eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از لب خشک تو هم مادر خجالت می‌کشد هم پدر، هم عمه، هم خواهر خجالت می‌کشد @hosenih تشنگی تو تمام دشت را شرمنده کرد... آفتاب و آب و مشک و پر خجالت می‌کشد موج می‌زد پیش لب‌های ترک خورده، فرات تا ابد این رود از اصغر خجالت می‌کشد مادر آمد شد دخیلِ مشک سقای حرم در کنار مشک، آب آور خجالت می‌کشد بین این شرمندگی‌ها حرمله تا شد بلند ... آن سوی میدان همه لشگر خجالت می‌کشد هر چه رگ بوده ترک خورده، شکسته شد گلو پس سه شعبه دارد از حنجر خجالت می‌کشد @hosenih مادری هستی خود را داد امانت دست او ... پشت خیمه همسر از همسر خجالت می‌کشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ فریاد و ناله داشت ز شب تا سحر رباب چشمش شده پیاله ی خون جگر رباب @hosenih تازه عروس خانه مولا چه پیر شد قدش خمیده است ز داغ پسر رباب با گریه رباب همه گریه می کنند... آتش زده به جان همه با شرر رباب زینب به گریه گفت عزیزم دگر بس است تو گریه می کنی چه کند این پدر رباب؟ در خیمه ی رباب دگر قحط آب نیست... اینجا فرات ساخته با چشم تر رباب @hosenih یک لحظه از نگاه علی دل نمی کند نیزه جلو جلو رود و پشت سر رباب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ شد قتلگاه مادر تو پشت خیمه خوابیده حالا پیکر تو پشت خیمه @hosenih پیش نگاه حرمله گر چه نلرزید افتاده اما در بر تو پشت خیمه گهواره‌ات یک سو و قنداق تو یک سو هر تکه از بال و پر تو پشت خیمه وقتی که تیر آمد تمام حنجرت ریخت یعنی جدا گشته سر تو پشت خیمه این روضه خوانی‌ها هم از آنجا شروع شد از روضه‌های مادر تو پشت خیمه @hosenih هر کس به یک سو می‌دود در دشت اما آمد کنارت خواهر تو پشت خیمه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ مادری بین خیمه غمگین بود سرش از شرم رو به پایین بود پیش چشمان بانوان حرم دیده اش پر شد از نم و شبنم @hosenih بانویی که دگر نظیر نداشت کودکش تشنه بود و شیر نداشت دست خود را تکان تکان می داد کودکش تشنه داشت جان می داد چه کند با دل گرفتارش؟! داد دست رقیه گهوارش پیش او هم علی نشد آرام زینب آمد ولی نشد آرام کودکی زیر لب در آن محفل گفت با گریه یا ابوفاضل آه، از شرم ساقی توحید پیکرش بین علقمه لرزید ناگهان نور مشرقین آمد پدرش حضرت حسین آمد عمه گهواره را به آقا داد به دل مادرش تسلا داد گفت: او هم دلاوری شده است تشنه ی جام کوثری شده است رفت آقا به سوی آن لشکر رفت در روبروی آن لشکر گفت: این طفل را چه تقصیر است دست او نه کمان نه شمشیر است آتشی بر دل فلک خورده لبش از تشنگی ترک خورده نیست کس تا دوای او بدهد؟! جرعه آبی برای او بدهد طفل خود را گرفت بالاتر عمر سعد بود و یک لشکر @hosenih بین شان سخت ولوله افتاد ناگهان یاد حرمله افتاد گفت: برخیز و صید کن در دم با سه شعبه تو هر دو را با هم قلب کون و مکان شراره گرفت تیر را سوی شیرخواره گرفت تیر از چله ی کمان رد شد در حرم حال مادرش بد شد طفل خنده به روی لب آورد روی دست پدر تلظی کرد دست و پا زد میان آغوشش ذبح شد بچه گوش تا گوشش سر اصغر میان یک دستش پیکرش شد از آن یک دستش روضه، مافوق هر تصور شد پدر از خون محاسنش پر شد عرش را داشت شعله ور می کرد متحیر به او نظر می کرد این همه اظطراب را چه کند؟! مانده حالا رباب را چه کند؟! در عبا گرچه