#امام_حسین_ع_شهادت
#امام_حسین_ع_شب_عاشورا
یوسف به بوی پیرهنت ، مُرد و زنده شد
یعقوب ِ پیر ، از مِحنت ، مُرد و زنده شد
آدم شنید مقتل طف را ، همان که بود ...
گریه کننده ی ِ کهنت... مُرد و زنده شد
@hosenih
از روضه ی عطش ، زکریا شکسته گشت
یحیی که بود سینه زنت مُرد و زنده شد
«یا دَهر ُ اُف ً »... از غم دنیای بی وفا...
زینب شنید این سخنت ، مُرد و زنده شد
تو زیر تیغ ، بودی و مادر نفس برید ...
از طرز دست و پا زدنت ، مُرد و زنده شد
آتش گرفت ، خیمه و تو پلک ِ نیمه باز
معراج ِ نفس ِ مطمئنت مُرد و زنده شد
@hosenih
نای ِ تو خوب شد که « اُخَّـی َ ِالَّـی » گفت
خواهر برای ِ گم شدنت ، مُرد و زنده شد
با بوریا ، شدی کفن و بوریا خودش ...
بر داغ ِ جسم بی کفنت ، مُرد و زنده شد
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
می سوخت زیر نور تن زخم دیده اش
تاراج گشته پیکر نیزه چشیده اش
جاری ست رود سرخ هنوز از گلوی او
رد گشته یک سپاه یکایک ز روی او
@hosenih
بر پهلویش سیاهی یک چکمه مانده است
بر جای جای پیکر او صدمه مانده است
خالی ست جای سر، به روی این بدن چرا؟
مانده است روی خاک، تنش بی کفن چرا؟
یعنی کدام نیزه سرش را ربوده است
قربانی ِ کدام گناهِ نبوده است؟
پس آن عقیق سرخ سلیمانی اش چه شد؟
با ساربان بگو که مسلمانی اش چه شد؟
بیش از هزار شعله ی زخم است بر تنش
رد های بوسه مانده به رگ های گردنش
از نعل های تازه تنش بی نصیب نیست
این پیکر مقطع الاعضا عجیب نیست؟
تا که سرش به نیزه ی دشمن سوار شد
دیگر حریم خیمه به غارت دچار شد
@hosenih
نامحرمان دویده به دنبال خیمه ها
نزدیک می شوند به خلخال خیمه ها
غیرت نمانده است به مردان این دیار
با بچه ها بگو که علیکُنَ بالفرار
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
#حضرت_زینب_س_شب_عاشورا
یک نور ِ مشترک به دو پیکر ، جدا جدا
در روح ، واحدند و به تن ، منتهی جدا
عبدند و عابده ، نه از اینها جدا خداست
نه این دو عـبد خاص ِ خـدا از خدا جـدا
@hosenih
خـواهـر بـرادرنـد و نبـودنـد لحظـه ای
دور از نـگـاه گـرم هـم از ابتـدا ، جدا
در ابتدا به شادی هم ، همسفر شدند
از هم شـدند ، آخـر ایـن ماجـرا ، جدا
آمد میان خیمه ی باران نشست و گفت
از خود نکن ، عزیز دو عالم ، مرا جدا
پنجاه سال خواهری ام با خودت گذشت
پس می روی و می شوی از من چرا جدا
من جـان سـالم از غـم تو در نـمی برم
هـرگـز نبـوده ام بـه شـمـا از شمـا جدا
@hosenih
من با سنان و اشعث و خولی ، بدون تو
بـاور نـمی کنـم ، شــوم از کـربـلـا ، جـدا
«یاسین» بمیرم آه ، همان یا حسین ماست
یعنی«حـ،سین»که ز سرش یکهجا جداست
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حضرت_زینب_س_کوفه
آمد به گودال ابتدا بال و پرت را بست
نیزه شکسته دور تو دور و برت را بست
@hosenih
با خنجر کندش سرت را تند می برّید
ای کاش میشد چشم های مادرت را بست
تا شهر کوفه چند باری شد زمین خوردی
این نیزه دارت آنقدر که بد سرت را بست
سر نیزه ای پیدا نشد کوچکتر از اینها
روی همین سر نیزه رأس اصغرت را بست
آنقدر بابا گفت بابا گفت بابا گفت
با ضربه ی سیلی دهان دخترت را بست
آب آور خیمه کجایی چشم تو روشن
نا محرم آمد دست های خواهرت را بست
@hosenih
هر کار میکردند از نیزه زمین میریخت
که دست آخر آمد از پهلو سرت را بست
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
من زینب صبور تو بودم ولی حسین
هنگام قتل صبر تو صبرم تمام شد
@hosenih
دیدم که جای آب لبت نیزه میخورد
ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد
ای احترام واجب زینب ، دم غروب
عریان شدی و جسم تو بی احترام شد
بعد از عبور چکمه ی شمر از تنت حسین
صحبت ز نعل های سواره نظام شد
خیلی نگاهشان به من اذیت کننده بود
دور و بر تو ، دور و برم ازدحام شد
@hosenih
کارم کجا کشیده که پرده نشین شهر
با شمر بد دهن سر تو همکالم شد
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شرم از شیون و از گریه ی ما کن بس کن
پشت و رویش نکن اینقدر حیا کن بس کن
با وضو مادر ما شانه به مویش میزد
موی ِسلطان مرا شمر رها کن بس کن
@hosenih
ذبح کردن به خدا حکم و شرایط دارد
اینقَدَر ضربه نزن زود جدا کن بس کن
شمر فریاد نکش دخترکش میترسد
حرمله را کمی آرام صدا کن بس کن
خون ِدر شیشه ی او را که ملائک بردند
لااقل رحم به این رخت و عبا کن بس کن
@hosenih
تو خودت نامه نوشتی که بیا کوفه حسین
پس به عهد و قسم خویش وفا کن بس کن
کشتن او به خدا حربه نمیخواهد که
به زمین خورده دگر ضربه نمیخواهد که
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
الهی سایهات با من بمونه
برام با تو فقط بودن بمونه
لباس کهنتو تَن کردی اما
دعایی کن که پیراهن بمونه
ببین پیرم ببین پیرِ گلوتم
ببین جونم که درگیرِ گلوتم
نرو پنجاه ساله صبر گردم
اسیرِ بوسه از زیرِ گلوتم
@hosenih
گلو بوسیدم اما سوخت زینب
از این آتیش سراپا سوخت زینب
گمونم آتیشِ دیوار و در بود
عزیزم مثلِ زهرا سوخت زینب
میخواستم چاک پیرهن رو ببوسم
لباس و خود و جوشن رو ببوسم
زدم بوسه به این حنجر ولی حیف
نذاشتی پشتِ گردن رو ببوسم
دارم دنبال تو بی بال میرم
بدنبالت فقط از حال میرم
بمون پیشه یتیما سخته امشب
بزار من جایِ تو گودال میرم
@hosenih
نه تنها نیزهها شونو آوردن
با چمکه ردپا شونو آوردن
تو اینا چارصدتا پیرمَرده
عصاشونو عصاشونو آوردن*
عزیزم تیرشونو کُند کردند
سلاحِ پیرشونو کند کردند
تو رو باصبر میخوان سر ببرن
لب شمشیرشونو کُند کردند
*مقاتل تا ۴۰۰ پیرمرد مفتی در لشکر عمرسعد ذکر کردهاند.
شاعر: #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
بیا خواهرم در بلا صبر کن
چنان صبر خیر النسا صبر کن
قدیمی ترین دوستدارِ حسین
در این داغ پر ابتلا صبر کن
@hosenih
اگر عصر فردا که لب تشنه ام
کسی زد مرا بی هوا صبر کن
فدای دل مضطرت زینبم
عزیزم برای خدا صبر کن
به هنگام طغیان سر نیزه ها
تنم می شود نخ نما، صبر کن
سر و صورت خونی ام، می شود
محل نزول عصا، صبر کن
سرم مثل یحیی جدا می شود
سرم از قفا شد جدا صبر کن
سه ساعت زمان می برد ذبح من
ببین قتل صبر مرا صبر کن
اگر زیر خنجر زدم دست و پا
نزن جان من دست و پا، صبر کن
مرا یاد کن در نماز شبت
مرا یاد کن هر کجا، صبر کن
اگر وقت مغرب شد و در برت
سرم رفت بر نیزه ها صبر کن
@hosenih
اگر بسته شد کتف تو در طناب
به حیدر نما اقتدا، صبر کن
رها می شوم بی کفن خواهرم
نپرس از غم بوریا، صبر کن
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#روز_عاشورا
کاش هجران کمی امان می داد
یار ما را به ما نشان می داد
به دل ما که خون جگر شده ایم
خبری از اماممان می داد
@hosenih
کاش با جلوه اش ربیع الأنام
مژده ی رفتن خزان می داد
به دلی که شکست و بی بال است
کاش در کربلا مکان می داد
صاحب ما صلاح را می دید
خیرمان هر چه بود از آن می داد
رزق درک عزای جدش را
از ازل صاحب الزمان می داد
به هر آن کس که خیر او می خواست
در غمش اشک بی امان می داد
**
بود دلواپس خیام خودش
با چه وضعی حسین، جان می داد
@hosenih
در همین حال یک نفر با پا
جسم او را تکان تکان می داد
کاش تا ذکر او تمام شود
لحظه ای فرصتش سنان می داد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
کار بالا گرفت ای مردم
وای از ضربه ی دوازدهم
شاعر: #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
تو را با خشكي ِ لب ذبح كردند
به پيش چشم زينب ذبح كردند
اگر من را مرتب زجر دادند
تورا چه نامرتب ذبح كردند
شاعر: #حامد_خاکی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
سرت شد غرق خون بالای نیزه
نیفتیها بمون بالای نیزه
برات قرآن میخونم روی محمل
برام قرآن بخون بالای نیزه
شاعر: #محسن_عسکری
@dobeity_robaey
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
ساعت سه توان آقا رفت
خورد در پیش چشم زهرا تیغ
ساعت چار رفت در گودال
می کِشندش به هر طرف با تیغ
ساعت پنج شد زمین لرزید
که سپاهی به گرد مقتول است
ساعت شش شدهاست از گودال
همه رفتند و شمر مشغول است
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
هر قدر خوردم کتک یک لحظه چشمم تر نشد
هیچکس مانند من با غم مصمم تر نشد
تکههای خیمهها را جای معجر میبرم
بیش از این چیزی برای ما فراهمتر نشد
@hosenih
بچهها در بوتهها و دختران در شعلهها
چشمِ نامردان ولی یک لحظه از غم تر نشد
خیمهها غارت شدند و گوشها پاره ولی
یورشِ این قوم بر طفلان تو کمتر نشد
باز آتش بهتر از نامحرمانِ وحشی است
مثل آتش هیچکس اینقدر محرمتر نشد
بی تعادل بودنِ تو کار دستم میدهد
هرچه میکردند سر بر نیزه محکمتر نشد
تا نیافتی بازهم بر نیزهات کوبیدنت
هیچ دردی مثل این پیشم مجسمتر نشد
روی نیزه نیست عباسم سرش آویخته
خواستم بوسم گلویش ساقهاش خمتر نشد
زیر پای این قبایل چند ساعت بودهای
اکبرت هم از تو حتی نامنظمتر نشد
@hosenih
نه لباسی داری و نه سر نه حلقی نه تنی
هیچکس مانند تو اینقدر مبهمتر نشد
خوب شد قبل هجوم اسب سر را بردهاند
خوب شد این سر از اینکه هست درهمتر نشد
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
قد غم دال بوده ساعتِ سه
وقت جنجال بوده ساعتِ سه
لشکر مست های کوفه نشین
دور گودال بوده ساعتِ سه
@hosenih
خواهری در پی برادر خود
بی پر و بال بوده ساعتِ سه
آنقدر که دویده در مقتل
خسته، بی حال بوده ساعتِ سه
دیده افتاده دست شمر، حسین
دیده پامال بوده ساعتِ سه
سختی هر دقیقه کشتن او
قدر صد سال بوده ساعتِ سه
ذوالجناح آمده بدون حسین
خون، روی یال بوده ساعتِ سه
@hosenih
چشم غارتگر سپاه یزید
پی خلخال بوده ساعتِ سه
گیسوی دختر پریشان را...
