eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
292 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سینه ام چون تلاطم دریا چشم من چشمه ی غم دنیا داده ام این دل اسیرم را دست بال و پر کبوترها همره بال هایشان بردند تا بسازند سایبانی را سایبانی برای خاک بقیع حائلی بین آفتاب آن جا بوی غربت هزار سالی هست که از آن خاک می رود بالا غم میان دلم چو زائر شد غصه دار امام باقر شد @hosenih زهر دادند عمق جانت را تیره کردند آسمانت را و گرفتند با شراب زهر قوت دست مهربانت را مگر آن چشم ها نمی دیدند بال پرواز بی کرانت را دم آخر مرور می کردی روضه ی درد بی امانت را به خدا چشم های تو می دید رخ نیلی عمه جانت را داغ بازار شام یادت بود بارش سنگ بام قوم یهود @hosenih در میان شلوغی و فریاد بین آشوب شهر سنگ آباد وقت آغاز سنگ باران ها عمه زینب نجاتمان می داد پیش چشم رباب بی کودک پیش بابای بی کسم سجاد سر اصغر که بی تعادل بود از روی نیزه بارها افتاد تازیانه به هر طرف می برد کودکان را چو کاه بر روی باد دیدم آنجا تمام غم ها را زخم زنجیر پای بابا را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ لشکر کوفه به میدان دو برادر می‌دید کربلا بار دگر عرصه‌ی محشر می‌دید وقت تکبیر شد و گفت که ماشاءالله پسر فاطمه رزم دو دلاور می‌دید @hosenih بین میدان بلا رزم ِ نمایان کردند رزمشان کاش که می‌شد خود مادر می‌دید عاقبت هر دو نفر را به دم تیغ زدند بدنی داشت به خود زخم مکرر می‌دید بی‌هوا نیزه تنی را به زمین دوخت و رفت حنجری داشت به خود تیغه‌ی خنجر می‌دید کاکل هر دو به دستان حرامی‌ها بود دو بدن داشت به خود زخم برابر می‌دید @hosenih چشم ارباب پس از اکبر و قاسم به زمین بار دیگر دو بدن‌پاره و بی‌سر می‌دید خون‌جگر بین حرم مادرشان بی‌تاب است شد دلش قرص که هم‌پای غم ارباب است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سر می‌نهد تمام فلک زیر پای او دل می‌برد ز اهل حرم جلوه‌های او عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت با این حساب عالم و آدم گدای او @hosenih انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی هر لحظه می‌تپد دل زینب برای او او حس نمی‌کند که یتیم است و خون‌جگر تا با حسین می‌گذرد لحظه‌های او @hosenih بالاتر از تمامی افلاک می‌نشست وقتی که بود شانه‌ی عباس جای او نیمش حسن و نیمه‌ی دیگر حسین بود بوی مدینه می‌رسد از کربلای او @hosenih مثل رقیه روح و روان حسین بود او همچو عمه دل‌نگران حسین بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اربعین غمت مرا انداخت بی‌تو بودن مرا از پا انداخت بعد یک اربعین هوای غمت راه ما را به کربلا انداخت @hosenih اف بر این روزگار که من را اربعین ز تو جدا انداخت این چهل‌روز بی‌تو هر چه نداشت خواهرت را که از صدا انداخت یاد دارم که ظهر روز دهم شعله بر جان خیمه‌ها انداخت یا نوک نیزه ظالمانه تو را از روی اسب بی‌هوا انداخت از کجای سفر بگویم که به دلم آتش بلا افتاد نیزه‌دار تو از سر کینه از روی عمد نیزه را انداخت زخمی اربعینی از دردم ماندنم را گمان نمی‌کردم شعله بر جان تشگان افتاد و به دل زخم بی‌امان افتاد از همان روز که زمین خوردی بر سرم طاق آسمان افتاد @hosenih غنچه‌ی خشک تا که پر پر شد به روی خاک باغبان افتاد معجر من به دست شعله ولی سر تو دست این و آن افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سینه ام چون تلاطم دریا چشم من چشمه ی غم دنیا داده ام این دل اسیرم را دست بال و پر کبوترها همره بال هایشان بردند تا بسازند سایبانی را سایبانی برای خاک بقیع حائلی بین آفتاب