طفل پنهان بود خونِ زیر عبا نمایان بود بیش از این بین این مسیر نماند پیکرش را به پشت خیمه رساند وای از ناله ی مهیب رباب وای از غربت عجیب رباب @hosenih رفت خیمه، نه این که دل بکند خواست گهواره را تکان بدهد از دلش غصه بی گمان نرود بعد از این زیر سایه بان نرود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تا از افق جمال حسین آفتاب کرد سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد من کال بودم و نرسیده به بزم عشق دست حسین قوره ی دل را شراب کرد @hosenih اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش در حق من بدون تعارف ثواب کرد روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت لب های خشک او جگرم را کباب کرد سقا کنار علقمه از غصه آب شد از بس سکینه پیش عمو آب آب کرد می دانی از چه ولوله افتاد در حرم؟ بغض رباب حال حرم را خراب کرد @hosenih گهواره، طفل، تیر‌سه‌شعبه، رباب، آب با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد اصلاً برای تشنگی شیعیان حسین رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آن قدر لب تشنه و معصوم بود گریه هم می کرد نامفهوم بود صورتی کوچک شبیه غنچه داشت استخوانش نرم مثل موم بود @hosenih مادرش از تشنگی شیری نداشت در میان خیمه ها مغموم بود جان به قربان غریبی حسین از دو قطره آب هم محروم بود آب را بستن به روی کودکان در کدام آیین و دین مرسوم بود؟! شد از این کودک تلظی کردنش سهم بابایی که خود مظلوم بود با سه شعبه، طفل شش ماهه زدن در میان کفر هم مذموم بود بین دستش یک طرف جسم علی یک طرف هم صورت و حلقوم بود گوش تا گوش علی پاشیده شد چون به جرم عاشقی محکوم بود *** عصر عاشورا رسید و صحبت از نبش قبر کودکی معصوم بود @hosenih پیش چشم مادرش رأس علی لا به لای نیزه ها معلوم بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از داغ ابوالفضل دل مشک کباب است حرف لب اصغر دو سه تا جرعه آب است @hosenih ای حرمله بر حلق علی تیر زدی لیک این تیر دقیقا وسط قلب رباب است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ زخم را اینبار بر قلب پدر می‌خواستند مادر بی تاب را بی تاب تر می‌خواستند @hosenih این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت که برایش تیر انداز قَدَر می‌خواستند دشمن نام علی بودند... ورنه چله ها تیرشان تک شعبه هم میشد اگر می‌خواستند تیغ های ظالم بی رحم، خون می ریختند نیزه های وحشی خونخوار، سر می‌خواستند @hosenih از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد گرچه او را کودکی بی بال و پر می‌خواستند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گمان مدار كه چون سنگ خاره ايم همه كه در غم تو دلي پر شراره ايم همه چراغ هم به شب ما نمي زند سوسو كه آسمان بدون ستاره ايم همه @hosenih در اين دو ماه عزا بيشتر ز هر ماهي به انتظار طلوعي دوباره ايم همه خودت به ما سمت نوكري عطا كردي وگرنه بي تو كه ما هيچ كاره ايم همه به عشق جد تو فرياد ميزنيم حسين اذان عشق، سر هر مناره ايم همه براي آنكه دلت را بياوريم به دست ميان روضه پي راه چاره ايم همه چه راه چاره اي امشب به پيش ديده ي ماست دخيل بسته ي يك گاهواره ايم همه @hosenih بيا و روضه بخوان صبح و شام مثل رباب بخوان كه منتظر يك اشاره ايم همه دم غروب شبيه