به مناسبت شهادت مالک اشتر انقلاب #حاج_قاسم_سلیمانی
ما همه خواب و بی خبر رفتی
بارخودبستی و سفر رفتی
به ملاقات حضرت ارباب
شب جمعه دم سحر رفتی
@hosenih
خبرش امده که از شوقت
دیدن او بدون سر رفتی
همه ی شهر عاشقت بودند
تو به همراه چند نفر رفتی
دل تو بودشعله ور از عشق
عاقبت سوختی و شعله ور رفتی
وچه داغها دارداین آتش
که تو هم سوخته جگر رفتی
در دفاع از حریم ال الله
تو هم انگار پشت در رفتی
@hosenih
گرچه میسوزم از غمت اما
مرد بودی و در خطر رفتی
گویی امسال دیدن مادر
حاج قاسم تو زودتر رفتی
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
@hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#محمدجواد_مطیع_ها
▶️
پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید
دلم میسوزدو کاری زدستم بر نمی آید
@hosenih
به شب آهسته گریانی گمانت من نمیدانم
شبیه شمع میسوزی ولی شب سر نمی آید
به قلبم میزند آتش به چشم خود که میبینم
چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید
قنوتت را که میبینم به یاد کوچه می افتم
زتو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی آید
چرا اصرار داری تا که برخیزی زجاپیشم
چرا پا میشوی وقتی به همره سر نمی آید
کنارسفره ایم و تو میان بستری زهرا
نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی آید
نفس بادرد میگیری ولی ارام میخندی
واین لبخند آرامت به این بستر نمی آید
@hosenih
نمیدانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد
از آن روزی که افتادی پشت در نمی آید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
#امام_زمان_عج_مناجات
فصل بهار آمدو دنیا خزانی است
دیگر خزان همیشه نوید بهار نیست
این ابتلای اهل جهان دارد این پیام
عالم در انتظار بهاری همیشگیست
#محمدجواد_مطیع_ها
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_ولادت ، #صلوات
#محمدجواد_مطیع_ها
▶️
عاقبت نور جلوه گر گردد
شب تاریک ما سحر گردد
آن سفر کرده باز برگردد
روزگارفراق سر گردد
میرسد با قدوم او برکات
به گلستان روی او صلوات
@hosenih
خوش نسیم بهار می آید
هر نفس عطر یار می اید
آن بهشتی عذار می اید
عاشقان را نگار می آید
نام او را چه دلنشین شهدیست
آن جمال محمدی مهدیست
جلوه ی نور سرمدی دارد
کرم و لطف بی حدی دارد
عصمت از رجس و هر بدی دارد
جلوات محمدی دارد
آسمان کرامت و فضل است
عاشق چهره ی ابالفضل است
سرو قامت شبیه پیغمبر
میتوان دید در رخش حیدر
صورت اوست مجتبی یکسر
همچو ثارلله است پا تاسر
در وجودش تمام ایمان است
سوره ی عصر و قدر و انسان است
یوسف مصر محو در رویش
ذولفقاریست تیغ ابرویش
انبیا یک به یک دعا گویش
خوش نسیمی است بین گیسویش
روز موعدمیرسد از راه
او میاید به عشق ثارالله
روز موعود پرچمی بر دوش
با نوایی که کعبه اش مدهوش
سر دهد بانگ : اهل عالم گوش
از طنینش جهان شود به خروش
ظالمان را زوال پیدا شد
نور صاحب زمان هویدا شد
@hosenih
میرسد با ظهور او امداد
شیعه از قید غم شود آزاد
در مدینه کند ز مادر یاد
چهار قبر بقیع شود آباد
در جوار مدینه الزهرا
پرچم یا علی شود برپا
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیشواز_محرم
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
ای آنکه هست مهر رخت در سبوی من
بغضی همیشگی ز غمت در گلوی من
هر روز پای هر محنت گریه میکنم
ای اشک در عزای شما آبروی من
بوی محرم است که هر لحظه میرسد
ای دیدن محرم تو آرزوی من
هرگز نمیرود ز سرم فکر قافله
این کاروان نمیرود از پیش روی من
فکر رقیهام که خیالش چه راحت است
دائم میان خنده بگوید عموی من
بر روی شانهات چه بلند است جای من
دست کسی نمیرسد اصلا به سوی من
روزی ولی رسید که میگفت ای پدر
آنجا عمو نبود و کشیدند موی من
✍ #محمدجواد_مطیع_ها
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_مطیع_ها
▶️
میان قافله من بیشتر یاد پدر کردم
پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم
میامد تازیانه بی مهابا سمت ما بابا
شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم
@hosenih
