eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
323 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آشوب میان شهر کردن، هرگز! در کامِ امام، زهر کردن، هرگز! دلبسته ی انقلاب بودن، آری با صندوق رأی قهر کردن، هرگز! شاعر: @hosenih
🌷 حالا که دشمنان همگی هم قسم شدند غیرت برای یاریِ اسلام لازم است گرچه گلایه مند ، ولی رأی می دهیم چشم انتظارِ وحدتِ ما حاج قاسم است شاعر: @hosenih
هرچند که یک عمر جوابت کردیم با رأی به این و آن عذابت کردیم کابینه‌ی خویش را مهیا کن عشق! این جمعه بیا که انتخابت کردیم شاعر: @hosenih
مداحان و سخنرانان رأی خود را به صندوق انداختند+ عکس https://www.farsnews.ir/news/14000328000169
امروز مراد است رأى من و تو تصوير معاد است رأى من و تو در جمعهٔ انتقام "قاسم" برخيز! ميدان جهاد است رأى من و تو شاعر: @hosenih
با دشمن این نظام ، ملت قهر است این فتحِ دوباره ، فتح خرمشهراست بالطف خدا دوباره شیرین کامیم از همت ما به کامِ دشمن زَهر است شاعر: @hosenih
پیروزِ همیشه ، مرد میدان ، مردم دلگرمیِ رهبر و شهیدان ، مردم تا روز ظهور ،صاحب وحافظِ این جمهوری اسلامی ایران ، مردم شاعر: @hosenih
با غیرتِ مردی از تبار علوی کوری دو چشم پهلوی و رجوی رونق به وطن دوباره برمیگردد با دولت مردمی و ایران قوی! شاعر: @hosenih
دیدند دوباره قدرت ایران را غوغای حضور را یک رأی که قابلی ندارد ، آری ما هدیه کنیم پای میهن ، جان را شاعر: @hosenih
🌷ان شاء الله اشعار ولادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، در روز یکشنبه بارگزاری خواهد شد.
بس که در صحن و سرایت لطف و احسان ریخته پای ایوان تو دل های پریشان ریخته کاسه زائر همیشه پر شده در این حرم گاه پنهان ریخته گاهی نمایان ریخته مدعی گوید که با یک گل نمی آید بهار پای هر گلدسته تو صد گلستان ریخته پنجره فولاد تو از بس شفا داده است که زیر پای زائرت انگار درمان ریخته مرده را هم زنده خواهد کرد خاک کوی تو این چه اکسیری ست در خاک خراسان ریخته؟ میوزد عطر مدینه در حریمت، سال هاست... روی لب های حرم ذکر حسن جان ریخته باز هم اسم مدینه آمد و حس می کنم از نگاه زائرانت باز باران ریخته شاعر: @hosenih
شاعر نورم و مضمونم اگر جان دارد طبع من ریشه در آفاق خراسان دارد قلمم میل به مداحی سلطان دارد شعر آزادگی ام بیت فراوان دارد فیض تأیید تو چون شامل این دل گردد شاعر سوخته هم وزن به دعبل گردد کودک طبع مرا صحن تو میدان داده مثل هر روز ضریح تو فراخوان داده باز آغوش به آهوی گریزان داده دل به واگویه ی بارانی مهمان داده زیر چتر کرمت حال گدایان خوب است با تو حال همه ی مردم ایران خوب است @hosenih هم نفس شد نفست با نفس زائر ها کوچه ی عاطفه ات پر شده از عابر ها عاشق عطر عبایت همه ی شاعر ها نظرت روی به دل هاست نه بر ظاهر ها مثل خورشید درخشنگی ات دائمي است مرهبا عشق كه بخشندگی ات دائمی است کس نفهمید دلم را تو فقط فهمیدی زخم پنهان ز طبیبان مرا هم دیدی من به قهر آمده بودم به حرم خندیدی تا لبم وا به شکایت نشده بخشیدی دور بودیم به ما فیض حرم بخشیدی قبله ی هفتم حق را به عجم بخشیدی