✳️ به مناسبت ترور نافرجام شهید مدرس
مردی که سه بار ترور شد
❇️ اولین ترور #شهید_مدرس
اولین ترور مدرس، در همان ایام جوانی او اتفاق افتاد، زمانی که به عنوان یک مدرس جوان به تدریس مشغول بود و در کنار آن به مبارزه با استبداد نیز میپرداخت. #مدرس در آن ایام به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگی میکرد و متولیان را تحت فشار قرار میداد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. این موضوع که به ضرر منافع برخی از صاحبان قدرت منجر شده بود، باعث شد تا نقشه ترور وی را طراحی کنند.
این سوقصد در شرایطی اتفاق افتاد که مدرس از سوی یکی از طلاب معروف اصفهان به نام سید ابوالحسن سدهی، به حجره اش دعوت میشود. این خبر به گوش برخی از مخالفان مدرس میرسد و آنها که در پی فرصتی برای حذف فیزیکی وی بودند، تصمیم گرفتند در روز ورود مدرس به حجره، او را هدف گلوله قرار دهند. سدهی که از ماجرا باخبر شده بود، تلاش زیادی کرد تا مانع ورود مدرس گردد؛ اما بیپروا راهی حجره شد. بعد از ورود مدرس به حجره، شخصی به نام عبدالله سینه او را مورد هدف قرار داد؛ اما این اقدام با زیرکی مدرس، عملی نشد و عبدالله فرار کرد، بعد از آن فردی به نام علی قزوینی تلاش دوبارهای برای ترور مدرس نمود که او هم بهرغم شلیک چند گلوله، موفق به این کار نشد و در نهایت مدرس از ترور اول جان سالم به در برد.
❇️ سوء قصد دوم به جان مدرس و نقش دول بیگانه
ترور دوم در بحبوحه #جنگ_جهانی_اول و در شرایطی که بیگانگان از جمله روسیه و آلمان کشور را به اشغال خود درآورده بودند، اتفاق افتاد. در این شرایط دموکراتها که موافقین آلمان بودند به سوی قم مهاجرت کردند. کمیته مهاجرت عبارت بود از سیدحسن مدرس، سلیمان میرزا، علی اکبر دهخدا، میرزاقاسم خان صوراسرافیل و جمعی دیگر.5 دموکراتها به همراه برخی از نمایندگان مجلس، کمیته دفاع ملی را تشکیل دادند و «با دولت عثمانی متحد شدند تا به کمک قوای ژاندارم استقلال کشور را حفظ نمایند. این کمیته توانست تا حدودی از پیشرفت قوای روس که قصد تصرف تهران را داشت، جلوگیری نماید.»6 «اما در نهایت در مصاف با روسها ناگزیر به عقب نشینی شده، بهسوی غرب کشور رفتند و در این نواحی دولت موقتی تشکیل دادند که وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهده دار بود . در این شرایط گروهی به تحریکات انگلیس و روس قصد ترور مدرس و رئیس دولت یعنی نظام السلطنه مافی را داشتند که توطئه آنان کشف و خنثی گردید.»7
❇️ ترور سوم: فریاد حقطلبی در مقابله با #رضاشاه
سومین ترور به جان مدرس، در زمان رضاشاه رخ داد. بعد از کودتای 1299 رضاخان، مدرس یکی از مخالفان سرسختی بود که در اعتراض به کودتا، دستگیر و مدتی زندانی شد. وی بعد از آزادی از زندان، به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس چهارم انتحاب شد و بهرغم آنکه پیش از آن به دلیل مخالفت با اقدامات رضاخان دستگیر و زندانی شده بود؛ اما باز هم به انتقاد از اقدامات رضاشاه میپرداخت. مدرس از جمله افرادی بود که در راستای حفظ استقلال سیاسی کشور، به طرح جمهوری رضاشاه اعتراض کرد، زیرا معتقد بود این جمهوری ساخته و پرداخته خارجیها است: جمله معروف وی که «من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدراسلام هم تقریبا و بلکه تحقیقا حکومت جمهوری بودهاست ولی این جمهوری که میخواهند به ما تحمیل کنند بنابر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسیها میخواهند به ملت ایران تحمیل نمایند و رژیم حکومتی را که صددرصد دستنشانده و تحت اراده خود باشد در ایران برقرار سازند...»8 به خوبی حکایت از بینش آزادیخواهانه و ضداستبدادی وی دارد.
