eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
292 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است قیام اوست که پیوسته نهضت‌آموز است تمام زندگی او، عقیده بود و جهاد اگرچه مدت جنگ حسین یک روز است... حسین و ذلّت تکریم ظالمان، هیهات! که آفتاب عدالت از او دل‌افروز است به نزد او که شهادت، به جز سعادت نیست ردای مرگ برایش قبای زر دوز است رهین همت والای سیّدالشهداست هر آن‌که از غم اسلام در تب و سوز است... حرارتی که ز عشق حسین در دل‌هاست برای ظالم هر عصر، خانمان‌سوز است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آه از تا کی به چاه سر بگذاریم و بگذریم؟ دندان سر جگر بگذاریم و بگذریم؟ تا کی میان معرکه شیران شرزه را بی‌تیغ و بی‌سپر بگذاریم و بگذریم؟ یا دست روی دست بمانیم بی‌خیال یا دست بر کمر بگذاریم و بگذریم؟ باید بت بزرگ هم این بار بشکند هیهات اگر تبر بگذاریم و بگذریم! تردید و ناامیدی و تسلیم و ترس را وقت است پشت سر بگذاریم و بگذریم ای کودکان غزّه! نشستن حراممان تنهایتان اگر بگذاریم و بگذریم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آزار دیدم خود را میان معرکه بیمار دیدم در خیمه بودم هفت آسمان را برسرم آوار دیدم در بین گودال آیینۀ جسم پدر را تار دیدم بابای خود را دربین یک لشکر بدون یار دیدم این‌ها بماند از شام دیدم هرچه من آزار دیدم شب‌های بسیار در بین صحرا عمه را بیدار دیدم صد بار مُردم وقتی به پای خواهرانم خار دیدم ای وای از شام گهواره را در بین یک بازار دیدم بزم شراب و... بی حرمتی در مجلس اغیار دیدم نامحرمان را نزدیک مَحرم‌های خود بسیار دیدم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از گلستان لاله‌های پرپرم آید به یاد از نیستان داغ‌های خاطرم آید به یاد با دل خود هر زمانی را که خلوت می‌کنم در اسارت زآن چه آمد بر سرم آید به یاد سال‌ها از ماجرای کربلا بگذشت و باز هر نظر آن صحنه‌ی حزن‌آورم آید به یاد هرکجا آب است آتش می‌زند بر جان من چون نوای آب آب خواهرم آید به یاد هر جوانی را که می‌بینم به یاد کربلا گاهی از قاسم گهی از اکبرم آید به یاد چون که بینم شیرخواری در کنار مادرش از رباب و گریه‌های اصغرم آید به یاد می‌شوم از آتش شرم و محن چون شمع آب چون زحال عمّه‌ی غم‌پرورم آید به یاد من که برجسم پدر از بوریا کردم کفن روز و شب زان جسم از جان بهترم آید به یاد حنجر خونین او بوسیدم و کردم وداع وایِ دل، چون آن وداع آخرم آید به یاد چون که بینم کودکی سرگرم بازی با گلی سرگذشت خواهر کوچکترم آید به یاد از هجوم درد و غم در آن سفر داغی هنوز - از نظر نارفته، داغ دیگرم آید به یاد ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گریه بر هر درد بی‌درمان دواست جز غم من که غمی بی‌انتهاست سال‌ها با هر قدم گفتم حسین شب‌به‌شب سینه زدم گفتم حسین روضه می‌خواندم دلم بی‌تاب بود روضه‌ی من کاسه‌های آب بود غصه‌، دنیا را به کامم زهر کرد بعد تو لبخند با من قهر کرد ظاهراً جسمم میان خانه بود باطناً قلبم در آن ویرانه بود راه می‌رفتم دو چشمم تار بود فرش زیر پام مثل خار بود هرزمان از بین کوچه رد شدم گریه کردم به مصیبات خودم دادوبیدادِ سر بازارها... کشت من را کشت من را بارها... ذبح را بی‌تاب دیدن مشکل است خنجر قصاب دیدن مشکل است صحنه‌ای دیدم که رنگ من پرید ذبح خود را آب داد و سر برید نیمه‌شب آیات نور آمد به یاد بوی نان آمد، تنور آمد به یاد خلق وقتی‌که سلامم می‌کنند داغدار داغ شامم می‌کنند گفته‌ام با کودکان خانه‌ام داغدار خواهری دردانه‌ام هرزمان خلخال نو پا می‌کنید یادی از آن بی‌کس صحرا کنید کرده این یک جمله حالم را خراب آه...ناموس علی...بزم شراب بعد از آن مجلس دگر من ای عزیز به کنیزانم نمی‌گویم کنیز ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشستم یه گوشه با حال خراب شدم نی که از غم حکایت کنم گلومو گرفته یه بغض غریب می‌خوام قصه‌ای رو روایت کنم ابوحمزه میگه که وارد شدم توی خونه‌ی سیدالساجدین دیدم آسمون چشاش ابریه بازم خیسه سجاده روی زمین تحمل نکردم به حرف اومدم با یه حالی گفتم که جونم فدات چهل ساله که حال و روزت اینه چقد گریه آخه فدای چشات شده زخم پلکات بمیرم برات چقد گریه آخه گل فاطمه شهادت که ارث تبار شماست شهادت که ارث بنی هاشمه مگه حمزه کشته نشد تو اُحُد مگه سجده‌گاهِ علی خون نشد نیفتاد زهرا مگه پشت در مگه مجتبی تیر بارون نشد رسید اینجا تا حرف، دیدم امام هنوزم دلش انگاری کربلاست صدا زد ابوحمزه رحمت به تو شهادت همیشه تو تقدیر ماست ولی می‌دونی تا که یادم میاد میگم کاش عمرم به فردا نبود شهادت آره ارث ما طایفه‌ست اسارت ولی ارث ماها نبود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده شده سایبان من زن‌های شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من افتاد روى خاک به سنگ یهودیان از روى نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا و سر حسین گردید قاتل پدرم، میزبان من من سخت ناله می‌زدم، او چوب خیزران من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه‌ی بی پایانت آب می‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می‌شود انگار غم پنهانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می‌داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگر که دنیا دارم، اگر که دین دارم کمند لطف تو را چونکه در کمین دارم برای خواستنت گرچه غرق تردیدم ولی به اینکه تو می‌خواهی‌ام یقین دارم قدم گذار به چشمم که رستگار شوم فقط به حرمت خاکی که بر جبین دارم تو در مقابلم آغوشِ باز داری و من فقط مقابل تو روی شرمگین دارم عزاگرفته‌ی عالم! چقدر خوشحالم که چشمی اشک فشان و دلی غمین دارم شبیه امشب تو روی دوش، شال عزا و بین سینه غم زین العابدین دارم بیا و کام مرا با نگات شیرین کن که در میان دلم شور اربعین دارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌نویسند جهان چهرۀ شادابی داشت هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت سجده می‌کرد به پیشانی او مهر نماز نزد او سجده برای خودش آدابی داشت موج‌ها پشت سر او همه صف می‌بستند سر سجاده که دریا دل بی‌تابی داشت اشک بر گونۀ او بود و دعا روی لبش آری او نیز برای خودش اصحابی داشت بعد از آن واقعه با شعلۀ باران می‌سوخت او که یک عمر فقط گریه و بی‌خوابی داشت اشک در محضر او ذکر مصیبت می‌کرد تا که می‌دید کسی ظرف پر از آبی داشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خورشید سرگردان میان کوچه‌های شام خورشید زخمی با فرود سنگ‌ها از بام یک چشم او با پرچم بر نیزه‌ها افشان آن چشم دیگر با زنان و کودکان هم‌گام مردم! نمی‌بینید! خورشید است او خورشید خورشید را این‌گونه آیا می‌کنید اکرام؟! مردم! نمی‌بینید! قرآن مبین است او اینگونه زیر بارش خاکستر و دشنام بر کودکان زخمی آیا حکم شلاق است طبق کدامین آیه ها طبق کدام احکام؟! الحق که کفر کافران را هم در آورده است این حد خدا نشناسیِ در پوست اسلام نفرین به هرکس دشمن صبح‌است و آل صبح نفرین به آل شام در هر لحظه، هر هنگام از ما سلامی از ازل تا به ابد بر تو ای آنکه داری از شهید کربلا پیغام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل من هیچ‌کس در این عالم وسط شعله‌ها امام نشد در شروع امامتش چون من اینقدر دورش ازدحام نشد لشکری از مغیره می‌آمد خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت غیر زهرا به هیچ معصومی اینقدر گرم، احترام نشد روضه از این شدیدتر هم هست؟ لحظه‌ای که حسین یاری خواست و علی بود اسم من اما خواستم پا شوم ز جام، ... نشد به لب تشنه‌ی علی‌اصغر به لب تیز ذوالفقار قسم تا به امروز هیچ شمشیری اینقدر تشنه در نیام نشد رفتن شاهزاده‌ای چون من به اسیری به یک طرف اما در سفر اینقدر غل و زنجیر گردن بنده و غلام نشد آهِ زینب و صیحه‌ی شلاق تا شنیدم، ... از اسب با زنجیر خویش را بر زمین زدم اما باز هم آن صدا تمام نشد آه! زینب کجا و بزم یزید او کجا و جواب ابن زیاد باز هم صد هزار مرتبه شکر این‌که با شمر هم‌کلام نشد این چهل‌سال گریه‌ام شاید از همان روز اربعین باشد هر قدر عمه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس رنج‌ها دیده‌ام حسین! اما هیچ‌جایی شبیه شام نشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن شب که آسمان خدا بی ستاره بود مردی، حضور فاجعه را در نظاره بود در سوگ خیمه‌های عطش، زار می‌گریست مَشکی که در کنار تنی پاره پاره بود سهم کبوترانِ حرم از حرامیان بال شکسته، زخم فزون از شماره بود زخمی که تا همیشه به نای «رباب» ماند از شور لای لاییِ یک گاهواره بود چیزی که بُرد قافله با خود ز کربلا چشم به خون نشسته، دلی پرشراره بود می‌دوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه انگشتری که همسفر گوشواره بود راهی که کوچه کوچه به بن بست می‌رسید در طول این مسیر، فقط راه چاره بود! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشت در دل هزار درد و توانِ بیان نداشت... یک گل نداشت باغ و به آتش کشیده شد جز آه در بساط، دگر باغبان نداشت یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ دیگر ز باغِ عشق، نصیبی خزان نداشت ماهی که آفتاب از او نور می‌گرفت جز ابرِ خشکِ دیده، به سر، سایبان نداشت دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت؟ تا کوفه، زنده ماندنِ او را گمان نداشت از تب ز بس که ضعف به پا چیره گشته بود می‌خواست بگذرد ز سرِ جان، توان نداشت یک آسمان، ستاره به ماه رخش، ز اشک می‌رفت و یک ستاره به هفت آسمان نداشت... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز بعد کرب‌وبلا کارِ تو اگر زاری‌ست قیام گریۀ تو خود حدیث بیداری‌ست خدا نخواست که خالی شود زمین از تو اگرکه مصلحت تو تب است و بیماری‌ست که گفته اشک ندارد صدا؟! که تا محشر صدای اشک تو در غربت زمان جاری‌ست بهشتِ سرخِ ولایت هنوز هم سبز است که باغبانیِ این باغ با گهرباری‌ست اگر که پایۀ ظلم از کلام تو لرزید پیام خطبۀ روشنگر تو هشیاری‌ست تو را به زهر چه حاجت که روی سینۀ تو زدشت کرب‌وبلا زخم غربتی کاری‌ست به عزّت و به مقام و وجاهتت سوگند نصیب دشمن ظالم هنوز هم خواری‌ست به ناله‌های دل زائر شما مهدی بقیع، شب همه شب شاهدِ عزاداری‌ست ز هجر کوی تو دلتنگ شد «وفایی» و گفت زشوق جان من آگاه حضرت باری‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگو چرا چنین پر التهاب گریه می‌کنی چه دیده‌ای؟ چقدر بی حساب گریه می‌کنی شبیه مادران بچه‌مرده آه می‌کشی شدیدتر ز گریه‌ی رباب گریه می‌کنی سه شعبه شیرخواره را به خواب برد و سال‌هاست عبا به سر همیشه قبل خواب گریه می‌کنی از آن زمان که دست ساقی حرم بریده شد همین‌که دست می‌زنی به آب گریه می‌کنی به یاد پیکری که روی خاک‌ها سه روز ماند نظر که می‌کنی به آفتاب گریه می‌کنی ز مجلس یزید هر زمان سؤال می‌کنند چرا به جای دادن جواب گریه می‌کنی؟! میان خلوتت به کوفیان که فکر می‌کنی برای غربت ابوتراب گریه می‌کنی... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این کیست؟ این که شام و سحر گریه می‌کند می‌سوزد و ز سوز جگر گریه می‌کند برگشته است از سفر شام و سال‌هاست کز خاطرات تلخ سفر گریه می‌کند گِریَد مدینه از اثر اشک و آهِ او زیرا به هر گذار و گذر گریه می‌کند یعقوب اگر ز هجر پسر سال‌ها گریست این یوسف از فراق پدر گریه می‌کند هرشمع گریه می‌کند اما ز یک شرار او در دلِ هزار شرر گریه می‌کند با یاد کام خشک شهیدان کربلا بیند چو آب، خونِ جگر گریه می‌کند هر جا میان کوچه و بازار اوفتد، او را به شیرخواره نظر، گریه می‌کند ساکت نگشته است ز داغ یکی شهید، از داغ یک شهیدِ دگر گریه می‌کند سرهای رفته بر سر نی بُرده صبر او داغش به جان، نشسته اگر گریه می‌کند این است یادگار شهیدانِ دشت خون کز داغشان به شام و سحر گریه می‌کند ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر زمان سیّد سجّاد فغان سر می‌کرد رخنه در عالم ایجاد سراسر می‌کرد یاد می‌کرد چو ازلعلِ لبِ خشک حسین مُژه می‌زد به هم و روی زمین تَر می‌کرد دست می‌زد به سر و ناله زِ دل هرگه او یاد از بازوی عبّاس دلاور می‌کرد سینه از پنجهٔ غم چاک همی زد چون صبح یاد چون از لگد شمر ستمگر می‌کرد ازتنور دلش آتش به فلک می‌افشاند یاد چون از ستم خولی کافَر می‌کرد ناله از قاتلِ یکْ یکْ شهدا داشت ولی شِکوه بیش از همه از قاتلِ اصغر می‌کرد اشکِ جودی بگرفت از همهٔ روی زمین آنچه خاکی که به عالم همه برسر می‌کرد ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سجاده را پُر از غزلِ سجده‌دار کرد محراب را به شعرِ رکوعش دچار کرد از آسمان به ذکرِ لبش خیره می‌شدند تسبیح را ستاره‌ی دنباله‌دار کرد با اشک، در بهشتِ مناجاتِ تائبین در هر قنوت، شیرِ اجابت شکار کرد بر شانه‌های غرقِ گِلِ تربتِ حسین تا سر گذاشت، گریه‌ی بی‌اختیار کرد با لرزه‌های شانه‌ی زخمش؛ مدینه را با کربلای روزِ دهم هم‌جوار کرد آنقدر روضه‌ی عطش از چشمِ تشنه ریخت تا ابرِ دیر آمده را سوگوار کرد کشتی شکست‌خورده‌ی طوفان کربلا هر روضه‌ای که دید، به دوشش سوار کرد یعقوبِ کربلاست، ولی نامِ او علی‌ست ابری که کارِ صاعقه‌ی ذوالفقار کرد این مردِ غرقِ درد، زمانی شراب را با خطبه‌اش به مِی‌زده‌ها زهرمار کرد در شام، باز هم درِ خیبر شکسته شد حیدر به حیدربن‌ِحسین افتخار کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
منت از این خانواده هر کسی بهتر کشید درد طعنه از زبان این و آن کمتر کشید تا درِ این خانه باشم آبرویم می‌دهند در‌به‌در شد هرکسی که دست از دلبر کشید باده‌ی هر ساغری قطعاً نمی‌سازد به من ساقیِ من باده را از چشمه‌ی کوثر کشید به خود من بود اگر از روضه غافل می‌شدم مادرش _روحی فداها_ کار از این نوکر کشید باز دارند از حسینیه غنیمت می‌برند هرکه آمد این سیاهی را به چشم تر کشید فقر یعنی سینه‌ای خالی از عشق اهل بیت عاشقِ ارباب دست از کیسه‌های زر کشید جام اشک این دو ماهه دست بی بی زینب است خوشبحال هر کسی آمد و آن را سر کشید :: هم بزرگ و کوچک و هم اوسط این‌ها علی‌ست ذکر هو باید به عشق این همه حیدر کشید مرغ دل یک بام دارد دو هوا، این روزها باید از کرببلا سوی مدینه پر کشید :: گریه کرد و آه سردی از دل مضطر کشید آن که با انگشتِ زخمی لاله‌ای پرپر کشید کوچه کوچه شهر پیغمبر سراسر ناله شد تا شهید زنده‌ی زینب، عبا بر سر کشید روضه یعنی بعد روز واقعه با دست خود نیزه‌ها را یک به یک از پهلوی اکبر کشید روضه یعنی که عموی خوش قد و بالاش را تکه تکه مثل طفل کوچکی در بر کشید از خجالت آب شد در پیش چشمان رباب هر زمانی که گریزش به لب اصغر کشید روضه یعنی اینکه این آقا به چشمش دیده است بی حیا دشداشه‌اش را تا زد و خنجر کشید :: بعد از این در روضه‌اش کم می‌آورد او پدر را از دل گودالِ خون بیرون کشید روضه‌ام امشب اگر مکشوفه شد شرمنده‌ام او خودش مرثیه‌هایم را به خاک و خون کشید روضه یعنی دست‌های ناتوانش بینِ راه خارها از دست و پای زخمی خواهر کشید روضه یعنی روضه‌های ناتمام محفلش باز هم مرثیه‌هایش به شبی دیگر کشید رشته‌کوه درد و غم را مثل زخم کهنه‌ای روی دوش خسته‌اش تا لحظه‌ی آخر کشید مو کنان، مویه کنان بر سینه و سر می‌زنیم یک علیِ دیگر از این خانواده پَر کشید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صدا گرم و رسا پیچید در گوش ستمگرها بخوان تا بشنوند این روضه‌ها را کورها، کرها به منبر می‌روی تا واکنی بغض غریبت را بخوانی آیه‌ی والعصر در داغ صنوبرها به ذلت می‌کشاند خطبه‌ات نمرود شامی را بخوان تا واشود زنجیر از تزویر منبرها زلال زمزم نام علی را در سبو داری که از نام علی مستی بگیرد باز ساغر‌ها چه پیکاری‌ست اینجا، ساحت خورشید با ظلمت! به میدان آمده تیغ زبان با تیغ خنجرها انا ابن الفاطمه بنت رسول الله تان هستم بگریید ای مسلمان زاده‌ها در مرگ باورها طواف کعبه‌ی این ناکسان بی حیا تا کی؟ فقط دور مدار عشق می‌گردند قنبرها سخن از یال خون افشان و سم اسب‌ها، آری سخن از بوسه‌ی تیر است روی نبض حنجرها میان جنگل سرنیزه‌ها و تیغ‌ها دیدم هزاران زخم کاری روی لبخند کبوترها دلم می‌سوزد از تکرار تصویر پریشانی دمی که شعله می‌رقصید روی حزن معجرها صدای لالای یک زن غمدیده می‌آید پُر است از آتش تب، گرمی آغوش مادرها زیارت می‌کنم با اشک، این سرهای بی تن را به یاد آیه‌های روشن و خونین پیکرها شما در خواب غفلت بوده‌اید و ماه را کشتند بخوابید ای شقاوت پیشه‌ها در گرم بسترها چگونه آفتاب نام مولا را نمی‌بینید؟! شما را شرم باد از غربت رسم پیمبرها منم فرزند مکه، من صدای مطلق وحی‌ام پُرَم از معجزات روشن الله اکبرها برایم بعد از این هر روز، روز سخت عاشوراست انا ابن الفاطمه! میراث‌دار روضه‌ی سرها! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟ نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟ اگر به مصلحتی چند روز بیمار است برای هر چه که درد است او دوا دارد مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد بپرسد از حجرالاسود از ولایت او هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد علی‌ست اسم و علی رسم او، بپرس از شب که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟ بپرس کوچه به کوچه کدام شب‌گرد است که سفره‌های یتیمان از او غذا دارد... :: فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد رسول کرب‌وبلا، وارث حسین چه گفت؟ که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الشام... الشام... الشام چه غمگین، کاروانی می‌رود از کربلا تا شام گره خوردست آیا سرنوشت کربلا با شام؟ به نیزه آفتابی می‌شکافد سینه‌ی شب را و از گودال خون منزل به منزل می‌رود تا شام به دل بغض علی، در دست سنگ و در زبان طعنه در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام چنان سنگین‌دلی‌ها با کبوترهای زخمی شد که در شام بلا از غصه شد هر روز آن‌ها شام نمی‌دانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد به دست دختر شیر خدا، افتاد از پا شام اگرچه جای خنجر خیزران می‌دید اما باز شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام اسارت را ببین راز شهادت بر ملا کرده چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای تمام آفرینش تشنه‌ی اشک شبت وی خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت ای مسیحای دعا در هر نفس، لعل لبت سینه‌های سوخته یک شعله از تاب و تبت باب حاجت، باب رحمت، باب ایمان، باب دین قطب عرفان، سیّدسجّاد، زین‌العابدین ای مزار بی‌چراغت نور چشم و چشم نور ای مناجات شبت آل محمّد را زبور سجده‌گاهت در عبادت طور نور و نور طور چشم ظلمت از تو و روی منیرت دور دور حاجت خلق جهان در آستانت ریخته وحی ساعد در سماوات از دهانت ریخته تو به خلق و خوی، اعجاز پیمبر می‌کنی گر بخواهی در اسارت کار حیدر می‌کنی با دو دست بسته‌ی خود فتح خیبر می‌کنی شام را در چشم دشمن، صبح محشر می‌کنی دست تقدیر تو دست اقتدار حیدر است بلکه هر انگشت تو، یک ذوالفقار حیدر است کربلا و کوفه و شام بلا رام تو بود دشمن بیدادگر را وحشت از نام تو بود تو میان سلسله نه، خصم در دام تو بود فتح آل مصطفی از خطبه‌ی شام تو بود چارده قرن است مسجد می‌کشد از دل خروش می‌رسد بانگ انا ابن مکه‌ات دائم به گوش سرگذشتت شعله‌ای در دل شد و از سر، گذشت شام شوم از کربلا بهر تو سنگین‌تر گذشت کس نمی‌داند چه‌ها بر آل پیغمبر گذشت ناقه‌ی عریانت از هر کوچه و معبر گذشت شامیان از کینه و طغیان شرار انگیختند از فراز بام‌ها آتش به فرقت ریختند ای ز چشم شیعه جاری، خون ساق پای تو آفتاب فاطمه خاکستر و سیمای تو تو چراغ عرشی و ویرانه شد مأوای تو خاک ویرانه کجا و صورت زیبای تو؟ بود در ویرانه بر رأس پدر، چشم ترت همچو بسمل بال زد در پیش چشمت خواهرت تو همای وحی بودی و پرت را سوختند لحظه لحظه سینه پر آذرت را سوختند نخل ایمان بودی و برگ و برت را سوختند آخر از زهر ستم پا تا سرت را سوختند گر چه دیدی صدْمه و آزار و محنت آن همه قاتلت داغ پدر بود ای عزیز فاطمه سال‌ها بگذشت و بودی هیجده داغت به دل سوختی یک عمر همچون شمع سوزان متصل سینه‌ات چون خیمه‌های سوخته شد مشتعل ای به وقت سجده خاک از اشک چشمان تو گِل بر تو می‌گریم که بر گل‌های پرپر سوختی هر کجا دیدی جوان، از داغ اکبر سوختی باغبانی گر به باغ لاله‌اش می‌داد آب تو به یاد کام عطشان پدر رفتی ز تاب گریه می‌کردی به یاد طفل معصوم رباب بر لب خشک علی‌اکبر دلت می‌شد کباب می‌بریدی گوسفندی را اگر قصاب سر یاد می‌کردی ز تیغ شمر و حلقوم پدر کاش می‌شد قبر پاکت را بگیرم در بغل همچو نور ماه، خاکت را بگیرم در بغل ساق پای دردناکت را بگیرم در بغل زخم قلب چاک چاکت را بگیرم در بغل کاش می‌شد شیعه برگرد مزارت می‌گریست روز و شب پیوسته «میثم» در کنارت می‌گریست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهرِ رفته به خواب کشت تو را گریه‌ی بی حساب کشت تو را بین خیمه عطش که جاری شد روضه‌ی آب آب کشت تو را گاه گهواره‌ی علی، گاهی لای لای رباب کشت تو را در مسیری که داشتی تا شام محمل بی حجاب کشت تو را گاه بازار و کوچه‌گردی‌ها گاه بزم شراب کشت تو را آفتاب چهارم اسلام! تابش آفتاب کشت تو را لحظه‌ی ذبح گوسفندان نیز دیدن ظرف آب کشت تو را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e