دلم از دور چو موجی که تلاطم دارد هر قدم سمت حرم با تو تکلم دارد زائر سوخته دل حق تقدم دارد هر سلام من امیدی به علیکم دارد ما به این درگه امید امید آوردیم رو سفیدیم اگر موی سفید آوردیم بنویسید گنهکار خوش آمد اینجا هر کسی هست گرفتار بیاید اینجا مهربانی به خدا سقف ندارد اینجا شمس سلطان خراسان زده مسند اینجا هر که آید به حرم اهل نظر می گردد هر که باشد متحول شده بر می گردد از نشابور گذشتی و قدمگاه زدی از خراسان به نجف کرببلا راه زدی خانه در روشنی هر دل آگاه زدی سکه با نام علیً ولی الله زدی از ضریحت همه دم برگ شفا میریزد از لب زائرتان عطر دعا میریزد تا ابد روشنی نام تو ممتد شده است مهربانی تو در شهر سرآمد شده است هر که نشناخت تو را حال دلش بد شده است مشهد از دولتی چشم تو مشهد شده است گرچه که قدر تو نشناخته همسایه ی تو خانه در عرش خدا ساخته همسایه ی تو @hosenih کاش رفتار تو در جامعه الگو بشود شهر از پیروی راه تو خوشبو بشود تیرگی از دل هر طاقچه جارو بشود دوره ی الفت صیاد و آهو بشود کاش در حوزه همه عالم عامل بودند همه ی مردم این ناحیه یک دل بودند من که از کودکی از عشق پریشان بودم عاشق خلوتی صحن رضاجان بودم ساکن سادگی کوچه ی نوغان بودم صبح و شب رو به حرم مرغ غزل خوان بودم فیض همسایگی ات طبع مرا بلبل کرد طبع من در وسط بست طبرسی گل کرد شاعر: @hosenih
شبیه یک کبوتر کز قفس آزاد خواهد شد دلی که مُحرِم صحن تو باشد شاد خواهد شد خراب آباد هم باشد اگر دل های این مردم به لطف برق این گنبد رضا آباد خواهد شد فقط یک بار اگر آید به صحن تو، یقین دارم که عیسی هم دخیل پنجره فولاد خواهد شد دل درمانده هرجایی که باشد آخر سر هم پناه آخر او کنج گوهرشاد خواهد شد مریض لاعلاج و درد مادرزاد هم باشد به برق چشم تو درمانِ مادرزاد خواهد شد "چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان" که هرکس در بلا خواند تو را امداد خواهد شد چه رویای قشنگی میشود اینکه پس از مرگم میان صحن تو از شعرهایم یاد خواهد شد اگر هر کار خیر من ثوابش ده برابر هست ثواب هشت بیتم بی گمان هشتاد خواهد شد شاعر: @hosenih
چه موسیقی ساده‌ی مهربونی عجب اتفاقی تو متن حروفه همه حرف من تو دو واژه خلاصه‌س امامم رئوفه امامم رئوفه امام رئوفم چقد مهربونی چقد درد پای ضریحت آوردن چقد مادرایی که سربازشونو با یه نذر، دستت امانت سپردن واسه حاجتش جای دیگه نمیره سلامی برای تو از قم میاره یه جو معرفت زائرت داشته باشه واسه کفترای تو گندم میاره خودت یادمون دادی که وقت حاجت چجوری بخوایم، نوع خواستن مهمه چه خوبه بلد باشه کارش رو زائر تو صحنت بگه: یا جواد الائمه نذار سنگ رو یخ بشم آه دریا نزار آب شم از خجالت ببارم آخه‌ قول دادم به مادربزرگم یه بارم شده اونو مشهد بیارم شاعر: @hosenih