رباب غمگينِ ربودن بدن شيرخواره ايم همه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آقا دلت می آید از جان سیر باشم از این زمانه اینقدر دلگیر باشم آقا دلت می آید از تو دور باشم مثل اسیری بسته بر زنجیر باشم @hosenih اصلاً نمیخواهم زمانی که میایی افتاده باشم کنج خانه، پیر باشم اصلاً نمیخواهم که باشم وَ برایت مثل کسی که می شود پاگیر باشم اصلاً نمی خواهم که در راه وصالت من باعث و بانی این تاخیر باشم!!! کم‌کم که این پیری وجودم را گرفته ننگ است تازه درپی تغییر باشم آقا قسم به مادرت، بهر ظهورت نگذار که اینقدر بی تاثیر باشم @hosenih باید برای اینکه دستم را بگیری از گریه کن های گلو و تیر باشم جان رباب از نوکرت رو برنگردان آقا قسم به مادرت رو برنگردان ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ میان چاه ظلمت دلم عذاب می شوم مریضم و دخیل نور آفتاب می شوم خودم دلیل این همه جدایی و مصیبتم خودم برای دیدن شما حجاب می شوم @hosenih همیشه از گناه بی شمار خویش غافلم ولی فریب خورده ی کمی ثواب می شوم توکلم بدون یاد تو ضعیف می شود تو را ز یاد می برم پر اضطراب می شوم برای تحبس الدعا شده کمی دعا کنید اگر مرا دعا کنید، مستجاب می شوم به گنبد علی قسم اگر به من نجف دهی تُرابِ پای زائران بوتراب می شوم کنار دیگران به خود چقدر فخر می کنم برای روضه آمدن که انتخاب می شوم چهل شبانه روز خرج حاجتم نمی کنم دو بیت روضه خوانِ اصغر و رباب می شوم¹ @hosenih بس است سینه ی مرا چقدر چنگ می زنی؟! بس است اصغرم که از خجالت آب می شوم عزیز تشنه ام کمی به مادرت نگاه کن ببین چگونه از غریبی ات کباب می شوم ۱. آیت الله حق شناس رحمة الله علیه می فرمودند: "یکبار در حین خواندن زیارت عاشورای چهل روزه مشکلی پیش آمد و نتوانستم آن را بجا آورم. برای همین خیلی ناراحت شدم و به اباعبدالله(علیه السلام) متوسل شدم، ناگهان دیدم آقا تشریف آوردند و فرمودند: آمیرزا عبدالکریم چه شده است. ایشان قضیه را عرض کرده بودند. آقا فرمودند: حق شناس چرا به علی اصغر ما متوسل نمی شوی؟ مگر شما علی اصغر ندارید؟ آقای حق شناس هم در خواب عرض کرده بود که آقا صبر کنید روضه خوان صدا کنم. امام فرمودند نمیخواهد روضه خوان بگویید، خودت روضه علی اصغر را بخوان" ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ قصد دارد بدود تاب و توانش رفته پیرمردی که غریبانه جوانش رفته هرچه می‌خواست که با پا برود باز نشد عجبی نیست سوی معرکه جانش رفته @hosenih وقت پیری همه‌امید پدرها پسر است تکیه‌گاه قد و بالای کمانش رفته فرصت ِ اینکه کند پا به رکابش هم نیست دیر راهی شود از دست زمانش رفته از سر ماذنه افتاد موذن بر خاک تا به خیمه غم هنگام اذانش رفته @hosenih با چه زجری به سر نعش علی می‌آید با چه حالی که توان بهر بیانش رفته آمد و دید پیمبر به زمین افتاده آمد و دید که حیدر ضربانش رفته هر چه می‌دید علی بود علی بود علی بدنش بیشتر از حد مکانش رفته آنقدر نیزه به هرجای تنش ریخته‌اند که توان از بدن نیزه‌زنانش رفته تیرها مثل حسن با بدنت لج کردند هرچه تیر است در این دشت نشانش رفته @hosenih عصمت‌الله به بالای سر شاه آمده دید در بین کف و هلهله جانش رفته نوبت کار جوانان بنی‌هاشم شد کار بسیار جوانان بنی‌هاشم شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih