#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
نشسته بود یکی روز خواجهی دو سرا
کنار تربت پاک خدیجهی کبرا
به یاد آن همه مهر و وفای آن بانو
گرفته بود زاندوه، در بغل زانو
در آن میانه ابوجهل و دار و دستهی او
شدند حملهور از کین به جسم خستهی او
عبا به گردن آن شهریار پیچیدند
چنان که مرگ نبی را به چشم خود دیدند
رخش کبود شد و بسته شد ره نفسش
که خواست طایر جان پر بگیرد از قفسش
به زعم آن که نبی رفت دیگر از دنیا
گریختند زاطراف آن رسول خدا
خدای عزّوجل زنده خواست احمد را
نگاه داشت در آن عرصهها محمّد را
بدون آنکه شود از ستمگران خائف
گرفت با بدن خستهاش ره طائف
خبر رسید که از مکّه احمد آمده است
به سوی مردم طائف محمّد آمده است
به پیشباز نبی اهل شهر، صف در صف
به جای لاله گرفتند سنگها در کف
زخون به آینهی کردگار زنگ زدند
بر آن وجود مقدس زکینه سنگ زدند
شکست آینه ی وجه ذات ذوالمننش
فتاد روی زمین، تاب رفت از بدنش
چو گشت نقش زمین آن بزرگ آیت نور
غلامی آمد و آورد بهر او انگور
گشوده شد به تبسّم رسول، هر دو لبش
غلام گشت مخاطب به یا اخا العربش
صدای حضرتش از بس ملیح و زیبا بود
به یا اخا العرب خود دل غلام ربود
غلام گفت سرم باد خاک این درگاه
اقولُ اشهد ان لا اله الاّ الله
نبی گرفت ره مکّه با لبی خندان
غلام گفت که ای جان عالمت قربان
الا نگاه بد از آفتاب رویت دور
چه شد که دست نبردی به جانب انگور
رسول گفت که ای پای تا به سر همه شور
مرا چه حاجت بر چند دانهی انگور
زمکّه آمدهام تا به طائف این همه راه
که بشنوم زتو یک لا اله الاّ الله
مرا به راه هدایت به دوش، دِین تو بود
مراد من همه ذکر شهادتین تو بود
الا کسی که به اسلام ناب پیوستی
خدا گواست که مدیون این رسول استی
به خاطر تو جبین نبی زسنگ شکست
مباد آنکه دهی دین خویش را از دست
پس از تحمّل یک عمر زحمت و محنت
گذشت و اجر رسالت نخواست از امّت
جواب تهمت و دشنام با متانت داد
کتاب و عترت خود را به ما امانت داد
::
پس از رسول به قرآن چه زجرها دادند
به اهل بیت گرامیش اجرها دادند
به داغدار مدینه ترحّم آوردند
به جای لاله بر او بار هیزم آوردند
ز باب خانهی زهرا شراره گشت بلند
غلاف تیغ به بازوش بست بازوبند
به پاس اجر رسالت شکست پهلویش
نشان غصب فدک ماند بر گُل رویش
علی که جان نبی بود مثل شمع شد آب
گرفت اجر رسالت به دامن محراب
به سجده کرد ز زخم جبین گل افشانی
گرفت رنگ خدایی زخون پیشانی
گرفت اجر رسالت حسن پس از پدرش
دوبار دست زجان شست و پاره شد جگرش
یکی به کوچه که شد نقشِ خاک، مادر او
یکی ز زهر که در کوزه ریخت همسر او
چه احترام از او روی دوش یاران شد
تن مقدّسش از تیر، لالهباران شد
پس از حسن که حیاتش گذشت در غربت
گرفت اجر رسالت حسین از امّت
زتیر و تیغ و سنان زخمها به پیکر داشت
نشان اجر رسالت زپای تا سر داشت
سلام ما به شهیدی که سیّد الشّهداست
سلام باد به خونی که خونبهاش خداست
سلام ما به حسین و به اشک دیدهی او
سلام بر گلوی از قفا بریدهی او
سلام بر تن پاک به خون نشستهی او
سلام باد به پیشانی شکستهی او
سلام باد به غمهای ناشمردهی او
سلام بر لب و دندان چوب خوردهی او
سلام بر جگری کز عطش چو آتش تافت
سلام باد بر آن سینهای که نیزه شکافت
سلام بر مه افتاده زیر سمّ ستور
سلام باد به خورشید روی خاک تنور
سلام بر تن صد پارهای که عریان ماند
سلام بر سر ببریدهای که قرآن خواند
سلام ما به قیام حسین و صبر حسن
سلام «میثم» بر زائرین قبر حسن
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
حرف از وصیتهای آخر میزنی بابا
از پیش زهرایت کجا پر میزنی بابا؟!
