🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤•••
#شهیدم_من
👤عباس آقا خادم مسجد امام رضا (علیه السلام) می گوید :
یک روز در حیاط مسجد نشسته بودم که مهدی آمد کنارم نشست و یک نگاهی به عکس هایی که بالای دیوار مسجد زده بودند نگاه کرد و گفت :
😉یعنی میشه یک روز هم عکس ما رو هم بزنند آن بالا!
🖼و حالا عکس مهدی هم آن بالاست عکس کربلایی مهدی عزیزی. مهدی ای که یک بزرگداشت هم همرزمانش برایش در #سوریه گرفتند...
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی
🔻قسمت هجدهم🔺
@iranjan60
•••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🥇امین چند مدال قهرمانی کشوری در مسابقات ورزشی کسب کرده بود و کمربند مشکی دان سه در #کیک_بوکسینگ داشت.
بخاطر اینکه #ورزش خشنی است، راضی نبودم که در مسابقات کشوری شرکت کند. او هم به نظر من احترام گذاشت و انصراف داد.
☺️اما در سالهای بعد در آموزشگاهها مربیگری میکرد. در آموزشها بسیار جسور بود.
دوستانش هم پس از #شهادتش برایمان از فعالیتهایش در #سوریه گفتند.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی
🍃🌸قسمت پنجم
@iranjan60
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🔴آخرین روز ...
پنجشنبه(98/10/12)
ساعت 7 صبح
#دمشق
با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم،
هوا ابری است و نسیم سردی میوزد.
.
ساعت 7:45 صبح
به مکان جلسه رسیدم.
مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در #سوریه حاضرند.
.
ساعت 8 صبح
همه با هم صحبت میکنند... درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود.
با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند
دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند...
هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛
همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین!
همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت.
.
گفت و گفت... از منشور پنجسال آینده... از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه
.
آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما #پنج_شنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه...
.
ساعت 11:40 ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
.
ساعت 3 عصر
حدود #هفت_ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خوردویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم #بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
.
ساعت حدود 9 شب
حاجی از #بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و #خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم #عراق است و هماهنگی کنند
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسین #شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:
میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، #میوه_رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
ساعت 12 شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت 2 صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
(راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون)
@iranjan60
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
📖 #برگی_از_زندگی_شهدا
😊اولین بار وقتی مردم با چهره جهاد مغنیه آشنا شدند، که او در مراسم ختم والده #سردار_دلها سلیمانی شرکت کرده بود.
🍒فرزند خوش سیمای حاج رضوان درست پشت سر سردار ایستاده بود و به میهمان خوش آمد می گفت. گاهی شانه های سردار را می بوسید و سردار گاه بر می گشت و با او نجوا می کرد.
💝رابطه صمیمانه #حاج_قاسم و این جوان او را در کانون توجهات قرار داد. سردار گاه او را به بعضی از میهمانان معرفی می کرد و آنها با لبخند او را در #آغوش می کشیدند.
🍃🌷🍃
🌹شهید جهاد عماد مغنیه، مسئول نیروهای ضربتی حزب الله لبنان و فرزند عماد مغنیه از فرماندههان ارشد حزب الله بود که در سال ۲۸ دیماه سال ۹۳ در بازدید میدانی از شهرک الامل در قنیطریه #سوریه مورد حمله تروریستی اسرائیل قرار گرفت و #شهید شد.
#مدافعان_حرم
#زمینه_سازان_ظهور
#شهید_جهاد_عماد_مغنیه
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
سالروز شهادت جهاد : ۹۳.۱۰.۲۸
@iranjan60 🌷🍃
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🔹روز قبل از اعزامش با مشکل #پاسپورت مواجه شد. تقدیر به گونه ای بود که به خاطر پسوند فامیلیمان یکی از همشهریهایمان در سفارت او را شناخته بود و یک روزه مشکل پاسپورت را حل کرد. در نهایت به عنوان مسئول #آموزش چک و خنثی به #سوریه اعزام شد. خودم تا ماشین به بدرقه اش رفتم.
🍃مدتی پس از اعزامش به مدت دو روز برای انجام ماموریتی به تهران برگشت. در آن دو روز، شب اول ساعت ۱۲ شب به منزلمان آمد. شرایط #سوریه را میپرسیدیم و پاسخ های سر بالا میداد.
😊میگفت "ما در یک هتل مستقر هستیم. وضعیت غذایی مناسبی داریم."
🍃🌼از مادرش هم خواست تا آن شب برایش کوکو سبزی درست کند. شب بعد را هم در منزل پدر #همسرش گذراند.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت پدرمعزز
🍃🌸قسمت هفتم
@iranjan60
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍒فرزند اهل ری که پدرش نیز حاج عزیزاله از #جانبازان سرافراز شهرری ساکن محله ملک آباد جوانمرد بودند، حاج اصغر از همان نوجوانی عاشق بسیج و #انقلاب بود.
🔰در بسیاری از برنامه های فرهنگی #بسیج حضور پررنگ داشت و حتی در این اواخر از فرمانده پایگاه کوثر مسجد ولیعصر همان محله نیز بود با شروع جنگ های تکفیری و ضد اسلامی، حاجی جز #اولین کسانی بود که به قافله #مدافعین_حرم پیوست.
از همان روزهای اول در کنار #حاج_قاسم سربازی می کرد و در تمام عرصه ها مراقب حاج قاسم بود اما در شب حادثه ای که در بغداد توسط نیروهای تروریستی #آمریکا اتفاق افتاد حاج اصغر نبود.
✅ناگفته نماند که برایم کمی عجیب هم بود الان متوجه شدم که حاج اصغر در حلب سوریه هنوز در میدان نبرد با تکفیر و تروریست بود دقیقا یکماه از شهادت حاج قاسم گذشت که پاشاپور هم به او پیوست.