خوشا ما که همسایه جنتیم به خان کریمش همه دعوتیم گدای رضاییم و در عزتیم به دست کریمش چه خوش عادتیم رضا پادشاه است و ما رعیتیم فدای غلام مسیحا دمش به سرهای ما  سایه ی پرچمش بود چشم ما جای آن مقدمش بداند دو عالم که یک امتیم رضا پادشاه است و ما رعیتیم @hosenih کسی را ندیدم برانی ز در تویی مهربانتر زمادر پدر مرا هم برای غلامی بخر که با تو همه عاری از محنتیم رضا پادشاه است  و ما رعیتیم منم سائل سر به راه شما همان آهوی دل به خواه شما بود روزی ام از نگاه شما @hosenih همه سائل سفره رحمتیم رضا پادشاه است و ما رعیتیم زمانی که حق قلب ما را سرشت محب الرضا سر در آن نوشت به مشهد عطا کرد ارض بهشت همه آفریده از این حکمتیم رضا پادشاه است و ما رعیتیم خوشا آنکه دل سوی مشهد کند مگر می شود او کسی رد کند نگفته خودش لطف بی حد کند و ما کشته این همه رأفتیم رضا پادشاه است و ما رعیتیم شاعر: @hosenih
🌷 از غیب صدای رفت و آمد آید کعبه به طواف شهر مشهد آید در طوس ، مدینه را زیارت کردیم از مرقد او بوی محمد آید شاعر: @hosenih
🌷 تو سفره دار عالمی مشگل گشایی آقای ما سلطان علی موسی الرضایی شاعر: @hosenih
بـار دگـر لبـم شده یـار و رفـیق من گردیـده واژه‌های محـبت شفـیق من دارد سخن ز معنی عشق عمیق من حک گشته برمدال نفیس عقـیق من با خط خوش به رنگ دل آرای کبریا سلطان من تو عشق منی ایهاالرضا اندر هوای تو نفسم جور دیگریست با تو عزیز حق هوسم جور دیگریست صید شما شدم قفسم جور دیگریست احوال من حرم که رسم جور دیگریست یا ثامن الحجج همه سرمایه‌ام تویی دیگر چه حاجتی که همسایه‌ام تویی @hosenih سرچشمۀ تمام حدیث و سخن تویی تابنده نـور روشن هر انجـمن تویی آلالـۀ قـشـنـگ مـیـانِ چـمـن تـویـی فخرالبشر زنسلِ شه بت شکن تویی داری مقام و هر دو جهان مبتلای تو بوی بهشت رسد ز شمـیم سرای تو شکـر خـدا نـگـار منی ثامن الحجج در هر کجا قـرار منی ثامن الحجج پیـوسته در کـنار منی ثـامن الحجج تو صاحب اختیار منی ثامن الحجج از لـطـفـتـان میان خـلایـق سـرآمدم مـن نـوکـر تـو عـالــم آل مـحــمـدم جـانم شود فـدای نگـاهت اباالحـسن بـاز آمده غـلام سیـاهـت ابـاالحـسن بنشسته با ادب سر راهت اباالحسن دلبستـه بر تـمـام پـنـاهت اباالحـسن در محضر تو آمده حاجت روا شود از مشهد تو راهی کرب و بلا شود نا دیـده عاشقـت شده‌ام مهـربان من صحن نو و عتیقِ تو باشد جنان من زیـبـاتـرین تـلاوت روی زبـان من نام تو جـان دهـد به تنِ بی‌توان من هر دم نفس به یاد تو من میزنم حبیب دست مرا رهـا نکـنی ایها الـغـریب میـلم کـشیده بـاده زنم از سبـوی تو مستم نموده عطر دل انگیز کوی تو یعـقوبم و گره زده‌ام دل به موی تو امیـد عـالـمـی شـده‌ام رو بـسوی تو تا بـنـد بـنـد شعـر من آقـا طـلا شود نقـش پلاک عبد درت یا رضا شود @hosenih از دست تو رسد نـمک زنـدگی من معـنـا دهد کـنار تو این بنـدگـی من سد گـشـته‌ای مقـابـل لغـزنـدگی من از انعـکـاسِ نـورِ تو تـابـنـدگی من آقا مُـصِر شدم که شما یـاریـم کـنی من قـطره‌ام میان یـمت جاریم کـنی پـایـان شـعـر من شده آقا امـان بـده من مُرده‌ام به مُردۀ بیچاره جان بده مسکین خسته را تو بیا قرص نان بده من را تحولی تو ببخش و تکان بده تـا مـورد قـبـول نـگـاه شـمـا شــوم خدمتگـزار مخـلص دارالشفاء شوم شاعر: @hosenih
سلطانی و حریم حرم غرق هیبت است زائر در این حرم، همه ی آل عصمت است جز اولیاء ، سلسله ی انبیاء را اینجا پیِ زیارتِ مخصوص نوبت است @hosenih از کربلا اگر خبری نیست، گرچه هست اینجا پر از جواب، به انبوهِِ حسرت است پرسید از جوادالائمه، جواب داد: بالاتر از حسین، رضا را فضیلت است در این حرم، کرَم دَهِگی نیست، دائمیست هر کس رسید شاهدِ عمری کرامت است دستِ دعا، به ذیلِ عنایاتِ تو هنوز... بالا نرفته، از کرَمت پُر اجابت است یک گوشه از کناره ی صحنِ عتیقِ تو برتر ز عرض و طولِ همه باغ جنت است زهرای اطهر است که با رفت و آمدش در این حرم، دلیلِ شکوهِ زیارت است با اینهمه، به صحنِ جوادت که میرسیم با اینکه دیده و دلِ ما، غرقِ بهجت است یادِ کلامِ غرقِ غمت میکنیم که: یابنَ شَبیب، این دلِ ما غرقِ محنت است "یابنَ شَبیب، جدّ مرا سر بریده اند" داغ حسین بر دل ما تا قیامت است مانند گوسفند سرِ او بریده شد زهرا گواهِ اینهمه داغ و مصیبت است میدید عمه اَم، سرِ او را به نیزه و... جسمش که زیرِ تیغِ عدو چند قسمت است @hosenih اینها جدا، اسیریِ زینب عزای ماست این است دردِ ما، که حرم در اسارت است پس انتقامِ سخت، همان انتظارِ ماست روز فرج، زمانه ی احیای عزت است شاعر: @hosenih
تکه گاهم فقط امامِ رضاست جان پناهم فقط امامِ رضاست اشک و آهم فقط امامِ رضاست مهر و ماهم فقط امامِ رضاست السلام ای تمام تاب و تبم نام تو هر دقیقه روی لبم برکت خاک کشورم حَرمت تکیه گاه و پناه من علمت دلخوشم به عنایت و کرمت ای به قربان خاک هر قدمت روزی من به دست لطف شماست حاجتم کوچه‌های کرب و بلاست کیمیا،خاکِ زیر پای شما مؤمنم،مؤمنِ خدای شما تا قیامت منم گدای شما همه‌ی هستی‌ام فدای شما سجده‌گاه تو کهکشان خدا مُهر تو مهر آسمان خدا من کی‌ام؟از شما قلم بزنم قلم از صاحبُ النِّعَم بزنم آرزو دارم از تو دم بزنم وسط صحن تو قدم بزنم شور و سرمستی‌ام امامِ رئوف یار بی دستی‌ام امامِ رئوف شاعر: @hosenih
این روزها که عاشقم و شاعرت شدم شاید مسافر حرم خاطرت شدم چندین تنور واژه لبم پُخت کرده است حتماً کنار آتش دل، شاطرت شدم چیزی نداشتم که کنم عرضه بر شما وام از خودت گرفته ام و تاجرت شدم مثل گدای سادهء دور و بر حرم من هم دخیل دست دل عابرت شدم هیئت بهانه است من احساس می کنم تحت لوای بیرقتان، زائرت شدم الحق به خال تو زده آهوی شعر من یعنی شکار چشم دل ماهرت شدم آئینه ها به گرد نگاهت نمی رسند خورشیدها به چهره ماهت نمی رسند من شعر را بخاطر مرقد سروده ام آقا ببخش خوب و یا بد سروده ام دور و بر حرم غزلم پرسه می زند مثل کبوتر تو ز گنبد سروده ام این بیت را میان نماز زیارتم وقتی که اشک عشق درآمد سروده ام طوف ضریح چشم شما را به رغم ناز از هفت باغ آینه تا صد سروده ام از بسکه در هوای تو در رفت و آمدم امشب بهشت را شب مشهد سروده ام تا آنکه یک نگاه کنی بر نداری ام بیعانه نزد چشم تو باشد سروده ام گلدسته های صحن نیازم شکسته اند در بارگاه تو نشود رد سروده ام       مستم در این غزل، سرنخ دست چشم توست  با دل، قرار من سر بن بست چشم توست دارد دلم طواف مزار تو را هوس مُردم، به داد بغض فقیرانه ام برس وقتی که دورم از حرمت بُهت می زنم مثل کبوتری که دلش مانده در قفس تاریخ شمسی لب من می رسد به تو قبل از هزار قرن و پس از هشتمین نفس آقا اگر شما غم من را نداشتی این بینوا به زیر سر خود نداشت کس بین رواق های نگاه تو گم شدم آن گنبدی که برده دلم را کجاست پس؟ از بس که نور، محو زلالی روی توست خورشید، نارسیده به تو می شود عدس زیر زبان من کرمت مزّه کرده است مزمزّه می کنم غزلی می شوم ملس این زندگی، قشنگی لبخندهای توست ترکیبِ بند بند من از بندهای توست آجر شدند از نفست خشتِ خام ها یعنی که پخته اند زتو ناتمام ها از شهردار عشق، تراکم گرفته اند بهر حضور در حرمت ازدحام ها  آقا به شوق دیدن صحنت ستاره ها هرشام می روند لب پشت بام ها یک عمر می شود بسرایند تا ابد مشدی گری چشم تو را بامرام ها بی تو به آستانه دریا نمی رسند جریان رودهای زلال سلام ها در دادگاه لطف شما تبرئه شدند ایرادهای فنی شعر- اتهام ها- چشمم به وام مهر رضا هست گرچه، ای داراترین امام میان امام ها خود را به راه ماندهءتان فرض میکنم صدها کنایه از لبتان قرض میکنم یک همت بلند چو آهو نداشتم یا اینکه مثل مُشک، کمی بو نداشتم پا داد لطفتان که شود زائر شما اما برای آمدنم رو نداشتم بی تو اگر که می شدم ای سلسبیل نور یک چشم می شدم که دگر سو نداشتم لطف شما اجازه نمی داد بشکند نرخ ذخیره ای که به پستو نداشتم یک عمر، این "منم منم ها "سروده شد افسوس بعد این همه "ها" هو نداشتم حالا که عجز من به نهایت رسیده است دست مرا بگیر، گدایت رسیده است شاعر : @hosenih
ما که آئینه ی سر تا قدمِ توحیدیم چارده آینه در صورتِ یک خورشیدیم چه محمد، چه علی و چه حسین و چه حسن چه رضا و چه جواد، آیتی از توحیدیم هر یک از شمسِ ضحی، شمسِ شموس، آیاتی از جمال ازلی بود که خوش تابیدیم بینِ ما و صفت و ذاتِ خدا، حالاتی است هر چه گویید، بجز "ربّ جلی" تأییدیم ما همه بهرِ اطاعت ز خدا آمده ایم نیز بر بندگیِ اوست که در تأکیدیم شرطِ توحید منم، چونکه خدایم خوانده من رضایم که خداوند رضایم خوانده @hosenih بی ولایم بخدا هیچ تولّایی نیست بعدِ موسی پدرم، غیرِ من آقایی نیست حجت اللّهیِ من نَصّ صریح است صریح غیر من بر سرتان، سایه ی مولایی نیست "اِتَّقوالله" که تقوا همه، ایمان بمن است بی تولّای من ای قوم، تولّایی نیست هر امام از سوی زهراست ولایت دارد پای این حکم بجز فاطمه امضایی نیست بشتابید بسوی طلبِ خیرالعمل مهلتی از پسِ امروز به فردایی نیست معنیِ خیرالعمل، مِهر و غمِ مادر ماست یاریِ فاطمه سازید، که او رهبر ماست @hosenih حکمِ ما ساری و جاری به همه اَصناف است چه سپید و چه سیه، شاملِ این اوصاف است هر که از یاریِ ما دَم بزند، تکلیفش عدل و قسط و طلبِ حق، طلبِ اِنصاف است هر که از پای نشینَد، نکند یاریِ دین بی وفا، عهد شکن، بی غم و بی اِنصاف است آنکه ما را به غمِ خویش رها میسازد معنیِ آن "حَمَلُوالناسَ علی اکتاف" است آنکه در عُزلتِ خود، دَم ز شهادت بزند نه مجاهد، که منافق صفت و حرّاف است روزِ فتنه، وسطِ معرکه ها باید رفت در شبِ تیره به محرابِ دعا باید رفت @hosenih دَم زدن از غمِ ما، با غمِ دنیا نشود حق بفرمود: دو دل جمع به یکجا نشود تا نیفتاده به گردابِ بلا، جَهد کنید قدر دانِ یَمِ ما، ماهیِ دریا نشود جبت و طاغوت، که مشگل ز شما حل نکنند پس تولّا بجز ابرازِ تبرّا نشود شیعه را گفتگوی قومِ یهودی، ممنوع! هم ز نصرانیِ بی دین، گِرِهی وا نشود امتحاناتِ زیادیست، سرِ راهِ شما دردِ دیندار، بجز عشق مداوا نشود دست از دامنِ معصوم، مدارید جدا تیغ از یاریِ مظلوم مدارید جدا @hosenih عیدیِ ما به شما، اِذنِ توسل باشد و کلیدِ طلب از یار، توکل باشد همه حاجات بیارید به درگاه، اما عقلتان است که محتاج تکامل باشد هر گناه از سوی چشمانِ شما، تیرِ بلاست کارِ ما نیز در این امر، تغافل باشد چاره ی کار ، فقط ذکرِ اباعبدالله اشکِ روضه است که ایجادِ تحمل باشد پِلکِ ما را غمِ گودال اگر زخمی کرد آهِتان، مَرهمِ هفتاد و دوتا گل باشد غمِ زهرا، تنِ پامالِ حسین است حسین روضه ی زینب و گودالِ حسین است حسین @hosenih
امشب قرار ، یار دل بی قرار شد یعنی که باب میل همه ، روزگار شد نور ِدو چشم ِحضرت ِ باب الحوائجی واکرد چشم و خاک ، خزانش بهار شد سلطان رسید و قاعده ها گشت زیر و رو رعیت شدن، میان جهان افتخار شد وقت نجات مردم ایران رسیده است شکر خدا که کشورمان ، کعبه دار شد کرده طلوع باز علی جان و این جهان سر زنده از مسیح ِ دم ِذوالفقار شد ای عزت ِ بدون ِ کرانه خوش آمدی ای سومین علی ِ زمانه خوش آمدی @hosenih ای خوش ترین ترانه ی لب های من سلام نعم الرفیق ، عشق من ، آقای من سلام ای زندگی من ، شب و روزم ، عزیز من ای از قدیم در دل ِ شیدای من سلام مجنون تر از همیشه به پابوس آمدم جانان و جان و حضرت لیلای من سلام ای آبروی من ،کس و کارم ، پناه من سرمایه ایم ، تمامی ِ دنیای من سلام ای دین من ، قیامت من ،ای بهشت من ای عاقبت بخیری ِ فردای من سلام هر جا دلم شکست ، رسیدی به داد من من غافل از تو بودم و بودی تو یاد من @hosenih اصلا بعید نیست که نامه سیاه ها گردند تحت قبه ات از بی گناه ها ای کربلای من ،نجف من ، بقیع من ای مشهد تو جمع همه بارگاه ها قربان کیمیای دو چشمان مست تو آقا مرا نگاه کن از آن نگاه ها در کوی تو شکسته دلی می خرند و بس ذکر خداست پای ضریح تو آه ها تو زیر سایه ات همه را راه می دهی یا ایهاالعزیز ِ همه بی پناه ها تو سایه ات شبیه ِ خدا بر سر همه است مهمان نوازی ات چه قَدَر عین فاطمه‌ است @hosenih غیر از در ِ تو این همه لطف و کرم کجاست اصلا پناه اولم و آخرم کجاست یادش بخیر خاطره ی اولین سلام آن روزهای گم شدنم در حرم کجاست لطف تو آن چنان بغلم کرده بود که یادم نبود گم شده ام ، مادرم کجاست خیلی عوض شدم ، عوضم کن به یک نگاه گردیده ام وبال تو ، بال و پرم کجاست؟ گردید قطره قطره چرا سیل اشک من حال و هوای سابق چشم ترم کجاست خیلی هوایی ِ حرمم باز ، بی گمان آقا سوال کرده که این نوکرم کجاست خیلی دلم گرفته مرا رو به راه کن مثل همیشه کوه غمم را تو کاه کن @hosenih این درد ها بدون تو درمان نداشتند این ابرها بدون تو باران نداشتند بود آخرالزمان چه قَدَر هولناک اگر ایرانیان امام رضا جان نداشتند مشهد اگر نبود که این گونه پنج تن لحظه به لحظه لطف به ایران نداشتند این ملت امام حسینی بدون تو در فتنه ها که جرأت طوفان نداشتند جانم فدات ! دست گرفتی چه قدر از آنانکه ذره ای به تو ایمان نداشتند ای بهترین پناه ، برای همه سلام ای مهربان امام رضای همه سلام @hosenih سوگند می خورم به سلیمان کربلا در مشهدت شدیم مسلمان کربلا مدیون لطف پنجره فولاد مشهد است هر کس که بین ما شده مهمان کربلا جان جواد ! قسمت ما کن ابالجواد ! تنگ غروب ، نم نم باران کربلا این جا بُوَد حسینیه یا که حرم چه قدر هستند زائران تو گریان کربلا این کاسه های زرد خودش روضه گشته با تمثال ِ دست ِ ساقی ِ عطشان ِ کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا ای کشته فتاده به هامون حسین من ای صید دست و پا زده در خون حسین من شاعر: @hosenih
پنجره وقتی كه از فولاد باشد بهتر است سائل تو كور مادر زاد باشد بهتر است ضامن هشتم سبب ها را مشخص مي كند گاه آهو در پی صيّاد باشد بهتر است گفت داود نبی كه تحفهء من در حرم منبري در صحن گوهرشاد باشد بهتر است بعد عمری پر زدن در خانه های اين و آن اين كبوتر در حرم آزاد باشد بهتر است سهم من پرواز شد در بام مشهد از نخست دور ايوان طلا شد كار و بار من درست @hosenih همچنان احساس عجز‌ و ناله بيچاره ها سربلند و سر به زير اين حرم، فوّاره ها گوشه چشمی می كند بر چيره دست اصفهان در می آيد يک ضريح از بين آهن پاره ها تازه اين يک گوشه ای از محشر دنيای اوست ازدحام جمعيت محوند در نقّاره ها گرچه میگيرند از او كربلا و كاظيمين بر نمیدارند دست از اين حرم اين كاره ها بی تعارف حرف من اينست شفّاف و صريح زلف من خورده گره بر پیچ و تاب اين ضريح @hosenih ارتزاق نوردارند از رخش خورشيدها شد به تأييدش مؤيّدتر همه تأييدها آنقدر دل می برد در باد رقص پرچمش كه ندارد جايگاهی اُفت و خيز بيدها قصه شيخ بهايی بر همه اثبات کرد روی او باز است ترجيحاً به ناامّيدها با نمازی كه شكسته خوانده ام در محضرش زود ديدم شد رُفو در قلب من ترديد ها در قنوتم قوس ابروهای او كرده هبوط با ولايش می گذارد پيش پاهايم شروط @hosenih هر كسي زائر شده اينجا تمنّايش يكيست خانه اميّد او، امیّد فردايش يكيست اينهمه ايوان، عمارت، صحنِ تو در تو، رواق اين همه دارالشِّفا كه هست آقايش يكيست "گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه نيست" لطف آقا صبح تا شب بر گداهايش يكيست گرچه پائينْ پا و بالا سر دو بال مرقدند مطمئنم اين حرم پائين و بالايش يكيست بارها اينجا توسل كردنم بهتر شده هشت های من به توحيد خدا منجر شده @hosenih کرده دلخون، شهد لبهايش لب زنبور را مست جام چشمهايش دیده ام انگور را تشنه تر شد کام من چون خواهرش از شهر قم ریخته در جرعه ام تلخی آب شور را هفت پشت نسل ما می آورد در صحن او خواهش امروز سلمانی نيشابور را ما چرا از بردن نام جوادش بگذريم زود پیدا کرده عشقش راه های دور را بارها بين گريز روضه اش کردیم یاد از علیّ اكبر آقا دم باب الجواد @hosenih تشنه روی خاک افتادی ولی خواهر نديد حال مضطرّ ترا در حجره ات بهتر نديد تارهای صوتی ات را زهر سوزانده ولی هيچ آسيبی لبت، از خشكی حنجر نديد حجره تو امن ماند و صبح تا ظهر عطش غربت دو مشک را بر دوش آب آور نديد دست و پا بعضاً زدی اما كسي دور و برت دست و پا گم كردنت را با علی اصغر نديد هی طلب می كرد اشک مادری بی تاب، آب گريه كن آرام آرام و صدا كن آب، آب @hosenih