در بهار ۱۴۰۳ با بهای ۸۵ هزارتومان پا به بازار کتاب گذاشت. در این جا برای آشنایی بیشتر با این کتاب و همچنین قلم نویسنده اش ، کوتاه شده ی یکی از این ۲۶ داستان که نام کتاب هم از همین داستان () گرفته شده، گفتاورد می شود : " مسجد این قدر شلوغ بود که می شد فهمید با کوچک ترین بهانه ای طبق معمول بزرگترا علیه بچه ها قیام می کنند و بچه ها رو از مسجد میندازن بیرون . عجیب بود وقتی که مسجد خلوت بود التماس ما بچه ها رو می کردند که بریم مسجد اما به محض شلوغ شدن مسجد به راحتی ما رو اخراج می کردند . هنوز روحانی محل نیومده بود که حسین دسته گل به آب داد، با قند زد توی کله محسن و محسن هم زد زیر گریه !                          حاج علی بلند شد و گفت: کار کدوم توله بزی بود؟  صدا از هیچ کس بلند نشد ، بعد حاج علی انگشتش رو به طرف من گرفت و گفت : تو بودی ، آره ؟ هنوز کلمه ای از دهنم خارج نشده بود که گوش راستم پیچونده شد و از مسجد پرتم کرد بیرون . یخ زده بودم ، عصبانی هم بودم ، بی گناه مجرم شناخته بودم ! دلم می خواست حاج علی را بکشم .نمی تونستم اونجا بمونم ، باید می رفتم خونه ، چند قدم که رفتم یه چیزی توی ذهنم جرقه زد ، برگشتم توی همون راهرو تاریک ورودی مسجد، یه عالمه کفش روی هم ریخته وسوسه ام می کرد ، بیرون از راهرو هیچ کس نبود، دستام رو بردم زیر کفش ها، نفهمیدم چند تا کفش برداشتم ، اما یه بغل پر از کفش ، جوی آب درست کنار همون راهرو بود ، کفش ها رو ریختم توی جوی آب ، دوباره برگشتم و باز یه بغل کفش و جوی آب . . . ! بعد هم با سرعت به طرف خونه دویدم . کرسی داغ بود، مادر بزرگ تعجب کرد که چرا زود برگشتم . تازه فهمیدم چکار کردم ، تازه ترسیدم ، اگر کفش های پدر بزرگ هم توی اون کفش ها باشه چی ؟ پدر بزرگ خیلی دیر از مسجد اومد ، گوش دادم روی پله ها صدای کفش هاش می اومد ، پس کفش های پدر بزرگ قاطی اون کفش ها نبوده ، خودم رو به خواب زدم ، مادر بزرگ به پدر بزرگ گفت : چرا این قدر دیر اومدی؟ پدر بزرگ گفت : نمی دونم کدوم جوون مرگ شده ای کفشای مردم رو ریخته بود توی جوی آب ، نصفی از مردم یا کفش نداشتند یا فقط یه لنگه کفش داشتن ، پاپتی موندن توی این برف ، خیلی معطل شدیم . مادر بزرگ گفت : خوب بوده که کفش های تو رو نبردند . پدر بزرگ گفت : نه اونایی که زود اومده بودند مسجد کفش هاشون طرف داخل بود . . . لا به لای صحبت های پدر بزرگ دستگیرم شد که کی پابرهنه مونده و کی با یه لنگه کفش ! فردا صبح موضوع توی محل کفش های دیشب بود ، کفش های حاج علی توی طاقچه مسجد بوده و طبیعتا سالم. تا چند روز بعد بچه ها از پایین دست جوی آب لنگه کفش پیدا می کردند و می رسوندند به دست صاحبش! ۱- از تا پیش از انتشار مجموعه داستان کوتاه " کفش ها و آدم ها" ، چهار کتاب دیگر در همین زمینه با نام های : " " ، " " ، " " ،              " " و یک کتاب در زمینه تاریخ با نام : " " ، چاپ و منتشر شده است. . ۱۷ شهریور ۱۴۰۳ ، . https://t.me/+asJRmnx5nO82NDdk کانال تلگرام اراک(سلطان آباد عراق) https://chat.whatsapp.com/CXdEjeqHYl6FPZ3EVfnJeR کانال واتس آپ اراک(سلطان آباد عراق) https://chat.whatsapp.com/IdPUrTKqgWDDfKH1UUgO5h https://eitaa.com/hezavehvillage