آن جا بوی غربت هزار سالی هست که از آن خاک می رود بالا غم میان دلم چو زائر شد غصه دار امام باقر شد @hosenih زهر دادند عمق جانت را تیره کردند آسمانت را و گرفتند با شراب زهر قوت دست مهربانت را مگر آن چشم ها نمی دیدند بال پرواز بی کرانت را دم آخر مرور می کردی روضه ی درد بی امانت را به خدا چشم های تو می دید رخ نیلی عمه جانت را داغ بازار شام یادت بود بارش سنگ بام قوم یهود @hosenih در میان شلوغی و فریاد بین آشوب شهر سنگ آباد وقت آغاز سنگ باران ها عمه زینب نجاتمان می داد پیش چشم رباب بی کودک پیش بابای بی کسم سجاد سر اصغر که بی تعادل بود از روی نیزه بارها افتاد تازیانه به هر طرف می برد کودکان را چو کاه بر روی باد دیدم آنجا تمام غم ها را زخم زنجیر پای بابا را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ لشکر کوفه به میدان دو برادر می‌دید کربلا بار دگر عرصه‌ی محشر می‌دید وقت تکبیر شد و گفت که ماشاءالله پسر فاطمه رزم دو دلاور می‌دید @hosenih بین میدان بلا رزم ِ نمایان کردند رزمشان کاش که می‌شد خود مادر می‌دید عاقبت هر دو نفر را به دم تیغ زدند بدنی داشت به خود زخم مکرر می‌دید بی‌هوا نیزه تنی را به زمین دوخت و رفت حنجری داشت به خود تیغه‌ی خنجر می‌دید کاکل هر دو به دستان حرامی‌ها بود دو بدن داشت به خود زخم برابر می‌دید @hosenih چشم ارباب پس از اکبر و قاسم به زمین بار دیگر دو بدن‌پاره و بی‌سر می‌دید خون‌جگر بین حرم مادرشان بی‌تاب است شد دلش قرص که هم‌پای غم ارباب است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سر می‌نهد تمام فلک زیر پای او دل می‌برد ز اهل حرم جلوه‌های او عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت با این حساب عالم و آدم گدای او @hosenih انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی هر لحظه می‌تپد دل زینب برای او او حس نمی‌کند که یتیم است و خون‌جگر تا با حسین می‌گذرد لحظه‌های او @hosenih بالاتر از تمامی افلاک می‌نشست وقتی که بود شانه‌ی عباس جای او نیمش حسن و نیمه‌ی دیگر حسین بود بوی مدینه می‌رسد از کربلای او @hosenih مثل رقیه روح و روان حسین بود او همچو عمه دل‌نگران حسین بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اربعین غمت مرا انداخت بی‌تو بودن مرا از پا انداخت بعد یک اربعین هوای غمت راه ما را به کربلا انداخت @hosenih اف بر این روزگار که من را اربعین ز تو جدا انداخت این چهل‌روز بی‌تو هر چه نداشت خواهرت را که از صدا انداخت یاد دارم که ظهر روز دهم شعله بر جان خیمه‌ها انداخت یا نوک نیزه ظالمانه تو را از روی اسب بی‌هوا انداخت از کجای سفر بگویم که به دلم آتش بلا افتاد نیزه‌دار تو از سر کینه از روی عمد نیزه را انداخت زخمی اربعینی از دردم ماندنم را گمان نمی‌کردم شعله بر جان تشگان افتاد و به دل زخم بی‌امان افتاد از همان روز که زمین خوردی بر سرم طاق آسمان افتاد @hosenih غنچه‌ی خشک تا که پر پر شد به روی خاک باغبان افتاد معجر من به دست شعله ولی سر تو دست این و آن افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هواي سينه ي دنيا چو عرش اعلاء بود و نور عشق ميان زمين و بالا بود مديحه خواني داوود مي رسد امشب در اين شبي که شفق هم نواي دريا بود دل زمين خدا شوق پر کشيدن داشت و آن کرانه که در اوج ناکجاها بود مي نشست حضرت موسي به تور عشق علي و شور و شوقِ دگر در دل مسيحا بود تمامي شعف جلوه ي خداوندي ميان خنده ي پيغمبرش هويدا بود نگاه خيره ي زهرا به چشم هاي علي نگاه خيره ي حيدر به چشم زهرا بود خرابي دل عالم شدست آبادش خوشا به حال نبي که عليست دامادش @hosenih زمين بهشت خدا شد ز اعتبار علي و ماه محور رخ و گردش مدار علي همين که حضرت زهرا عروس مولا شد نمانده بود به سينه دگر قرار علي به نان هر شب حيدر مدينه محتاج است از اين به بعد که زهراست خانه دار علي و با حضور قدم هاي مادر گل ها شکفت در دل خانه گل بهار علي براي جنگ علي ذوالفقار لازم نيست چرا که حضرت زهراست ذوالفقار علي هزار همچو سليمان کنار خانه ي او نشسته اند که باشند ريزه خوار علي به پاش ريخت پيمبر تمام دنيا را گذاشت در کف حيدر چو دست زهرا را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهری که قول داد به حیدر وفا کند بعداز نبی چه شد که بنایی دگر گذاشت روز غدیر کینه ی جمعی شروع شد آن کینه ای که در دل تاریخ اثر گذاشت @hosenih پس آتش از همان جریان آب میخورد آن آتشی که بر دل مولا شرر گذاشت یک میخ سرخ روز علی را سیاه کرد میخی که خون فاطمه را روی در گذاشت یک سوم از ادامه ی سادات کشته شد مسمار بود فاطمه را بی پسر گذاشت @hosenih راحت بگو که انسیه را بی هوا زدند ضرب غلاف زخم به دل بی خبر گذاشت بادی وزیدو شاخه ی یاس علی شکست یاسی که روز های بدی پشت سر گذاشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سر می‌نهد تمام فلک زیر پای او  دل می‌برد ز اهل حرم جلوه‌های او  عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت  با این حساب عالم و آدم گدای او  او حس نمی‌کند که یتیم است و خون جگر  تا با حسین می‌گذرد لحظه‌های او  بالاتر از تمامی افلاک می‌نشست  وقتی که بود شانۀ عباس جای او  نیمش حسن وَ نیمه‌ی دیگر حسین بود  بوی مدینه می‌رسد از کربلای او  مثل رقیه روح و روان حسین بود  او همچو عمه دل نگران حسین بود  ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
داغی اگر نبود که گریان نمی‌شدیم لطــفی اگــر نبود مسلمان نمی‌شدیم یا ایّــهــا الــرّســول! بـدون دعـای تو از پیروان عترت و قرآن نمی‌شدیم بی حب خاندان تو در خانه‌ی کرم جایــی نــداشتــیـم و مهمان نمی‌شدیم ما امت توأیم و علی هم کنار توست آیینه‌ات نــبـــود، نــمایـان نمی‌شدیم ما پای غربت نوه‌هایت نشسته‌ایم ور نه شـبــیــه نم‌نم باران نمی‌شدیم هــم ناله‌های امشب مــولای امتیم ما سـوگــوار رحلت بــابــای امتیـم در جان مسلمین چــو آذر گــذاشتند بر جــان شیعــیــان دو برابر گـذاشتند آه از نهـاد اهـل ولایت بــلــنــد شـد بر سینه تا که داغ پــیــمــبــر گذاشتند آقای من! بــزرگ قبیله! ز داغ تو بر روی خاک عرصۀ محـشـر گذاشتند هستی گریست تا نوه‌هایت رسیده و با گریه روی سینه‌ی تو سر گذاشتند تو باغبــان امتی و جـــای اجـر تو یک شــاخه یاس را وسط در گـذاشتند با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد داغ پـسر به سینه‌ی مـادر گذاشتند در کوچه‌ها غرور علی را کسی شکست در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب تاریک، هوای سحرش را می‌خواست شهر انگار خسوف قمرش را می‌خواست گوشه‌ی حجره کسی چشم به راه افتاده حسن دوم زهرا پسرش را می‌خواست حضرت عسکری از درد به خود می‌پیچد زهر از سینه‌ی آقا جگرش را می‌خواست آسمانی‌ست امامی که زمین‌گیر شده آسمان جلوه‌ای از بال و پرش را می‌خواست شعله‌ی زهر که بدجور زمین گیرش کرد به خدا که نفس مختصرش را می‌خواست لحظه‌ی آخر خود، روضه‌ی عاشورا خواند منبر خاک، غم چشم ترش را می‌خواست ته گودال کسی روی زمین افتاده خنجر شمر گمانم که سرش را می‌خواست دختری دید که بالای سرش نامردی آمده بود و نگین پدرش را می‌خواست جان به تن داشت که پیراهن او را بردند شب غربت به گمانم سحرش را می‌خواست ✍  📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e