مدرس بهرغم تلاش وافری که در جهت جلوگیری از استبداد رضاشاه و سلطنت او نمود؛ اما در نهایت نتوانست در این راه موفق گردد. در این مقطع مدرس و طرفدارنش تحت فشار بیشتری بودند و آن سید وارسته کمتر به مجلس میرفت و بیشتر مشغول تدریس بود. وقتی مخالفان و معاندان مشاهده کردند که فریاد حق طلبی مدرس خاموش نخواهد شد تصمیم به ترور او گرفتند که این حرکت آنان نافرجام ماند و تیرهای شلیک شده بازو و کتف مدرس را مجروح کرد و مدرس پس از 64 روز سلامتی خود را بازیافت و در 11 دی ماه 1305 در مجلس حاضر شد.
مدرس بعد از این ترور نیز دست از مخالفتها و اعتراضات سیاسی خود برنداشت و به فعالیتهای خود علیه رضاشاه ادامه داد. اما این بار رضاشاه، در اقدامی خصمانه، نه تنها مانع از شرکت وی در انتخابات مجلس هفتم شد، بلکه او را به خواف و سپس کاشمر تبعید کرد. مدرس از زمان دستگیری یعنی از سال 1307 تا سال 1316، در تبعید به سر برد و در نهایت به دستور رضاشاه توسط فردی به نام جهانسوزی به قتل رسید.
http://yon.ir/Qi4Am
@iichs_ir
✳️ دوران تاریک قحطی در ایران (1) مناظر رقتانگیز شهر
پایگاه اطلاعرسانی #پژوهشکده_تاریخ_معاصر ؛ ایران در هنگامه #جنگ_جهانی_اول وضعیت رقتانگیزی داشت. در اين دوره، مناطق وسیعی از کشور بر اثر جنگ نابود شده بود؛ دهها هزار ایرانی بر اثر قحطی بیمار شدند و مردند و بسیاری بر اثر حمله نظامی دچار خسارت شدند و خانه و کاشانه خود را از دست دادند. کشوری که در آن مقطع، کمتر از 20 میلیون نفر جمعیت داشت پس از جنگ به چیزی حدود نصف کاهش یافت. در واقع جمعیت ايران که تا سال 1919م باید به بیش از 21 میلیون میرسید، به چیزی حدود 11 میلیون نفر کاهش یافت. دنسترویل انگلیسی قحطی وحشتناک در ايران را اين گونه گزارش داده است:
«هرکس که قدمی در شهر میزد با آزاردهندهترین مناظر روبهرو میشد. ... مردم میمیرند و کسی نیست که کمکی کند و گاه جسد آدمها آنقدر کنار جادهها ــ بیآنکه کسی بدان توجه کند ــ میماند تا آنکه از بیم لطمه به دیگران، دیگر چارهای جز دفن آنها نباشد. در خیابان اصلی شهر از کنار جسد پسر نهسالهای عبور کردم که روشن بود در همان روز مرده بود. صورتش میان گل و لای پنهان شده بود...».[1]
#شرح_عکس
اجساد مردم در #قحطی_بزرگ_ایران
پینوشت:
[1] . #محمدقلی_مجد ، قحطی بزرگ (1298-1296ش)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 46.
✅ ما را در فضای مجازی دنبال کنید؛
eitaa.com/iichs_ir
https://instagram.com/iichs.ir
https://t.me/joinchat/AAAAAEEF2TeXL178eUH5ug