eitaa logo
حسینیه مقتل
5.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
358 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
از علی علیه السلام در کربلا 🔹می‌نویسد: مردى از قبیله بنى ضَبّه گفت هنگامى که على علیه السلام در کربلا فرود آمد، من حاضر بودم. ایشان رفت و در کنارى ایستاد و با دستش اشاره کرد و فرمود: ✳️«آنجا جایگاه فرود آمدن مَرکب هایشان و سمت چپ، جاى بار و بُنه شان است». 🔸سپس با دستانش به زمین زد و مُشتى از خاک آن را برگرفت و آن را بویید و فرمود : ✳️«وه که چه خون هایى بر آن، ریخته مى شود!» . 🔹بعدها حسین علیه السلام آمد و در کربلا فرود آمد. من در میان سوارانى بودم که ابن زیاد آنها را به سوى حسین علیه السلام روانه کرده بود. هنگامى که رسیدم گویى به جایگاه على علیه السلام و اشاره با دستش مى نگریستم. ✳️اسبم را چرخاندم و به سوى حسین بن على علیه السلام بازگشتم و بر او سلام دادم و به او گفتم: پدرت داناترینِ مردم بود و من در فلان موقع کنارش بودم. او چنین و چنان فرمود . به خدا سوگند، تو در این زمان ، کُشته مى شوى! 🔷حسین علیه السلام فرمود: 🔶«تو مى‌خواهى چه کنى؟ آیا به ما مى‌پیوندى، یا به خانواده ات ملحق مى‌شوى ؟»  ✳️گفتم: به خدا سوگند من فردى بدهکار و عیالوارم. به خانواده ام ملحق مى‌شوم. حسین علیه السلام فرمود: 😭«حال که به ما نمى‌پیوندى نیازت را از این مال (مالى که پیشِ رویش نهاده شده بود) بردار پیش از آن که بر تو حرام شود . سپس خود را نجات بده که ـ به خدا سوگند ـ هر کس فریاد یاری خواهىِ ما و برق شمشیرها را ببیند و یارى مان ندهد، بر زبان پیامبر صلى الله علیه و آله لعن شده است» . 🔸گفتم: به خدا سوگند، امروز هر دو کار را با هم انجام نمى دهم. مالت را بگیرم و رهایت کنم؟! مرد ضَبّى، باز گشت و حسین علیه السلام را وا نهاد. -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸… عن رجل من بنی ضبّة : شَهِدتُ عَلِیّا علیه السلام حینَ نَزَلَ کَربَلاءَ ، فَانطَلَقَ فَقامَ ناحِیَةً ، فَأَومَأَ بِیَدِهِ، فَقالَ: مُناخُ رِکابِهِم أمامَهُ ، ومَوضِعُ رِحالِهِم عَن یَسارِهِ ، فَضَرَبَ بِیَدَیهِ الأَرضَ ، فَأَخَذَ مِنَ الأَرضِ قَبضَةً ، فَشَمَّها فَقالَ : واحَبَّذَا الدِّماءُ یُسفَکُ فیهِ .ثُمَّ جاءَ الحُسَینُ علیه السلام فَنَزَلَ کَربَلاءَ . قالَ الضَّبِّیُّ : فَکُنتُ فِی الخَیلِ الَّتی بَعَثَهَا ابنُ زِیادٍ إلَى الحُسَینِ علیه السلام ؛ فَلَمّا قَدِمتُ فَکَأَنَّما نَظَرتُ إلى مَقامِ عَلِیٍّ علیه السلام وإشارَتِهِ بِیَدِهِ ، فَقَلَبتُ فَرَسی، ثُمَّ انصَرَفتُ إلَى الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَسَلَّمتُ عَلَیهِ ، وقُلتُ لَهُ : إنَّ أباکَ کانَ أعلَمَ النّاسِ ، وإنّی شَهِدتُهُ فی زَمَنِ کَذا وکَذا قالَ : کَذا وکَذا ، وإنَّکَ ـ وَاللّه ِ ـ لَمَقتولٌ السّاعَةَ . قالَ : فَما تُریدُ أن تَصنَعَ أنتَ ؟ أتَلحَقُ بِنا ، أم تَلحَقُ بِأَهلِکَ ؟ قُلتُ : وَاللّه ِ ، إنَّ عَلَیَّ لَدَینا ، وإنَّ لی لَعِیالاً ، وما أظُنُّ إلّا سَأَلحَقُ بِأَهلی . قالَ : أمّا لا ، فَخُذ مِن هذَا المالِ حاجَتَکَ ـ وإذا مالٌ مَوضوعٌ بَینَ یَدَیهِ ـ قَبلَ أن یَحرُمَ عَلَیکَ ، ثُمَّ النَّجاءَ ، فَوَاللّه ِ ، لا یَسمَعُ الدّاعِیَةَ أحَدٌ ولا یَرَى البارِقَةَأحَدٌ ولا یُعینُنا ، إلّا کانَ مَلعونا عَلى لِسانِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله . قالَ : قُلتُ : وَاللّه ، لا أجمَعُ الیَومَ أمرَینِ : آخُذُ مالَکَ ، وأخذُلُکَ . فَانصَرَفَ وتَرَکَهُ . -------------------------------------------------- 📘 العالیة، ابن حجر عسقلانی: ج ۴ ص ٣٢۶ ح ۴۵١٧:ترجمه:  ابن حجر عسقلانی در المطالب العالیه ج ۴ ص ٣٢۶ ح ۴۵١٧ . علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹ابو مخنف‏ گوید: چون‏ نامه‏ عبید زیاد را حرّ بن‏ یزید برای امام حسین(ع) خواند، حرکت کردند تا به‏ زمین‏ كربلا رسیدند؛ ✳️اسبى‏_كه‏ امام‏ بر آن‏ سوار بود ایستاد. امام‏ فرود آمد و اسب دیگری‏ سوار شد، اسب گام‏ بر نداشت‏؛ هفت‏ یا هشت‏ بار حضرت‏ این‏ كار كرد و همچنان اسب ها حرکت نکردند.