آه! بی شال بوده ساعتِ سه
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
آنقدر با تیغهاشان سر زمین انداختند
پای سرها چندتا پیکر زمین انداختند
این جماعت رحم در دلهایشان انگارنیست
در بر دلدارها دلبر زمین انداختند
@hosenih
بعد ذبح کودک تشنه به دست حرمله
صید را کشتند و بال و پر زمین انداختند
خنجر کند و دل سنگ و هجوم ضربه ها
رگ رگ خشکیده ی حنجر زمین انداختند
با دم شمشیرها اجر رسالت شد ادا
هر کجا بوسید پیغمبر زمین انداختند
تا سر خورشید بر نی رفت اهل آسمان
سیل اشک از چشمهای تر زمین انداختند
هر کسی اندازه وسعش از این پیکر ربود
غارتش کردند و یک پیکر زمین انداختند
خیمه ها نا امن شد از بعد آنکه لشکری
دسته جمعی ساقی لشگر زمین انداختند
آستینِ پاره شد جای حجاب و پوشیه
وقت غارت چادر و معجر زمین انداختند
@hosenih
کوفه و شام و خرابه مجلس شوم یزید
یک پدر را پیش یک دختر زمین انداختند
خیزران میخورد بر لبها و با هر ضربه ای
چند دندان پای تشت زر زمین انداختند
شاعر: #ابراهیم_میرزایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
ای تشنه ای که شرح غمت در بیان نبود
مارا به سخت جانی خود این گمان نبود
ناراحتم زیاد نماندم کنار تو
شمر آمد و برای نشستن زمان نبود
@hosenih
هر ناقه ای به غربت من گریه کرده است
مانند من غریب دراین کاروان نبود
ای کاش در رکوع عقیق از تو میگرفت
ای کاش بین قافله ای ساربان نبود
ماندم چرا به زور کشیدند از تنت
آخر لباس کهنه ی تو که گران نبود
گفتم به آفتاب نتابد روی تنت
شرمنده ام که روی تنت سایبان نبود
با لشگری برای سرت جنگ کرده ام
پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود
دیروز شش برادر کرار داشتم
امروز دور خواهر تو جز سنان نبود
آغوش من که هست چرا مانده ای به خاک
جای تن تو برروی ریگ روان نبود
لعنت به این سفر که بدون تو میروم
تنها شدن که حق من نیمه جان نبود
@hosenih
باد صبا ببر به نجف روضه مرا
روضه بخوان که دخت علی در امان نبود
ما رسممان شهادت و از جان گذشتن است
اما دگر اسیر شدن رسممان نبود
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#دیر_راهب
#تنور_خولی
با وفا بوده، خدا خیر به راهب بدهد
شستشو داده دوچندان شده زیبایی تو
***
بی وفا بوده، عجب! خیر نبیند خولی
خاک پاشیده به آئینهی زهرایی تو
شاعر: #سعید_خرازی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#تنور_خولی
دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود
امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور
***
سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس
نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور
شاعر: #محمد_رسولی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
به روی نيزهها ديدم سرت را
ميان خون، رها بال و پرت را
چگونه قلب من آرام باشد
که دیده ساربان انگشترت را...
***
چراغ عمر من پايان گرفته
ببین باران الرحمان گرفته
تمام دشت احيا دارد امشب
که هر نيزه بهسر قرآن گرفته
شاعر: #یوسف_رحیمی
@dobeity_robaey
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
ابر بهاره این همه باران نمی شود
قلب شکسته این همه سوزان نمی شود
از جانِ خود عزیزتران روی نیزه اند
جانِ نمرده این همه بی جان نمی شود
@hosenih
از آتشی که ریخته بر باغ اهل بیت
نوری شکفته است که پنهان نمی شود
پایی که بوسهگاه تمام فرشته هاست
آخر حریف خار بیابان نمی شود
از داغ گوشواره و معجر الی الابد
دردی به جان ماست که درمان نمی شود
@hosenih
تاریخ، شام تیره بسی دیده است و باز
شامی شبیه شام غریبان نمی شود
من اشک و داغ و خون دل و آه می شوم
با کاروان سوگ تو همراه می شوم...
شاعر: #سیده_تكتم_حسينى
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
© اشعار آیینی حسینیه در پیامرسان #تلگرام
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
چهل سال است در تب گریه کردم
چهل سال است هر شب گریه کردم
چهل سال است من بیدار ماندم
صحیفه را نوشتم روضه خواندم
@hosenih
چهل سال است غرق اشک و آهم
شبانه روز یاد قتلگاهم
چهل سال است خواب شمر دیدم
به دستش خنجری دیدم پریدم
چهل سال است گفتم دادِ بیداد
همیشه ظرف آب از دستم افتاد
چهل سال است تا مذبوح دیدم
نشستم بر زمین، ضجه کشیدم
چهل سال است دشت کربلایم
به یاد روز دفن و بوریایم
چهل سال است فکر اصغرم من
عزادار ذبیحی پرپرم من
چهل سال است مانند ربابم
به کام تشنه، زیر آفتابم
چهل سال است می گویم خدایا
عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را
@hosenih
چهل سال است یاد شهر شامم
کنار عمه ها در ازدحامم
چهل سال است بر زخمم نمک خورد
بمیرم عمه ام زینب کتک خورد
چهل سال است می گویم رقیه
زنم بر دست می گویم رقیه
چهل سال است در بزم شرابم
به یاد خیزران خانه خرابم
چهل سال است می سوزد وجودم
به روی ناقه با غل بسته بودم
@hosenih
چهل سال است داد از سنگ دارم
به روی خود نشان از چنگ دارم
نگو این زهر امانم را بریده
چهل سال است عمرم سر رسیده
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
منی که آسمان خاک رهم بود
تمام هستیم زیر و زبر شد
تمام مردها رفتند اما
نصیب من فقط خون جگر شد
اگر چه نیمه جان بودم پدر جان
ولی خیلی بجانت راه رفتم
برایم باورش سخت است اما
کنار قاتلانت راه رفتم
@hosenih
میان نیزه داران حرامی
کجا آخر مجال خواب میشد
بروی ناقه ی رم کرده بودم
تکان میخورد و پایم آب میشد
نمک نشناس های شهر کوفه
به اشک چشم عمه خنده کردند
به ما خرما و نان خیرات دادند
مرا پیش سرت شرمنده کردند
میان حلقه دستم جا نمیشه
نمیدانم چرا بازش نکردند
گل اتش سرم افتاد بابا
ولی عمامه را بازش نکردند
همه بر بام خانه جمع بودند
امان از اتش و از دود در شام
در آن اوضاع سهل ساعدی دید
تمام چکمه ام خون بود در شام
@hosenih
میان مجلس یک عده عیاش
توان خویش را از دست دادیم
همه بر صندلی هاشان نشستند
ولی ما چند ساعت ایستادیم
نمیخواهم بدانی اصلا از کاخ
نمیخواهم بدانی اوج غم را
که من بر هیچکس حتی تو بابا
نگفتم روضه ناموسیم را
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
#امام_سجاد_ع_شهادت
آتشی از خاطراتم بر جگر دارم هنوز
شعله شعله آه هر شام و سحر دارم هنوز
کاش می شد تا لبش را تر کنم با اشک خود
از غم لبهای خشکش چشم تر دارم هنوز
@hosenih
با برادر مرده باید گفت آنچه دیده ام
دست را از داغ اکبر بر کمر دارم هنوز
حتم دارم می رسد با مشک وقت احتضار
با لبی تشنه نگاهی بر قمر دارم هنوز
کس ندیده غنچه ای را با تبر پر پر کنند
یاد اصغر روضه ی تیر سه پر دارم هنوز
گر به سینه می فشارم چادری صد پاره را
در خطر ها از پر زینب سپر دارم هنوز
باقی از آن خیمه هایی که میان شعله سوخت
یک حرم پروانه ی بی بال و پر دارم هنوز
دیده ام در کربلا گرچه غروب مهر را
داغ ها از شام بر دل بیشتر دارم هنوز
از سرم هرگز نمی افتد مصیبت های شام
یادگاری برسرم از هر گذر دارم هنوز
@hosenih
دست بسته وارد بزم شرابم کرده اند
روضه "ظالم مزن" را بر جگر دارم هنوز
پاره ای از پیکرم جامانده بین شهر شام
کنج ویران خواهری با چشم تر دارم هنوز
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e