پس از آنشب که از ناقه به روی خاک افتادم
چه شبهاییی که با درد کمر تا صبح سر کردم
من از دوش عموعباس رفتم زیر دست زجر
ببین از کربلا تا شام را با که سفر کردم
تو را با گریه من میخواستم در تشت زر رفتی
لبت را خیزران بوسید من خیلی ضرر کردم
اگرکه سوخته گیسویم و زخمیست ابرویم
از آن باشد که از کوی یهودیها گذر کردم
@hosenih
تو دندانت شکسته، من سرم، عمه دلش بابا
مپرس از من چرا اینگفتگو را مختصر کردم
تو را که در بغل دارم دگر بابا چه کم دارم
مرا با خود ببر که چادر رفتن به سر کردم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#محمدجواد_مطیع_ها
▶️
پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید
دلم میسوزدو کاری زدستم بر نمی آید
به شب آهسته گریانی گمانت من نمیدانم
شبیه شمع میسوزی ولی شب سر نمی آید
@hosenih
به قلبم میزند آتش به چشم خود که میبینم
چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید
قنوتت را که میبینم به یاد کوچه می افتم
زتو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی اید
چرا اصرار داری تا که برخیزی زجاپیشم
چرا پا میشوی وقتی به همره سر نمی آید
کنارسفره ایم و تو میان بستری زهرا
نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی اید
@hosenih
نفس بادرد میگیری ولی ارام میخندی
واین لبخند آرامت به این بستر نمی اید
نمیدانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد
از آن روزی که افتادی، پشت در نمی اید
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
#محمدجواد_مطیع_ها
▶️
کلامی را نمیبینم که شاأنش را عیان سازد
مگر لطف خدا جاری کلامی بر زبان سازد
مقامی را که ممسوس است در ذات خداوندی
چگونه میتواند چون منی آن را بیان سازد
@hosenih
رُخش احمد، قدش حیدر، نفسهایش مسیحایی
خدا آورده اورا تاکه رشک اِنس و جان سازد
از آن خُلق کریمانه که ارث از مجتبی برده
تواند از کرم دریا کران تا بی کران سازد
جنان آمد پدید از گوشه ی لبخند بابایش
در آغوش پدر خندد جنانی در جنان سازد
پِی آب حیاتندو نمیدانند اگر خواهد
جهان پیر را با یک نگاه خود جوان سازد
اگر افتاده از پایی بزن درب سرایش که
زِ هَر افتاده گیرد دست از او یک قهرمان سازد
@hosenih
دلا غافل مشو یکدم ز الطاف علی اکبر
که هر چه از خدا خواهی علی اکبر همان سازد
پدر آمد به بالینش که ای سرو رشید من
مخواه اینگونه داغ تو، قد من را کمان سازد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
از روزگار شکوه به دلدار میبرم
در محضرش گلایه ی بسیار میبرم
صدبار توبه کردم و هر بار هم شکست
یک توبه ی نصوح باخودم اینبار میبرم
من آن غریب خسته ی دلخورده ام که بار
از دست روزگار به اجبار میبرم
بارم غم است بر سر دوشم گذاشتم
هرصبح باخودم سر بازار میبرم
از بس که در به در زدم و ماندبی جواب
خسته شدم، تکیه به دیوار میبرم
دستم تهیست کاسه ی چشمم ولی پر است
انرا برای شاه به دربار میبرم
شاهی که هست ملجا درماندگان و من
یک کوله بار شوق به دیدار میبرم
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
@hosenih
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
باران گرفت تا که به سوی تو پر زدم
باران کنایه بود که بر چشم تر زدم
میخواستم به ساحت عشقت سفر کنم
دیوانه وار سنگ غمت را به سر زدم
بعداز فراق تو به خودم آمدم ، که حیف
من روزگار وصل خودم را نظر زدم
@hosenih
با عاشقان نشستم و گفتند از سحر
از نیمه شب نشستم و در را سحر زدم
درد فراق خورده گره با سکوت پس
آرام درد خوردم و آرام در زدم
از عمر بی تو رفته نصیبی نبرده ام
خسران زده منم که به عمرم ضرر زدم
**
@hosenih
تنگ غروب ،سرخی آتش، دلم که سوخت
آوای نینوای تورا از جگر زدم
بعد از تو شد هرآنچه که با بودنت نشد
دیگر مپرس از چه بر آن چوبه سر زدم
میبرد هرکه نام تو را شمر میرسید
من بیشتر حسین گفتم و او بیشتر زدم
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
@hosenih
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
انگار بین زائرانت جای مانیست
امسال هم گویا نصیبم کربلا نیست
@hosenih
آخر چه خاکی باید از این غم به سر کرد
هجرا ن برای عاشقان کم از بلا نیست
جامانده ها راهی به جز گریه ندارند
جز اشک بر درد فراق ما دوا نیست
رفتندو ما ماندیم با قلبی شکسته
آری شکستن هم یقینا بی صدا نیست
ما از حرم دوریم اما دل که داریم
بُعد مسافت مانع دلداه ها نیست
@hosenih
از دوست هر چه میرسد نیکوست اما
ای دوست مارا طاقت این ابتلا نیست
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_معصومه_س_شهادت
گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی
سوخته در وسط شعله، پسِ در،نشدی
@hosenih
فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت
وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت
گل رویت به خدا لطمه ای از خار ندید
پهلویت از نوک مسمارِ در، آزار ندید
تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود
روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود
در دل حادثه ها زخم به روی تو نخورد
دست نامحرم بی رحم به روی تو نخورد
@hosenih
هیفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت
او نود روز غریبانه در آن بستر سوخت
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به #شهید_صیاد_خدایی
تازمین برجاست تا هست آسمان
خون عشاق است در قلب زمان
در شهادت هست اسراری نهان
صید شد اینبار صیاد جوان
آه از داغی که مانده بر جگر
آه از دیدار مادر با پسر
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
@hosenih
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
خِیری نبود اینجا به غیر از بی وفایی
بر هر دری میشد زدم ، تا تو نیایی
در کوچه ها پای غم تو سنگ خوردم
غصه چقدر از کوچه های تنگ خوردم
@hosenih
این آسمان شهر کوفه بی ستارست
دستان خالی در خیال گوشوارست
طوعه پناهم داد تا از پا نیفتم
در خانه اش تا صبح جز یارب نگفتم
در خانه ی او غیرِ نور اصلا ندیدم
نان داد اما من تنور اصلا ندیدم
گفتم به طوعه که به پشت در نیاید
یک زن میان اینهمه لشگر نیاید
پشت دری گفتم، مدینه یادم امد
آن روضه ی مسمارو سینه یادم آمد
هرچند اینجا جز به گریه سر نکردم
هرچند آخر لب ز آبی تر نکردم
تنهای تنها پای عشقت ایستادم
درس وفاداری به اهل کوفه دادم
از من بیفتد سر زتو یک پَر نیفتد
مسلم بمیرد معجری از سر نیفتد
از بام می افتم به تاب و تب نیفتی
تو پیش چشم خواهرت زینب نیفتی
@hosenih
جانان من از غم خبر داری نداری
زینب کجا و کوفه و ناقه سواری
من غصه دارم غصه طفل حسن را
من دیدم اینجا نعل بر مرکب زدن را
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
سهم من از مصیبت جدم حساب شد
پایم همینکه باز به بزم شراب شد
مردانه بود بزمُ دلم یاد عمه سوخت
دیدم چقدر عمه ام آنجا عذاب شد
بسیار گریه کردم از این غصه که چرا
ناموس کبریا به کنیزی خطاب شد
میخواند جد من به لبش آیه های نور
افسوس خیزران به لب او جواب شد
تشتِ زر و شراب و سر و کینه ی یزید
اینها دلیل رفتنِ تاب از رباب شد
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
کلامی را نمیبینم که شأنَش را عیان سازد
مگر لطف خدا جاری کلامی بر زبان سازد
مقامی را که ممسوس است در ذات خداوندی
چگونه میتواند چون منی آن را بیان سازد
چگونه میتوان گفتن ز مولودی که میلادش
دوباره روی احمد را در این عالم عیان سازد
رُخش احمد قدش حیدر نفسهایش مسیحایی
خدا آورده اورا تاکه رشک انس و جان سازد
از آن خُلق کریمانه که ارث از مجتبی برده
تواند از کرم دریا کران تا بی کران سازد
جنان آمد پدید از گوشه ی لبخند بابایش
در آغوش پدر خندد جنانی در جنان سازد
پِی آب حیاتندو نمیدانند اگر خواهد
جهان پیر را با یک نگاه خود جوان سازد
اگر افتاده از پایی بزن درب سرایش که
زِ هَر افتاده گیرد دست از او یک قهرمان سازد
دلا غافل مشو یکدم ز الطاف علی اکبر
که هر چه از خدا خواهی علی اکبر همان سازد
**
پدر آمد به بالینش که ای سرو رشید من
مخواه اینگونه داغ تو قد من را کمان سازد
✍ #محمدجواد_مطیع_ها
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
در کوچه وقتی سنگها بر صورتم خورد
خیلی برای خواهر تو گریه کردم
در ازدحام کوچههای کوفه یادِ
اهل و عیالِ مضطر تو گریه کردم
تا مادران را در برِ اطفال دیدم
یاد رباب و اصغر تو گریه کردم
وقت اذان ظهر دلتنگ تو بودم
یاد اذان اکبر تو گریه کردم
گفتم به طوعه که نرو در پشت آن دَر
با روضههای مادر تو گریه کردم
تا کاخ آن ملعون مرا با زجر بردند
مردانه پای دختر تو گریه کردم
در زیر لب گفتم به قربان سر تو
از بام اینجا بر سرِ تو گریه کردم
اینجا میا که آب هم فکر لبت نیست
لبتشنه یاد حنجر تو گریه کردم
✍ #محمدجواد_مطیع_ها
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
اگه بازم اومدی سرای من
یه عصا هدیه بیار برای من
میدونی چرا نمیتونم پاشم
آخه پا خورده به دست وپای من
ممنونم که اومدی حالا دیگه
به همه میگم اینم بابای من
اِنقدر صدات زدم صدام گرفت
پس ببخش در نمیاد صدای من
یادته که میگرفتی دستمو
حالا توو دست توئه شِفای من
خیلی خستم من میبندم چشامو
تو یکم لالا بگو برای من
من فقط تورو میخواستم از خدا
حالا مستجاب شده دعای من
میبینم عمه رو گریَم میگیره
خیلی تازیونه خورد به جای من
یه جاهایی بی تو بردن ماهارو
که نه جای عمه بود، نه جای من
مجلس یزیدو یادم نمیره
کاش میزد اون چوبُ رو لبای من
✍ #محمدجواد_مطیع_ها
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
چقدر شهد عسل میچکد زلبهایت
چو موم گشته تنت، درهم است سیمایت
از این حرارت در عمق سینهات پیداست
چه کرده است سم اسب با سراپایت
یتیم دیده و لشگر نوازشت کردند
من آمدم به کنار تو جای بابایت
کنار پیکرتو آه میکشم قاسم
رسد شکستهشکسته صدای آوایت
به هر کجای تنت دست میبرم خرد است
چگونه نجمه نگرید به قدو بالایت
چقدر زود رسیدی به آرزوی دلت
مبارک است عزیزم وصال زیبایت
✍ #محمدجواد_مطیع_ها
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
عصر در آتشِ خیمه دل پیغمبر سوخت
آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت
نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها
گوشهی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت
وسط سرخی آتش دل زینب اما
یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت
بعدها کنج خرابه به پدر دختر گفت:
تو نبودی کمکم، روی سرم معجر سوخت
از غم سوختن اهل حرم بود اگر
نیمهشب آمد و در کنج تنور آن سر سوخت
خیمهها سوخت و باد آمد و خاکستر رفت
دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت
دید آزاد شده آب! ولی طفلش نیست
ناله زد از جگر و یاد لب اصغر سوخت
✍ #محمدجواد_مطیع_ها
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
هرآنکس حُبِّ حیدر را تمنا میکند هر دم
دلش را جایگاه عشق مولا میکند هر دم
کسی کز اشیاقِ دل نظر بر دُرّ میاندازد
ثواب رؤیت روی علی را میکند هر دم
نجف عاشقترینها را به سوی خویش میخواند
نجفرفته، هوای کوی مولا میکند هر دم
علیٌ حُبّهُ جُنَّه، قَسیمُ النّار و الجَّنَه
ولایش جنت و دوزخ مُجزّا میکند هر دم
رسول الله، افلاک است تحت منظرش اما
خدا را در جمال "او" تماشا میکند هر دم
مگر میشد به یک شب در چهل منزل یکی باشد
علی هست آنکه حل این معما میکند هر دم
شگفتیآفرین باشد، ولی المؤمنین باشد
خداوند تعالی را هویدا میکند هر دم
به ایوانش اگر رفتی، مباشی کمتر از خورشید
که خورشید ارتزاقِ نور از اینجا میکند هر دم
تمام آفرینش چشم بر دست علی دارد
ولی مولا نظر بر دستِ زهرا میکند هر دم
✍ #محمدجواد_مطیع_ها
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
از تیرگیِ شام، دل آسمان گرفت
وقت ورود شد، نَفَسِ کاروان گرفت
ذُریهی بتول، اسیران سلسله
باران سنگ بر سرشان ناگهان گرفت
رأسی که بود بر سر نیزه، نشانِ عشق
پیرزن یهودیه اورا نشان گرفت
راهی نبود از در دروازه تا به کاخ
از صبح تا غروب ولیکن زمان گرفت
اشکِ سرِ بریده درآمد که خواهرش
جا در میان مجلسِ نامحرمان گرفت
ای دختر علی! چقدر داغ دیدهای!
این روزگار از تو چه سخت امتحان گرفت
با زجرِ نانجیب، شبی روبرو شُد و
اینگونه شد رقیه که لکنت زبان گرفت
✍ #محمدجواد_مطیع_ها
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e