#حضرت_زینب_س_شام
مجبور بودم از دل بازار بگذرم
از کوچه های خنده ی اشرار بگذرم
چیزی از آن جلال قدیمم نمانده بود
دست مدافعی ز حریمم نمانده بود
آنکس که روی سینه ی زخمی تو نشست
فریادهاش حرمت ما را زد و شکست
@hosenih
عباس کو که سایه ی آرامشم شود
چشمش دوباره آیه ی آسایشم شود
دستم نمی رسید سرت را بغل کنم
یا لحظه ای سرِ پسرت را بغل کنم
جانی نمانده بود به راهت فدا کنم
دستی نماند تا سپر سنگ ها کنم
یک قافله شکار هزاران هزار چشم
افتاده در حصار هزاران هزار چشم
پلکی به سمت این تن زخمی بزن حسین
خون می چکد ز چشم تو و چشم من حسین
قرآن بخوان قناری شیرین دهان من
قرآن بخوان مسافر نیزه مکان من
از آفتاب جان و تن ما گداختند
ما را به سنگ خارجی از دین نواختند
هم درد من شدند کنیزان سوخته
انداخت مردکی طرفم نان سوخته
کاش آن کنیز سابقه حرمت نمی شناخت
من را در این لباس اسارت نمی شناخت
آوار شد جهان به سر دختر علی
در کوچه های کینه ای از خیبر علی
تازه زمان اذیت آنها شروع شد
باران سنگ و آتش از آنجا شروع شد
@hosenih
می سوخت زیر آتش نیزه سرت حسین
آتش گرفت روسری دخترت حسین
باران سنگ از لب هر بام تا رسید
دیدم سرت ز نیزه که بر خاک پر کشید
خوردی زمین همینکه زمین خورد دخترت
خونین و خسته نام تو می برد دخترت
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_شام
عزای ماه محرم، عزای فاطمه است
حسین گفتن ما، با نوای فاطمه است
به خرج مُغرِض و دشمن نرفته و نرود
که خرج روضه هرسال، پای فاطمه است
اگرچه در ته گودال، دست و پا میزد
بهای سرخی خونش، خدای فاطمه است
@hosenih
حسین مثل حسن مادریست، گریه کنید
حسین، عاشق اشک گدای فاطمه است
اگر صدای علی را شنیدی از زینب
فقط صدای رقیه صدای فاطمه است
دلم به کرببلا و به اربعین خوش بود
هوا هوای نجف یا هوای فاطمه است
خدا قبول کُند از همه حسینی ها
همیشه پشت سر ما دعای فاطمه است
همیشه جمع شده روضه با سلیقه او
همیشه گوشهء هر روضه جای فاطمه است
به صورتی که زده بوسه مصطفی، در خورد
شروع روضهء فضه بیای فاطمه است
خلاصه پشت در خانه هیزم آوردند
خلاصه بیت علی، کربلای فاطمه است
لگد زدند به طوبا و میوه اش افتاد
همین دلالتِ بر انحنای فاطمه است
@hosenih
زنی که خورده زمین، مردِ خانهء علی است
یلی که خورده زمین، مرتضای فاطمه است
یکی نبود بگوید محله های شلوغ
چه جای آمدن بچه های فاطمه است
کجاست فاطمه در شام ازدحام شده
عقیله وارد دروازه عوام شده
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#دیر_راهب
چه روضه اى كه مقرم، مفيد و شيخ صدوق
نوشته اند از آن با سوابقى مسبوق
چه روضه اى كه در آن لطمه مى زنند علما
سر عزيز پيمبر كجا، كجا صندوق؟
@hosenih
سرى كه نور گرفته ست از آن جمال مسيح
نديده بود مسيحى چنين جلال و فروغ
سرى كه بر اثر زخم هاى بسيارش
گريسته ست ز روز الست هر مخلوق
سرى كه تجربه كرده تنور خولى را
سر عزيز خدا و محاسنى محروق
چگونه راهب آن دير را مسلمان كرد؟
تبارك الله از اين قدرت بيان و نبوغ
@hosenih
درود بر شرف راهبان نصرانى
تفو به غيرت تان! آى مسلمين دروغ!
كجاست جده سادات؟ عمه جان زينب!