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام خانواده محترم بادکوبه ای ضایعه درگذشت مادر مهربان‌تان را از صمیم قلب تسلیت عرض می‌کنم خداوند متعال روح پاکش را با سرورش فاطمه زهراء محشور نماید و به بازماندگان صبر جزیل عنایت فرماید.   محمودافشار ، خانواده امینی هزاوه، موبایل سجاد، فرهادی هزاوه، درودگر، نادعلی هزاوه، بادکوبه، احمدی هزاوه، رضایی هزاوه، خانمحمدی هزاوه @hezavegram https://eitaa.com/hezavehvillage
🔸 پنجشنبه های فرهنگی خانه امیرکبیر دو قرن تاریخ اراک همراه با سخنرانی نويسنده کتاب " امارت عِجلیان " جناب آقای عرفان ساوئی و سخنرانی دکتر ابراهیم اصلانی استاد دانشگاه اراک و ایرج احمدی هزاوه و اجرای جناب آقای صفری تاریخ: پنجشنبه ۵ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸:۰۰ مکان: هزاوه، خانه امیرکبیر ✅ همگی دعوتید هیئت امنای خانه تاریخی امیرکبیر، شورا و دهیاری روستای هزاوه @hezavegram https://eitaa.com/hezavehvillage
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق با نهایت احترام و رعایت ادب و در کمال تواضع و ارادت و با عرض سپاس ، بدین وسیله مراتب قدردانی و تشکر خود را از یکایک شما سروران ، دوستان ، آشنایان و بستگان که با حضور ارزشمندتان ، ارسال تاج گل و همدردی در مراسم تشییع ، تدفین و مجلس ترحیم مرحومه مریم همتی هزاوه شرکت نموده و با ابراز همدردی ، موجب تسلی خاطرمان شدید صمیمانه تقدیر و سپاسگزاری می‌نمایم . از این که به علت تألمات روحی ، توفیق تشکر حضوری میسر نشد ، قلباً پوزش می‌طلبم . امیدوارم خداوند بزرگ عنایت فرماید تا بتوانم لطف و زحمات یکایک شما عزیزان را جبران نمایم . از طرف ابوالفضل بیرامی @hezavegram
حرف سبیل سخت شد ما و حاج باقری مرحوم باقر صالحی معروف به حاج باقری از اهالی مرزیجران بود، مردی بی آزار ، خوش برخورد و خنده رو، به شدت به شاهنامه علاقه داشت، گاهی برایش شاهنامه می‌خواندم، شبی با مرحوم کدخدا مهرعلی صالحی شاهنامه خواندیم و کارمان به جر و بحث کشید، می گفت من شاهنامه تو را قبول ندارم ! روح هر دو شاد @hezavegram
اعلامیه چهلمین روز درگذشت مرحومه مغفوره شادروان بانو اکرم محمدی هزاوه فرزند مرحوم استاد حسینقلی محمدی هزاوه همسر جناب آقای حاج رحمان محمدی هزاوه @hezavegram https://eitaa.com/hezavehvillage
این زباله ها با کامیون اینجا خالی شده از اراک هم نیاوردند! کار کیه؟ خدا بیامرزه عام حسین عام میرزا  رو ، اینجور وقتا یه چیزی می گفت که مشهور بود! @hezavegram https://eitaa.com/hezavehvillage