👌ناگفته نماند [طلبه شهید] #شهید_محمد_پورهنگ که داماد این خانواده می باشد نیز از شهدای مدافعین حرم #سوریه می باشد.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
منبع: ساجدین ری و نوید شاهد
@iranjan60🌷🍃
📸 سيد علی زنجانی طلبه ایرانی مدافع حرم شب گذشته در حمله هوایی ارتش ترکیه به مواضع نیروهای مقاومت در استان ادلب #سوریه به شهادت رسید.
🌹 شهادت گوارایت باد... به حاج قاسم سلام ما را برسان😔
🇮🇷 @iranjan60🇮🇷
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🎉جشن #ازدواج برادرم بود. امین قرار بود به ماموریت برود، اما زمانش را نمی دانستم. تاریخ عروسی و رفتن امین یک روز شد.
😔با گله و ناراحتی به امین گفتم: امین، تو که میدانی همه زندگیم هستی... خندید و گفت: میدانم. مگر قرار است #شهید شوم.
😢گفتم: خودت میدانی و خدا که در دلت چه میگذرد، اما میدانم آنجا جایی نیست که کسی برود و به چیز دیگری #فکر کند. سر شوخی را باز کرد گفت: مگر میشود من جایی بروم و خانمام را تنها بگذارم؟
باز هم نگفت که قرار است به #سوریه برود...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و دوم
@iranjan60
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🍃باز هم نگفت که قرار است به #سوریه برود. اول گفت می خواهم به مأموریت اصفهان بروم. مأموریتی که 10 روز و شاید هم 15 روز طول میکشد. بغض کردم.
😔گفتم : تو هیچ وقت 10 روز مرا تنها نگذاشتهای. خودت هم میدانی حتی در سفرهای استانی 4-3 روزهات من چه حالی #پیدا میکنم. شبها خواب ندارم و دائماً با تو تماس میگیرم...
✨گفت: ببین بقیه خانمها چقدر راحت همسرشان را وقت سفر #بدرقه میکنند و میگویند به سلامت.
گفتم: نمیدانم آنها چه میکنند، شاید همسرشان برایشان مهم نباشد...
گفت: مگر میشود؟
گفتم: من نمیدانم شاید اصلاً آنها دوست دارند همسرشان #شهید شود...
🤔سریع گفت: تو دوست نداری شوهرت شهید شود؟
گفتم: در این سن و سال دلم نمیخواهد تو شهید شوی. ببین امین حاضرم خودم شهید شویم، اما #تو نه!
👌گفت: پس چطور است که در دعاهایت دائماً تکرار میکنی یا امام حسین خودم و خانوادهام #فدای تو شویم؟
گفتم: قربان #امام_حسین بشوم، خودم فدایش میشوم، اما فعلاً بمان. اصلاً این همه کار خیر ریخته! سرپرستی چند یتیم را بر عهده بگیر.
انگار داشتیم کَل کَل میکردیم!
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و سوم
@iranjan60
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
📆روی یک تقویم برای مأموریتاش روزشمار گذاشته بودم. هرروز که به انتها میرسید با ذوق و شوق آن روز را خط میزدم و روزهای باقیمانده را شمارش میکردم...
🍃وقتی از اولین سفر #سوریه برگشت 14 شهریور بود. حدود 12:30 بامداد از مهرآباد تماس گرفت که به تهران رسیده است. نگفته بود که چه زمانی برمیگردد.
🏠خانه مادرم بودم. پدر، مادر و خواهرهایم را از خواب بیدار کردم و به آنها گفتم امینم آمد!
☺️همه از خواب بیدار شدند و منتظر امین نشستند. حدود ساعت 3-2 امین رسید.
📲تمام این فاصله را دائماً پیامک میدادم و میگفتم: کی میرسی؟ آخرین پیامها گفتم: امین دیگر خسته شدم 5 دقیقه دیگر خانه باش! دیگر نمیتوانم تحمل کنم.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی به روایت همسرمعزز
🍃🌸قسمت بیست و هفتم
@iranjan60
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂
💎✨💎✨💍
#تازه_داماد
✨عباس آقا پسرعموی بنده بودند که در ۲۹ دی ماه سال ۹۴ به من پیشنهاد #ازدواج دادند. عباس روز خواستگاری دو برگه به همراه خود آورده بود که روی آن چیزهایی که در زندگی آینده برایش مهم بود را #تیتروار نوشته بود.
💎او به داشتن یک زندگی ساده و تهیه وسایل زندگی از کالاهای #ایرانی تأکید بسیاری داشت. من خیلی مخالف رفتن به سوریه عباس بودم و اجازه نمیدادم که برود، ولی او با حرفهایش مرا هم راضی کرد.
🍃قرار بود عید به #سوریه اعزام شوند، ولی به دلایلی اعزامش به تأخیر افتاد به همین خاطر دوم اردیبهشت ماه اعزام شد.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_عباس_دانشگر
✍مادر شهید
@iranjan60
🔻قسمت دهم🔺
💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
🍁❤️🍁❤️🍂
❤️🍂
🍂
#تویی_که_دیگر_ندارمت
🔹با فرماندهانش که صحبت میکردم گفت ما راضی به رفتنش به سوریه نبودیم.
⚠️بخاطر تخصصی که داشت ما را تهدید به استعفا میکرد. با اصرار و سماجتش مجبور شدیم که نیروی زبدهمان را به #سوریه بفرستیم.
قرار بود بعد از برگشتش از سوریه تنبیه شود، زیرا در آسانسور برای رفتنش از یکی از فرماندهان امضا گرفته بود...
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_امین_کریمی
🍃🌸قسمت سی و پنجم
@iranjan60
🍂
❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