eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ او تمام اثرش را به زمين ميكوبيد تشنه بود و جگرش را به زمين ميكوبيد دست و پا ميزد و هِي مادر مادر ميكرد بي حيايي كمرش را به زمين ميكوبيد @hosenih پنجه ي شمر محاسن كه برايش نگذاشت بس كه نامرد سرش را به زمين ميكوبيد ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آدم میان روضه سبکبال می شود مست می محول‌الاحوال می شود بزم عزا بهشت زمین است و آسمان از دیدن بهشت زمین لال می شود @hosenih بال عروج ماست سلام علی‌الحسین روضه برای روح پر و بال می شود شادی واقعی ست دم یاحسین ما با یاحسین، فاطمه خوشحال می شود چشمی که بود کاسه‌ی خون بین روضه‌ها جای قدوم کشته‌ی گودال می شود @hosenih گودال‌قتلگاه چه با اهل‌بیت کرد یک کاروان الف ز غمش دال می‌ شود از قتلگاه زینب کبری دو داغ دید بالای تل دو مرتبه بی‌حال می‌ شود هم سینه ی حسین لگدمال شمر شد هم زیر سم اسب لگد‌مال می شود ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ته گودال پیکرش افتاد پیش چشمان خواهرش افتاد @hosenih نیزه ای رفت سمت پهلویش ناگهان یاد مادرش افتاد ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بگذار ناله از جگر خود برآورم جانم بگیر تا شبِ غم را سرآورم وقتی برای گریه ندارم،نگاه كن باید كه كودكانِ تو را دربرآورم @hosenih جسمی نمانده تا كه سپر بیشتر شود چشمی نمانده تا كه دو چشمی تر آورم باید دو طفل بی نفسِ زخم خورده را از زیر خارهای بلا پرپر آورم باید كه چند كودك ترسیده ی تو را از خیمه های مانده در آتش در آورم @hosenih تا ساربان نیامده انگشت را بلند كن باید روم زِ دست تو انگشتر آورم باید برای دختركانِ یتیم تو قدری بگردم و دو سه تا معجر آورم پیراهن امانتی مادرم كجاست گشتم نبود تا كه بر این پیكر آورم @hosenih نامحرمی به ناقه‌ی عریان اشاره كرد باید روم به علقمه آب آور آورم گیسوی مادرت زِ گلوی تو سرخ شد باید كه چادری به سر مادر آورم تا باز هم نگاه كنم بر حسین خویش باید باز هزار نیزه شكسته درآورم ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ لبها معطر است سلام علی الحسین ساعات آخر است سلام علی الحسین این خاک، رستخیز تمام مصایب است صحرای محشر است سلام علی الحسین @hosenih ظهر دهم رسیده و چشمان خواهری سوی برادر است، سلام علی الحسین ظهر دهم رسیده و از سیب سرخ عشق عالم معطر است سلام علی الحسین این سوی، نعش اکبر و سوی دگر، رباب دنبال اصغر است سلام علی الحسین @hosenih هم دست ها بریده و هم آب ریخته است عباس، مضطر است سلام علی الحسین بر آن گلو که بوسه برآن زد پیامبر امروز خنجر است، سلام علی الحسین والعصر، عصر اگر برسد چشم زینبش حیران یک سر است، سلام علی الحسین @hosenih این بوی سوختن ز خیامش رسیده است؟ یا بوی معجر است سلام علی الحسین ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آتش به خیام پسر فاطمه افتاد امان از دل زینب @hosenih بر راس بریده نظر فاطمه افتاد امان از دل زینب ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ وقتی همه زمین و زمن زیر و رو شود زیر سم ستور بدن زیر و رو شود بی سر که شد مقطع الأعضای کربلا پس مابقی نیمه ی تن زیر و رو شود @hosenih چیزی نمانده بود دهن وا کند زمین تا گفت : زیر نیزه دهن زیر و رو شود فریاد یا أخاه شنید و به خویش گفت پس خیمه گاه خواهرمن زیر و رو شود از لابلاي خنجر و شمشیر و نیزه دید اندام نوجوان حسن زیر و رو شود @hosenih خاتم چو می مکید سلیمان کربلا زیر لگد عقیق یمن زیر و رو شود در زیر آفتاب ، تنی که سه روز وشب مانده بدون غسل وکفن زیر و رو شود این دست و پای زخمی زنها و بچه ها چون بسته شد بدست رسن زیر و رو شود @hosenih ساقی که نیست ، حمله و غارت عجیب نیست معجر که هیچ زینت زن زیر و رو شود ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اشکی مرا به شام مصیبت نمانده است چشمی تو را در این شبِ غربت نمانده است ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود هرچند جانِ عرض ارادت نمانده است @hosenih ما را ببخش زنده اگر مانده ایم باز گرچه نفس گرفته و طاقت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست دخترت حالا که خیمه ای شبِ غارت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست خواهرت او مانده است حیف که قوت نمانده است @hosenih ما خسته و رباب ولی خسته تر ز ما عباس کو که یک رگِ غیرت نمانده است در علقمه سپاه حرم مانده روی خاک چیزی چرا از آنهمه قامت نمانده است من کربلا رسیدم و دیدم غروب شد چیزی به غیر رخت اسارت نمانده است ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ رفتی از خیمه و پا تا به سرم میسوزد دلِ زینب(س)، دلِ زن های حرم میسوزد گفتم عباس(ع)! فقط مشکِ خودت را بردار بغض کردی و از این غم سپرم میسوزد @hosenih با لبِ تشنه، لبِ علقمه رفتی امّا جرعه ای آب نخوردی! جگرم میسوزد نیزه بر مشک زدندآبرویت ریخت زمین گُر گرفتی و تنِ شعله ورم میسوزد با غضب! تیرِ کجی رفته به خوردِ چشمت اشک می ریزم و چشمانِ ترم میسوزد @hosenih آسمانم به زمین خورده چه بد! با صورت! سر و پیشانیِ قرص قمرم میسوزد غرقِ خون؛ «أدرک أخا» گفتی و بالای سرت- مینشینم! بدنِ محتضرم میسوزد بعدِ تو شعله می افتد به ستونِ خیمه چوبِ گهواره! لباس ِ پسرم میسوزد! ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ می رسد اینکه به خورشید یقینا نسبش قمر هاشمیون است فدای لقبش حاصل رنج علی نخل تنومندی شد که گرفته است جهان را برکات رطبش @hosenih جلوی روش نمی گفت برادر حتی مانعش می شد از این کار همیشه ادبش مثل سایه همه عمر به دنبال حسین اینچنین بود یل ام بنین روز و شبش @hosenih مشک برداشت و می‌دید که از دور فرات روح یک قافله ی تشنه می‌آید عقبش ** عقل آشفته و سرگشته و حیران و خراب عشق دیوانه و بی خود شده و درعجبش ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ما مسلمانیم اما ما مسلمانِ نجف جانِ کعبه صدهزاران بار قربانِ نجف روزِ اول که زمین را چون نگینی خلق کرد گفت در گوشش خدا جانِ تو و جانِ نجف در نجف مدحِ علی می‌چسبد اما بعدِ آن نامِ عباس است غوغا زیرِ ایوانِ نجف کارِ ما مدحِ علی نه مدحِ قنبر گفتن است مدحِ عباس است اما کارِ طوفانِ نجف بر علی سوگند فریادِ علی عباسِ اوست بابِ حاجات است پس نادِعلی عباسِ اوست @hosenih کیست این مرد این تمامِ اقتدارِ زینب است کیست این شیر این که تیغِ کارزار زینب است سایه‌ی زینب نمی‌دیدند ، اصلا می‌شود دید خانم را که کوهی در کنار زینب است شانه‌هایش را نوشتم کوهسارِ کربلا گیسوانش را نوشتم آبشارِ زینب است دستمالِ زردِ بابایش به عباسش رسید بعد از این او مرتضا او ذوالفقارِ زینب است بیلدیلَر عالَمدَ عباسدی خانومون عالمی یِل‌یاتار طوفان‌یاتار یاتماز حسینون پرچمی @hosenih آسمان خورده تَرَک تا او عَلَم برداشته کوه از جا کَنده شد یا او قدم برداشته کودکان بر شانه بر دستش عَلَم پایش رکاب یک تنه بر دوشِ خود بارِ حرم برداشته ما گره‌هایی که کور است این حرم می‌آوریم داد ، دستِ خود ولی دستِ کَرَم برداشته گفت آقایم که از ما هم خیالش راحت است دستهایش را به محشر مادرم برداشته گفت آری با کریمان کارها دشوار نیست پیشِ این باب‌الحوائج این گره‌ها کار نیست @hosenih گرچه از داغِ پسر سوزد جگرها بیشتر میزند داغِ برادر بر کمرها بیشتر تا صدایِ یا اَخا آمد تمامیِ حرم رویِ سینه میزدند اما به سرها بیشتر زود آمد بر سرش چون خوب میداند حسین بعدِ صدها تیر می‌آید تبرها بیشتر کاش میشد اینهمه زیبا نبود این با ادب گفت وای از تیرها وای از نظرها بیشتر هِلهله می‌آمد و بر سینه مادرها زدند زود خانم‌ها گره‌ها را به معجرها زدند @hosenih پیشِ اکبر اینقدر این پُشتِ زخمی تا نشد آمد اما در حرم نزدیکِ دخترها نشد این طرف زینب زمین می‌خُورد در آنسو حسین بعد از این بابا برایِ بچه‌ها بابا نشد وای دیگر این ربابه آن ربابِ قبل نیست خواست خانم پیشِ اصغر پا شود اما نشد آنقدر محکم گره زد که حرامی تا کشید رویِ دختر شد سیاه اما گره‌ها وا نشد شد غروب و بچه‌ها از درد زانو میزدند عمداً این سر را نوکِ نیزه به پهلو میزدند ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
#حضرت_عباس_ع_مدح وفا‌ کرد و وفا کرد و وفا کرد کنار علقمه غوغا به پا کرد خدا رحمت کند عباس ما را که در راه حسینش جان فدا کرد شاعر: #امیر_عظیمی @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای وای بر گودال آخر حسین بن علی افتاد در گودال چیزی نماند از او وقتی تمام پیکرش شد بخش بر گودال @hosenih آمد به استقبال با تیغ و تیر و نیزه و حتی تبر گودال میرفت زیر خاک جان پدر در پشت خیمه جسم در گودال سر روی نیزه رفت تن مانده، پس شد مبتدا نیزه خبر گودال @hosenih زینب اذیت شد در کوچه های شام اما بیشتر گودال زهرا قدش خم شد وقتی که گیسوی حسینش نامنظم شد خولی به راه افتاد اما سنان با نیزه ای بر او مقدم شد @hosenih شمر از نفس افتاد تا ضربه های خنجر کندش دمادم شد تنها نه سر را برد قدر مسلم بیش از اینها از تنش کم شد او رحمت الله است لطفش نصیب دست شوم ساربان هم شد @hosenih یک پیرمرد آمد اوضاع جسمش با عصای او چه درهم شد خواهر رسید از راه ناموس حق از بین یک لشکر رسید از راه وقت وداع آمد وقت جدایی دل از دلبر رسید از راه @hosenih ای خاک بر فرقم شاعر نگو که حرف یک معجر رسید از راه بحث اسارت شد آنچه نباید میشد آخرسر رسید از راه دختر دلش لرزید تا در دل شب زجر زجرآور رسید از راه * با سر رسید از راه بابا برای شادی دختر رسید از راه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دلت می لرزد از فریادهای آخرم برگرد دلم می لرزد از خون گریه های خواهرم برگرد مرا بگذار در گودال با سر نیزه ها تنها نبینی نیزه کاری تا شود بال و پرم برگرد @hosenih برو جان تو و جان صلابت های معجرها تویی بعد از من و عباس امید حرم برگرد نگاهت را بگیر از چشم های من خداحافظ ببین که شمر پرسه می زند دور و برم برگرد نفس هایم به آخر میرسد طاقت نداری تو ببینی کُندی خنجر به زیر حنجرم برگرد @hosenih برایت سخت خواهد بود از نزدیک این صحنه چه خواهد کرد تاب پنجه با موی سرم برگرد هنوز از ضربه هایش چند تای دیگری مانده شده وقت حسینم وا حسین مادرم برگرد گلی گم کرده بودی گر که امشب در دل صحرا بیا گودال دنبالش بیا با دخترم برگرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شمعم که با نگاهِ تو آتش گرفته‌ام امشب کنارِ آهِ تو آتش گرفته‌ام پیرت شدم نگاه به این پیرزن بکن امشب بیا و خواهرِ خود را کفن بکن @hosenih امشب غنیمت است برایم چه می‌کُنی آقا شکسته است صدایم چه می‌کُنی امشب نشسته‌ای ولی از من جُدا چرا ای جانِ خیمه پشت‌سرِ خیمه‌ها چرا امشب به پشتِ خیمه چرا خار می‌کَنی این خاک را برایِ که اینبار می‌کَنی @hosenih با این قلاف قبرِ که را می‌کُنی درست این قبر کوچک است چرا می‌کُنی درست یک پلک هم به هم نَزَنم تا نرفته‌ای گیسویِ خویش را نَکَنم تا نرفته‌ای گفتند عمه دخترکان: نامه آمده است عمه عمو کجاست امان‌نامه آمده است @hosenih از پیشِ پاسبان حرم آمدم حسین از سمتِ مهربانِ حرم آمدم حسین گفتم به خیمه موقعِ هنگامه نیست نیست بس‌کُن رباب حرفِ امان‌نامه نیست نیست یگ گوشه رفته تا نخِ قنداقه وا کُنَد پیراهنی که تازه خریده است تا کُنَد @hosenih هِی دستهایِ کوچکِ مهتاب را نَبوس بس‌کن رُباب بچه‌ی در خواب را نَبوس از مَشک ، تازه خورده کمی آب می‌پَرَد آرام بو کُنَش گُلَت از خواب می‌پَرَد امشب دلم برایِ حرم شور می‌زند اصلاً دلم برای خودم شور می‌زند @hosenih مادر که رفت بعدِ پدر هم حسن نماند از پنج تا کفن به خدا یک کفن نماند امشب نشسته‌ام که خودم را کفن کنم فکری برایِ آنهمه دستِ بزن کنم امشب که فکر می‌کنم از حال می‌روم فردا چقدر بر سرِ گودال می‌روم @hosenih امشب زِ درد بر جگرم دست می‌زنم فردا چقدر بر کمرم دست می‌زنم امشب زِ خاک خار اگر جمع می‌کنیم فردا میانِ تیغ ، پسر جمع می‌کنیم امشب غبار از سرِ گیسوت می‌کِشم فردا غروب نیزه زِ پهلوت می‌کِشم @hosenih امشب کنارِ مادر خود می‌خورم زمین فردا غروب با سرِ خود می‌خورم زمین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چه حالِ پُر ملالی داره زینب اگه دستای خالی داره زینب میره خیمه به خیمه تا بدونن برا فرداش چه حالی داره زینب @hosenih میون این خزونِ عشق و مردی یکی داره میره به خیمه گردی داره میاد بگوشش از رُبابش چرا مادر چرا باز گریه کردی @hosenih بخواب مادر بخواب با خوندن من بخواب جونِ عمو رو دامنِ من نزن اینقد زبونت رو رولبهات نکِش ناخنت و رو گردنِ من @hosenih یکی داره تو تنهایی میخونه یه دختر داره بابایی میخونه موهاشو عمه می‌بافه دوباره براش با اشک لالایی میخونه @hosenih تویِ خیمَش ببین دلگیره قاسم زبون میگیره فردا میره قاسم اگه تو کوچه با بابام نبودم تقاصِ کوچه رو می‌گیره قاسم @hosenih مبادا زیرِ دست و پا بمونی مبادا زنده بی بابا بمونی داره قاسم به عبدالله میگه اگه رفتم مبادا جابمونی @hosenih نبودم من تو پَهلویِ عمو باش کنارش باش بازویِ عمو باش اگه دیدی که اسبا رو میارن رویِ سینش فقط رویِ عمو باش @hosenih میگه زینب با اون غمهاش عباس امیدِ خیمه‌هامون ، کاش عباس یه بار خواهر بگی زینب فدات شه یه بار خواهر بگو داداش عباس @hosenih دلِ گلها میلرزه با عمو نه همه تو خیمه‌اند اما عمو نه حرم خواب است بی خوابه حرامی همه تو خیمه‌هان اما عمو نه @hosenih غمی که اوج غمهامه آوردن یه دردی که رو دردامه آوردن رُباب خوابونده تازه اصغرش رو نگید پیشش امون‌نامه آوردن @hosenih منو خیمه به خیمه دیدی آقا برا یاری چه ناامّیدی آقا ببین خونی شدن دستات عزیزم چرا شب خارها رو چیدی آقا @hosenih بیا بردار از خاکا سرت رو نگاهی های هایِ خواهرت رو می‌ترسم بعد این زنده نباشم بیا امشب ببوسم حنجرت رو @hosenih بمیرم بی کسی مادر نداری مگه خواهر مگه خواهر نداری بده انگشترت رو تا نگم که چرا انگشت و انگشتر نداری @hosenih بیا ای سایه‌ی اطفال برگرد از این صحرای بداقبال برگرد ببین زینب داره میمیره امشب بیا از سمتِ اون گودال برگرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کجایی که شبِ غم آخر اومد ببین آهِ دوبیتی هم در اومد دلت اونقدر خونِ که امشب به داد حال و روزت مادر اومد @hosenih الهی دردِ آقا رو نبینیم بمیریم و مداوا رو نبینیم بگو با صبح عاشورا نیادش دعایی کن که فردا رو نبینیم @hosenih الهی رویِ خاکی تو نبینم تو روضه مویِ خاکی تو نبینم شبیه مادرت از پا نیافتی آقا پهلویِ خاکی تو نبینم @hosenih اگه از ذوالجناح با سر زمین خورد اگه تو خیمه‌ها دختر زمین خورد همه تقصیرِ اون نامرده آقا که آتیش زد در و مادر زمین خورد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ درمانده ام...چیزی ندارم غیر آهم این قحطی اشک دو چشمانم گواهم اصلا حواسم به تو و تنهایی ات نیست شرمنده آقای غریبم...رو سیاهم @hosenih هنگام معصیت به یاد تو نبودم تو گریه کردی جای من بر اشتباهم ای آبرودار ! آبرویم را نبردی طوری که اصلا فکر کردم بی گناهم می ترسم آخر سر ز چشمانت بیفتم بر این گدایت رحم کن ای تکیه گاهم @hosenih دیگر برایم طاقت و صبری نمانده می افتد آخر سر به روی تو نگاهم ؟ اصلا مرا چه به وصال و شِکوه از هجر ؟! وقتی که انقدر از شما دور است راهم گیرم که بین معصیت بال و پرم سوخت گیرم حقیری بی نوا در قعر چاهم @hosenih با این همه وضع بدم مثل تو آقا گریان شاه بی کفن هر صبحگاهم جان ها فدای خواهری که ناله می زد : ای کشته ی افتاده قعر قتلگاهم ... آخر تو را با قتل صبر از من گرفتند حالا ببین بی یار و بی پشت و پناهم @hosenih کل حرم غارت شده، چشم تو روشن همراه دخترهات در بند سپاهم دور از وطن، ای جان من، تکه حصیری جای کفن آخر برایت شد فراهم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در کنگره ی عرش فروریخت بناها تا از نفس افتاد جگر گوشه ي طاها بر خاك تني ماند، كه آيات مقطع برنيزه سري رفت، كه الشمس ضحيها @hosenih طاها ! تونبودی که ببینی تک و تنها آمد به سر نور دوچشمت چه بلاها طاها ، چه بگویم که درآن شام غریبان انگشتر خورشید کجا رفت کجاها قرآن به هم ریخته ات را که ندیدی در زیر سم اسب ، درانبوه صداها @hosenih طاها چه نشستی جگر فاطمه ات سوخت لاحول ولا قوه الا ب...الها -اين نيزه نبايد برود جانب زينب سر را بستانيد از اين سر به هواها سر تاب نياورد و نظر كرد به خواهر آن لحظه چه مي گفت اخيها بفداها @hosenih مي ديد چه اندازه غريب است ولي نيست اين قافله را قافله سالار...سواها ای معنی "یا ایّتها النفس" سرتو ای خون خدا ، مثل خدا، لایتناها یک آیه دهان باز کن ای مصحف خاموش مگذار در این غربت و اندوه مرا...ها! @hosenih هفتاد ودو منزل نگراني چه كشيدم تا مي بردم قافله ي عشق كجا ها فرزانگي آنجاست كه مجنون تو باشيم بگذار بمانيم در اين حال و هواها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گرچه دل ها هنوز آتش داشت گرچه آن دشت پر ز پیکر بود گرچه از لشگر بنی هاشم هر طرف چند جسم بی سر بود @hosenih آنچه بعد از حسین غربت داشت قصۀ شام غربت و غم بود قصۀ خیمه های آل علی که در آنشب خیام ماتم بود @hosenih حکم آمد که حمله آزاد است هر غنیمت مباح شد ، بِبَرید می ربودند کهنه پیراهن از تن بی سرِ امامِ شهید @hosenih کفش و امّامه و لباس حسین غارت دست این و آن شده بود دزدِ انگشت و دزدِ انگشتر در پی خاتمی گران شده بود @hosenih غارت خمیه ها که شد آغاز شعله ور شد زبانۀ آتش روی دامان یک صغیرۀ ناز بود چندین نشانۀ آتش @hosenih راه مقتل که از کسی پرسید؟ آن عرب را قسم به قرآن داد طفلک از چشم عمه ها گم شد عاقبت زیر بوته ها جان داد @hosenih سوی صحرای تیره و تاریک آل زهرا فرار می کردند با خدا کودکان همه سخن از عمۀ بی قرار می کردند @hosenih ای خدا عمّه کعب نی نخورَد او ولی دیده بر امامش دوخت رفت در حلقه های آتش و گفت : ایخدا سَروَرم در آتش سوخت @hosenih ناسزا هم حلال و جایز شد نارواها به هل اَتی گفتند گفت با گریه سید سجاد هرچه می خواستند بما گفتند @hosenih من چه گویم ، خدا ، زبانم لال عده ای هجمه ناگهان بردند کوفیان حرام خور حالا دست بر معجر زنان بردند @hosenih نی غلط گفتم ، اشتباه کردم چادر بانویی فقط می سوخت مثل آن کوچه باز باید گفت: سینه و پهلویی فقط می سوخت @hosenih واگذارید روضۀ اسرار تا قیامت نگفته ها باشد اصلاً این روضه ها دروغی بود تا همین جا شنفته ها باشد @hosenih اصل روضه امام می خواند بگذارید صاحبش آید خون مظلوم و داغ مظلومه بگذارید طالبش آید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد @hosenih ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود ابری که روی صورت من را گرفت و بعد انگار صدای مادری دلخسته می رسید آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد همراه آن صدا تمامیِّ کودکان ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد @hosenih هر کس که زنده بود از اهل خیام تو مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد دور از نگاه علمدار لشگرت آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد سرمست انتقام ولی بی نصیب تر پس معجر از سر زنها گرفت وبعد * ((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل)) ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مرهم قلبی که آشوب است اشک چشم هایم در غمت یکدست اشک بغض در زندان تن محبوس ماند آنکه از زنجیر خود بگسست اشک @hosenih آتش داغت فروننشست تا روی زخم کهنه ام ننشست اشک روضه ات گودال وقتی می رسید زود چشمان مرا می بست اشک نامه درد مرا تفسیر: آه! روضه داغ تو را پیوست: اشک! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شرر به خرمن آل عبا زدی ای شمر چه آتشی به دل ماسوی زدی ای شمر مگر که زینت دوش نبی نبود حسین چرا قدم روی عرش خدا زدی ای شمر؟ @hosenih حسین فکر نجات تو بود اما حیف لگد به بال و پرش بی هوا زدی ای شمر هنوز جان به تنش بود مرتضی آمد به ناله گفت: عزیز مرا زدی ای شمر نفس نفس زد و ناله کشید "یا أماه" میان پهلوی او نیزه جا زدی ای شمر نسوخت قلب تو از ناله ی " بُنیَّ حسین" به پیش دیده ی خیر النسا زدی ای شمر حسین آب طلب کرد در ته گودال تو در عوض شه لب تشنه را زدی ای شمر هزار و نهصد و پنجاه زخم کاری داشت چرا تو رحم نکردی، چرا زدی ای شمر؟ چه کردی از نفس افتاد خنجر کندت؟! رویت سیاه باد چند تا زدی ای شمر؟ @hosenih سرش به نیزه شد و وقت غارت خیمه... تمام لشکر خود را صدا زدی ای شمر برای دخترکان خواهرش سپر بود و... عقیله را جلوی بچه ها زدی ای شمر ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همچنان دانهٔ اسپند که از جوش افتاد دخترت بی رمق و سوخته ،خاموش افتاد @hosenih بسکه از صبح ز عطر شهدا مست شدی پیکرت تنگ غروب است که مدهوش افتاد ما ندیدیم ولی عمه پیاپی میگفت با سرِ زانوی خود،شمر به پهلوش افتاد پشت پاخوردی و از پشت زمین افتادی خواهرت چند قدم آمد و بی هوش افتاد @hosenih جگرت سوخت، دلم سوخت، حرم رفت به باد یادگاریِ تو در واقعه از گوش افتاد ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih