eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
اجازه خواستم از تو هماره بنْویسم دوباره از تو بگویم، دوباره بنویسم ز بحر رحمت تو، بی کناره بنویسم ز نور شمس رُخت با اشاره بنویسم تو آمدی که زمین و فلک شود روشن شکفته‌ای که کویر جهان شود گلشن حدیث رویش تو مژدۀ بهاران داشت کویر سینۀ ما را نوید باران داشت امیدْ بهر تمام امیدواران داشت بشیرِ آمدنت نغمۀ هزاران داشت که فصل آمدن تو بهار می‌آید به یُمن مقدم تو گل به‌بار می‌آید تو آمدی که غبار از دل بشر ببری دل ظلام بشر را سوی سحر ببری از آن سحر دل ما را تو در سفر ببری سفر به سوی خداوند دادگر ببری تو آمدی که بشر را خداشناس کنی پی نجات همه بر حق التماس کنی سلام بر تو که شمس تمام افلاکی درود بر تو که نص حدیث لولاکی اگرچه چند زمانی به روی این خاکی تو عقل کل و فراتر ز عقل و ادراکی اگر که خلق تو را احمدِ امین گوید خدا ز خلقت تو بر خود آفرین گوید چگونه از تو نویسم؟! توان ندارم من چگونه از تو بگویم؟! بیان ندارم من به پیش قدر و جلالت زبان ندارم من به قدر وسعت شأنت زمان ندارم من چراغ بینش ما را بیا و روشن کن کویر دانش ما را ز مهر گلشن کن تو بحر رحمت و دل قطرۀ همین دریاست دلِ غریبۀ من معتکف به کوی شماست همیشه جای قدومت به روی دیدۀ ماست که رد پای شما در غدیر خم پیداست ز عطر ناب شما نکهتِ ولی آید از آن دیار صدای علی علی آید منم گدای ولای تو یا رسول الله نشسته‌ام به سرای تو یا رسول الله شدم رهین عطای تو یا رسول الله «وفایی‌ام» به فدای تو یا رسول الله مرا زلال حیاتند اهل بیت شما سفینه‌های نجاتند اهل بیت شما 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمان از لحظه‌ی آغاز او چیزی نمی‌داند زمین از کهکشانِ راز او چیزی نمی‌داند مَلَک از وسعت پرواز او چیزی نمی‌داند بشر از قدرت اعجاز او چیزی نمی‌داند کسی از عقل، از توصیف، از ادراک بالاتر کسی که خاک پایش هست از افلاک بالاتر کسی که نام او را آسمان دارد به سربندش که در قرآن حبیب خویش می‌خواند خداوندش نخواهد دید دنیا تا ابد مردی همانندش دل از یاران که هیچ، از دشمنان دل برده لبخندش جهان دارد هنوز از این تبسّم پند می‌گیرد جهان را عاقبت روزی همین لبخند می‌گیرد چه معراجی که هرشب از دل سجاده‌اش دارد چه اسرار نهانی در نگاه ساده‌اش دارد چه سرو باشکوهی قامت افتاده‌اش دارد چه اعجازی که در آیات فوق‌العاده‌اش دارد که حتی مشرکان باآنکه از جان دشمنش بودند کنار کعبه هرشب محو قرآن خواندنش بودند میان قومی از جاهل‌ترین مردم اقامت داشت اگر آزار می‌دادند او را، استقامت داشت اگر تهدید می‌کردند، او صبر و شهامت داشت اگر تحقیر می‌کردند، با آن‌ها کرامت داشت غمش تنها سعادتمندی آحاد مردم بود هزاران زخم می‌خورد و دمی نفرین نمی‌فرمود شبی پرواز کرد، از آسمان‌ها رفت بالاتر از آدم‌ رد شد، از عیسی و موسی رفت بالاتر گذشت از عرش، از جبریل حتی رفت بالاتر «دُنُوّاً وَاقتِرابا...» رفت بالا، رفت بالاتر بدون پرده چندی با حبیب خود تکلم کرد دعایی کرد اگر آن‌جا، دعا در حق مردم کرد وجود نازنینش رحمةٌ لِلعالَمین است او رخش شمس‌ُالضُّحی و گیسویش حَبلُ‌المَتین است او رسول بی قرین است او، امام راستین است او خدا یا بنده؟ حیرانم! نه آن است او، نه این است او کسی از عمق این راز نهان سر درنیاورده خدا در جمع خوبانش از او بهتر نیاورده میان کل عالم یک نفر با او برابر بود نه تنها مصطفی را جانشین بود و برادر بود علی جان پیمبر بود و احمد جان حیدر بود پیمبر "شهر" علم و مرتضی این شهر را "در" بود به لطف مرتضی دارد پیمبر شرح صدرش را ولی افسوس بعد از او ندانستند قدرش را از این نعمت به روز واپسین پرسیده خواهد شد چه شد بعد از پیمبر وضع دین؟ پرسیده خواهد شد به جای او چه کس شد جانشین؟ پرسیده خواهد شد چه آمد بر امیرالمؤمنین؟ پرسیده خواهد شد خدا یاد بشر می‌آوَرَد آن روز فطرت را و بالا می‌بَرَد با هم کتاب‌الله و عترت را 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به دقت گوش کن انگار چیزی بر زمین افتاد سکوت شب شکست و در همه دنیا طنین افتاد گمانم این صدای بر زمین افتادن بت‌هاست یکی الله اکبر گفت و اینَک در جهان غوغاست خدایا کیست بت‌های جهان را واژگون کرده؟! شکوهِ چیست تاج سروران را سرنگون کرده؟! خبر آمد که در ایران ترک برداشت ایوانی سراسیمه پرید از خواب، شاهنشاه ساسانی مدائن را ببین! انگشت بر لب مانده از حیرت که این بی طاقتی در طاق کسری نیست بی علت کسی خاموش کرده آتش شرکی مسلم را کدامین نور تا این حد دگرگون کرده عالم را رسوم جاهلیت را به هم زد وقت میلادش رسید و استجابت شد دعای خیر اجدادش گرفته آسمان انبیا یک عمر نور از او سخن گفتند در تورات، انجیل و زبور از او نشان دادند تنها قدری از اوج مقامش را رسولانی که وقت معجزه بردند نامش را پر از عجزیم وقتی بوده اعجازش کلام الله چه جای مدح؟ خرما بر نخیل و دست ما کوتاه رسید از چشمه‌ی آفاق، جان تازه‌ای آورد برای مردم دنیا جهان تازه‌ای آورد به نام زن کرامت داد، دریا را به صحرا بُرد مقام دختران را با کلام خویش بالا برد نصیب او به غیر از ناسپاسی‌ها نشد، آری لبش یک بار هم اما به نفرین وا نشد، آری نبی آمد ولی افسوس قدرش را ندانستند نه...، قدرش را به‌جز زهرا و جز مولا، ندانستند علی در یاریِ تنهاییِ احمد مصمم ماند ولیُ اللهِ اعظم، با رسول اللهِ اکرم ماند.... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رسید ماهِ فروزانِ لیلةُ الاَسرا رسید جلوه‌ی تابان قُربِ اَو اَدْنا رسید مژده‌ی موسی، بشارت عیسی رسید خاتم و شد خاتمه به جهل و جفا و گفت امر نبی، امر خالق ازلی‌ست خدای ما که بزرگ و خدای ما که علی‌ست* بگو که فصل شکوفایی و شکفتن شد گل محمدی آمد، زمانه گلشن شد رسید امین و زمین از قدومش ایمَن شد به لطف آمنه چشم حجاز روشن شد خوشم که نام مرا خوانده‌اند نوکر او هزار جان گرامی فدای مادر او فدای مقدم پاکش هزار دیر و کنِشت خدا ز خاک درش آدم و فرشته سرشت بهای دم زدن از او مباد غیر بهشت ((نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مُدرس شد دل رمیده ما را رفیق و مونس شد)) به قلب پاک یتیمان بینوا قوت چو ابر بر سر هر شانه، بارش رحمت وجود محترمش گشته عامل وحدت نبی است بر تن اسلام جامه‌ی عزت چه چشم‌ها که رخش را ندیده عاشق شد شعاعی از نفحاتش امام صادق شد * * هزار شکر ز دامان پاک آل عبا به قدر ثانیه‌ای دستمان نگشته جدا مَرو ز راه نبی راه دیگری هرگز که کور پشت سر کور می‌رود به فنا قسم به خلوت نورانی پر اعجازش قسم به چله‌نشینی میان غار حرا قسم به اوج ملاحت، به قاب رخسارش قسم به شوکت بی‌حدِّ گنبد خضرا به آن اشاره‌ی دستی که ماه را بشکافت قسم به هر قدمش بین مسجد الاقصی قسم به کوثر و انسان، به مریم و طاها قسم به واژه‌ی بطحا، قسم به أَنْزَلْنا قسم به آن‌که شبی خُفت جای پیغمبر به سَبِّح إسْم پُر از نور رَبِّكَ الْأَعْلَى به اشک دخترکان غریبِ زنده به گور به ناله‌های یتیمان بی‌کس و تنها به عزت و شرف لا اله الا الله به انتظار گنهکار، روز وانفسا خدا ! به حق لَقَد جاءَكُم رَسول الله مگیر، از سر ما سایه‌ی محمد را ✍ *صَدَقَ اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مدینه غرقِ صفا شد ز روی حضرت صادق دمید عطرِ محمد ز بوی حضرت صادق فروغِ روی نبی را که مکه یافت در امشب مدینه دیده دوباره ز روی حضرت صادق شبِ درخششِ خورشیدِ آسمانِ علوم است که نور می‌دهد از چهار سوی حضرت صادق ششم امام که باشد ضمیرِ عالم و آدم مثالِ آینه‌ها روی به روی حضرت صادق تمامِ فقه بُوَد وام‌دارِ مکتب فضلش کمالِ عشق بُوَد راز گوی حضرت صادق روایتی‌ست کرامت، از آن وجود مکرّم حکایتی‌ست شفاعت ز خوی حضرت صادق به سانِ زمزم و تسنیم و سلسبیل، روان است علومِ آلِ محمد ز جوی حضرت صادق ز کهکشان فضیلت طنین فکنده به عالم خروشِ عدلِ علی از گلوی حضرت صادق قیامِ علمی او چون قیامِ سرخِ حسینی فکنده لرزه به کاخِ عدوی حضرت صادق کمر به کشتن او بَست دشمنش چو نظر کرد که هست غالب دل‌ها به سوی حضرت صادق فرشته جسته تقرب، بهشت یافته رونق ز قطره قطره‌ی آبِ وضوی حضرت صادق بُوَد تجلی "والشمس" آن جمالِ مبارک بود مفسّر "والّیل" موی حضرت صادق چراغِ راهنمای بشر به عالمِ توحید همیشه وقت بُوَد گفت و گوی حضرت صادق کتابِ جابرِ حیّان، حدیثِ فضلِ مُفَضّل یکی‌ست ز آن همه رازِ مگوی حضرت صادق اگر به علم درخشد چو آفتاب، گرفته ذُراره ذَرّه‌ای از مِهر روی حضرت صادق حُشام حِشمَت علمی گرفته از حَشَم او که کرده تر، لب جان از سبوی حضرت صادق بگو فلاسفه را تا برای درکِ حقایق نهند رو به رهِ مهر پوی حضرت صادق نماز پایه‌ی دین است و بود لحظه‌ی آخر نماز و حرمت آن گفت و گوی حضرت صادق بخوان دعای فرج را به آرزوی اجابت که بوده صبحِ فرج آرزوی حضرت صادق شب دعاست برای فرج بیا که بخوانیم خدای را همه بر آبروی حضرت صادق قلوبِ شیعه حریمش بُوَد ولی به بقیعش دلِ شکسته کُنَد جست و جوی حضرت صادق نبین به قبرِ خرابش، ببین که چشمه‌ی خورشید بجوشد از افقِ خاکِ کوی حضرت صادق خدا کند که صبا بر مشام ما برساند شمیمی از حرم مُشکْ بوی حضرت صادق خدا کند منِ آلوده باز هم چو "موید" سرِ نیاز بسایم به کوی حضرت صادق ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای شیعه! شب نشاط و شور است لبخند بزن گه سرور است یک بار دگر مدینه عشق غرق طرب و نشاط و شور است زین آینه‌ی شعور و دانش آئینه‌ی روشنی ز نور است از جلوه‌ی نور علم و تقوا یثرب به خدا که رشک طور است گر آمده فصل شور و شادی گر غم ز دل همه به دور است احیــاگــر دیــن و مکتب آمد ای شیعه! رئیس مذهب آمد آمد به همه سرور بخشد شیدائی و شوق و شور بخشد با قامت بردباری و علم یک جان و دلی صبور بخشد با پرچم دانش و فضیلت بر خلق جهان شعور بخشد تاریکی و غم ز دل زداید تا آینه‌ای ز نور بخشد تا برهمه تشنگان دانش یک جرعه می طهور بخشد احیــاگــر دیــن و مکتب آمد ای شیعه! رئیس مذهب آمد او آینه‌ی کمال علم است او جلوه‌ای از جلال علم است بر لوحه‌ی دانش و فضیلت سرچشمه‌ی بی زوال علم است این است شرافتش کز احمد بر سینه‌ی او مدال علم است گر طالب فضل و دانشی تو او رشته‌ی اتصال علم است با نغمه‌ی یا امام صادق گر بر سر تو خیال علم است احیــاگــر دیــن و مکتب آمد ای شیعه! رئیس مذهب آمد گرعشق ورا به سینه داری گوهر تو در این خزینه داری پا پرتویی از محبت او انوار ولا به سینه داری ای آن که تو را ولایت اوست یک گوهر بی قرینه داری گر دست زدی به دامن او در بحر بلا سفینه داری ای دوست اگر چنان «وفایی» شوق سفر مدینه داری احیــاگــر دیــن و مکتب آمد ای شیعه! رئیس مذهب آمد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حیات بخش تمام حیات آمده است شمیم باغ گُل ممکنات آمده است بهار عاطفه جاری شد ازشکفتن تو رسید مژده، که عطر حیات آمده است تو آمدی و ملائک به یکدگر گفتند که سرور همه‌ی کائنات آمده است مسیح با دم جانبخش خویشتن می‌گفت مسیح پرور این معجزات آمده است به روی چهره‌ی پاک و مطهّرت دیدند که بینّات همه طیّبات آمده است تو آفریده شدی با تمامی حسنات شکفت بر لب ما از شکفتنت رسیدنت به بشر مژده‌ی سعادت داد چراغ بینش و دانش به اهل عزّت داد زمین به یمن قدم‌های تو فضیلت یافت خدا ز عطر تو بر خاک عطر جنّت داد به یک تجّلی تو جلوه آفرین بر خلق تجلّیات الهی به کُلّ خلقت داد شکست طاق مدائن ز هيبت قدمت ز قدر و منزلت تو خدا علامت داد نداده بود به هیچ آفریده‌ای یزدان ولی رسید چو بر تو مقام عصمت داد به پاس آمدنت ای رسول صبروثبات شکفت بر لب ما از شکفتنت صلوات تو آمدی و به همره امید آوردی ز ابر رحمت یزدان نوید آوردی هزار سنّت بیهوده را کنار زدی هزار آیه‌ی عشق و مفید آوردی کلام وحی چکید از لب گهربارت کتاب نور خدا را پدید آوردی به دختران جهالت، امید بخشیدی به مادران عزادیده عید آوردی همین که پنجره‌ای رو به عرش وا کردی برای قفل اجابت کلید آوردی تو سرقبیله‌ی عشقی و قبله‌ی حاجات شکفت برلب ما از شکفتنت صلوات رسیده تا به خدا دیده‌ی خدابینت خدا به مصحف خود خوانده است یاسینت ندیده هیچ کسی تلخی مرام از تو پُر از حلاوت عشق است خُلق شیرینت زبس که ابر کرم سایه بر سرت دارد چقدر حاتم طایی شده است مسکینت هزار صف ز ملایک در آسمان هستند در انتظار دعاهای عطر آگینت معطّر است جهان از شمیم عرشی تو صفا گرفته دل از گلشن ریاحینت تویی رسول و امین الَله، ای الهی ذات شکفت بر لب ما از شکفتنت صلوات هماره باز بُوَد سفره‌های انعامت کبوتران خدا می‌پرند بر بامت گدای گوشه‌نشینت «وفایی‌ام» امّا بخوان مرا به مدینه، به خوان انعامت مرا اویس قرن کن، که بادعای خیر همیشه زنده شوم با شنیدن نامت هنوز سایه فکنده است برسر دنیا همای عزّت و آزادگی و اسلامت پیام توست تعّهد به عترت و قرآن هماره شیعه بُوَد رهنورد پیغامت تو ناخدایی و عترت سفینه‌های نجات شکفت بر لب مـا از شکفتنت صلوات ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب تجلی عشق و عقیده است امشب شب ظهور هزاران سپیده است امشب گلی به گلشن یاسین شکفته شد که فلک نظیر چهره‌ی او را ندیده است امشب دمید صادق آل رسول همچون ماه که روشن از مه رویش سپیده است امشب اگر سپهر فضیلت دوباره نورانی‌ست ستاره‌ی سحر ما دمیده است امشب حضور حضرت باقر فرشته‌ی رحمت برای عرض تهیت رسیده است امشب به ام فروه بیا تهنیت بگو که گلش به مهد مهر و وفا آرمیده است امشب به پاس مقدم این گل نثار کن که درخور صلواتی حمیده است امشب همان گلی که خدا را ستود و مرغ سحر صدای زمزمه‌اش را شنیده است امشب فرشتگان فلک را خدای عز و وجل برای خدمت او برگزیده است امشب زباغ دانش او سوی تشنگان علوم نسیم رحمت و دانش وزیده است امشب همیشه پیرو این مکتب پر از نور است کسی که جام ولایت چشیده است امشب چو یاد اوست عبادت به یاد حضرت او دلم به سوی خدا پر کشیده است امشب بیا و سر به حریم مقدسش بگذار که مرغ دل به مدینه پریده است امشب بگو به خلق «وفایی» چراغ دانش را خدا زجلوه‌ی او آفریده است امشب ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باشد که دلم، راهبری داشته باشد از عالم بالا، خبری داشته باشد تا با مدد معرفت، از خاک بر افلاک اندیشۀ سیر و سفری داشته باشد تا چند توان زیست در این ظلمت تردید باید شبِ هجران سحری داشته باشد تا چند بسوزد بشر از آتشِ بیداد چون لاله دلِ شعله‌وری داشته باشد؟ تا چند قرار است در این باغِ شقایق داغِ دل و خونِ جگری داشته باشد؟ حیف است که گهوارۀ دختر بشود گور وز مِهر گریزان پدری داشته باشد تا چند بشر، دل بسپارد به تَغافل در وادی حیرت گذری داشته باشد؟ تا چند بَرَد سجده به بت‌های زر و زور با لات و هُبل سِرّ و سَری داشته باشد؟ باید که خدا از پیِ روشنگریِ خلق پیغامی و پیغام‌بری داشته باشد باید که خدا بت‌شکنی را بفرستد تا در کفِ همّت، تبری داشته باشد شب، این شبِ تاریک و نفس‌گیر و غم‌افزا باید که مبارک سحری داشته باشد هر جا چمنی بود ببوسید که شاید از پیک بهاری، خبری داشته باشد هان! می‌رسد از دور شمیم نفس صبح صبحی که پیام ظفری داشته باشد صبحی که به همراهیِ پیغام رسالت مضمون طربناک و تری داشته باشد صبحی که دهد مژدۀ پیغمبر موعود با خود خبر معتبری داشته باشد صبحی که دهد بویِ دل انگیز محمّد تا باغ، صفای دگری داشته باشد آن مهر که در «هفدهم ماه» برآمد شاید که به ما هم نظری داشته باشد انجیل خبر داد به عیسی که همین است گر مادر هستی پسری داشته باشد از پرتو انوار رُخش وام گرفته‌ست گر وادی سینا شجری داشته باشد آمد که فرود آورد از اوجِ تکبر شاهی که شکوهی و فری داشته باشد می‌خواست که از کنگرۀ کاخ مداین آیینۀ عبرت اثری داشته باشد با آمدنش سرد شد آتشکدۀ فارس حاشا که پس از این شرری داشته باشد سوگند به سرچشمۀ کوثر که همین است گر نخلۀ طوبی ثمری داشته باشد در گلشنِ ایجاد، مُحال است که هستی از این گل شاداب‌تری داشته باشد پیراهن او را برسانید به یعقوب تا دیدۀ روشن‌نگری داشته باشد شاید که به شکرانه بریزد به قدومش خورشید اگر مشت زری داشته باشد مهتاب سِزَد بر سر راهش بنشیند وز نقره‌فشانی هنری داشته باشد با مشعل توحید فراز آمد از این راه تا نوع بشر، راهبری داشته باشد با خُلق عظیمش هیجان داد به دل‌ها تا نخل وفا برگ و بری داشته باشد تا راه به جایی ببرد، نالۀ مظلوم فریادرَس دادگری داشته باشد با خویش نماز شب و ذکر سحر آورد تا نالۀ عاشق اثری داشته باشد تا باز کند پنجره‌ای رو به خدا، دل تا دیده سوی دوست، دری داشته باشد جبریل امین، در حرمش عرض ادب کرد تا در صف عشاق سری داشته باشد سیمرغ دل ما به حریمش نَبَرد راه از عشق مگر بال و پری داشته باشد خورشید بَرَد رشک بر آن کس که ز مهرش اندوختۀ مختصری داشته باشد از جملۀ خوبان جهان، دل به «علی» بست تا شمسِ نبوّت قمری داشته باشد با عترت او هر که وفا کرد امید است از آتش دوزخ سپری داشته باشد ای کاش «شفق» نیز به امّیدِ وصالش از کوچۀ رندان گذری داشته باشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب شکوه عشق جهانگیر می‌شود روح لطیف عاطفه تصویر می‌شود امواج سربلندی و آزادی و شرف از هر کران مکّه سرازیر می‌شود قرآن ببوس و «اَشرَقَتِ‌الاَرض» را بخوان این آیۀ مبارکه تفسیر می‌شود تبریک باد آمنه را کز حریم او نور است و نور و نور که تکثیر می‌شود.. از انعکاس نور وی از مکّه تا به شام هر سنگ خاره، آینه‌تأثیر می‌شود الله اکبر از نفسش کز فرشتگان هر سو بلند نغمۀ تکبیر می‌شود.. چون کاخ باشکوه مدائن، ز هیبتش در لرزه کاخ فتنه و تزویر می‌شود.. داروی دردها و جواب سؤال‌هاست قرآن کتاب او که جهانگیر می‌شود.. در سایۀ عدالت و اخلاص و وحدت است تکبیر او که چیره به شمشیر می‌شود.. در آسمان، تجلی هر روز آفتاب خُلق عظیم توست که تصویر می‌شود.. گردد صحیفۀ صلوات فرشتگان بر صفحه‌ای که نام تو تحریر می‌شود.. تنها همین نه آیۀ تطهیر مدح توست یادت همیشه مایۀ تطهیر می‌شود نام تو زنده‌تر شده، یاد تو تازه‌تر چندان که دهر، کهنه، جهان‌، پیر می‌شود.. محتاج یک نگاه توأم ای که هر کجا خاک از نگاه لطف تو اکسیر می‌شود.. ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر چند محال است، شما را بشناسیم خود را بشناسیم و خدا را بشناسیم رخصت بده، ای عشق که در حد بضاعت هم قبله و هم قبله‌نما را بشناسیم در مکه نه، در عرش به دنبال تو باشیم از خلوت تو نورِ حرا را بشناسیم در محضر تو غرق سلام و صلواتیم ای روح دعا، کاش دعا را بشناسیم ای از افق دیده‌ی ما رفته فراتر کی‌‌ می‌شود اقصای سما را بشناسیم؟ از مشرق روی تو دو رکعت بنویسیم در مغرب چشم تو عشا را بشناسیم از پهنه‌ی آیات خداوند به قرآن ای‌ کاش فقط نقطه‌ی (با) را بشناسیم در منزلت آل عبا شعر بگوییم سرچشمه‌ی ایوان طلا را بشناسیم در راه رسیدن به تو ای لایتناهی باید ز کجا تا به کجا را بشناسیم؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه فروماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت لیلهٔ اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابند پیش دو ابروی چون هلال محمد چشم مرا تا به خواب دید جمالش خواب نمی‌گیرد از خیال محمد سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد ✍جناب 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e