💟 اراک ، کمی بازار گردی ۱. سرای فدایی دفتر بازرگانی، خواربار، صندوق قرض الحسنه، انبار برنج و چای ۲.سرای نبی زاده  پوشاک، فرش، کفش، لوازم خانگی کاربری لباس و کفش ۳.سرای ناظمی خیاطی، فرش، کاموا، انبار ۴.سرای کریمی لوازم خانگی، خرده فروشی، برنج و چای ۵.سرای کرمانشاهی‌ها انبار، لوازم خانگی، خامه فرش، پارچه ۶.سرای کتابفروش‌ها انبار ، کتابفروش‌ها،فرش و خامه فرش ۷.سرای کاشانی برنج، فرش ۸.سرای صندوق سازها  فرش، صندوق سازی، پشتی ۹.سرای فلسطین پوشاک، فرش، پشتی، خیاطی، تعمیرات سماور و وسایل الکترونیکی ۱۰.سرای آقایی انبار فرش و خامه ۱۱.سرای حاجباشی فرش ۱۲.سرای مسگرها مسگری، فروش ظروف آلومینیوم و روی ۱۳.سرای نوذری فرش، رفوگری، طراحی نقشه‌کشی نقشینه فرش ۱۴.سرای گلشن خرازی، فرش، کفش ، فرش ۱۵.سرای تقوایی فرش، حوله، لوازم الکتریکی ۱۶.سرای هزاوه ای‌ها فرش ۱۷.سرای اکبریان انبار، فرش، سراجی، لوازم جانبی کفش ۱۸.سرای قمی‌ها نجاری، انبار کفش، آبکاری ظروف مسی و برنجی ۱۹.سرای نو قهوه‌خانه، خواربار، فرش، انبار فرش ۱۹ سرا و ۱۱ تیمچه @hezavegram https://eitaa.com/hezavehvillage
🔸 سوال امشب کانال هزاوه نام گذرهای بازار اراک را بنویسید بارم: هر گذر دو نیم نمره! پاسخ سوال فردا همینجا @hezavegram https://eitaa.com/hezavehvillage
💟 ( آتشگاه هزاوه ) تمام آتشگاه‌ها را بر روی تپه‌هایی با ارتفاع مناسب، نسبت به زمین‌های اطراف می‌ساختند. خارج از محل سکونت اصلی و نه با فاصله خیلی زیاد تا از دشت‌های اطراف قابل دیدن و رویت باشد و از گزند آب در امان باشد. چرا؟ چون اگر آتش آتشگاه خاموش می‌گشت نشانه فرود آمدن یک بلیه و آسیب بود و یمن نداشت تا آتش افروخته می‌شد هزاران اتفاق بد اعتقاد داشتند که می‌افتاد. در نزدیکی همین تپه، تپه دیگری را مخصوص دفن اموات یا قرار دادن غیر از دفن نمودن اموات لحاظ می‌کردند که موسوم به تپه‌های نور می‌بود (چقانور). این کلمه ترکی نیست بلکه کلمه‌ای اوستایی ست به معنای تپه و کوه چنانچه در این تپه کاوش‌هایی انجام گیرد قطعاً به این مساله _از دنیای گذشتگاه اهالی_برخورد خواهند کرد. سرزمینی بدین قدمت با چنین پیشینه کهن امکان ندارد که پرستش‌گاه توحیدی نداشته باشد. تپه بزرگ و باستانی هزوشن یا هزاوه سفلی تقریباً در ابتدای ورودی هزاوه و پس از گذشتن از منطقه معروف به قلعه، قرار گرفته است. در این تپه بقایای ساختمان‌ها و بناهای نسبتاً بزرگی دیده می‌شود که با سنگ و خشت ساخته شده‌اند. خشت‌هایی بسیار بزرگتر از خشت‌های امروزی که گاهی ابعاد آن ۴۰ در ۴۰ سانتی متر هم می‌رسد. بناها و ساختمان‌های آن به طور کامل تخریب شده و به مرور به صورت تپه‌ای درآمده است. از زمان ساخت این بنا و حتی تخریب آن تاریخ دقیقی در دست نیست، اما نوع ساخت آن و معرف آن است که این بنا متعلق به دوره ساسانیان بوده است. به نوعی قلعه‌ای با کاربرد نظامی و مسکونی بوده. در گذشته این تپه بارها توسط افراد سودجو و به صورت غیرمجاز مورد حفاری قرار گرفته و بنا به نقل قول‌ها آثار و اشیایی بسیار قیمتی در آن‌جا کشف شده است. پیدا شدن اجسادی در این تپه که دارای سر و فک و اندام بیش از اندازه بزرگ بوده‌اند و نحوه خاکسپاری آن‌ها که اجساد را به طلوع آفتاب دفن گردیده‌اند، باعث شده که اهالی روستا این تپه و اجساد کشف شده را به گبرها نسبت دهند. این تپه دقیقاً در کنار قنات خونی (آب چم) قرار گرفته است. از نکات قابل جالب این است که خانه‌های موجود در قلعه از داخل حصار قلعه به داخل کوره آب قنات خونی دسترسی داشته و بدون نیاز به خروج از قلعه امکان دسترسی به آب را داشته‌اند، که دلیل آن به خاطر تامین آب اهالی هنگام محاصره احتمالی بوده است. این تپه هم اکنون در میان باغ‌های منطقه هزوشن قرار گرفته است. در واقع بخشی از تپه تبدیل به باغ شده است، به این باغ‌ها، باغ‌های پاتپه (پای تپه) و یا گرده تپه می‌گویند. درقسمت شمال آن باغ‌های قلعه قرار دارد، در جنوب غربی، منطقه چقا (چقانور، چغاناور) و در جنوب شرقی آن باغ‌های دشت آور (دشت اوز) قرار دارد. در قسمت جنوب تپه، رودخانه هزوشن قرار گرفته است. قلعه در زمان خود به گونه‌ای ساخته شده است که از طرف مهاجمین امکان پرتاب سنگ و از کوه‌های اطراف به آن دسترسی وجود نداشته باشد. اتاق‌های نسبتاً بزرگ داخل تپه که در حال حاضر فقط دیوارهای آن قابل دیدن هستند و نیز وجود زاغه و راه‌های تنگ و باریکی که امکان تردد انسان به حالت ایستاده در آن‌ها وجود نداشته است، از ویژگی‌های این بنا است. در قدیم حتی، از وجود حمام و آب انبار و... در این تپه روایت شده که در حال حاضر به طور کامل تخریب گردیده‌اند. راجع به این تپه گفته‌هایی شبیه به افسانه هم وجود دارد ازجمله: سنگی که صد نفر هم قادر به تکان دادنش نبودند، وجود شهری در داخل تپه، وجود جوی‌های متعدد آب در داخل قلعه که از قنات خونی منشعب شده، وجود گنج و طلا در تپه، کاوش ژاندارمری در در سال‌های قبل از انقلاب در تپه و استخراج زنجیره‌های بزرگ طلا و انتقال آن به تهران و غیره. در هر صورت، فارغ از این گفته‌ها، این تپه ارزش تحقیق و تفحص تاریخی بیشتری دارد، اگر چه در سال ۱۳۸۷ این تپه ثبت ملی شد اما به هیچ‌وجه از تعرض در امان نمانده است. بنایی که در دوره اشکانیان و یا ساسانیان ساخته شده و هم اکنون تبدیل به تپه‌ای با تن چاک‌چاک شده است. حفظ این تپه باستانی نیاز به همت عموم اهالی و طبیعت‌گردان و نیز اداره کل میراث فرهنگی دارد. برگرفته از کتاب به قلم https://eitaa.com/hezavehvillage
✅ قابل توجه باغداران محترم منطقه‌ هزوشن آب قنات هزوشن از جمعه شب شش گیر می باشد . با توجه به اینکه برای رعایت حال باغداران از پائیز تا کنون آب هزوشن پنج گیر بود از روز شنبه که " شاه او " هست چرخش دونگ آب از ساعت شش غروب می باشد، امشب بیستم هست و " قاق او " جمعه است. سر جمعدار قنات هزوشن @hezavegram https://eitaa.com/hezavehvillage