eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
475 ویدیو
177 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
. ▪️جناب حجت الاسلام میلاد حسن‌زاده، سردبیر نویسندگان حوزوی استان البرز ◼️درگذشت مادر گرامی‌تان را به حضرت عالی، خانواده و خاندان مکرم تسلیت عرض می‌کنیم. از درگاه خداوند متعال علو درجات و حشر با حضرت صدیقه طاهره(س) را برای آن بانوی اهل بیتی خواهانیم. ✍️ اعضای تحریریه کانون مدادالفضلاء
🔰 به بهانه روز جهانی مسجد 🔸 ۳۱ خرداد مصادف با ۲۱ اوت، سالروز به آتش کشیده شدن مسجد الاقصی در سال ۱۹۶۹ یعنی ۵۵ سال پیش توسط صهیونیست‌های جنایتکار است. ▫️ به همین مناسبت و به پیشنهاد ایران و تایید کشورهای سازمان همکاری اسلامی، این روز به‌نام روز جهانی مسجد نام‌گذاری شد. 🔸 نگاه قرآن کریم در اهمیت دادن به مسجدسازی و فرهنگ‌سازی مسجدگزینی قابل انکار نیست؛ چرا که مسجد نه‌تنها خانه خدا و محل عبادت مسلمانان است بلکه در گستره تاریخ اسلام محور بسیاری از کنشگری‌های اجتماعی، فرهنگی و حتی دفاعی مسلمانان بوده است. ▫️ متاسفانه امروز با تغییر سبک زندگی مردم، جایگاه مساجد از جایگاه ذاتی و اصلی خودش دور شده است و به همین دلیل بسیاری از نخبگان دینی جامعه، طرح مسجدمحوری را مهم‌ترین راه بازگشت مساجد به جایگاه بایسته خود دانسته‌اند. 🔻 مهم‌ترین ملزومات مسجد محوری: 1⃣ تأسیس، توسعه و مرمت بنای مساجد 2⃣ تأمین زیرساخت‌ها و تکمیل امکانات مساجد 3⃣ حمایت ویژه از امام جماعت به‌عنوان مدیر مسجد 4⃣ توجه به نرم‌افزارهای فرهنگی مسجد و حمایت از برنامه‌های فرهنگی در مساجد 5⃣ اهتمام به استقلال مالی مساجد از طریق ایجاد منابع پایدار و احیای فرهنگ وقف ✅ إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ ۖ فَعَسَىٰ أُولَٰئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ( توبه ۱۸) ✍ محمد استوارمیمندی 🆔 @howzavian_fars
«بیرق» ما راهیان مست دل از دست داده ایم با چای داغ موکب تو گرم باده ایم با هر زبان و رنگ به سوی تو آمدیم «در زیر بیرقت همه یک خانواده ایم» یا صاحب الزمان تو علمدار عالمی شکر خدا که پشت سرت ایستاده ایم وقتی که اربعین برسد قطره قطره ما با خانواده راهی دریای جاده ایم با خون هر شهید به راه آمدیم ما سر را به شاهراهِ شهیدان نهاده ایم پر زرق و برق نیست اگر زندگی ما مانند اشک روضه ی تو صاف و ساده ایم چیزی نمانده است به نابودی خَسان مانند آب های روان با اراده ایم پر می شود مشام جهان از شمیم ما ما نامه نامه عطر گلی سرگشاده ایم @shaeranehowzavi
. وادی السلام ✍زهرا مهرجویی از او سوال کردم مادرت را در کجا به خاک سپردید؛ نجف یا حله ؟ و او بدون هیچ درنگی پاسخ داد:وادی السلام !! مکان عجیبی است این وادی السلام، قبرستانی به قدمت تاریخ بشریت؛ شخصیت‌های تاریخی از پیامبران الهی از جمله هود و صالح و علمای برجسته‌ای چون قاضی و قاضی زاده‌ها ، حکیم‌ و حکیم‌زاده‌ها و صدر و صدر زاده‌ها در آن دفن شده‌اند . اما از آن عجیب‌تر توجه خاص مردم عراق به دفن امواتشان در این قبرستان است. طوری‌که دوستم که به تازگی مادرش را از دست داده و ما برای عرض تسلیت به خانه‌شان در حله رفتیم از سوال نابه جای من متعجب شد! برای عراقی‌ها مهم نیست از کدام استان باشند یا متعلق به چه خاندانی، ثروتمند باشند یا فقیر؛ مهم این است که مردگانی که برایشان ارج و قرب خاصی دارند و یا به عبارتی بزرگ خاندان محسوب می‌شوند حتما باید در وادی السلام و در جوار امیر المومنین علیه السلام به آرامش ابدی برسند !! دقیقا نمی‌دانم اهمیت این قبرستان برای عراقی ها از کجا نشات می گیرد؟ از روایاتی که اشاره به نجات یافتن مردگان دفن شده در وادی السلام از عذاب الهی و یا امان یافتن مردگان در جوار امام علی علیه‌السلام ؟؟ (۱) شاید یکی از دلایل ناشناخته بودن این قبرستان برای من، داستان‌های ترسناکی باشد که از این قبرستان شنیده‌ام اما دیشب وقتی ناخواسته مجبور به عبور از این قبرستان تاریک وخلوت شدم ، احساس آرامش عجیبی داشتم . کسی چه می‌داند شاید خدا خواست و روزی من هم در این قبرستان آرام گرفتم. (۱) امیر المؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «... مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یمُوتُ فِی بُقْعَةٍ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِ إِلَّا قِیلَ لِرُوحِهِ الْحَقِی بِوَادِی السَّلَامِ وَ إِنَّهَا لَبُقْعَةٌ مِنْ جَنَّةِ عَدْنٍ؛ الکافی ، ج۳ ص۲۴۳ @AFKAREHOWZAVI
آقای پزشکیان داستان‌پرداز خوبی است ✍محمدرضا جوان آراسته آقای پزشکیان داستان‌پرداز خوبی است. این را من به شما می‌گویم که معلم داستان‌نویسی هستم. توی داستان‌گویی ما یک جرقه داریم، یک تجربه داریم، یک هسته مبتنی بر واقعیت داریم که با خیال خودمان بسطش می‌دهیم و پروارش می‌کنیم و آب و‌ رنگش‌ می‌دهیم‌ و تبدیلش می‌کنیم به انبوهی از شخصیت‌ها و دیالوگ‌ها و موقعیت‌ها و اتفاق‌ها. ما توی داستان تلاش می‌کنیم همه این‌ها را باورپذیر بسازیم و‌ جلو ببریم. خواننده‌های داستان با شخصیت‌های داستانی ذوق می‌کنند، با آن‌ها غمگین می‌شوند، همراه می‌شوند و اصلا یکی خودشان را هم رای و نظر با شخصیت‌ها می‌دانند. آقای پزشکیان توی صحن علنی مجلس، داستان‌سرایی کرد، نماینده‌های ساده و الکی انقلابی هم ذوق کردند و نظرهاشان عوض شد و با شخصیت پشت‌تریبون هم‌ذات‌پنداری کردند و رای دادند. فارغ از جلسات کم‌مایه این روزهای مجلس که به زودی درباره‌اش خواهم نوشت، جلسه پایانی رای اعتماد، نمایشی بود از سادگی، سطحی‌نگری و غیرانقلابی‌گری. من نمی‌دانم سناریونویس جلسه رای اعتماد چه کسی بوده، ولی هر که بوده، خوب نویسنده‌ای بوده. من رهبر انقلاب را می‌شناسم، حرف‌هایشان را دنبال می‌کنم، با نقطه‌های بنیادی نظرهایشان آشنا هستم و رویه حکمرانی و مدیریت‌شان را هم می‌بینم. برایم مثل روز روشن است، بی‌اغراق می‌گویم، مثل روز روشن است که آقای رییس‌جمهور برای رای اعتماد وزیرانش از کاه، کوه ساخت و از هیچ، همه چیز. ادامه دارد ... zil.ink/mrarasteh @HOWZAVIAN
🔻تحلیل‌های تک خطی از ماجرای مجلس ✍ محسن مهدیان ... ما گرفتار تحلیل‌های تک خطی و توئیتری هستیم. الزام اختصار کارکتری، باعث شده است فکر و قضاوت مان هم تک خطی باشد. کلا دچار یک عادت تحلیلی شدیم؛ بسیط انگاری حوادث. تحلیل تک خطی یک ویژگی اصلی دارد و ان اینکه باید بسیار ساده شود تا قابل جمع بندی باشد. برای همین در اکثر اوقات در تحلیل های توئیتری یک نتیجه بیشتر وجود ندارد. ماجرای یا سیاه است یا سفید. ادم های یا خائن می شوند یا خادم. طبیعی است که سرریز این تحلیل ها به دیگر رسانه های اجتماعی نیز همین سوگیری نادرست را ایجاد می کند. 🔻اما ابعادی که در تحلیل تک خطی نیست چیست؟ 🔻معتقدم اقای پزشکیان اشتباه کرد از رهبرانقلاب اسم آورد. دلائلش روشن است و عبور کنیم. به نظرم یک یا دو وزیر پیشنهادی باید به دلیل نسبت با اغتشاش و فتنه حذف می شدند. این نیز احتمالا روشن است. 🔻حالا این حرف ها چه تفاوتی با خطای تحلیل تک خطی دارد؟ ثمره نهایی خطای تحلیل های تک خطی اینست که افراد احساس شکست می کنند. احساس ناامیدی از آینده. احساس اینکه همه یا اکثرا خائنند. احساس اینکه تا همه را تکفیر نکنند دلشان خنک نمی شود. اما تحلیل چند وجهی ثمره اش اینست که اشکال را می بیند اما جامع تحلیل می کند و دچار مطلق انگاری نمی شود. ویژگی تحلیل جامع اینست که در نسبت با واقعیت شکل می گیرد. 🔻اما آنچه باید روشن شود چیست؟ حالا که ماجرا روشن شد بیائید کمی فکر کنیم. چرا؟ دقیقا چرا رهبرانقلاب با این لیست همراهی کردند؟ چه تفاوتی بین ما و رهبری وجود دارد که ایشان اجمالا تائید می کنند و ما برنمی تابیم و به خسارت محض میرسیم؟ دقت کنیم بالاخره رهبرانقلاب اجمالا این افراد را برای تصدی وزارت خانه ها تائید کردند. ممکن است بگوئیم از بین نامزدهای که پزشکیان آورده است رهبری تائید کردند. درست است. مجلس هم با همین استدلال حق داشت رد کند و بگوید دولت گزینه بهتری بیاورد. اما باز دقیق شویم. رهبری انقلاب همین گزینه را می توانستند رد کنند. اما نکردند. اگر انقدر مثل ما ماجرا را حیثیتی می دیدند باید رد می کردند. فرق تحلیل ما و ایشان چیست؟ به نظرم ریشه همه بحث ها اینجاست. 🔻بجز علت ها به حکمت ها هم فکر کنیم. چه بسا لازم بود خبر درز کند تا یک واقعیت را پیش روی ما قرار دهد. فرق تحلیل ما و رهبری انقلاب. چه بسا حکمتش اینجاست. 🔻این تفاوت ها کجاست؟ دقیق تر شویم. 🔻یکم. رهبرانقلاب پذیرفتند که مردم به یک جهت گیری سیاسی منسوب به غیرانقلابی رای دادند. احتمالا خیلی از ما ها هنوز در فضای انتخاباتیم و دوست داریم کابینه دلخواه ببندیم. پس گام اول پذیرفتن واقعیت است. حالا رهبرانقلاب با همین واقعیت می خواهند کشور را جلو ببرند. با خودمان مرور کنیم. ببینیم ما نیز در دل همین نیت داریم؟ چه بسا اگر نیت مان این بود همچنان در دعوای جلیلی ها و قالیبافی ها نمی ماندیم. 🔻دوم. رهبرانقلاب از دولت ها حمایت می کنند. حمایت حداکثری رهبری انقلاب دلیل روشن دارد آنهم صلاح مردم و کشور و انقلاب است. این دولت موفق شود موفقیت همه است. پس حمایت نیز شد یک اصل. در شعار نمانیم. اگر حمایت را پذیرفتیم لوازمی بر آن حاکم است. یعنی باید کمک کرد آنچه رئیس جمهور فکر می کند درست است، همان پیش رود تا بعدا نگویند نشد و نگذاشتید. نقد و اصلاح نیز در مسیر اجرا. 🔻سوم اینکه رهبرانقلاب آدم ها را صفر و یک نمی بینند. آدم ها به دو دسته خائن و خادم تقسیم نمی شوند. نگاه حذفی ندارند. شاخص ارزیابی تعیین می کنند اما می دانند که آدم ها را نمی توان از آسمان آورد. همین ها هستیم که هستیم. آدم ها نقطه قوت دارند و ضعف . باید جمع زد. شرایط آدم ها را می بینند. همه نمی توانند بصیرت انقلابی داشته باشند. یکی ممکن است یک جا اشتباه کندو بعدا پیشمان شود. راه بازگشت برای آدم ها می بینند. برای همین است با امثال لاریجانی و انصاری و احمدی نژاد و غیره هم کار می کند و حذف شان نمی کند. اساسا هنر رهبری انقلاب اینست که با همین افراد انقلاب را سمت قله برده است. 🔻چهارم. رهبرانقلاب پیچیدگی اجرا را می بیند. آرمان خواهی را بدون واقع نگری توهم می داند. می داند که اصل اول حرکت کشور است. توقف کشور به دلائل طبیعی طی پنج ماه اول سال خسارت بالایی به کشور زده است. باید کشور حرکت کند. باید وزرا تعیین شوند تا چرخ کشور بچرخد. اصلاح باید در حرکت صورت گیرد. کشورتاب و تحمل توقف بیش از این ندارد. 🔻خلاصه اینکه جامع ببینیم. تحلیل مان را به افق تحلیلی رهبری انقلاب نزدیک کنیم. امیدوار باشیم و صبوری کنیم. وظیفه و تکلیف ما این روزها چشم به چشم رهبری است که چه چیز را هدف گرفتند؛ هدف اصلی نیز فقط کمک به دولت است تا کارهای انقلاب و مردم پیش رود. @HOWZAVIAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چگونه شعر بگویم تمام زینب را در ابتدای تو ماندیم٬ کیستی بانو؟ * خدا مرا بکشد! این مسیر دشوار است چقدر سهم تو از زخم و درد بسیار است! ☘️روحشون شاد @shaeranehowzavi
. 🔆 شهیدی که پای خروس‌ها را به مبارزه باز کرد ✍️ علی کردانی چهارده‌سال مخفی زندگی کرد؛ اما سالیان سال آشکارا تمجید شد. از نوجوانی خط مبارزه با طاغوت را در پیش گرفت و در همان جوانی مزدش را گرفت. برای مبارزه سرازپا نمی‌شناخت، تا جایی‌که رهبر انقلاب درباره ایشان می‌فرمودند: «شهید شب‌ها دیروقت به منزل ما می‌آمدند و با هم جلسه داشتیم و در مورد مسائل مختلف با هم صحبت می‌کردیم.» 🔗متن کامل را در رحا مدیا بخوانید @howzavian_khuzestan
. روایت دیدار ✍س.غلامرضاپور شب را در سامرا ماندیم. از همان اول ورود به حرم صحن و رواق‌های مردانه از زنانه جدا شده بود. حیاط پر بود از زائران خسته‌ای که زیر نور ماه خوابیده بودند. روی یک فرش کنار امانت‌داریِ کیف و کالسکه، سمت خانم‌ها نشستیم. هوا گرم بود و زمین گرم‌تر. بچه ها طاقت گرما را نداشتند. اما من دوست داشتم دستم را بچسبانم به زمین داغ تا دردش کمتر شود. بچه ها خواب‌آلوده رفتند جای خواب خنکی پیدا کنند؛ ولی با چشم‌های باز و پر از شوق برگشتند. آشنا دیده بودند. همسفرهای پارسال‌شان را بین جمعیت خوابیده در زیر‌زمین حرم پیدا کرده بودند و با دیدن چشم‌های آشنا بین آن‌ همه جمعیت توان تازه‌ای گرفته بودند. دلم می‌خواست مثل بچه‌ها تا صبح در صحن‌ها، رواق‌ها، سرداب، کنارضریح و هرجا که ممکن است راه بروم و بگردم؛ بلکه من هم چشمان آشنایی را ببینم که سالهاست منتظر است؛ شاید... یادم هست بیست سال پیش سرداب سامرا یک دالان مارپیچ پله‌ای بود بدون سنگ کاری که دو نفر از کنار هم به سختی رد می‌شدند. اما حالا به راحتی می‌شد رفت و دو رکعت نماز خواند. تنها چیزی که درآن سرداب به ذهن می‌رسد دعا برای ظهور است. درست مثل کسی که دنبال گم کرده‌اش، تمام مسیر را به عقب برمی‌گردد تا می رسد به همان‌جا که عزیزش را گم‌کرده و مدام دنبال یک ردی ،نشانی از او می‌گردد. انگار تمام تاریخ را به عقب برگشته‌ایم و به سرداب رسیده‌ایم. از همین‌جا بود که دیگر ندیدیمش. این‌بار هم به نیت حق‌داران و هم به نیت همه آنهایی که به گردنشان حق داشتم دو رکعت نماز خواندم و از حقم به نیت ظهور گذشتم. تا ظهر خودمان را به کربلا رساندیم. محل اسکانی که از قبل هماهنگ کرده بودیم در خیابان علقمی بود. خیابان علقمی مشرف به حرم باصفای سقاست و مسیر اصلی حرکت سقا از فرات به سمت خیمه ها. روبروی محل اسکان چشمم به ویلچری خورد که دو دختر بچه بر روی آن نشسته بودند. بسکه آفتاب به سرم خورده بود، برای لحظاتی نفهمیدم؛ اما یکهو دوزاریَم افتاد که اینها چقدر آشنایند. @AFKAREHOWZAVI
🔻آنها جاذبه ندارند با گذرنامه زیارتی به عراق آمدیم و همراه عشاق مسیر نجف تا کربلا را به زیر قدم گذراندیم. حالا در مسیر برگشت در مینی‌بوسِ خسته‌ای هم کلام شدیم. از سیم‌کارت دائمی و پانصد هزارتومانی که باید بابت رومینگ پرداخت کند می‌گوید و از کیفیت سیم‌کارت عراقی من می‌پرسد. ظاهراً از اتفاقات این چند روز ایران خبر ندارد و از رأی اعتماد وزرا خبر می‌گیرد. آنچه رخ داد را می‌گویم و منتظر واکنش او هستم. چهره‌اش که چیزی را نشان نمی‌دهد؛ ولی گمان می‌کنم خوشحال است و با اولین کلامش گمان من را تبدیل به‌یقین می‌کند «الحمدلله! ایشالا تغییراتی که میگن رو انجام بِدن تا یه ذره اوضاع معیشت مردم خوب بشه» به کسی که رأی داده است امید دارد. او یکی از آن هفده میلیون نفر است و برخلاف آنچه در ایتا گفته می‌شود انسان تحصیل‌کرده و محترمی است همچنین دوست‌داشتنی! لبانش را به گوشم نزدیک می‌کند و یواش می‌پرسد: «شما جلیلی بودی؟» گفتم دور دوم به جلیلی رأی دادم؛ ولی طرفدارش نیستم. توقع دارم گفت‌وگوی پرچالشی داشته باشیم؛ اما تنها چند لحظه سکوت می‌کند سپس به‌مانند پدر سالخورده‌ای که پسر جوان خامش را نصیحت می‌کند دررابطه‌با فحاشی و زشتی‌هایش می‌گوید. دل‌پری دارد و من کاملاً آنچه کنایه وار بیان می‌کند را می‌فهمم و باز هم این جمله در مغزم رژه می‌رود: «آنها جاذبه ندارند ما هستیم که دافعه داریم» ✍️مهدیار اسفندیار @howzavian_tehra
🔘 ، فرصتی برای تقویت روحیه مقاومت در برابر «» است. محبت و حمایت از مهم‌ترین مسئله‌ای است که در زیارت مورد تدقیق قرار می‌گیرد. زائران با یادآوری مظلومیت و ستم‌دیدگی مردم و دعا برای استقلال و حرّیت و عدالت، نشان می‌دهند که ایستادگی و استقرار در برابر ظلم و تعدّی، و حمایت از مظلومان،از اصول اساسی دین است. این همبستگی و حمایت، نمادی از عشق و وفاداری به ارزش‌های انسانی و اسلامی است که امام حسین علیه‌السلام برایشان، خود و فرزندانش را فدا کرد. ، نه تنها یک آیین و رسم مذهبی است، بلکه یک نهضت و اهتزازِ اجتماعی و فرهنگی عظیم است که پیام‌های گران‌مایه‌ای از عشق، وفاداری، همبستگی، مظاهرت و حمایت از جبهه حق و مظلومان را به جهان مخابره می‌کند. ، فرصتی برای تجدید عهد با ارزش‌های انسانی و اسلامی و تقویت روحیه مقاومت و ایستادگی در برابر «» است. ، یک معیار سنجش عمق انسانیت و انقلابی‌بودن است چقدر برای کامیابی و پیروزی و نابودی و اضمحلال ملعون و غاصب در اربعین دعا می‌کنیم و از امام حسین علیه‌السلام طلب میکنیم؟ ✍️ سجاد انجم‌شعاع @HOWZAVIAN_kerman
اربعینی و یک کلمه حرکت چه غوغایی برپا شده است! صدای هل من ناصر ینصرنی حسین بن علی به گوش می رسد! زینب کبری بالای تلّ به نظاره نشسته ایستاده! زمین تاب این همه عاشقی را ندارد! خورشید می تابد! گرمای خود را به اوج رسانده! آغوش گرم باز کرده! جبرئیل امین نازل شد؛ فاخلغ نعلیک را فریاد می زند! چه غوغایی برپا شده است! اربعین یعنی حرکت و است. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را از همان خُطوه اول و گام نخست ملائکه می نویسند! بال پهن می کنند. آسمان را ریسه و چراغانی می سازند. برای حرکت من و تو!!! زیارت برگردان همان کلمه توقف ممنوع است. اربعین یعنی بلند شوید و حرکت کنید. راه بروید. زن و مرد و بچه ها را بیاورید. اربعین یعنی حرکت از امام تا امام! کعبه تا کعبه! حرم تا حرم! نجف تا کربلا! اربعین یعنی حرکت از علم به عشق! از باب العلم امیر المومنین علی علیه السلام تا سید الشهدا حسین بن علی علیه السلام! از محراب عبادت ابوتراب تا دشت خونین و سر جدا نینوا! از چکاچک شمشیر صفین و نهروان تا اسارت آل الله! ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین سیدجواد محمدزاده ____________________ 🆔 @howzavian_mazandaran
آقای پزشکیان با تمام اختلاف نظر هایی که با شما داریم...قلبا مشتاق پیشرفت های ایران در دولت شماییم... چرا که کارآمدی و ناکارآمدی شما پای نظام نوشته میشه... دیگه بهونه‌ای برا کار نکردن وجود نداره..‌. دیگه کسی نمیتونه بگه نذاشتن...مانع شدن... طبق ادعای آقای رئیس جمهور، رهبری که تأیید کردن، نهادهای امنیتی هم موافقت کردن، سپاه هم که همراهه، مجلس هم که یه جا رأی اعتماد داده... خودتون هم گفتید وفاق ایجاد شده... مشتاقانه منتظریم... به قول خودتون بسم اللّه... ✍️بدرلو @howzavian_hamedan
. جای نظامی خالی ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد "صحنه" عجب صحنه‌هایی در تاریخ ثبت کرده‌است، تاریخ و تمدنی مکتوب که تنه به تنه با کتیبه‌های جیرفت می‌تازد و من دنبال یک مکان برای خوابیدن در این شهر ویژه هستم. چندباری در این شهر خوابیده‌ایم، اما این‌بار مدرسه همیشگی را پیدا نمی‌کنیم، شهر پر بود از هوای اربعین و معرفی شماره تلفنی برای پاسخ‌گویی، شماره را می‌گیرم، پشت خطم، هی بوق می‌خورد و هی زنگ. عجیب بود برایم که این موقع هم پاسخ‌گو هستند؛ این موقع یعنی بیش از ۱۲ نیمه شب. کسی از آن طرف سلام می‌کند، من هم علیک می‌گویم و تا بخواهم توضیح دهم می‌گوید حاج خانم بفرمایید. توی دلم می‌گویم خدا از دهنت بشنود، یعنی می‌شود من هم حاج خانم شوم؟ توضیح می‌دهم دنبال موکبم برای اسکان، همان لحظه بلوار امام‌ خمینی شهر را به سمت بیستون ترک می‌کنیم. پس یعنی نمی‌شود صحنه خوابید. مرد پشت خط توضیح می‌دهد و اصرار دارد تا کرمانشاه برویم و آن‌جا ساکن شویم. سوال پیچش می‌کنم: _خود بیستون جایی نداره؟ هَرسین چی؟ _نه خانم بیستون نه، هرسین هم از راه شما دوره، اصلا اون ور نمی‌رید. _امام‌زاده باقر چی؟ _ بله بله اونم هست ولی شلوغه برید موقعیت عبدالمحمد چراغی، چون خلوته، تحویلتون می‌گیرن، اگر نپسندیدید برید دانشگاه صنعتی. این موقع بود که لهجه با شیب ملایمی، کرمانشاهی می‌شود. موقعیت مکانی هردو جا را ارسال می‌کند. گوشی را که قطع می‌کنم پسرم می‌پرسد: _مامان نگفت شما که خودتون همه رو بلدید. خنده‌ام می‌گیرد. من دنبال خوابیدن یک شب در کنار کتیبه بیستون بودم و نمی‌شد این را بگویم. از مجموعه جهانی بیستون رد می‌شویم، کتیبه را نور پردازی کرده‌اند. از دور هم قشنگ است در شب هم قشنگ است، قشنگ که چه عرض کنم فوق‌العاده است‌. از خودم می‌پرسم پس چرا دست‌کنده‌های فرهاد را نورپردازی نکرده‌اند؟! دنبال وجه شبه هستم از این راه، از عشق و از دیرینگی‌اش. حتما باید دلیلی باشد که من تاریخ بلد، نابلدم، که این جاده، از قبل آمدن حضرت عشق، میزان و تراز دل‌دادگی بوده‌است. ترازی که برای محک عاشقان برای عرض دل‌دادگی و ارادت، از این‌جا طی طریق می‌کنند به سمت مشایه و نهایت به سمت حسين(عليه السلام). این خاک جذبه‌ای دارد که عاشق شناس است. به سمت مرز خسروی می‌رویم، البته باید و و را هم رد کنیم. ببین الان چقدر جای نظامی خالی‌ست! نظامی کجایی که مروارید عشق و علاقه را رشته کنی و هفت پیکر بنویسی، دیوان غزلیات بسرایی؟! آن‌قت بنشینی کناری و به هنر عشق آفرین بگویی... @AFKAREHOWZAVI
💢 کنار قـــــــدم‌های جابــــــــــر از قبیله خزرج بود و فرزند شهید.‌ پدرش در غزوه اُحُد به شهادت رسید. رشته محبت میان او و پیامبر در اولین سال‌های رسالت گره خورده و از زبان مبارک پیامبر مژده عمری طولانی را شنیده بود. آنقدر طولانی که سلام پیامبر را به امام باقر علیه‌السلام رساند.‌ جابر بن عبدالله انصاری، پیرمردی که عمر طولانی‌اش را با محبت علی و فرزندانش سپری کرده و بر سینه‌‌اش مُهر «علیٌّ خَیر البشر» حک شده بود. هنگام وقوع حادثه کربلا، جابر در مدینه بود و کهولت سن، دستش را از میدان رزم کوتاه کرده بود اما پس از شهادت فرزند رسول‌الله به قصد زیارت تربت سیدالشهداء از مدینه راهی کربلا شده و بنیانگذار زیارت اربعین شد. در روزگاری که رسانه و تبلیغات، فرزند پیامبر را خارجی و شورشی خوانده و حتی از دفن شهدای کربلا خودداری کردند، جابر بن عبدالله که مسلمانی سرشناس و معتبر است برای زیارت همان شهید رها شده در صحرای کربلا به جاده می‌زند و آبرو خرج می‌کند تا همه بدانند که این مدفون در کربلا نور چشم پیامبر و همان سرور جوانان اهل بهشت که رسول‌الله روی دوشش نشاند و مردم را به محبت او سفارش کرد. جابر، این صحابی معمر پیغمبر در سال‌های آخر عمر خود و بنا بر روایاتی با چشمانی نابینا، علناً اعلام می‌کند که به نیت زیارت تربت حسین‌بن‌علی(ع) رهسپار کربلا می‌شود‌. جابر با آدابی شبیه آداب حج به زیارت می‌رود. در فرات، غسل می‌کند و لباس احرام می‌پوشد و‌ مُحرِم محبت حسین می‌شود. قدم‌ها را آهسته برمی‌دارد تو گویی نفس‌های رسیدن به قطب عالم را می‌شمارد. «عطیه عوفی» هم‌سفر و هم‌قدم اوست، علت را جویا می‌شود که چرا این گونه می‌روی؟ جابر جواب می‌دهد از پیامبر شنیدم «هر قدمی در راه زیارت سیدالشهداء ثواب چندین حج و چندین عمره را دارد.»[۱] پیامبر در مقام یک خارجی که با او رفتار غیر مسلمان کرده‌اند این روایت را بیان فرموده است؟ خیر، جابر بلندگوی جهاد تبیین را برداشته و به تمام تاریخ اعلام می‌کند که این حسین که من به زیارتش آمده‌ام ذریه فاطمه زهرا (س) و نسل پیغمبر است. جابر به کمک عطیه، مرد همراهش خودش را به قبر می‌رساند و دستش که به تربت حسین علیه‌السلام می‌رسد بی‌هوش بر روی قبر می‌افتد. عطیه می‌گوید به صورت جابر آب پاشیدم تا به هوش آمد آنگاه سه بار صدا زد: «یا حسین» و ادامه داد: «حَبيبٌ لا يُجيبُ حَبيبَهُ»؛ آيا دوست، پاسخ دوستش را نمى دهد؟! سپس با خودش گفت: «چگونه (حسين) پاسخت را بدهد، در حالى كه ميان خون آغشته شده و بين بدن و سرش جدايى افتاده است؟».[۲] و حالا یک اربعین است و خیل سیاه‌پوشانی که پشت حکومت استکبار را به لرزه درآورده و تیتر اخبار آزادگان جهان است. این کشتی نجات به راه افتاده و هر سال دست هزاران رنگ و نژاد و تفکر را گرفته و تا مقصد آزادگی می‌رساند. پیام خیل زائران پیاده اربعین ادامه بانگ «اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعروف و اَنهی عَنِ المُنکَر» امام حسین علیه‌السلام است. معروف چیست که سیدالشهداء به خاطر احیای آن ترک وطن کرده و شهید غربت شد، آن معروف، همان ولایت و حکومت صالحی است که در طول تاریخ زیر چکمه‌های ظلم له شده و حالا نفیر فریادش از حنجره مردم ستم‌دیده غزه و فلسطین بلند است. معروف، محفوظ نگه داشتن هیهات من‌الذله است که ابی عبدالله با نثار خون خویش بر آن مهر زده است. اما منکر چیست؟ منکر همان حکومت ظالم و غاصبی است در مقابل آزادگی انسان‌ها و ارزش‌های الهی قد علم می‌کند، منکر همان وحوشی هستند که از کودکان و نوزادان غزه سر بریده و با ناله مادران بی دفاعشان سمفونی مرگ و حسرت می‌نوازند. این است پیام سیاهی لشکران مشایه که ما می‌آییم و هر ساله می‌آییم تا در این مسیر، علَم امر به حکومت صالح و نهی از ستم ستمگران صهیون را بر نقطه نقطه عالم کوبیده و در این راه صدها هزار جان می‌دهیم. پی‌نوشت: [۱]. کامل‌الزیارات، ص۱۳۳. [۲]. مجلسی، بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۹۶. ✍نرگس ایرانپور @yekAsemankhial @howzavian_hamedan
🌹تا اربعین... "شوق دیدار" ✍️منصور منشی زاده حسین را که بشناسی، به معیارِ "من عرفنی عشقنی" عاشقش می شوی و عاشق که شدی بی قراری رهایت نمی¬کند.بی چاره ات می¬کند، گریزی از جان و تن سپردن به قواعد عشق را نخواهی داشت. به قول حضرت حافظ: بحری است بحر عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست مولای من! قرار و آرامش مال کسی است که تو را نشناسد و تب عشق تو به جانش نیفتاده باشد. بی قرارِ تو شدن هزینه ای است که پاس عشق تو باید پرداخت و چه میفهمد بی قراری را آن که در امواج مرد افکن عشق تو گرفتار نشده ست؟ شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل¬ها؟ آقا جان! بی قرارمان کن که قالب ها بشکنیم و مرزهای خودبینی را در نوردیم و معادلات عقلانی و محاسبات نفسانی را فرو گذاریم، که عشق: خطی کشید روی تمام سوال¬ ها تعریف ¬ها معادله ¬ها احتمال¬ ها خطی کشید روی تساوی عقل و عشق خطی دگر به قائده ¬ها و مثال ¬ها خطی دگر کشید به قانون خویشتن قانون لحظه ¬ها و زمان¬ ها و سال¬ها از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید خطی به روی دفتر خط ¬ها و خال ¬ها خط¬ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد با عشق ممکن است تمام محال¬ها بی قراری اما علامتی با خود دارد به غایت آشکار! عاشقِ بی قرار، گریان است دلش ذره ذره در فراق معشوق می گذازد و به هیئت اشک بر گونه نزارش می غلطد. کار که به این نقطه رسید، با معشوقت نجوا کن که: یا أبا عبدالله الحسین! تو در اِزای اشک به من کربلا بده ! من در اِزای کرب و بلا گریه می کنم. التماس دعا @HOWZAVIAN_khorasan
🖋️زیبایی : علامه مصباح یزدی: از آنجا که زیبایی را در بیش از یک مقوله می‌یابیم، نتیجه می‌گیریم که زیبایی از سنخ وجود است، نه از سنخ ماهیت، و از این جهت شبیه علم و وحدت می‌باشد. و نفس در هر مرتبه‌ای که قرار گیرد،‌؛ مجذوب زیبایی موجود در همان مرتبه از وجود می‌شود، لذا این گونه نیست که اگر نفس از ماده و لوازم آن مجرد شود، از زیبایی و لذت حاصل از آن محروم شود، بلکه با زیبایی عقلی، شگفتی و لذتش افزون می‌گردد. و مقصود ما از زیبایی عقلی، نوعی زیبایی است که در اموری فراتر از حسیات و معانی جزئی وجود دارد. ✍️استاد شهیدمطهری بیانی دارند که زیبایی قابل درک است و قابلیت و ظرفیت وصف را ندارد. مشایه، مسیری که طی می شود قطعا سختی های دارد به صورتی که بعد از سه روز پیاده روی آبله های پا یکی از این نشانی ها می باشد و برای این موارد اضافه کنیم بحث گرما را و همه مشکلات دیگر باز اگر از آن کسانی که مسیر را طی کردند بپرسید از حال و هوای مسیر غالبا اقرار می کنند که زیبایی خاصی دارد و این زیبایی شوق آفرین است و دوباره تکرار خواهد شد ، خیلی از این مقوله ها و عناوین متفاوتی وجود دارند که قابل درک است و ظرفیت بیان و وصف را ندارد مانند شهادت! ✍ جواد جعفری ____________________ 🆔 @howzavian_mazandaran
‌‌ 🗞 در زیارت اربعین میخوانیم: وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلاَلَةِ و خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگانت را از جهالت و حسرت و گمراهی نجات دهد. 🔸عبارتی که به تنهایی بیانگر هدف، انگیزه و غرض حسین بن علی علیه‌السلام از قیام است. اجسامِ مملو از عطوفت، احساس و تلطیف را که بویی از تعقل، تفکر و تحلیل حوادث نبرده‌اند را میتوان جهالت نامید. جهالتی که در طول تاریخ اسلام، اذهان و اجسام اکثریت جامعه را فرا گرفته، حماقتی که چه‌بسا به دلیل چیره شدنش بر عقلانیت، گاهی حق به حساب آورده شده. 🔹حسین بن علی، برای جهالتی که جامعه‌ی کنونی در آن غوطه‌ور است، خودش و خانواده‌اش را فدا کرد! به قول شهیدمرتضی آوینی:«در عالم رازی هست كه جز به بهای خون فاش نمی‌شود» به راستی که برای حماقت و جهالت عده‌ای، گاهی باید خونها ریخته شود! ✍ علی‌ رشیدی @andar_tamolat @HOWZAVIAN_kerman
"راهی که طی شد " روایتی ازسفر تبلیغی محرم ۱۴۰۳ شهرستان بشاگرد ، حومه ی خمینی شهر ✍️علی بختیاری 👇👇👇 فهرست روایت @Serat1357talabe @howzavian_hamedan
خسروی سفر اربعین ۲ ✍️سعید احمدی 🌱 سنگینی خورشید که افتاد سمت مغرب، رفتیم به طرف میدان فردوسی و بعد آزادگان و بعدترش جاده اسلام آباد غرب که بعدتر از آن برسیم به خسروی. قطاری از ماشین‌ها با ما می‌رفت و ما هم یک واگن بودیم از آن همه. برخی با احتیاط و آرام و برخی عجول و پرشتاب. کم‌وبیش موکب‌هایی در اطراف جاده بودند. نماز مغرب و عشا را در یکی از آن‌ها خواندیم. بعد نماز سفره پهن کردند و برای هر نفر به‌اندازه یک کف‌گیر عدس‌پلو داخل ظرف پلاستیکی با کمی نان گذاشتند روی سفره. به زور و زحمت آن را قورت می‌دادم. یک استکان چای هم خوردم. دنبال جایی می‌گشتم که قهوه هم بدهند، نبود که نبود؛ حتی لب مرز در میدان اول قصرشیرین از جوانی پرسیدم: کدوم موکب اینجا قهوه می‌ده؟ چشم‌های نیم‌درشتش را چهارتاق باز کرد و با صدای صاف و بلند با چاشنی لهجه کردی گفت: والاه شارمانده این یک قلمش را نداریم. خندید و خندیدیم. رفتیم سمت جایی که روی بنر نوشته بودند: خسروی. این نام مرا یاد چندتا چیز می‌اندازد؛ اول خسروپرویز؛ دوم کلاه خسروی بختیاری‌ها؛ سوم دودمان برباد رفته‌ی خسروان ساسانی؛ چهارم آدم مجهول و نامعلومی که روزگاری شاید در اینجا جلال و جبروتی داشت و خودش را مرزبان می‌پنداشت و چندم‌تر هم «مغازه سیرابی» که خودم جنس و جناس آن را با این اسم نمی‌فهمم. توی دلم به خودم می‌خندم که چرا یاد شکمبه حیوانات می‌افتم و دکان‌های کوچکی که سیراب شیردان می‌فروشند؟ من البته خوشم می‌آید از این غذا اگر خوب و تمیز درست شده باشد. بار اول است که از این در و دروازه می‌خواهم پا به خانه‌ی عراق بگذارم. پانزده کیلومتر مانده به خط مرزی عده‌ای با علامت ایست و های و هوار، سر راه‌مان را گرفتند. آقا! بفرما پارکینگ ماشینت را بگذار و برو. ماشین‌هایی هم بودند. نگهبانی هم داشت. قبض هم می‌دادند. گفتم: برای چه اینجا؟ گفت: جلوتر هیچ جا نیست و راهور (پلیس) راه را بسته. پیاده شدم؛ دیدم حال و هوای‌شان کاسبی است تا خدمت. نایستادیم. راه که نیفتادیم؛ گریختیم؛ مثل فرار گوسفند از چنگ و دندان تیز گرگ. تا خود مرز اگر همه چیز دیده باشم راست گفته‌ام؛ ولی اگر پلیس راهور دیده باشم، دروغ گفته‌ام. نزدیک نصف شب بسیجی‌هایی را دیدیم سر خط که با تفنگ و بی‌سیم مردم را هدایت می‌کردند به پیچی که سر از پارکینگی خیلی بزرگ در می‌آورد. تا چشم سو داشت ماشین کاشته بودند. میان تپه‌هایی که با ابزارهای راه‌سازی صاف و صوف شده بود؛ مانند سیرابی که پرزهایش را ساییده بودند. . ادامه این روایت زیبا و خواندنی را اینجا بخوانید. 🆔 @howzavian_isfahan
واجب فراموش شده بسم الله الرحمن الرحیم گاهی صحبت در مورد بعضی مطالب، برای انسان خوشایند نیست؛ چون می‌خواهد انسان را بر خلاف میل و اعتقاد قبلی خودش به حرکت در بیاورد ولی از طرفی چاره‌ای جز بیان آنها نیست! اگر گفته شود که هر کدام از ما در شبانه‌روز، چند ده واجب خود را ترک می‌کنیم، چه می‌گویید؟! باور می‌کنید؟ متأسفانه این، حقیقتی است غیر قابل انکار؛ جامعه‌‌ی ما در شبانه‌روز، شاهد صدها گناه است، ولی به وظیفه‌ای که دین و شریعت در قبال آنها مشخص کرده‌اند، عمل نمی‌شود. آن وظیفه، چیزی نیست جز "بی تفاوت نبودن نسبت به گناه" که در آموزه‌های دینی به آن "امر به معروف و نهی از منکر" می‌گویند. شاید گفته شود که خوب! خیالم راحت شد! این دو واجب شرایطی دارند که آن شرایط وجود ندارند و من وظیفه‌ای ندارم و در نتیجه گناهی هم نمی‌کنم! اما باید بدانیم که اینطور نیست؛ این دو واجب، فقط چهار شرط دارند که همه‌ی آنها در بیشتر موارد (اگر نگوییم همه‌ی موارد) وجود دارند که آن چهارتا عبارتند از: "علم و آگاهی آمر و ناهی یعنی کسی که می‌خواهد نسبت به گناه عکس‌العمل نشان بدهد و امر به معروف و یا نهی از منکر کند (نه علم و آگاهی خودِ گناهکار) به وقوع منکر (ترک شدن واجب یا انجام شدن حرام)" و "احتمال تأثیر (نه تأثیر قطعی و البته احتمال تأثیر به هر یک از معانی و مصادیق هفتگانه آن!)" و "ادامه پیدا کردن گناه تا زمانی که می‌خواهیم امر به معروف و یا نهی از منکر کنیم" و "نبودن ضرر و مفسده‌ی جانی، مالی یا آبرویی برای خودمان یا یک مسلمان دیگر، البته ضرر و مفسده‌ی مهم‌تر از ضرر تذکر ندادن و ادامه یافتن آن منکر". همانطور که روشن است، همه‌ی این شرایط در بیشتر موارد (اگر نگوییم همه‌ی موارد) وجود دارند. مقام معظم رهبری حفظه الله می‌فرمایند: همه جا، جای نهی از منکر است. یا می‌فرمایند: من می‌گویم احتمال تأثیر همه جا قطعی است. پس بیایید بیشتر فکر کنیم! ✍️ اباصلت ✒️✒️✒️ارسال یادداشت‌ها و نظرات 👇 🗂 @Admin_nevis لینک عضویت👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2436235532C22aa1c547d @howzavian_yazd
🔻 سایه بیداری • مقدمه‌ای برای تفکر ▫️ خواب و بیداری، دو ساحت متفاوت از تجربه انسانی‌اند که هر یک به شکلی، پرده‌ای بر حقیقت می‌کشند. در خواب، تصاویر و تصورات ذهنی بدون محدودیت واقعیت، رها می‌شوند؛ جهانی بی‌مرز و نامحسوس که در آن، تشخیص واقعیت از توهم دشوار می‌گردد. اما در بیداری نیز، آیا ما از خواب دیگری بیدار نمی‌شویم؟ آیا آنچه بیداری می‌نامیم، خود پرده‌ای نیست که چشم حقیقت‌بین ما را کور کرده و در تاریکی جهل فرو برده است؟ ▫️ فلاسفه از دیرباز، این سوال را مطرح کرده‌اند که آیا می‌توان به یقین گفت آنچه بیداری می‌پنداریم، خود خوابی نیست؟ یا به بیانی دیگر، آیا بیداری جز خوابی سنگین‌تر و پرده‌ای بر حقیقت ناب است؟ در اینجا، قدرت تشخیص حقیقت از واقعیت به میان می‌آید؛ حقیقت، جوهر ناب و تغییرناپذیری است که از هرگونه نمود و خیال آزاد است، اما واقعیت، تصویری است که با حواس ما درمی‌آید و اغلب، با حقیقت فاصله‌ای ژرف دارد. ▫️ انسان، در میانه این دو خواب سنگین، نیازمند تفکری عمیق است تا بتواند این پرده‌های خیال را کنار بزند و به جوهر حقیقت نائل آید. تفکر، همان نور بیداری است که از ظلمت خواب‌های تو در تو، ما را به روشنایی حقایق می‌رساند. تنها با تفکر است که می‌توان این لایه‌های تودرتوی واقعیت را شکافت و به ساحتی رسید که در آن، حقیقت برهنه و ناب جلوه‌گر شود. ▫️ در تبیین این مطلب، خودآگاهی و توجه به مسیر ذهنی اهمیت ویژه دارد. انسان باید به درون خویش نگاهی ژرف اندازد و از خواب غفلت بیدار گردد؛ خوابی که گاه در پس واقعیت‌های روزمره و ظواهر فریبنده، ما را از حقیقت دور می‌کند. پس تفکر، نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی است که بدون آن، انسان در دام خواب‌های رنگارنگ واقعیت اسیر خواهد ماند. ▫️ این ضرورت تفکر، همواره بر انسان فرض است تا با آن، از خواب‌های پی‌درپی بیدار شده و به نور بیداری حقیقی دست یابد؛ نوری که در سایه آن، حقیقت را به وضوح و به دور از هرگونه حجاب و پرده، مشاهده می‌کند. ✍🏼 نورالدین حافی 🆔 @howzavian_fars