این لحظهها یاد گذشته کردهای انگار
حرف از وصیتهای مادر میزنی بابا
دلشوره داری، از نگاهت خوب میفهمم
داری گریزی به غمِ در میزنی بابا
زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست
هرچند حرف از زخم بستر میزنی بابا
یک روز میبینی مرا بین در و دیوار
یک روز میآیی به من سر میزنی بابا
گفتی که خیلی زود میآیم کنار تو
پس لحظهها را میشمارد یادگار تو
✍ #محمد_بختیاری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
گشته مدینه غرق عزا، وامحمدا
ماتم گرفته ارض و سما، وامحمدا
گویید روی مأذنه (حیَّ عَلی العَزا)
رفت از جهان رسول خدا، وامحمدا
روز یتیمیِ همه امت است، پس
ناله زنید: یاابتا وامحمدا
مولا زند به سینه و زهرا زند به سر
جبریل گشته نوحهسرا، وامحمدا
مانده سه روز پیکر پاکش روی زمین
دفنش نکردهاند چرا؟! وامحمدا
ماه صفر تمام شد؛ اما شروع شد
اندوه اهلبیتِ شما وامحمدا
دردا که جای گُل، همه با هیزم آمدند
بر آستان شیر خدا، وامحمدا
دردا که جای تعزیت و عرضِ تسلیت
سیلی زدند فاطمه را، وامحمدا
دستی که بوسگاه نبی بود، بد شکست!
این طور اجر او شد ادا، وامحمدا
آن زن که زهر داد نبی را، پس از نبی
خون کرد قلب آل عبا، وامحمدا
ملعونه پیش قبر نبی بر تنِ حسن
هفتاد تیر زد زجفا، وامحمدا
هفتاد زخم، جسمِ غریبِ مدینه خورد
اما غریب کرببلا... وامحمدا
بیش از هزار و نهصد و پنجاه زخم داشت
از تیر و تیغ و سنگ و عصا، وامحمدا
زینب به گریه گفت که: یاایهاالرسول
یک دم به قتلگاه بیا، وامحمدا
(این کشتهی فتاده به هامون، حسین توست
این صید دست و پا زده در خون، حسین توست)
✍ #عبدالحسین_میرزایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
پس از تو آسمان از دامنش خورشید کم دارد
زمین در سینهاش دریای طوفانزای غم دارد
پدر بودی جهان را، بعد تو این پیر وامانده
چنان طفل یتیمی تا ابد چشمان نم دارد
رسیده پشت در، اذن دخول انگار میخواند
که عزرائیل هم چشمی بر این بابالکرم دارد
قلم کاغذ نیاوردند آن روز، آه از آن روز
بگو بنویسد اینک هر که در دستش قلم دارد
پس از خود میسپاری دوستان و دشمنانت را
به دست مهربانمردی که شمشیر دو دم دارد
تو میخواهی پس از خود آن کسی بر منبرت باشد
که با هر خطبهاش صد تیغ بُرّان بر ستم دارد
کسی که خم نکرده لحظهای سر پیش این دنیا
ولی پیش یتیمان و فقیران پشت خم دارد
برایت جانشین باید علی باشد، علی باشد
که بی نام علی اسلاممان بسیار کم دارد
✍ #حسن_زرنقی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
تا آفتاب روی نبی در حجاب شد
دلها ز داغ ماتم عظمی کباب شد
گرد عزا به چهرهی افلاکیان نشست
از آه فاطمه دل ذرات آب شد
وقتی سه روز جسم نبی روی خاک بود
دنیا به فرق اهل محبت خراب شد
بعد از کنارهگیری امت ز اهل بیت
قوم امینِ مکه دچار عذاب شد
آیا عذاب بدتر از اینکه پس از رسول
دست گره گشای علی در طناب شد؟
آیا عذاب بدتر از اینکه به دست قهر
در خانه هم عزیز علی در نقاب شد؟
از فتنهای که حرمت خیر النسا شکست
پامال، دین حضرت خیرالمَآب شد
در التهاب آتش در ازدحام ظلم
گلواژهی کتاب رسالت گلاب شد
زهرا غریب شد علی از او غریبتر
حتی دگر سلامِ علی بی جواب شد
ای وای آنکه حُرمت ختم رسل نداشت
بعد نبی به جای نبی انتخاب شد
آنکس که داشت بر لب خود "حَسْبُنا کتٰاب"
مشمول لعنت ابدیِ کتاب شد
ای خوش به آن زمان که بگویند از حجاز
آن نور چشم فاطمه پا در رکاب شد
✍ #سیدروح_الله_موید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
کار و بار دو جهان ریخت بههم، غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
رفتی و خنده به کاشانهی تو گشت حرام
رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد
عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت
حُکم بر خانهنشینیِ علی امضا شد
بعدِ تو حرمت کاشانهی حق حفظ نشد
پای اولاد حرامی به حریمت وا شد
دخترت پشتِ در و... آتش و دود و مسمار...
خوب فرمانِ مودت به خدا اجرا شد!!
خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
روضهها هست، بمانند... ولی عاشورا
تشنهلب شاه غریبی که تک و تنها شد
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خسِ بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو...
گوش نحسش نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زرهاش را بردند
زرهاش هیچ... سرِ پیرهنش دعوا شد
خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید
بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد
اجرِ پیغمبریات بود که مردم دادند
ظلمهایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد...
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
تا خط ارتحال پیمبر نوشته شد
دردی رسید و داغ مقدر نوشته شد
داغی بزرگ بود که تسکین نمیگرفت
بعدش چقدر زخم مکرر نوشته شد!
کاین بغضهای جاهلیت بی شمارتر
یکجا به پای حضرت حیدر نوشته شد
جرمی که او به خاطر عصمت نکرده بود
پای علی هزار برابر نوشته شد
پیش از هجوم غربت آتش به اهلبیت
شکر خدا که سورهی کوثر نوشته شد
مقتل به دست میخِ همین خانهی کبود
پیش از لهوف، پشت همان در نوشته شد
یک بخش روی سینهی دیوار و بخش بعد
بر سینه، دست، پهلوی مادر نوشته شد
فصلی میان مسجد و محراب و فصل بعد
بر تشت، در مقابل خواهر نوشته شد
گاهی به دست نیزه و گاهی به دست تیغ
مقتل به روی مقتل دیگر نوشته شد
گفتم ادامه را ننویسم ولی نشد
این واژهی سه شعبه هم آخر نوشته شد
دستی نجس در آمد و کاری پلید کرد
واحیرتا که خاک، مطهر نوشته شد
"گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود"
این صفحهها چقدر معطر نوشته شد
یک فصل ناتمام که آن هم نوشتهاند
با سم اسب و پارهی پیکر نوشته شد...
تنها نه کربلا که شبی در هراس شام
کنج خرابه مقتل دختر نوشته شد
بعدش چقدر نوحهی بی سر نگاشتند
بعدش چقدر روضهی با سر نوشته شد...
بر سر بزن که نوحهی مادر شنیدنیست
حالا بیا که روضهی خواهر نوشته شد...
✍ #ایوب_پرندآور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
گـشتـنـد انبـیا همه چون فـاطـمه یتـیـم
زیـرا عـزای قـافـلـه سـالار انبـیـاست
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا! به هـوش که با رحـلـت نـبی
شـهـر مـدیـنـه یـکـسـره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست
دار الولا محاصره، زهراست پشت در
دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست
آتـش زدن به خـانـۀ ریـحـانـۀ رسـول
پاداش رنجهای شب و روز مصطفاست
آزردن بـتـول پـس از رحـلـت رسـول
باللَّه قـسم شـروع جـنایـات کـربـلاست
از لحظهای که غصب خلافت شد از علی
تا حـشـر، حـقّ آل محـمد به زیر پاست
هرروز رأس شاه شهیدان به نوک نی
هرشب صدای نالۀ زهرا به گوش ماست
مـیـثـم! قــسـم بـه مـیـثـمِ آزادۀ عــلــی
آزادگـی ولایـت سـلــطـان اولــیـاسـت
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#امام_رضا_ع_مدح_و_شهادت
آخـر «ماه صفر»، اول ماتم شــده است
دیدهها پرگهر و سینه پُر از غم شده است
آه ای ماه! که داری به رخت گرد ملال!
خوندل خوردن خورشید، مسلّم شده است
آخر ای ماه سفرکرده که «سیروزه» شـدی
رنگ رخسار تو همرنگ محرّم شده است
عرشیان، منتظر واقعهای جانسوزند
چشم قدسی نفسان، چشمهی زمزم شده است
شــب تــودیع پــیمبـر، شـهدا میگفتند:
آه از این صبح قیامت که مجسم شده است
تا که برچیده شد از روی زمین «سایهی وحی»
آســمان، ابری و آشفته و درهم شده است
::
«مجتبی» گلشنی از لاله به لب، کرد وداع
داغ او، داغ دل عــالــم و آدم شــده است
باغ، لبـریز شد از زمزمۀ «یاس کبود»
لاله، دلتنگتر از حجلۀ ماتم شده است
::
میهمانی که «خراسان» شد از او باغ بهشت
میزبان غـم او «عیسی مریم» شده است
از همان روز که زد سکّه به نامش در توس
شب، پی کشتن «خورشید» مصمم شده است
تا بسوزد «دل ذریهی» زهرای بتــول
زهــر در سـاغر انگور فراهم شده است
راستی تا بزند بوسه بر «ایوان طـــلا»
کمر چرخ به تعـظیم شمـا خـم شده است
پایتخت دل صاحبنظران است اینجا
«مشهد» انگشت نمای همه عالم شده است
گـر چه بسیار خطا دیدهای از ما، امــا
سایۀ مهر تو کی از سرما کم شده است؟
گرچه من ذرّۀ ناقابلم ای شـمـس شموس!
باز پیوند من و عشق تو محکم شده است
تـا کسی بـنـدۀ سـلـطـان خـراسـان نشود
غمش از دل نرود، مشکـلش آسان نشود
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
ای مدینه آفتاب حُسن سرمد را چه کردی؟
آن خدایی عبد، آن عبد مؤیّد را چه کردی؟
جان جان عالم ایجاد، احمد را چه کردی؟
از چه خاموشی؟ بگو آخر محمّد را چه کردی!
جا به زیرخاک دادی روح روح انبیا را
آنکه بار خلق را بر دوش خود میبرد چون شد؟
آنکه بهرعزّت ما خونِ دل میخورد چون شد؟
آنکه خندید و لبش از سنگ کین آزرد چون شد؟
آنکه گُـل گفت و گُل رویش زغم پژمرد چون شد؟
در کجا کردی تو پنهان آفتاب جان ما را؟
قلــب آدم در غــم پیغــمبـر خاتم گــرفته
بغض مانده در گلوی عترت و عالم گرفته
منبر و محراب و مسجد را غبار غم گرفته
حضرت زهرا سیه پوشیده و ماتم گرفته
اشک غربت کرده پُر چشم علیّ مرتضی را
ای مدینه! ای مــدینه! جـامۀ نیلی به تن کن
یا امیرالمؤمنین! جان دوعالم را کفن کن
گوهر اشک از دو چشم خود نثار آن بدن کن
پاک با دست محبّت اشک از چشم حسن کن
کن نوازش از ره رأفت شهید کربلا را
زینـب و کلثوم با مادر عزادارند هر دو
با علی در گریه و اندوه و غم، یارند هر دو
در کنار فاطمه با چشم خونبارند هر دو
دیده گریان، دستبردل، سر به دیوارند هردو
هر دو میبینند اشک غربت شیر خدا را
فــاطمه یکدم نیفتـد نام بــابـا از زبـانش
جان رسیده بر لب و ازدست رفته جان جانش
تیرهتراز گوشۀ بیت الحزن شد آشیانش
هیـزم آوردند جای دستهگل در آستانش
سوختند از شعلـۀ آتش درِ بـیت الـولا را
باغبانا! بعد عمری خونِ دل حقّت ادا شد
غنچه از گُل، گُل ز بلبل، بلبل از گلشن جدا شد
با تن تــنها اسـیر روبهان شیــر خدا شد
فاطمه از پا فتاد و طفل معصومش فدا شد
تسلیت دادند با ضـرب لگد خیـرالنّسا را
اوّلین تیغی که دشمن بعد پیغمبر کشیده
پیش چشم فاطمه بر کشتن حیدر کشیده
ناله آنجا از جگر صدّیقۀ اطهـر کشیده
زین جنایت ناله هم محراب وهم منبر کشیده
در غم حــیدر کـشیده نالۀ واغــربتا را
یامحمّد! بعد تو شیر خدا خانهنشین شد
چون کتاب آسمانی دخترت نقش زمین شد
لاله باران پیکر پاک حسن از تیر کین شد
کشته فرزندت حسین از خنجر شمر لعین شد
شرح، «میثم» میدهد بر امّتت این غصّهها را
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
مـاتـم گـرفت حـال و هـوای مدیـنه را
پوشـیـد کعـبـه رخت عـزای مدینه را
خاکم به سر که دست اجل تیشه بر گرفت
وز پـا فـکـنـد نـخـل رسـای مدیـنه را
رکن علی شکست ز فـقـدان مصطفی
در بر گـرفت خـاک، صفای مدینه را
زین غم که در محاق نهان ماه یثرب است
ابـر عـزا گـرفـت فـضـای مـدیـنـه را
ای دل بیا چو«شاخۀ حنّانه» نـاله کن
بنگـر به ناله ارض و سمای مدینه را
آدم گریست تا که ملائک به روی دست
بـردنـد سوی سـدره هـمـای مدیـنه را
جسم نبی سه روز زمین ماند و آسمان
سـایـه فـکـنـد کـرب و بـلای مدینه را
بر بام بیت وحی برافراشت دست کفر
از دود درب خـانـه لـوای مـدیـنــه را
دردا که جای تسلیت از کین عدو شکست
آیـیــنــۀ رســول نــمـای مــدیــنــه را
دردا که دشمنـان جـلـوی چشم فـاطمه
بستـند دست عـقـده گـشـای مدیـنـه را
تسکین شود مگر، دل زهرا در این عزا
بسرود « رستگار» عـزای مـدینه را
✍ #سیدمحمد_رستگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
من که اینگونه پدر محو تماشای توأم
دخترت فاطمهام، غمزده زهرای توأم
گریهام را بنـگر خنده بزن بر رویم
باغبـانا نــه مگــر من گل زیبای توأم
دم آخــر سخنــی گــوی تسـلّایم بخش
زآن که افـسرده چو آیینه سیمای توأم
بارهـا از شفقــت دست مـرا بــوسیدی
سخنی گوی کــه مـن، امابیهای توأم
حالیا دست بهپیش آر که بوسم دستت
من که پروردهی این دسـت توانای توأم
پاسخــش داد نبــی کــی گل زیبای پدر
از همه بیش به فکر تو و غمهای توأم
بعد من باز شــود باب ســتم بر رویت
سخــت امـروز در اندیشه فردای توأم
صبر کن زآن چه رسد بر تو و بر جان علی
بس جگرسوخته بهر تو و مولای توأم
بینم آن شعله و دیوار و در و اندر بین
شــاهد زمــزمــۀ وا اَبــتـاهــای تــوأم
لیکن از عترت من زودتر آیی به برم
در جنـان منــتظر دیدن سیــمای توأم
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e