كجاست شيرخدا؟ معبر تو گشت شلوغ
شاعر: #پيمان_طالبى
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#دیر_راهب
ای راهب نصرانی الحق تو مسلمانی
تنها تو ادا کردی حقِ من و مهمانی
من زادۀ زهرایم، نور دل طاهایم
خود را بشناسانم با نغمۀ قرآنی
@hosenih
ای کرده پذیرایی از زاده زهرایی
شُستی به گلابِ ناب خونِ سر و پیشانی
خورشیدم و در مهتاب شد شُسته سرم زان آب
شد مادرِ من بیتاب زین محنتِ پنهانی
بر این لب و دندانم بر گوشۀ چشمانم
همراه یتیمانم گریان و پریشانی
آنان که مرا خواندند، کشتند و ز خود راندند
اهل حرمِ ما را بردند به زندانی
کِی گشته شهِ عطشان ناخوانده تو را مهمان
والله که در این دِیر زهراست مرا بانی
امروز از این دِیرت، جبریل دهد سِیرت
کز عرش تو را خوانند بر سفرۀ رحمانی
آن ماه که می تابد، باشد بخدا احمد
وان حیدر کرار است با هیبتِ سلطانی
@hosenih
آن بانوی دلخسته با پهلوی بشکسته
خود مادرِ من زهراست با دیده گریانی
ایکاش که در این شب میبود برَم زینب
کز غصه رها می شد در این شب نورانی
شاعر: #محمود_ژولیده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#دیر_راهب
گمشده داشت و از دِیر تماشایش کرد
او نه دراصل که آن گمشده پیدایش کرد
سالها معتکفِ گوشهی تاریکش بود
تا سَری آمد و یک باره مسیحایش کرد
راهِ صدسال عبادت همه را یک شبه رفت
آن شبِ قدر که مهمانِ کلیسایش کرد
دید جمعاند به گِرد سر و هِی مینوشند
جگرش سوخت از آن جمع تمنایش کرد
هرچه در خانهی خود داشت به آنها بخشید
جایِ نیزه به رویِ دامن خود جایش کرد
یوسف آورده ولی وای به حال یعقوب...
یوسفی که ته گودال معمایش کرد
ضجهی مادری انگار به گوشش آمد
اولین گریه کنِ روضهی زهرایش کرد
دید زخم است لب و گونه و پیشانیِ او
آنقدر زار زد از گریه مداوایش کرد
مویِ خاکستریاش شُست ولی با ناله
پاک از لختهی خون از رَدّ صحرایش کرد
@hosenih
گفت ای کاش از این بیش تبسم نکنی
با لبی که به زمین خورده تکلم نکنی
از چه بدجور گلوی تو بهم ریخته است
چه شده اینهمه رویِ تو بهم ریخته است
مگر ای سر بدنت روی صلیبی مانده
آه بر حنجرِ تو زخمِ عجیبی مانده
از جراحات مرا کُشت لبالب شدنت
تا سحر طول کشد وای مرتب شدنت
بوی سیبِ تو مرا بُرد به پای نیزه
جگرم سوخت برای تو بجای نیزه
نیزهدارِ تو کنارِ لبت آبش را خورد
شمر بود اسم همانی که شرابش را خورد
خوب پیداست که از منزلِ دور آمدهای
رازِ تو چیست که با بویِ تنور آمدهای
@hosenih
حرف زد از دل وَ زُنّار و چَلیپا وا کرد*
قبلهی صومعه و کعبهی تَرسایش کرد
جانِ بابا که شنید از لبِ زخمی فهمید
دختری باز هوایِ رُخِ بابایش کرد
گشت در دِیر و کمی مرهَم و معجر برداشت
نذر آشفتگیِ دخترِ نوپایش کرد
دختری که دو سه سال است قلمدوش شده
ناله تا صبحدَم از آبلهی پایش کرد
پیرمردی به کنارِ سر و آنسو اما
عمه حسرت زده از دور تماشایش کرد
صبح آورد سر و داد به دست نیزه
بازهم همسفرّ خواهرِ تنهایش کرد
*
زُنّار=کمربند راهب
چَلیپا=مویی که راهب ها میبندند
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#دیر_راهب
عجب نباشد اگر که به روز رستاخیز
مسیح رشک بورزد به دیرِ راهب تو...
شاعر: #محسن_حنیفی
@dobeity_robaey
#امام_حسین_ع_مناجات
عمری ست که رزق از شما میگیریم
با اشک، برات کربلا میگیریم
ما آمده ایم تا اسیرت باشیم
آزادگی از بند شما می گیریم
@hosenih
یا مَن جعل شفاء فی تربتهِ
در مجلس روضهات شفا میگیریم
خورشید حسین است و قمر عباس است
از عشق شما سر به هوا می گیریم
دنبال شهادتیم در مکتبتان
گر ذکر شهید سرجدا می گیریم
آنگونه که حر شد عاقبت حر شهید
ما نیز لقب در انتها می گیریم
@hosenih
پای علم تو حاج قاسم جان داد
بر دوش وفا نام تو را می گیریم
جان و پدر و مادر عالم به فدات
ما عشق تو از خود خدا می گیریم
شاعر: #زهرا_آراسته_نیا
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
در حسرت #زیارت_کربلا
شوق را رد کرده ایم و در فراق کربلا
کارمان دارد به مرز جان سپردن میرسد!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#زیارت_اربعین
این اربعین زیارت ما را ردیف کن
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
شاعر: #احمد_ایرانی_نسب
@dobeity_robaey
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#مجلس_یزید_ملعون
#خطبه_حضرت_زینب_س_شام
یک طرف چندین اسیرِ خسته بین سلسله
یک طرف جشن و میان دف نوازی هلهله
@hosenih
یک طرف شهری چراغان پایکوبان در سماع
یک طرف پاهای زخمی و سراسر آبله
بر سرِ آل علی(ع) از بام ها میریخت سنگ
آه از دروازهٔ ساعات و آهِ قافله
بوسه ها میزد به دستِ حرمله(لع) پیش رباب(س)
آنکه با خنده به او میداد پشتِ هم صله
سرزمین شام از شرم و خجالت آب شد
گوشهٔ ویرانه زینب(س) خواند تا که نافله
اشک هایش بیصدا میریخت روی معجرش
داشت از نیرنگ و مکرِ نامسلمانان گله
پیر کرد او را جسارت های در بزم شراب
خیزران انداخت بین چند دندان فاصله
با تبسم جابجا میکرد بی غیرت یزید(لع)
مهرهٔ شطرنج را با قهقه؛ با حوصله*
@hosenih
خطبهٔ زینب(س) زبان دشمنان را لال کرد
ذوالفقارِ در کلامش بود ختم غائله!
*در برخی از منابع روایی آمده که وقتی سر امام حسین علیه السلام را نزد یزید لعنت الله علیه بردند، او در حال خوردن شراب و مشغول بازی شطرنج بوده است:
شیخ صدوق،عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۲
شیخ صدوق،من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۹
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_شام
کار قبیله ات به کجاها کشیده است
بر روی صورت همه جای کشیده است
داد و هوار و سایه ی شلاق دیده ام
روی سر گلی که بیابان ندیده است
@hosenih
با زجرِ زجر در عوضِ نازِ بوسِ تو
از خوابِ ناز دخترِ نازت پریده است
هجده سر محارم من را میان طشت
نامحرمی مقابلم از عمد چیده است
در طشت دیدم ات چقَدَر بی تعادلی
زیر گلوت را چقَدَر بد بریده است
از بس که سوخته سرت ای سایه ی سرم
مَشاطهگر برای تو ابرو کشیده است
@hosenih
دیروز مادر و پدر و جد اطهرم
امروز خیزران ز لبت بوسه چیده است
تشنه گرسنه کشته شدی حق بده اگر
آب و غذای خواهر تو اشک دیده است
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
دلبر به سویت آمده، دلداده رفته
مغرور و سرکش آمده، افتاده، رفته
مقصد اگر نور است، عاشق هرکه باشد
تا انتهای روشنِ این جاده رفته
هرکس به راهِ عشق، بگذارد، قدم را
مال و زن و فرزند را، بنهاده، رفته
ای دل! سلوکِ عشق را از حُر بیاموز
عمری به بند و عاقبت آزاده رفته
...
عالَم به قربانِ شهیدی که در آن روز
قبل از غروبِ عاشقی، جان داده، رفته
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e