(1) 🔸حضرت چون این حالت را دید از نام آن زمین پرسید؛ ▪️كسى گفت: یا بن رسول اللّه! غاضریّه. ▪️فرمود: نام دیگری هم دارد؟ كسى گفت: نینوا. ▪️فرمود: دیگر؟ كسى گفت: شاطئ الفرات. ▪️فرمود: دیگر؟ كسى گفت: كربلا. 🔹چون امام(ع) این نام را شنید، آهى سرد کشید و فرمود: ارض كرب و بلاء.(2) و به یاران فرمود: بایستید و فرود آیید كه 🔻این جا خوابگاه شتران ماست و در 🔻این جا خون هاى ما ریخته شود و حریم ما ضایع گردد و مردان ما را بكشند و كودكان ما را ذبح كنند و دوستان ما بدین خاك به زیارت ما آیند و به همین خاك جدم رسول خدا(ص) مرا وعده فرمود و سخن او تغییری نمی کند.(3) 🔹آن‏گاه فرود آمدند و رحل بینداختند و حضرت این اشعار را زمزمه می نمودند: یا دهر أفّ لك من خلیل كم لك بالإشراق و الاصیل‏ اى روزگار! عجب بد دوستى و رفیقى هستى تو، و چه بسیار در هر طلوع و غروب. من طالب بحقّه قتیل‏ و الدّهر لا یقنع بالبدیل‏ حقّ‏جویانى را مى‏كشى، و هرگز به جانشین دیگرى قانع نیستى. و كلّ حىّ سالك سبیلى ما اقرب الوعد من الرحیل‏ هر زنده‏اى راه مرا خواهد پیمود و چه وعده كوچیدن از این دنیا نزدیك است! و انّما الامر الى الجلیل سبحان ربّى ما له مثیل‏ و این رحلت به سوى رب جلیل و منزّهى است كه هیچ مثل و مانندى ندارد.   😭علىّ بن الحسین علیه السلام گوید: من چون این ابیات را شنیدم، گلویم را بغضی فرا گرفت ولی خویشتن داری نمودم(4) 😭ولى عمّه‏ ام زینب(س) طاقت از دست داد و شروع به زارى نمود و آرام آرام جانب حسین آمد و می‏گفت: اى برادر من و اى نور دو دیده و اى جا‏نشین گذشتگان و جمال بازماندگان!(5) این کلام کسی است که به مرگ برایش قطعی شده است.(6) 🔹امام(ع) به او نگریست و فرمود: اى خواهر! شیطان رجیم، حلم تو را نبرد. اهل آسمان ها همه معدوم شوند و خاكیان نمانند «كلّ شى‏ء هالك الّا وجهه له الحكم و الیه ترجعون». 🔸پدر و جد من كه از من بهتر بودند رفتند و من و دیگر مؤمنان باید بدیشان اقتدا کنیم. مبادا چون من كشته شوم گریبان بر من چاك زنى و روى بخراشى و موى خود را آشفته نمایی.(7) 🔸این روایت بدین گونه نیز آمده: «هنگامی که زینب(س) مضمون این ابیات را شنید، در جای دیگری با زنان و دختران تنها بود، تاب نیاورد و با پای برهنه در حالی که جامه اش به زمین می کشید بیرون آمد، مقابل حضرت ایستاد و گفت: وای از این مصیبت! ای کاش من می مردم. امروز مادرم فاطمه زهرا(س) و پدرم علی(ع) و برادرم حسن زکی(ع) در کنارم نیستند. ای جانشین گذشتگان و ای پناه بازماندگان. 🔹امام(ع) نگاهی به خواهر انداخت و فرمود: «خواهرم شیطان شکیبایی تو را نرباید.» زینب(س) عرض کرد: «پدر و مادرم به فدایت! آیا تو به این زودی کشته می شوی؟ جانم فدای تو» آن گاه از گریه گلوگیر شده اشک از دو چشم خود به صورت روان داشت. امام(ع) فرمود: «هیهات، هیهات، اگر مرغ قطا را به حال خود وا می گذاشتند می خوابید.» 🔸زینب(س) عرض کرد: ای وای آیا تو به ستم کشته می شوی؟ در این صورت این زخم بر دل عمیق تر و تحملش سخت تر است. پس از آن بی تاب شد دست به گریبان برد و چاک زد و بی هوش به زمین افتاد. ✳️امام(ع) بلند شد و بر سر و رویش آب ریخت تا به هوش آمد. سپس تا می توانست او را تسلیت داد و مصیبت بزرگ مرگ پدر و جدش(ص) را به خاطر او آورد.(8) -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸قَالَ: ثُمَّ إِنَّ الْحُسَیْنَ ع قَامَ وَ رَكِبَ وَ سَارَ وَ كُلَّمَا أَرَادَ الْمَسِیرَ یَمْنَعُونَهُ‏ تَارَةً وَ یُسَایِرُونَهُ‏ أُخْرَى‏ حَتَّى‏ بَلَغَ‏ كَرْبَلَاءَ وَ كَانَ‏ ذَلِكَ‏ فِی‏ الْیَوْمِ‏ الثَّانِی‏ مِنَ‏ الْمُحَرَّمِ‏ فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ‏ مَا اسْمُ‏ هَذِهِ‏ الْأَرْضِ‏ فَقِیلَ‏ كَرْبَلَاءُ فَقَالَ‏ع اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِی جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص فَنَزَلُوا جَمِیعاً وَ نَزَلَ الْحُرُّ وَ أَصْحَابُهُ نَاحِیَةً وَ جَلَسَ الْحُسَیْنُ ع یُصْلِحُ سَیْفَهُ وَ یَقُولُ: یَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِیلٍ‏ كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِیلٍ وَ الدَّهْرُ لَا یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ وَ كُلُّ حَیٍّ سَالِكٌ سَبِیلِ مَا أَقْرَبَ الْوَعْدَ مِنَ الرَّحِیلِ وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِیلِ قَالَ الرَّاوِی: فَس
َمِعَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ ع ذَلِكَ فَقَالَتْ یَا أَخِی هَذَا كَلَامُ مَنْ أَیْقَنَ بِالْقَتْلِ فَقَالَ ع نَعَمْ یَا أُخْتَاهْ فَقَالَتْ زَیْنَبُ وَا ثُكْلَاهْ یَنْعَى الْحُسَیْنُ ع إِلَیَّ نَفْسَهُ قَالَ: وَ بَكَى النِّسْوَةُ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ وَ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ جَعَلَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ تُنَادِی وَا مُحَمَّدَاهْ وَا عَلِیَّاهْ وَا أُمَّاهْ وَا أَخَاهْ وَا حُسَیْنَاهْ وَا ضَیْعَتَنَا بَعْدَكَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ فَعَزَّاهَا الْحُسَیْنُ ع وَ قَالَ لَهَا یَا أُخْتَاهْ تَعَزَّیْ بِعَزَاءِ اللَّهِ فَإِنَّ سُكَّانَ السَّمَاوَاتِ یَفْنُونَ وَ أَهْلَ الْأَرْضِ كُلَّهُمْ یَمُوتُونَ وَ جَمِیعَ الْبَرِّیَّةِ یَهْلِكُونَ ثُمَّ قَالَ یَا أُخْتَاهْ یَا أُمَّ كُلْثُومٍ وَ أَنْتِ یَا زَیْنَبُ وَ أَنْتِ یَا فَاطِمَةُ وَ أَنْتِ یَا رَبَابُ انْظُرْنَ إِذَا أَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَیَّ جَیْباً وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَیَّ وَجْهاً وَ لَا تَقُلْنَ هُجْراً. وَ رُوِیَ مِنْ طَرِیقٍ آخَرَ أَنَّ زَیْنَبَ لَمَّا سَمِعَتْ مَضْمُونَ الْأَبْیَاتِ وَ كَانَتْ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ مُنْفَرِدَةً مَعَ النِّسَاءِ وَ الْبَنَاتِ خَرَجَتْ حَاسِرَةً تَجُرُّ ثَوْبَهَا حَتَّى‏ وَقَفَتْ عَلَیْهِ وَ قَالَتْ وَا ثُكْلَاهْ لَیْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِی الْحَیَاةَ الْیَوْمَ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَةُ وَ أَبِی عَلِیٌّ وَ أَخِیَ الْحَسَنُ یَا خَلِیفَةَ الْمَاضِینَ وَ ثِمَالَ الْبَاقِینَ  فَنَظَرَ إِلَیْهَا الْحُسَیْنُ ع فَقَالَ یَا أُخْتَاهْ لَا یَذْهَبَنَّ بِحِلْمِكِ الشَّیْطَانُ فَقَالَتْ بِأَبِی وَ أُمِّی أَ سَتُقْتَلُ نَفْسِی لَكَ الْفِدَاءُ فَرُدَّتْ غُصَّتُهُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَیْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَیْلًا لَنَامَ فَقَالَتْ یَا وَیْلَتَاهْ أَ فَتَغْتَصِبُ نفسی [نَفْسَكَ اغْتِصَاباً فَذَلِكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِی وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِی ثُمَّ أَهْوَتْ إِلَى جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِیَّةً عَلَیْهَا فَقَامَ ع فَصَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ حَتَّى أَفَاقَتْ ثُمَّ عَزَّاهَا ص‏ بِجُهْدِهِ وَ ذَكَّرَهَا لِمُصِیبَتِهِ بِمَوْتِ أَبِیهِ وَ جَدِّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ.-اللهوف، ابن طاوس،80- -------------------------------------------------- 📘1.     فیض الدموع، بدایع نگار ،ص:148 2.     عقد الفرید ج 5/ 121. 3.     الدمعة الساكبة ج 4/ 256؛ ناسخ التواریخ ج 2/ 168؛ ذریعة النجاة ص 67؛ ینابیع الموده ص 406؛ اثبات الهداة ج 5/ 202 با اندك تفاوت؛ اللهوف ص 139؛ الفتوح ص 884؛ مقتل الحسین ج 1/ 234؛ وقعة الطف 179؛ اخبار الطوال ص 252؛ بحار الأنوار ج 44/ 383؛ العوالم ج 17/ 234. 4.     فیض الدموع، بدایع نگار ،ص:148 5.     فیض الدموع، بدایع نگار ،ص:148 6.     اللهوف، ابن طاوس،80     7.     فیض الدموع، بدایع نگار ،ص:148 8.     اللهوف، ابن طاوس،82 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹حسین علیه السلام فرزندان و برادران و خاندانش را دور خود جمع کرد و ساعتی گریست ، سپس فرمود: 🔸بار خدایا! ما عترت پیغمبریم ، بیرونمان کردند😭 و از حرم جدمان راندند، بارخدایا ! حق ما را بگیر و ما را در بر قوم ستمکار نصرت بده. 🔹فرمود: مردم دنیا پرستند و دین لغلغه سر زبان آنهاست و تا زندگی آنها را بگرداند ، آن را نگهدارند و چون به بوته امتحان درآیند ، دین داران کمند. 🔸سپس فرمود: این جا کربلا است؟ گفتند : آری فرمود : این جا کرب و بلاست ، اینجا خوابگاه شتران ما ، کشتارگاه مردان ما و محل ریختن خون ماست. 🔹در آنجا منزل کردند و حر به همراه ۱۰۰۰ سوار هم آنجا منزل کرد و خبر نزول امام را در کربلا به ابن زیاد نوشت. -------------------------------------------------- 📘   علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹 روز بود که امام قدم بر سرزمین کربلا نهاد... 🔸فرمود : اینجا چه نام دارد؟ 🔹گفتند : کربلا 🔸فرمود: خدایا ! من از کرب و بلا(اندوه و بلا) به تو پناه میبرم. 🔸سپس فرمود اینجا سرزمین اندوه و بلاست ، پیاده شوید که اینجا محل فرود آمدن ما و جایگاه کشته شدنمان و مدفن ماست. این خبری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من داده است. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام سلام الله علیها ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
👇🏻 ✅ گریه امام حسین علیه السلام بر اهلبیت خویش... 🔻بَعدَ ذِكرِ وُصولِ أمرِ عُبَيدِ اللّه ِ بِالتَّضييقِ في وَراءِ عُذَيبِ الهِجاناتِ: خَرَجَ الحُسَينُ عليه السلام ووُلدُهُ وإخوَتُهُ وأهلُ بَيتِهِ ـ رَحمَةُ اللّه ِ عَلَيهِم ـ بَينَ يَدَيهِ، فَنَظَرَ إلَيهِم ساعَةً وبَكى، وقالَ: اللّهُمَّ إنّا عِترَةُ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، وقَد اُخرِجنا وطُرِدنا عَن حَرَمِ جَدِّنا، وتَعَدَّت بَنو اُمَيَّةَ عَلَينا، فَخُذ بِحَقِّنا ، وَانصُرنا عَلَى القَومِ الكافِرين. ▪️قالَ: ثُمَّ صاحَ الحُسَينُ عليه السلام في عَشيرَتِهِ، ورَحَلَ مِن مَوضِعِهِ ذلِكَ، حَتّى نَزَلَ كَربَلاءَ في يَومِ الأَربِعاءِ، أو يَومِ الخَميسِ، وذلِكَ فِي الثّاني مِنَ المُحَرَّمِ، سَنَةَ إحدى وسِتّينَ، ثُمَّ أقبَلَ إلى أصحابِهِ فَقالَ لَهُم: أهذِهِ كَربَلاءُ؟ ▪️ فَقالوا: نَعَم. فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام لِأَصحابِهِ: اِنزِلوا هذا مَوضِعُ كَربٍ وبَلاءٍ هاهُنا مُناخُ رِكابِنا، ومَحَطُّ رِحالِنا، وسَفكُ دِمائِنا. 🔸 قال: فَنَزَلَ القَومُ، وحَطُّوا الأَثقالَ ناحِيَةً مِنَ الفُراتِ، وضُرِبَت خَيمَةُ الحُسَينِ عليه السلام لِأَهلِهِ وبَنيهِ، وضَرَبَ عَشيرَتُهُ خِيامَهُم مِن حَولِ خَيمَتِهِ . ________________ 🔻پس از آن كه در «عُذَيب الهِجانات» ، فرمان عبيد اللّه بن زياد ، براى در تنگنا قرار دادن حسين عليه السلام رسيد ـ : 🔹حسين عليه السلام ، بيرون آمد و فرزندان و برادران و خانواده اش ـ كه رحمت خدا بر ايشان باد ـ ، پيشِ رويش بودند . 😭حسين عليه السلام ، لَختى به ايشان نگريست و گريست و فرمود: 🔹«خدايا ! ما خاندان پيامبرت محمّد صلى الله عليه و آله هستيم و از حرم جدّمان ، بيرون رانده شده ايم و بنى اميّه ، بر ما ستم كرده اند. حقّ ما را [ از ايشان ]بگير و بر اين قوم كافر ، يارى مان ده» . سپس حسين عليه السلام در ميان خانواده اش بانگ زد و از آن جا حركت كرد تا روز چهارشنبه يا پنج شنبه ، دوم محرّم سال ٦١ [ هجرى ] در كربلا فرود آمد . 🔸به يارانش رو كرد و فرمود : ▪️«آيا اين جا كربلاست ؟» . ▪️گفتند: آرى . 🔹حسين عليه السلام به يارانش فرمود : «فرود آييد كه اين جا ، جايگاه اندوه و بلاست ! اين جا ، محلّ فرود آمدن مَركب هايمان ، و اين جا محلّ بار و بُنه ما و ريخته شدن خونمان است». 🔸 آنها پياده شدند و بارهايشان را در جايى كناره فرات ، فرود آوردند و خيمه اى را براى حسين عليه السلام و همسران و فرزندانش ، بر پا كردند و خويشان حسين عليه السلام ، گِرداگِرد خيمه او ، خيمه زدند. 📚منبع: الفتوح، ابن اعثم کوفی: ج ٥ ص ٨٣ علیه السلام ✅ @hosenih_maghtal
۱۴۰۳ 🔻 سلام الله علیها ✳️زائران محترم حسینیه مقتل میتوانند با لمس عبارت های زیر به روضه های مربوط به شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها دسترسی پیدا کنند... ▪️ ▪️ ▪️ ▪️ ▪️ سلام الله علیها ▪️ سلام الله علیها ▪️ سلام الله علیها ▪️ سلام الله علیها ✅ @hosenih_maghtal
حامد کاشانی شب سوم۱۴۰۲.mp3
8.89M
✅روضه محرم ۱۴۰۲ 🔻استاد 🔺 روضه حضرت رقیه سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام ✅ @hosenih_maghtal
سلام الله علیها 🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّةَ(س)، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ》🔷🔹 🔻حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرماید : ▪️《غَسَلْتُ النَّبِیَّ(ص) فِی قَمِیصِهِ! فَکَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تَقُولُ : أَرِنِی الْقَمِیصَ! فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْهَا فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ غَیَّبْتُهُ》 🔹وقتی پیامبر اکرم(ص) را غسل می دادم، پیراهن مبارک را به عنوان تبرک نگه داشتم. (س) همواره از من می خواست که آن پیراهن را به نشان دهم. و هنگامی که آن را می بویید، بیهوش می شد و من هم وقتی این جریان را دیدم، آن پیراهن را از فاطمه(س) پنهان کردم.(۱) 🔻اما یه طفل سه چهار ساله ای هم هست که وقتی تو خرابه ی شام، بهانه ی پدرش رو کرد، سر بریده پدر رو روی دامن او گذاشتند. 🏴عمادالدین طبری می‌‌ نويسد که؛ در شام از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود. ▪️《کان‏َ لِلحُسَین‏ِ(ع) بِنت‏ُ صَغیرَة لَها أربَع‏َ سِنین‏َ، قامَت‏ لَیلةً مِن‏ مَنامِها و قالَت‏ : أَین‏َ أبی‏ الحُسَین‏ِ(ع)؟》 🔸امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت : پدرم حسین(ع) کجاست؟ ▪️《فَإنِّی‏ رأیَتُه‏ُ الساعةَ فی‏ المَنام‏ِ مُضطَرِباً شَدیداً》 🔹من اکنون او را در خواب دیدم! ▪️《فَلَمَّا سَمِعن‏َ النِسوَةُ ذلک‏َ، بَکین‏َ و بَکَى‏ مَعَهُن‏ََّ سائرُ الَأطفال‏ِ و ارتَفَع‏َ العَویل‏ُ》 🔸چون زنان این‌ سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند. ▪️《فَانتَبَه‏َ یَزیدُ مِن‏ نَومِه‏ و قال‏َ : ما الخَبَرُ؟ فَفَحَصَوا عَن‏ِ الواقعَة و قَصُوها عَلیَه‏!》 🔹یزید بیدار شد و پرسید : چه‌ خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند. ▪️《فَأَمَرَ بأَن‏ یَذهَبُوا بِرأس‏ِ أبَیها إِلیها، فَأتُوا بِالرَأس‏ِ الشَریف‏ِ و جَعَلُوُه‏ فی‏ حِجرِها》 🔸 گفت : سر پدرش را نزد او ببرید. پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد. ▪️《فَقالَت‏ : ما هذا راسُ؟》 🔹آن دختر گفت : این سر کیست؟! ▪️《قالُوا: رأس‏ُ أبیک‏!》 🔸گفتند : سر پدرت! ▪️《فَفَزَعَت‏ الصَبیَّةُ وَ صاحَت‏ فَمَرَضَت‏ و تُوَفَّیَت‏ فِی‏ أیامِها بِالشَامِ》 🔹آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در خرابه شام در گذشت.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع: ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۷ ۲)کامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۱۷۹ سلام الله علیها @hosenih_maghtal
4_5803358058008547295.mp3
5.05M
✅روضه سلام الله علیها 🔻حجت الاسلام سید حسین @hosenih_maghtal
👇🏻 ✅ داغ رقیه سلام الله علیها بر دل زینب کبری سلام الله علیها و زن غساله... 🔻وقتی حضرت زینب (س) با همراهان به مدینه بازگشتند زن های مدینه برای عرض تسلیت، به حضور زینب (س) آمدند آن حضرت حوادث جانسوز کربلا و کوفه و شام را برای آن ها بیان می کرد و آن ها گریه می کردند، تا اینکه به یاد حضرت رقیه (س) افتاد و فرمود: 😭«اما مصیبت وفات رقیه در خرابه شام، کمرم را خم کرد و مویم را سفید نمود.» 🔸زن ها وقتی این سخن را شنیدند، صدایشان با شور و ناله به گریه بلند شد و آن روز به یاد رنجهای جانگداز رقیه (س) بسیار گریستند. 📚ناسخ التواریخ، ص ۵۰۷. 🔻هنگامی که زن غساله، بدن رقیه (س) را غسل می داد، ناگاه دست از غسل کشید، و گفت: 🔹«سرپرست این اسیران کیست؟ 🔸حضرت زینب (س) فرمود: چه می خواهی؟ غساله گفت: این دخترک به چه بیماری مبتلا بوده که بدنش کبود است؟ 😭حضرت زینب (س) در پاسخ فرمود: ای زن! او بیمار نبود؛ و این کبودی ها آثار تازیانه ها و ضربه های دشمنان است. 📚 الوقایع والحوادث، ج ۵، ص ۸۱. 🔻در روایت دیگر است که آن زن دست از غسل کشید و دست هایش را بر سرش زد و گریست. گفتند: چرا بر سر می زنی؟ 😭گفت: مادر این دختر کجاست تا به من بگوید چرا قسمت هایی از بدن این دخترک سیاه شده است؟ گفتند: این سیاهی ها اثر تازیانه های دشمنان است. 📚مرقاة الایقان، ص ۵۲. سلام الله علیها ✅ @hosenih_maghtal
👇🏻 ✅امانتی از ما به جا مانده... 🔻طبق بعضی روایات، بعد از شهادت (س) یزید دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند، و او را با همان پیراهن کهنه اش کفن کردند. 🔹زنان شام ازدحام کردند و در حالی که سیاه پوش شده بودند، برای بدرقه اهل بیت (ع) از خانه ها بیرون آمدند. صدای ناله و گریه آن ها از هر سو شنیده می شد و با کمال شرمندگی با اهل بیت (ع) وداع نمودند، و تا کاروان اهل بیت (ع) پیدا بود، مردم شام گریه می کردند. 📚 خصائص الزینبیه، ص ۲۹۶ 🔻حضرت زینب (س) از این فرصت استفاده های بسیار کرد. از جمله اینکه هنگام وداع، ناگاه سر از هودج بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود: 😭«ای اهل شام، از ما در این خرابه امانتی مانده است؛ جان شما و جان این امانت. هر گاه کنار قبرش بروید (او در این دیار غریب است) آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در کنار قبرش روشن کنید» 📚ریاض القدس، ج ۲، ص ۲۳۷ سلام الله علیها ✅ @hosenih_maghtal
👇🏻 ✅ سفارش پیامبر ص به گرامی داشتن یتیم... 🔻نبي مکرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي فرمايد: 🔸«خيرُ بيوتِکُم بيتُ فيهِ يتيمٌ يُحسَنُ إليهِ و شَرُّ بُيوتِکُم بيت يُساءُ إليهِ» 🔹«بهترين خانه هاي شما، خانه اي است که در آن يتيمي مورد احسان و عطوفت باشد، و بدترين خانه ها خانه اي است که در آن به يتيمي بدرفتاري و ستم شود». 📚 مستدرک، ج1، ص 148 🔻رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي فرمايد: 🔹«مَن کَفَّلَ يتيماً من المسلمينَ فَأَدخلهُ إلي طعامِهِ و شرابِهِ أدخلَهُ اللهُ الجنهَ إلا أن يعملَ ذنباً لا يُغفرُ» 🔸«کسي که سرپرستي يتيمي را به عهده گيرد و او را به خانه خود ببرد و در خوردني ها و نوشيدني ها شريک خود نمايد البته پاداش او بهشت است، مگر آنکه، گناه غير قابل بخششي مرتکب شده باشد». 📚مستدرک، ج1، ص 148 س سلام علیها صلی الله علیه و آله ✅ @hisenih_maghtal
1_5849220136.mp3
8.84M
✅روضه محرم ۱۴۰۲ 🔻استاد 🔺 روضه حضرت رقیه سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام ✅ @hosenih_maghtal
1_5849220136.mp3
8.84M
✅روضه محرم ۱۴۰۲ 🔻استاد 🔺 روضه حضرت رقیه سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام ✅ @hosenih_maghtal
⚫️هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... 🌺از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: ‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... ✳️امان از شام ! 🔴در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... ⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین.. س س س ع ✅ @hosenih_maghtal
✅وضعیت خرابه شام و بردن سر مطهر امام حسین به کربلا توسط زین العابدین (متن مستند مقاتل خوانده شده در زیارت اربعین) 📚الآثار الباقیة ابوریحان بیرونی متوفای ۴۴۰ ق : ص ۴٢٢ . فی العِشرینَ رُدَّ رَأسُ الحُسَینِ علیه السلام إلى مَجثَمِهِ حَتّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ ، وفیهِ زِیارَةُ الأَربَعینَ، وهُم حَرَمُهُ بَعدَ انصِرافِهِم مِنَ الشّامِ.   🔹الآثار الباقیة : در روز بیستم [صفر] ، سرِ حسین علیه السلام به جایگاهش باز گردانده شد تا با پیکرش به خاک سپرده شود و «زیارت اربعین» هم در این روز است . اهل حرم حسین علیه السلام هم در بازگشت از شام [با آن سر] بودند . ✅وضعیت خرابه شام و بردن سر مطهر امام حسین به کربلا توسط زین العابدین   📚أمالی شیخ صدوق: ص ٢٣١ ح ٢۴٣ ، روضة الواعظین ابن فتال نیشابوری: ص ٢١٢، بحار الأنوار علامه مجلسی، ج ۴۵ ص ١۴٠. 🔸عن فاطمة بنت علیّ علیه السلام: إنَّ یَزیدَ أمَرَ بِنِساءِ الحُسَینِ علیه السلام فَحُبِسنَ مَعَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهماالسلام فی مَحبِسٍ، لا یُکِنُّهُم مِن حَرٍّ ولا قَرٍّ حَتّى تَقَشَّرَت وُجوهُهُم…. إلى أن خَرجَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام بِالنِّسوَةِ، ورَدَّ رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام إلى کَربَلاءَ.   🔹صدوق ـ به نقل از فاطمه دختر على علیه السلام ـ : یزید فرمان داد تا زنان حسین علیه السلام را با على بن الحسین علیه السلام در زندانى حبس کنند که آنان را نه از گرما و نه از سرما نگاه نمى‌داشت 😭تا آن جایى که صورت هایشان پوست انداخت… تا آن که على بن الحسین علیه السلام با زنان [خاندان خود] حرکت کرد و سرِ حسین علیه السلام را به کربلا ، باز گرداند. س ع ع ✅ @hosenih_maghtal
🔹شیخ صدوق از فاطمه(س)، دختر علی (ع)، نقل کرده است که گفت: 🔸«سپس یزید (لعنة الله) فرمان داد زنان حسین (ع) را به همراه علی بن الحسین (ع) در جایی زندانی کردند که نه آنها را از گرما حفظ می‏کرد و نه از سرما، به طوری که پوست صورتشان کنده شد». [1] . 🔹قاضی نعمان پس از نقل گریه‏ی یزید گوید: «گویند این واقعه پس از آن بود که آنها را در منزل جای داد که نه از سرما حفظشان می‏کرد و نه از گرما. یک ماه و نیم در آنجا ماندند و به طوری که از گرمای آفتاب پوست صورتشان کنده شد. سپس آزادشان کرد.» [2] . 🔸ابن ‏نما گوید: «زنان در جایی جای داده شدند که نه از گرما حفظشان می‏کرد و نه از سرما به طوری که با وجود پنهان کردن صورت‏ها و سایه انداختن پرده‏ها، چهره‏هاشان پوست انداخت و خونابه جاری گردید. در آن حال شکیب از کف رفته و بی‏تابی بر آنها چیره گشته بود و اندوه با آن زنان بینوا همنشین شده بود.» [3] . 🔹سید بن طاووس گوید: «سپس یزید فرمان داد آنان را در منزلی جای دادند که نه آنها را از گرما حفظ می‏کرد و نه از سرما. آنان آن قدر در آنجا ماندند که پوست صورتشان کنده شد». [4] . 🔹شیخ مفید گوید: «سپس یزید فرمان داد تا زنان را در خانه‏ای جداگانه جای دادند. برادرشان علی بن الحسین بن (ع) نیز همراهشان بود. خانه‏ای متصل به کاخ یزید به آنها اختصاص دادند؛ و چند روزی در آن اقامت کردند». [5] . 🔸از برخی روایات - علاوه بر آنچه گفته شد - چنین برمی‏آید که آن خانه خراب بود، به طوری که بیم آن می‏رفت بر سرشان خراب شود. 🔹صاحب بصائر الدرجات به نقل از محمد بن علی حلبی می‏نویسد: «شنیدم که امام صادق (ع) می‏فرمود: چون علی بن الحسین (ع) و همراهانش را نزد یزید بن معاویه - لعنت خدا بر آنها باد - آوردند، وی را در خانه‏ای جای دادند. [6] یکی از آنها گفت: ما را به این خانه آورده‏اند که بر سر ما ویران شود. (نگهبانان) گفتند: اینان را ببینید که می‏ترسند بر سرشان ویران شود. در حالی که فردا آنها را بیرون می‏برند و می‏کشند. علی بن الحسین (ع) گفت: در میان ما کسی جز من «رطانه» نمی‏دانست و رطانه در نزد اهل مدینه به معنای رومی است». [7] . 🔸طبرانی امامی از یحیی بن عمران حلبی نقل می‏کند که گفت: علی بن الحسین (ع) را با زنان همراهش نزد یزید بن معاویه آوردند. پس آنها را درون خانه‏ای قرار دادند و گروهی عجم را که زبان عربی نمی‏دانستند بر آنها گماردند. یکی از (اهل بیت) به دیگری گفت: ما را در این خانه قرار داده‏اند تا بر سر ما خراب شود و کشته شویم. آن‏گاه علی بن الحسین به زبان رومی به نگهبانان گفت: آیا می‏دانید آنان چه می‏گویند؟ اینها چنین و چنان می‏گویند. نگهبانان گفتند: گفته‏اند که شما را فردا بیرون می‏برند و می‏کشند. سپس علی بن الحسین (ع) گفت: هرگز، خداوند چنین چیزی را نمی‏خواهد. آنگاه رو به آنها کرد و مطلب را به زبان خودشان به آنها فهماند». [8] . 📚پی نوشتها: ▪️[1] امالی صدوق، ص 231، مجلس 31، ص 243؛ به نقل از آن، بحارالانوار، ج 45، ص 140؛ نیز ر. ک. روضة الواعظین، ج 1، ص 192. ▪️[2] شرح الاخبار، ج 3، ص 269. ▪️[3] مثیرالاحزان، ص 102. ▪️[4] الملهوف، ص 219؛ نیز ر. ک. تسلیة المجالس، ج 2، ص 396. ▪️[5] الارشاد، ج 2، ص 122؛ اعلام الوری، ص 249. ▪️[6] در روایت دلائل الامامة آمده است: «آنان را درون خانه‏ای قرار دادند»؛ و این درست‏تر است. ▪️[7] بصائر الدرجات، ص 338، باب 12، ح 1؛ به نقل از آن بحارالانوار،، ج 45، ص 177؛ نیز ر. ک. المناقب، ج 4، ص 145. ▪️[8] دلائل الامامة، ص 204، ح 125. س ✅ @hosenih_maghtal