#حضرت_رقیه_س_شهادت
عطر خوش سیب از دل صحرا وزیده
عمه،گمانم مهربانِ من رسیده
شام جدایی شد سحر،الحمدلله
آخر رسیدی از سفر،الحمدلله
رفتی بدون بوسه های یادگاری
اصلا نگفتی دختری داری،نداری؟!
@hosenih
خیلی برایت پای نیزه غصه خوردم
شب تا سحر زخم سرت را می شمردم
هر شب شبیه شمع کارم سوختن بود
آمار زخم صورت تو دست من بود
بین من و تو نیزهداری گاه سد شد
سهم من از اصرار دیدارت،لگد شد
در هر کجا با نیّت آزار..،می زد
این زجر تفریحاً مرا هر بار می زد
در کوفه ما را مردمی گمراه گفتند
خیلی به بابایت بد و بیراه گفتند
دیدی عمو بالای نیزه غیرتی شد
دیدی به ما در کوچه ها بی حرمتی شد
این حرمله دور و بر ما تاب می خورد
این حرمله پیش ربابت،آب می خورد
ما را میان خنده ی انظار بردند
ما را شبیه برده ها بازار بردند
یک عده وحشی سمت سرها می دویدند
یک عده معجر از سر ما می کشیدند
در کوچه ها،این پیرهن آتش گرفته
مانند زهرا موی من آتش گرفته
از سنگ بدتر،چشم های بام بودند
دور و بر ما مست های شام بودند
تیرِ نگاهِ شوم پشت هم می آمد
مابین زن ها گاه معجر کم می آمد
بزم شراب و خیرزانِ بی حیایش
روی لب خشک تو مانده ردِّپایش
بگذار من از تو سوالی را بپرسم
باید که این موضوع را حالا بپرسم
@hosenih
آن شب چه شد،که خواهرم افتاد از پا
اصلاً بگو کارِ کنیزان چیست بابا!؟
فمهیده ای که چه به روز دختر آمد
کافی است،اشکت مثل اشک من درآمد
مثل تو من هم غرق داغی بی حسابم
وقتش رسیده تا کمی پیش ات بخوابم
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه نعمتی است نشستن به روی بام حسین
خدا کند که بیفتد دلم به دام حسین
همین که دست نوازش کشید بر سر خلق
تمام اهل دو عالم شدند رام حسین
@hosenih
شبیه سوره ی"یاسین"شبیه سوره ی "نور"
پر از تَرَنُّم وَحی است هر کلام حسین
به سائل در این خانه احترام کنند
فرشته های مُقَرَّب..،به احترام حسین
حلال باد به هر نوکری حلالِ حسین
حرام باد به هر نوکری حرامِ حسین
هزار مرتبه شکرت خدا،که مادر من
نهاده در کامَم،لقمه ی طعامِ حسین
پدر ز بَدوِ تولّد چنین خطابم کرد:
تویی گدای حسن جان،تویی غلامِ حسین
چِقَدر خَبط نمودیم و او دُرُستش کرد
به قول لاتِ محلّه؛تهِ مرامِ حسین
قسم به فاطمه،او نیز می دهد پاسخ
به هرکسی که بگوید فقط:سلام؛حسین
میان روضه زمانی که اشک می خُشکد
همیشه گریه در آورده است"نامِ" حسین
روایت است برای تمام آن همه زخم
همین دو قطره ی اشک است التیامِ حسین
▪️
▪️
میان گودی گودال خواهری می دید
عصا،قلاف،سپر،نیزه،ازدحام،حسین
@hosenih
عبا،عمامه،ردا..،فکر می کنم افتاد
به دست هر کسی،یک تکّه از تمامِ حسین
خدا کند که پس از او،"رقیه"را نزنند
خدا کند نرود "زجر" در خیامِ حسین
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بی تو دردی کشیده ام که مپرس
" زهر هجری چشیده ام که مپرس"
ناز عشق تو را در این بازار
با نیازی خریده ام که مپرس
@hosenih
انقلابی در این خرابه ی شوم
یک تنه آفریده ام که مپرس
غزلی ناب بودم و حالا
شرحی از یک قصیده ام که مپرس
در سحر از زبان مادر تو
قصه هایی شنیده ام که مپرس
بعد از آن ظهر زخمی گودال
آنقدَر داغ دیده ام که مپرس
بسکه در زیر دست و پا ماندم
مثل زهرا خمیده ام که مپرس
@hosenih
آنچنان دل بریدم از دنیا
پدر سر بریده ام که مپرس
لخته ی خون به روی گوشم هست
تو نبودی که گوشواره شکست
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5810041332063799783.aac
11.78M
🔰#مصیبت_راتبه🔰
🏴 روضه #شب_سوم محرم 🏴
#حضرت_رقیه_س_شهادت
با تحقیق و سخنرانی: حجت الاسلام #محسن_حنیفی
محرم ۱۴۰۰
✅موسسه قدیم الاحسان✅
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_رقیه_س_شهادت
صد زخم به بال و پر،کبوتر دارد
این یاس نشانه های مادر دارد
با سر به حضور او مُشَرَّف شده است...
بابا چه ارادتی به دختر دارد
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#حضرت_زینب_س_مدح
جمع صفات پنج تن یکجاست زینب
اثبات ذات مادرش زهراست زینب
نور حقیقت در شب ظلمت فقط اوست
"اِنّا هَدَیناهُ السَّبیلِ" ماست زینب
@hosenih
او را صداکردم" وَ ما اَدراک" گفتند
از بس مقام و رتبه اش بالاست زینب
دربارگاه قدس، در سیر اِلَی الله
مرکز نشین حلقهء سرهاست زینب
زنجیرهء وصل امامت بر امامت
در امتداد روز عاشوراست زینب
گفتیم " عَرِّفنی" ندا آمد که حاشا
مثل خدا معروف ناپیداست زینب
بَینی و بَین الله، مجذوب حسین است
زینب نگو که محشر کبراست زینب
دارد گره وا میکند از کار عالم
وقت نماز شب اگر تنهاست زینب
@hosenih
دادند دستم را به دستان ابالفضل
هربار که حاجات من را خواست زینب
محکم گره زد معجر خود را از امشب
یعنی علمدار حرم فرداست زینب
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
"من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم"
آینه بودم و از غربت تو تــار شــدم
روز اول که دلم از غم تو خلق شده
با تو همسایهء دیوار به دیوار شدم
مست بودم زشعاع نگهت ای خورشید
که ز کم نوری چشمان تو هوشیار شدم
دل سنگ آب شد از غربت یک لحظهء تو
روزهای خوشی ام رفت و عزادار شدم
من که پای نظرت هستی خود را دادم
هرچه را هم، بدهم باز بدهکار شدم
نیتّم بود که شرمندهء زینب نشوی
تازه فهمیده ام ای یار که انگار شدم
من که عمری به سر چشم ترت جایم بود
خواب دیدم که تو رفتی و دگر خوار شدم
مانده ام بی کس و تنها، همه هستم به فدات
اگر از داغ تو من نیز شکستم به فدات
@hosenih
تا ابد باد سلامت ثمر من، سرتو
می چکد خون دل من ز دو چشم تر تو
روح سرگشتهء من غمزدهء ماتم توست
دل صد پاره من هست حسین، پرپر ِ تو
جان زهرا بپذیر این دو کفن پوش مرا
طفل هایم به فدای علی ِ اکبر تو
دو گل آورده ام اینجا سر بازار غمت
تا نبینند به سر نیزه سر اصغر تو
بپذیر این دو پسر را که خدا ناکرده
تا نبینند اسیری من و دختر تو
دربساطم به جز این دو پسرم هیچ نبود
شرمگین است، ندارد بجز این، خواهر تو
دست ردّ بر جگر سوختهء من نزنی
من که بودم عوض مادر تو مادر تو
از سرم آب گذشته است و چنین میگویم
رمقی نیست زداغ تو بر این زانویم
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
رفت هرچند که عمرم همه بر باد حسین
عوضاش بیشتر از عمر به ما داد حسین
من نبودم کسی و او به حسابم آورد
حق بده داد زنم خانهات آباد حسین
@hosenih
قبل از آنیکه شبِ قبر دهانم بندند
نَفسی تا بزنم یکسره فریاد حسین
چند وقتی است که خواب حرمت میبینم
میروم باز دمِ پنجره فولاد حسین
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن
نامتان از لبِ ما شُکر نیافتاد حسین
تا مرا دید برای تو سیه پوشیدم
مادرم گفت که آقا " اوون آباد حسین"
@hosenih
مادرم چشم ندارد حرمت را بیند
مادرت در عوضش چشمِ دلش داد حسین
دخترت تا که لبِ زخمی بابا را دید
آنقدر زد به لبش از نفس اُفتاد حسین
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
مجنون شدم از بسکه لیلا را ندیدم
آمد محرّم، باز آقا را ندیدم
کو آنکسی که پیرهن مشکی تنم کرد
من کور بودم، ماه زهرا را ندیدم
@hosenih
طوبی لکم می گفت با هر یاحسینم
در روضه هم آن قدّ طوبا را ندیدم
خیمه زدم در کوچهء ماتم، ولی حیف!
خیمه نشین دشت و صحرا را ندیدم
سائل شدم، آواره باشم پشت این در
عمریست که آن روی زیبا را ندیدم
نوحوا علی الارباب... این دستور زهراست
من طعنه های اهل دنیا را ندیدم
تلخم، ولی قند فراوانم حسین است
شیرینی حلوا و خرما را ندیدم
دستم دخیل پرچم است الحمدلله
والله! درمان اطبّا را ندیدم
@hosenih
آقا بیا یک سر بزن بر نوکر خود
آقا بیا شاید که فردا را ندیدم
حاجت روایم کن ترا جان ابالفضل
دو سال شد که صحن سقا را ندیدم
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
خلوت شده دور و برت جانم فدایت
ای جان زینب، جان طفلانم فدایت
فرزند ها هستند بی شک جان مادر
من جان برایت هدیه آوردم برادر
ای کعبه ی من رنجشی از زائرت نیست؟
قربانیان من قبول خاطرت نیست؟
افسوس، من، از این دو گل بهتر ندارم
باید برایت عاشقانه سر بیارم
@hosenih
آه ای سلیمان هدیه ای ناچیز دارم
از هدیه ام حالی غرور انگیز دارم
در پیش مادر سربلندت می کنم من
عون و محمد را پسندت میکنم من
بر قامت این کودکان حق پرستم
با دست های خود لباس رزم بستم
از نیزه ها بر جانشان باکی ندارم
از کینه ی شمر و سنان باکی ندارم
شرط مواسات من است این جان خواهر
باید به خون غلطند این دو مثل اکبر
شاید که کارت با عدو بالا نگیرد
بگذار تا فرزند من جایت بمیرد
حتی تن این ها اگر شد ارباً ارباً
هرگز نخواهی دید اشک خواهرت را
من از همین دم دست از آنها کشیدم
از تو نه اما از پسرها دل بریدم
بر آسمان نیزه ها باید نشینند
بهتر که عصر غارت ما را نبینند
وقتی که دست مادر آنجا بسته باشد
خوب است چشم غیرتی ها بسته باشد
بهتر که جولان سنان ها را نبینند
بر صورت مادر نشان ها را نبینند
آنجا که دست و پای طفلانت بسوزد
آنجا که معجرهای طفلانت بسوزد
بر ناقه های بی حجاب افتاده باشیم
آنجا که در بزم شراب افتاده باشیم
@hosenih
باشد که در خیرات نان آنها نباشند
دروازه ی ساعات را آنجا نباشند
بهتر مرا با چادر پاره نبینند
در کوچه های شام آواره نبینند
تا دور بینم از سرت سنگ بلا را
نذر سپر کردم برایت بچه ها را
تا سنگ ها شان سمت این دو سر بیافتد
شاید سرت از نیزه ها کمتر بیافتد
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
اِنَّ کَمَن زارَ العَلی مَن زار زینب
عالم نمی بیند دگر تکرار زینب
تاریخ جای صبر زینب می نویسد
معنا گرفت ایثار از ایثار زینب
با دست بسته باز کرد از دست ما بند
پر شد زمین از عزت سرشار زینب
یکبار حتی سایه ی او را ندیده
همسایه ی دیوار به دیوار زینب
چشم زمان در غیر او هرگز نبیند
این حجم حسن خلق از رفتار زینب
مریم مقدس شد اگر در بین زن ها
در عالم زر بوده خدمتکار زینب
پشت همه لرزید با یک اسکتوایش
دشمن هلاک نحوه ی پیکار زینب
هم میشود قبله نمای ما عقیله
هم قبله ی ما کعبه ی سیار زینب
هرکس نمک گیرش شود اخر شهید است
چشمان ما بر سفره ی پربار زینب
چشمان ما بر لطف و احسان عقیله
دستان ما بر دامن سالارزینب
با این که خودگرمی بازارحسین است
عون و محمد گرمی بازار زینب
ماهی دریا هم برایش گریه کرده
وقتی فلک دارد سر آزار زینب
از نور چشمانش به سختی چشم پوشید
جانسوز یعنی غربت بسیار زینب
با هر چه می شد در دل میدان بریدند
بال و پر از دو جعفر طیار زینب
باید تمام روضه را از سر بخواند
مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند
@hosenih
بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو
در بین میدان میکند خشمش هیاهو
مانند زهرا می زنم بر اب و اتش
دختر فقط از مادرش می گیرد الگو
افتاده اند از شوق جان دادن برایت
امروز محسن های زینب در تکاپو
عون و محمد را کفن کردم برایت
سرباز تو هستند در قحطی نیرو
قاسم فدایی تو باشد عون من نه ؟؟
زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو
با دست خود راهی شان کن سمت میدان
قبل از قسم بر فاطمه و پهلوی او
از پا می اندازد مرا این داغ اما
در پیش تو دستی نمی گیرم به زانو
بگذار از موی محمد گیرد اخنس
بسته ست وقتی جان تو تنها به یک مو
مثل تو یاد مادرم کردم همین که
بیرون کشیدی نیزه را از بین پهلو
داغ جوان دیدی منم دیدم عزیزم
دارم پریشان میکنم در خیمه گیسو
بهتر که فردایی نباشند و نبینند.
از مادرشان شمر می گیرد النگو
بهتر که فردایی نباشند و نبییند
از کعب نی دارم نشانی روی بازو
غرق خجالت می کشی بر سر عبا را
می آوری تا خیمه خواهرزاده ها را
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
تا ناله ات زبانه میانِ حرم کِشَد
آهِ توشعله بر همهی پیکرم کِشَد
آخر غمِ غریبی تو می کُشد مرا
بارِ غریبی تو دو چشمِ ترم کِشَد
@hosenih
لازم نکرده رو بزنی بر حرامیان
شمشیر بهرِ یاری تو لشگرم کِشد
دارو ندارِ خواهرِ خود را قبول کن
مگذار ،کار، بر قسمِ مادرم کشد
این دو زنسلِ حیدر واز خونِ جعفرند
خیلِ سپاهِ مِنّت تو دلبرم کشد
وقتی صدا زدند که«ابناءِ زینبیم»
دستِ غرور شانه به بال وپرم کشد
من فاطمه نژادم و ناموسِ حیدرم
ای وای اگر که کار ،به مویِ سرم کشد
مثلِ مدینه کرببلا ،زیر ورو کنم
دستم اگر گِرِه ز نخِ معجرم کشد
یک چشمه ای زغیرت حق را ببین حسین
صوتِ علی حجاب بر این حنجرم کشد
بیرون نیامدم که مبادا به یک نگاه
خجلت ز اشک دیدة من دلبرم کشد
بی کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله ای
جانم فدایِ تو ،تو عزیزِ عقیله ای
حالا که مادرِ دوشهید است خواهرت
گردیده رو سپید دگر پیش مادرت
رخصت اگر دهی نگذارم در این دیار
کم گردد ای عزیز دلم موئی از سرت
با نجمه یادِ ناله ی لیلا کنیم ما
فرزندهایِ ماهمه قربانِ اکبرت
اذنِ جهاد گر بدهی ای امیرِ عشق
طوفان به بپا کنم چو علمدارِ لشگرت
با گوشه ای زچادرِ خود پاک می کنم
هر قطره ای که می چکد از دیده ی ترت
کمتر نیَم به جان تو از مادرِ وهب
شمشیر می کشم دمِ خیمه برابرت
@hosenih
پروانه زاده ترس ندارد ز سوختن
جاری بُود میانِ رگم خون مادرت
امروز من به روی تو این غم نیاورم
فردا توهم سراغ نگیری زدخترت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e