تبارک الله از این فتنهها که در سر #ما ست!
این، #ما هستیم.
جای احتمالا پانصد و خوردهای نفرِ دیگر در عکس خالی است.
شاید کمی هم بیشتر!
در ذهن من، «ما» مخففِ «مبناییهای ایران» است.
از دیروز دارم گوشتکوب به مغزم میکوبم تا نخود و لوبیای حسوحالم را بکوبم و خوشطعمش کنم و بنویسم، ولی نمیشود.
میخواستم بنویسم اینکه عدهای، جمعه ساعت ۷ صبح از خواب و استراحت خود میزنند و پا میشوند و از روی مسیر سفرنامهای که ۱۴۰سال پیش نوشته شده حرکت میکنند، چه معنایی میدهد بهجز دیوانگی؟ یک دیوانگیِ ستایششده.
و این دیوانگی، #هر دیوانگیِ متولدشده یا متولدپسازاینِ مبنا، صدقهسر آن آقای عمامهبهسر است.
اینکه کلهٔ سحر بلند شوی و از قم بیایی تهران و دلگرمی شاگردهایت باشی که دور هم جمع شدهاند، یک دل وسیع و پُرهیبت میخواهد.
نمیدانم خودش میداند یا نه؛ اما این مرد، خیلی جاها الگوی پویایی و خستگیناپذیری و نشاط و شادابی است برای من.
خدا حفظش کند.
من که برای تداوم خودش و تفکرش دعاگویم و صدقهدهنده.
تورلیدر نشده بودیم که شدیم :)
پ.ن: تصویر، برای برنامهٔ سفرنامهگردی ادوارد براون باحضور اهالی سهکتاب و گعده است.
#سهکتاب
#گعده
#ما
#جوانآراسته_خدا_نگهت_داره_برامون! (استاد! ما خیلی چاکریم، به زبان دیگر :) )
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
این هر سه، در ظاهر منم.
اما میتوانم محکم بگویم فقط پایینی منم.
مصطفای هجده تیر دو سال پیش که روی زیرانداز، وسط بلوارِ روبروی پیتزا چمن، دراز کشیده و چشمانش را بسته و دارد با خودش فکر میکند که حجمِ غمِ چندساعتهٔ سرازیرشده را باید چطور مدیریت کند، خیلی بیش از دو سال از من فاصله دارد!
مصطفای تکیهداده به مرمرهای سبز و پرتقالیِ پشت در گوهرشاد در عرفهٔ پارسال هم دیگر من نیست.
من در این دو سال، خیلی بیشتر بزرگ شدم. سخت بود، تلخ بود، عذاب بود... ولی رفت و ما ماندیم.
من و تو ماندیم.
تویی که هر سهٔ این مصطفا ها را قاب کردی برایم. خدا حفظت کند.
#مثل_خاراندن_یک_زخم_پس_از_خوب_شدن...
پ.ن: یک روز که توانستم خودافشایی کنم، از دردِ هجده تیر هزاروچهارصد خواهم نوشت.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
986.3K
#قافخوانی؛ قسمت ۸۷
صفحات ۳۳۴ تا ۳۳۷
❇️ و صحابه با رسول گفتند که «یا رسولالله! چون بودی اگر تو ایشان را لعنت کردی؟»
گفت: «مرا به رحمت فرستادهاند، نه بدانکه لعنت کنم.»
🔷 رشمیز. [ رَ ] (اِ) ارضه . ارضة. جانورکی چوب خواره. کرمی است چوب خوار که به عربی ارضة و به هندی دیمک گویند. کرم چوب خوار.
🔷 تشدد. [ ت َ ش َدْ دُ ] (ع مص) سخت شدن. سخت و دشوارشدن کاری. سختی نمودن در چیزی .
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
رضا براهنی - خانم زیبا.mp3
28.16M
دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا!
با توام ایرانه خانم زیبا...
شعری از #رضا_براهنی با صدای خودش.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.31M
#قافخوانی؛ قسمت ۸۸
صفحات ۳۳۸ تا ۳۴۱
🔷 حمیت (حَ یَّ) [ع . حمیة] (اِمص.) مروت ، جوانمردی
🔷 خبث. [ خ ُ ب ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خبیث.
🔷 فناء. [ ف ِ ] ( ع اِ ) گرداگرد
🔷 مسامحت. [ م ُ م َ ح َ ] ( ع مص ) مسامحة. مسامحه. با هم کار آسان گرفتن؛ مشتق از سمح که به معنی جوانمردی و آسان گرفتن است.
🔷 مبیت. [ م ُ ب َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) آن که اراده کاری کند در شب و تدبیر آن نماید.
🔷 حجر. [ح َ] (ع مص) بازداشتن. منع کردن یعنی بازداشتن کسی را از تصرف در مال خویش و حرام کردن.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ای #امید جان! گفتی «چیست آرزوی تو»
گر وصال ممکن نیست، ترک آرزو کردن...
#محمد_قهرمان
#طهران_عزیز_من
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.12M
#قافخوانی؛ قسمت ۸۹
صفحات ۳۴۲ تا ۳۴۴
🔷 عجم. [ ع َ ج َ ] ( اِخ ) خلاف عرب.
🔷 منقاد. [ م ُ ] ( ع ص ) فرمانبردار.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
انشاءالله در ضمیمهٔ جمعهٔ هفتهٔ آیندهٔ روزنامهٔ ایران، پیشنهادات مفصل محرمی را تقدیم خواهیم کرد.
اما
بسیار بسیار پیشنهاد میکنم این مقتلِ نوجوانانه را برای نوجوانانتان هدیه بگیرید و شب اول محرم بهشان بدهید. به قیمتش میارزد و پشیمان نمیشوید و مطمئن باشید که خودتان هم رهایش نخواهید کرد.
در عین محتوای درجهیک، از فرمی هنری و بسیار ارزشمند بهره برده است.
احتمالا سخت پیدا شود. از کتابفروشیها مخصوصا شعب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرسان شوید.
#تشنهلبان
#حمید_گروگان
#نشر_کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
سیمین دانشور.mp3
32.63M
داستان کوتاه بیبی شهربانو
نوشته: #سیمین_دانشور
با صدای خودِ خانوم
چاپشده در کتاب #شهری_چون_بهشت
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
995.8K
#قافخوانی؛ قسمت ۹۰
صفحات ۳۴۵ تا ۳۴۷
🔷 ناصح. [ص ِ] (ع ص) نصیحتکننده.
🔷 تلطف. [ت َ ل َطْ طُ] (ع مص) بر یکدیگر نرمی کردن.
🔷 سفاهت. [س َ هََ] (ع اِمص) فرومایگی و بیخبری و سبکی عقل
🔷 (اِ تِ لَ) [ع . استمالة] ۱- (مص م .) دلجویی کردن. ۲- (اِمص.) دلجویی، نوازش.
🔷 مجوف. [ م ُ ج َوْ وَ ] ( ع ص ) میان تهی. چیزی که جوف کرده شده و از اندرون خالی باشد.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
گویند که لحظه ایست «رُندیدنِ باک»
آن لحظه هزار بار، تقدیم تو باد!
رندکردنِ این بزرگوار، از پاسخدادن به سوالِ «برنامهتون برای آیندهٔ زندگی چیه؟» که پدرخانمِ آیندهٔ احتمالی در جلسهٔ خواستگاری از شما میپرسه هم سختتره!
و یادش بخیر...
پدرجونم -خدارحمتشون کنه- در جواب این پاسخ در حالیکه مشغول کَندنِ پوست سیب بودن، به یاری من اومدن و گفتن: «فعلا که میخواد زن بگیره» 😁
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف