eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گویا به سر رسیده غم انتظــارها از راه آمده است نگــارِ نگـــارها بابا خوش آمدی، قدمت روی چشم من چشمی که خون شده ز غم روزگارها @hosenih این گیسوان مختصرم فرش راه تو باقیش مانده است میان شرارها پاهای کوچکم پر آلاله ها شده بس که دویده ام پی تان در فرارها گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها خسته شدم پدر، نفسم بند آمده از بس که پا به پا شده ام با سوارها ناز مرا بخر که دلم سخت رنجه است از چشم های خیرۀ این برده دارها صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف مانده برای دخترتــــان یادگــارها بال و پر و سر و کمرم را شکسته اند مکسوره ای شدم من از این انکسارها @hosenih مانند مـــادر تو شهید ولایتـــم در زیر تازیــانه و بین فشـــارها با گریه ام بساط ستم را به هم زدم آورده ام بـرای شما افتخـــارها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نیمی از فرصت تقریب به دلدار گذشت چشم بر هم زدم و این همه اسحار گذشت شب به شب آمدن و ناله زدن بر در دوست چون نسیم سحری آمد و ناچار گذشت @hosenih گر چه کالای من غمزده بازار نداشت کسب و کارم همه با لطف خریدار گذشت چه خداوند رحیمی است که با قطره ای اشک از سر معصیت بی حد و بسیار گذشت گذر هر نفس آلوده به این دیر افتاد شامل عفو خدا گشت و سبکبار گذشت زودتر باید از این مائده کامی ببریم نیمی از سفره ی مهمانی غفار گذشت نیمی از ماه گذشت و مه من جلوه نکرد چه کنم نیمه ای از فرجه ی دیدار گذشت نیمه ای رفت ولی نیم دگر در پیش است ای خوش آن کس که از این ماه، سزاوار گذشت هر شب اینجا دل من مضطرب بانویی است محملش از وسط کوچه و بازار گذشت @hosenih سنگ می آمد و بر روی برادر می خورد خواهر غمزده با دیده ی خونبار گذشت پیش چشمان پدر، دخترکش سیلی خورد عمر کوتاه گلش در غم و آزار گذشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از راه دور هاله ی نوری رسیده است یک کاروان فرشته و حوری رسیده است مشغول ذکر و راز و نیازند با خدا گویا کلیم باز به طوری رسیده است @hosenih مهتاب رو گرفت، که زینب رسیده است بر چشم خود ستاره حجابی کشیده است از بس که این چراغ عفیف و منوّر است پروانه نیز سایه ی او را ندیده است @hosenih تا پا زمین گذاشت دل آسمان گرفت قلب علی و فاطمه هم در جنان گرفت آیات ابتدایی مریم نزول کرد یحیی به نیزه رفت و مسیحا زبان گرفت @hosenih زینب ز روی ناقه ی خود تا بلند شد آه از نهاد حضرت زهرا بلند شد تا که صدا زدند رکابی بیاورید فوراً جناب حضرت سقا بلند شد @hosenih آرام پرده را علی اکبر کنار زد قاسم غبار بادیه با پر کنار زد ارباب با قرائت والشمس و والضحی پوشیه را ز روی مطهر کنار زد @hosenih پا بر زمین گذاشت، دلش بی قرار شد قلبش به غصه های فراوان دچار شد نم نم به گریه آمد و چون ابر نوبهار نم نم شروع کرد، ولی زار زار شد @hosenih اینجا کجاست؟ چرا سر من تیر می کشد ذره به ذره پیکر من تیر می کشد فکری برای خواهر خود کن، برادرم دارد تمام معجر من تیر می کشد @hosenih شأن نزول این همه آیه شنیدنی است تعبیر خواب کودکی من ندیدنی است دردی عجیب قامت من را گرفته است این سرو قد کشیده گمانم خمیدنی است @hosenih اینجا برای اهل و عیالت امان نداشت گشتم، به غیر حادثه ی ناگهان نداشت چشمی حریص در پی انگشتر آمده این قافله چه می شد اگر ساربان نداشت @hosenih این حوریان که فکر اسارت نکرده اند اصلاً خیال آتش و غارت نکرده اند تا بوده است از همه مستور بوده اند محجوبه اند و فکر جسارت نکرده اند @hosenih حالا بیا به خاطر خواهر عبور کن ما را ببر مدینه، از این خاک دور کن حیف از لب تو نیست به آتش شود دچار صرف نظر ز رفتن کنج تنور کن ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از راه دور هاله ی نوری رسیده است یک کاروان فرشته و حوری رسیده است مشغول ذکر و راز و نیازند با خدا گویا کلیم باز به طوری رسیده است @hosenih مهتاب رو گرفت، که زینب رسیده است بر چشم خود ستاره حجابی کشیده است از بس که این چراغ عفیف و منوّر است پروانه نیز سایه ی او را ندیده است @hosenih تا پا زمین گذاشت دل آسمان گرفت قلب علی و فاطمه هم در جنان گرفت آیات ابتدایی مریم نزول کرد یحیی به نیزه رفت و مسیحا زبان گرفت @hosenih زینب ز روی ناقه ی خود تا بلند شد آه از نهاد حضرت زهرا بلند شد تا که صدا زدند رکابی بیاورید فوراً جناب حضرت سقا بلند شد @hosenih آرام پرده را علی اکبر کنار زد قاسم غبار بادیه با پر کنار زد ارباب با قرائت والشمس و والضحی پوشیه را ز روی مطهر کنار زد @hosenih پا بر زمین گذاشت، دلش بی قرار شد قلبش به غصه های فراوان دچار شد نم نم به گریه آمد و چون ابر نوبهار نم نم شروع کرد، ولی زار زار شد @hosenih اینجا کجاست؟ چرا سر من تیر می کشد ذره به ذره پیکر من تیر می کشد فکری برای خواهر خود کن، برادرم دارد تمام معجر من تیر می کشد @hosenih شأن نزول این همه آیه شنیدنی است تعبیر خواب کودکی من ندیدنی است دردی عجیب قامت من را گرفته است این سرو قد کشیده گمانم خمیدنی است @hosenih اینجا برای اهل و عیالت امان نداشت گشتم، به غیر حادثه ی ناگهان نداشت چشمی حریص در پی انگشتر آمده این قافله چه می شد اگر ساربان نداشت @hosenih این حوریان که فکر اسارت نکرده اند اصلاً خیال آتش و غارت نکرده اند تا بوده است از همه مستور بوده اند محجوبه اند و فکر جسارت نکرده اند @hosenih حالا بیا به خاطر خواهر عبور کن ما را ببر مدینه، از این خاک دور کن حیف از لب تو نیست به آتش شود دچار صرف نظر ز رفتن کنج تنور کن ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ هر چه از روز واقعه می‌رفت دل عاشق به شور می‌افتاد داشت کم‌کم غروب می‌آمد داشت از عشق دور می‌افتاد یک به یک جمع عاشقان را دید که چگونه پی لقا رفتند مثل پروانه‌ها، پرستوها بهر دیدار با خدا رفتند @hosenih با خودش زیر لب سخن می‌گفت: خیمه‌ها خالی از دلاورهاست نوبتی هم اگر حساب کند نوبت انقلاب خواهرهاست در یم عاشقی شناور شد دل خود را به موج دریا زد هر چه از عشق می‌رسد نیکوست رفت مجنون و رو به لیلا زد به کمر بست جوشن خود را مثل مـادر حماسه بر پا کرد رفت و استاد در برابر شاه با فغان استغاثه بر پا کرد؛ ای سلیمان به درگه کرمت سینه‌ای پر ز آه آوردم گرچه مورم، به پیشگاه شما بر سر دوش، کاه آوردم @hosenih ای که بر دیگران نظــر داری خاطرت هست خواهری داری؟ خاطرت هست کنج این خیمه وارث آه مادری داری؟ پیش این چشم‌های خیره به ما دوست دارم که رو سفید شوم بنت و اُخت شهیدم و حالا پیش تو مادر شهید شوم زِینِ أب هستم و جگر دارم تا سر جان تو را هوادارم عاشقی را تمام خواهم کرد جای یک تیغ، من دو تا دارم این دو تا پیش‌کش که می‌بینی هدیه‌ی من به انقلاب توأند جای جامه به تن کفن کردند تا بدانی در التهاب توأند بهر زینب اگر پسر هستند هر دو تا بهر تو سپر هستند هر دو شاگرد درس عباسند اهل رزمیدن و خطر هستند لب خود تر کن و تماشا کن رزم این بچه‌شیرهایم را پیششان یا علی بگو و ببین غیرت این دلیرهایم را @hosenih دست رد کم بزن به سینه‌ی من کاسه‌ی صبر من سرآمده است رمز فتح دل تو دست من است نوبت ذکر مادر آمده است... دست رد می‌زنی به سینه‌ی من؟ سینه و میخ در که یادت هست! قصد داری که بگذری از من؟ سیلی در گذر که یادت هست! روضه خواند و گرفت حاجت خویش وه که این زن چه باوری دارد همه گفتند خوش به حال حسین! چه وفادارخواهـری دارد ...با همان اسم رمز یا زهرا سوی جبهه شتاب می‌کردند در دل بی‌قرار مادرشان گوئیا قند آب می‌کردند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شیعیان حیدریم و خاک پای زینبیم با نگاه لطف زهرا مبتلای زینبیم برکت یک عمر گریه بر برادرهای او لطف فرمودند و حالا ما گدای زینبیم کربلا از ابتدا تا انتها میدان اوست از محرم تا صفر غرق عزای زینبیم @hosenih در نماز وتر دست گریه کن ها را گرفت ما حسینی گشته از فیض دعای زینبیم رازق چشم تر عشاق تنها زینب است اشک اگر داریم مرهون عطای زینبیم از نجف تا کربلا هر سال جمع زائران میهمان سفرهء صحن و سرای زینبیم @hosenih روز محشر لحظهء "یوم یفر من اخیه " با نشان "سینه زن" تحت لوای زینبیم هر مدافع تا زمین افتاد با خونش نوشت تا نفس در سینه ها باقیست پای زینبیم کثرت ایرانیان لشگرش معلوم کرد بیش از هر قوم دیگر ما فدای زینبیم @hosenih او اسارت رفت تا دین خدا احیا شود ما مسلمانان رنج و غصه های زینبیم تازیانه خورد اما چادرش را پس گرفت تا ابد حیران این حجب و حیای زینبیم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ماندن پروانه در بین قفس‌ها مشکل است مأمن موج خروشان‌گشته تنها ساحل است در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است @hosenih وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است زاده‌ی شیر جمل باید که شیدایی کند عمه‌جان رنجه نشو، این حرف‌ها حرف دل است عمه‌جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند وای عمه! گیسویش در مشت‌های قاتل است @hosenih می‌روم تا بیش از این‌ها حرمتش را نشکنند چکمه‌پوش بی‌حیا از شأن قرآن غافل است بی‌حیا! یابن‌الدّعی! کم نیزه بر رویش بزن صورتش بهر رسول الله ماه کامل است فکر کرده می‌گذارم با سنان نهرش کند دست‌های کوچکم بهر امامم حائل است ...خوب شد رفتم نمی‌بینم که دیگر بعد از این قسمت ناموس حیدر ناقه‌ی بی‌محمل است @hosenih خوب شد رفتم نمی‌بینم که دیگر بعد از این کاروان عشق را در کنج ویران منزل است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از روی دست‌های پدر بال و پر گرفت خندید و خنده را ز لبان پدر گرفت احساس کرد تیر، پدر را نشانه کرد با حنجرش برای امامش سپر گرفت @hosenih آری بزرگ‌زاده به باباش می‌رود یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت شش‌ماهه بود و بند دل مادرش رباب از طـرز دست و پا زدن او شرر گرفت وقتی که غنچه‌های زیر گلویش شکوفه کرد عطـــری عجیب در همه‌ی دشت در گرفت خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد... از حال زار عرش‌نشینان خبر گرفت @hosenih بابا میان معرکه حیران شد و سپس زیر عبای خویش پسر را به بر گرفت مادر زبان گرفته و جانسوز می‌سرود: طفلم قشنگ بود و گلم را نظر گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آخر عشـق تو مرا اهل سحــر خواهد کرد چشم خشکیده ام از مهر تو تر خواهد کرد بنده ی خوب شدن بسته به یک غمزه ی توست گوشه چشمت دل ما زیر و زبر خواهد کرد @hosenih حب تـو گـر بنشــیند بـه نهـــانخــانه ی دل حب دنیــا دگر از ســینه به در خواهد کرد دلـم از فرط گنــه سنـگ شده کــاری کن که نفس های تو در سنگ اثـر خواهد کرد دسـت بـالا ببـر و جــانم از آتـش بِرَهــان که خـدا محض تو از بنـده گذر خواهد کرد کیمیـایی است عجب تعزیـه داری شما که نصیـب دل عشــاق گهر خواهد کرد عــاقبت نوکـرتـــان بـا نظــر مـادرتــان به سوی کرب وبلای تو سفر خواهد کرد تـا علـمـــدار بُوَد ، اهــل حــرم آرامـنـــد که نثــار ره تـو دیــده و ســر خواهد کرد @hosenih طفل شش ماهه تان نیز خودش عباسی است گوش تا گوش سر خویش سپر خواهد کرد وای از آن لحظه که با رو به روی خاک اُفتی پیش چشـمان همه بـا تن صد چاک افتی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ همواره میــان "حقّ" و "باطل" جنگ است بی بغض عـدو ، پایه‌ی ایمان لنـگ است @hosenih مصداق "یزیـد" عصــر ما "آمریکا"ست با "دشمن اهل بیت"، "سازش" ننگ است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکر خدا که فیض فراوان به ما رسید یعنی عزای شاه شهیدان به ما رسید ما وارثان مکتب حفظ شعائریم وقتی اقامه ی غم جانان به ما رسید @hosenih روز الست، موقع تقسیم رزق ها منت گذاشت، دیده گریان به ما رسید منت خدای را که ز اسباب روزگار رخت سیاه پاره گریبان به ما رسید گریه برای ماتم تو اصل دین ماست با اشک در عزای تو ایمان به ما رسید دنبال وعده های دروغین نمی رویم تا زیر خیمه های تو عرفان به ما رسید محتاج هیچ کسی به غیر از تو نیستیم از سفره های پاک شما نان به ما رسید بر روی نیزه باد به زلفت که می وزید از آن به بعد موی پریشان به ما رسید @hosenih با گریه گفت رقیه ، به جای ناز بابا ببین که خار مغیلان به ما رسید حتی برای مرکبشان سایه بان زدند! گرمای ظهر گوشه ی ویران به ما رسید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گویا به سر رسیده غم انتظــارها از راه آمده است نگــارِ نگـــارها بابا خوش آمدی، قدمت روی چشم من چشمی که خون شده ز غم روزگارها @hosenih این گیسوان مختصرم فرش راه تو باقیش مانده است میان شرارها پاهای کوچکم پر آلاله ها شده بس که دویده ام پی تان در فرارها گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها خسته شدم پدر، نفسم بند آمده از بس که پا به پا شده ام با سوارها ناز مرا بخر که دلم سخت رنجه است از چشم های خیرۀ این برده دارها صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف مانده برای دخترتــــان یادگــارها بال و پر و سر و کمرم را شکسته اند مکسوره ای شدم من از این انکسارها @hosenih مانند مـــادر تو شهید ولایتـــم در زیر تازیــانه و بین فشـــارها با گریه ام بساط ستم را به هم زدم آورده ام بـرای شما افتخـــارها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گویا به سر رسیده غم انتظــارها از راه آمده است نگــارِ نگـــارها بابا خوش آمدی، قدمت روی چشم من چشمی که خون شده ز غم روزگارها @hosenih این گیسوان مختصرم فرش راه تو باقیش مانده است میان شرارها پاهای کوچکم پر آلاله ها شده بس که دویده ام پی تان در فرارها گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها خسته شدم پدر، نفسم بند آمده از بس که پا به پا شده ام با سوارها ناز مرا بخر که دلم سخت رنجه است از چشم های خیرۀ این برده دارها صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف مانده برای دخترتــــان یادگــارها بال و پر و سر و کمرم را شکسته اند مکسوره ای شدم من از این انکسارها @hosenih مانند مـــادر تو شهید ولایتـــم در زیر تازیــانه و بین فشـــارها با گریه ام بساط ستم را به هم زدم آورده ام بـرای شما افتخـــارها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نیمی از فرصت تقریب به دلدار گذشت چشم بر هم زدم و این همه اسحار گذشت شب به شب آمدن و ناله زدن بر در دوست چون نسیم سحری آمد و ناچار گذشت @hosenih گر چه کالای من غمزده بازار نداشت کسب و کارم همه با لطف خریدار گذشت چه خداوند رحیمی است که با قطره ای اشک از سر معصیت بی حد و بسیار گذشت گذر هر نفس آلوده به این دیر افتاد شامل عفو خدا گشت و سبکبار گذشت زودتر باید از این مائده کامی ببریم نیمی از سفره ی مهمانی غفار گذشت نیمی از ماه گذشت و مه من جلوه نکرد چه کنم نیمه ای از فرجه ی دیدار گذشت نیمه ای رفت ولی نیم دگر در پیش است ای خوش آن کس که از این ماه، سزاوار گذشت هر شب اینجا دل من مضطرب بانویی است محملش از وسط کوچه و بازار گذشت @hosenih سنگ می آمد و بر روی برادر می خورد خواهر غمزده با دیده ی خونبار گذشت پیش چشمان پدر، دخترکش سیلی خورد عمر کوتاه گلش در غم و آزار گذشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از راه دور هاله ی نوری رسیده است یک کاروان فرشته و حوری رسیده است مشغول ذکر و راز و نیازند با خدا گویا کلیم باز به طوری رسیده است @hosenih مهتاب رو گرفت، که زینب رسیده است بر چشم خود ستاره حجابی کشیده است از بس که این چراغ عفیف و منوّر است پروانه نیز سایه ی او را ندیده است @hosenih تا پا زمین گذاشت دل آسمان گرفت قلب علی و فاطمه هم در جنان گرفت آیات ابتدایی مریم نزول کرد یحیی به نیزه رفت و مسیحا زبان گرفت @hosenih زینب ز روی ناقه ی خود تا بلند شد آه از نهاد حضرت زهرا بلند شد تا که صدا زدند رکابی بیاورید فوراً جناب حضرت سقا بلند شد @hosenih آرام پرده را علی اکبر کنار زد قاسم غبار بادیه با پر کنار زد ارباب با قرائت والشمس و والضحی پوشیه را ز روی مطهر کنار زد @hosenih پا بر زمین گذاشت، دلش بی قرار شد قلبش به غصه های فراوان دچار شد نم نم به گریه آمد و چون ابر نوبهار نم نم شروع کرد، ولی زار زار شد @hosenih اینجا کجاست؟ چرا سر من تیر می کشد ذره به ذره پیکر من تیر می کشد فکری برای خواهر خود کن، برادرم دارد تمام معجر من تیر می کشد @hosenih شأن نزول این همه آیه شنیدنی است تعبیر خواب کودکی من ندیدنی است دردی عجیب قامت من را گرفته است این سرو قد کشیده گمانم خمیدنی است @hosenih اینجا برای اهل و عیالت امان نداشت گشتم، به غیر حادثه ی ناگهان نداشت چشمی حریص در پی انگشتر آمده این قافله چه می شد اگر ساربان نداشت @hosenih این حوریان که فکر اسارت نکرده اند اصلاً خیال آتش و غارت نکرده اند تا بوده است از همه مستور بوده اند محجوبه اند و فکر جسارت نکرده اند @hosenih حالا بیا به خاطر خواهر عبور کن ما را ببر مدینه، از این خاک دور کن حیف از لب تو نیست به آتش شود دچار صرف نظر ز رفتن کنج تنور کن ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از راه دور هاله ی نوری رسیده است یک کاروان فرشته و حوری رسیده است مشغول ذکر و راز و نیازند با خدا گویا کلیم باز به طوری رسیده است @hosenih مهتاب رو گرفت، که زینب رسیده است بر چشم خود ستاره حجابی کشیده است از بس که این چراغ عفیف و منوّر است پروانه نیز سایه ی او را ندیده است @hosenih تا پا زمین گذاشت دل آسمان گرفت قلب علی و فاطمه هم در جنان گرفت آیات ابتدایی مریم نزول کرد یحیی به نیزه رفت و مسیحا زبان گرفت @hosenih زینب ز روی ناقه ی خود تا بلند شد آه از نهاد حضرت زهرا بلند شد تا که صدا زدند رکابی بیاورید فوراً جناب حضرت سقا بلند شد @hosenih آرام پرده را علی اکبر کنار زد قاسم غبار بادیه با پر کنار زد ارباب با قرائت والشمس و والضحی پوشیه را ز روی مطهر کنار زد @hosenih پا بر زمین گذاشت، دلش بی قرار شد قلبش به غصه های فراوان دچار شد نم نم به گریه آمد و چون ابر نوبهار نم نم شروع کرد، ولی زار زار شد @hosenih اینجا کجاست؟ چرا سر من تیر می کشد ذره به ذره پیکر من تیر می کشد فکری برای خواهر خود کن، برادرم دارد تمام معجر من تیر می کشد @hosenih شأن نزول این همه آیه شنیدنی است تعبیر خواب کودکی من ندیدنی است دردی عجیب قامت من را گرفته است این سرو قد کشیده گمانم خمیدنی است @hosenih اینجا برای اهل و عیالت امان نداشت گشتم، به غیر حادثه ی ناگهان نداشت چشمی حریص در پی انگشتر آمده این قافله چه می شد اگر ساربان نداشت @hosenih این حوریان که فکر اسارت نکرده اند اصلاً خیال آتش و غارت نکرده اند تا بوده است از همه مستور بوده اند محجوبه اند و فکر جسارت نکرده اند @hosenih حالا بیا به خاطر خواهر عبور کن ما را ببر مدینه، از این خاک دور کن حیف از لب تو نیست به آتش شود دچار صرف نظر ز رفتن کنج تنور کن ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ هر چه از روز واقعه می‌رفت دل عاشق به شور می‌افتاد داشت کم‌کم غروب می‌آمد داشت از عشق دور می‌افتاد یک به یک جمع عاشقان را دید که چگونه پی لقا رفتند مثل پروانه‌ها، پرستوها بهر دیدار با خدا رفتند @hosenih با خودش زیر لب سخن می‌گفت: خیمه‌ها خالی از دلاورهاست نوبتی هم اگر حساب کند نوبت انقلاب خواهرهاست در یم عاشقی شناور شد دل خود را به موج دریا زد هر چه از عشق می‌رسد نیکوست رفت مجنون و رو به لیلا زد به کمر بست جوشن خود را مثل مـادر حماسه بر پا کرد رفت و استاد در برابر شاه با فغان استغاثه بر پا کرد؛ ای سلیمان به درگه کرمت سینه‌ای پر ز آه آوردم گرچه مورم، به پیشگاه شما بر سر دوش، کاه آوردم @hosenih ای که بر دیگران نظــر داری خاطرت هست خواهری داری؟ خاطرت هست کنج این خیمه وارث آه مادری داری؟ پیش این چشم‌های خیره به ما دوست دارم که رو سفید شوم بنت و اُخت شهیدم و حالا پیش تو مادر شهید شوم زِینِ أب هستم و جگر دارم تا سر جان تو را هوادارم عاشقی را تمام خواهم کرد جای یک تیغ، من دو تا دارم این دو تا پیش‌کش که می‌بینی هدیه‌ی من به انقلاب توأند جای جامه به تن کفن کردند تا بدانی در التهاب توأند بهر زینب اگر پسر هستند هر دو تا بهر تو سپر هستند هر دو شاگرد درس عباسند اهل رزمیدن و خطر هستند لب خود تر کن و تماشا کن رزم این بچه‌شیرهایم را پیششان یا علی بگو و ببین غیرت این دلیرهایم را @hosenih دست رد کم بزن به سینه‌ی من کاسه‌ی صبر من سرآمده است رمز فتح دل تو دست من است نوبت ذکر مادر آمده است... دست رد می‌زنی به سینه‌ی من؟ سینه و میخ در که یادت هست! قصد داری که بگذری از من؟ سیلی در گذر که یادت هست! روضه خواند و گرفت حاجت خویش وه که این زن چه باوری دارد همه گفتند خوش به حال حسین! چه وفادارخواهـری دارد ...با همان اسم رمز یا زهرا سوی جبهه شتاب می‌کردند در دل بی‌قرار مادرشان گوئیا قند آب می‌کردند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شیعیان حیدریم و خاک پای زینبیم با نگاه لطف زهرا مبتلای زینبیم برکت یک عمر گریه بر برادرهای او لطف فرمودند و حالا ما گدای زینبیم کربلا از ابتدا تا انتها میدان اوست از محرم تا صفر غرق عزای زینبیم @hosenih در نماز وتر دست گریه کن ها را گرفت ما حسینی گشته از فیض دعای زینبیم رازق چشم تر عشاق تنها زینب است اشک اگر داریم مرهون عطای زینبیم از نجف تا کربلا هر سال جمع زائران میهمان سفرهء صحن و سرای زینبیم @hosenih روز محشر لحظهء "یوم یفر من اخیه " با نشان "سینه زن" تحت لوای زینبیم هر مدافع تا زمین افتاد با خونش نوشت تا نفس در سینه ها باقیست پای زینبیم کثرت ایرانیان لشگرش معلوم کرد بیش از هر قوم دیگر ما فدای زینبیم @hosenih او اسارت رفت تا دین خدا احیا شود ما مسلمانان رنج و غصه های زینبیم تازیانه خورد اما چادرش را پس گرفت تا ابد حیران این حجب و حیای زینبیم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ماندن پروانه در بین قفس‌ها مشکل است مأمن موج خروشان‌گشته تنها ساحل است در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است @hosenih وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است زاده‌ی شیر جمل باید که شیدایی کند عمه‌جان رنجه نشو، این حرف‌ها حرف دل است عمه‌جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند وای عمه! گیسویش در مشت‌های قاتل است @hosenih می‌روم تا بیش از این‌ها حرمتش را نشکنند چکمه‌پوش بی‌حیا از شأن قرآن غافل است بی‌حیا! یابن‌الدّعی! کم نیزه بر رویش بزن صورتش بهر رسول الله ماه کامل است فکر کرده می‌گذارم با سنان نهرش کند دست‌های کوچکم بهر امامم حائل است ...خوب شد رفتم نمی‌بینم که دیگر بعد از این قسمت ناموس حیدر ناقه‌ی بی‌محمل است @hosenih خوب شد رفتم نمی‌بینم که دیگر بعد از این کاروان عشق را در کنج ویران منزل است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عمو بگو چه کنم تا به من محل بدهی شبیه اکبر خود فـرصت عمل بدهی عمو بگو چه کنم تا دلت به دست آید برات ِ رزم به شیر ِ یل ِ جمل بدهی @hosenih چه می‌شود که به شاگرد رزم عباست نظـر کنی و به دستان او کتل بدهی لب ترک‌ترکم تشنه‌ی محبت توست چه می‌شود ز لبت کامی از عسل بدهی چنان میانه‌ی این بزم می‌درخشم که به یادگار حسن کُنیه‌ی زُحل بدهی کجایی ازرق شامی رسیده وقتش که به همره پسران دست با اجل بدهی ** شبیه مثنوی شاعرانه‌ای شده‌ام ولی خوشم که به من رتبه‌ی غزل بدهی به زیر سم ستوران تنم لگدمال است عمو بیا که نجاتم از این جدل بدهی شبیه جام عسل قامتم کِش آمده است! به شوق آنکه به من هم کمی بغل بدهی @hosenih بیا، مگر تو به عِلم امامتت آقا برای بردنم از خاک، راه حل بدهی بیا ببین همه‌ی دشت پر شد از بویم برای نجمه ببر اندکی ز گیسویم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از روی دست‌های پدر بال و پر گرفت خندید و خنده را ز لبان پدر گرفت احساس کرد تیر، پدر را نشانه کرد با حنجرش برای امامش سپر گرفت @hosenih آری بزرگ‌زاده به باباش می‌رود یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت شش‌ماهه بود و بند دل مادرش رباب از طـرز دست و پا زدن او شرر گرفت وقتی که غنچه‌های زیر گلویش شکوفه کرد عطـــری عجیب در همه‌ی دشت در گرفت خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد... از حال زار عرش‌نشینان خبر گرفت @hosenih بابا میان معرکه حیران شد و سپس زیر عبای خویش پسر را به بر گرفت مادر زبان گرفته و جانسوز می‌سرود: طفلم قشنگ بود و گلم را نظر گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ می‌روی و می‌بری همراه خود جان مرا صبر کن بابا ببین حال پریشان مرا در پی‌ات اهل حرم آئینه و قرآن به دست می‌بری با خود دل خیمه‌نشینان مرا @hosenih ای عصای پیری‌ام، داری هلالم می‌کنی بعد تو دشـمن ببینـد حال حیران مرا قبل رفتن اندکی پیش دو چشمم راه رو پر کن از قد رسایت قاب چشمان مرا در جواب تشنگی شد عایدم شرمندگی گر چه دیدی با زبانت کام عطشان مرا از فرس افتاده، سوی تو خودم را می‌کشم آه بابا جان، ببین زانوی لرزان مرا سوره‌های پیکرت پاشیده از هم وای من پخش صحرا کرده‌اند آیات قرآن مرا @hosenih عده‌ای کِل می‌کشند و عده‌ای کف می‌زنند تا شنیده دشمنت آوای افغان مرا تا صدایش می‌کنم یک دشت پاسخ می‌رسد زینبم! بنگر علی‌های فراوان مرا خون او را در تمام دشت جاری کرده‌اند کربلا را با تنش آئینه‌کاری کرده‌اند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih