#وارش 🌧
✍علی ابراهیم پور
💧همسرم داشت تکرار وارش را میدید؛ من به جز چند قسمت، کامل ندیدم سریال را؛ اما در حال لباس پوشیدن بودم و دیدم پسر ماهیگیر وارش دارد از دختر مانتوقرمز پوشی خواستگاری میکند؛ بعد هم دخترک عین خلها شروع کرد قاهقاهقاه خندیدن.
💘از خانمم پرسیدم با این دختره کجا #آشنا شده؟ گفت سر نقاشی کناره ساحل؛ بعدم پسره رفت نمایشگاه دختره، آتیش میگیره، نجاتش میده و عاشقش میشه. گفتم این دختره هم اینو میخواد؟ گفت آره. گفتم دیگه چه کسی #عاشق این دختره است؟ گفت یعنی چی؟
🔺گفتم مادرش وارش که #عشق_مثلثی داشت و دو تا مرد میخواستنش. اون پسر حزباللهیاش هم عاشق دختر ترابه که یک پسر دکتر هم میخوادش؛ پس اونم #مثلثی است! حالا اگر #نویسنده سریال هوشمند باشه، قاعدتا باید روند رو رعایت کنه و برای این یکی پسر وارش هم یک عشق مثلثی بسازه.
👀 در حین همین صحبت بودم که فیلم رسید به سکانسی در خانه دختر. دور میز ناهار بودند؛ مادرش که مثل اینکه با این ازدواج مخالف بود، پیشنهاد داد بروند مسافرت تهران خانهی خالهشان که دیداری با #پسرخاله تازه کنند! دختر هم مخالفت کرد.
🤦♂گفتم بیا، دیدی!
خانمم خندید.
🙏خب الحمدلله که تلویزیون، از نویسندگان چیرهدستی استفاده میکند که به خوبی بلدند یک #کلان_الگو رو در یک #فیلم نامه به دقت رعایت و درونی کنند! همچنین از ناظران محترم نیز متشکر و از صمیم قلب به آنها #خوشبین ایم.
✔️پینوشت: در سکانس بعدی هم دختر با مادرش دعوا کرد که زندگی خودم است و خودم تصمیم میگیرم. مادرش گفت این پسره هیچی نداره، نمیتونی باهاش زندگی کنی، چند روز بگذره باد از سرت میپره. دختره هم خیلی راحت گفت: خب #طلاق میگیرم؛ طلاق رو گذاشتن برای همین چیزا. (به همین سادگی؛ به همین خوشمزگی)
🌐 @aliebrahimpour_ir #نقد #نقد_فیلم