📌 #علم_امام
#سعد_بن_عبد_اللَّه_قمى گويد:
✍ به همراه #احمد_بن_اسحاق براى زيارت #امام_حسن_عسكرى عليه السلام به #سامرّاء رفتم، البتّه پرسشهاى مشكلى نيز داشتم كه مى خواستم از آن حضرت بپرسم. وارد سامرّاء شديم، به سوى خانه امام حسن عسكرى عليه السلام رفتيم، اجازه ورود خواستيم.
اجازه ورود عنايت شد، احمد بن اسحاق، انبانى را بر دوش گذاشته بود، در آن انبان - كه با پارچه طبرى پوشيده شده بود - يكصد و شصت كيسه درهم و دينار بود كه هر كيسه اى با مهر صاحب آن بسته شده بود.
وارد محضر آن امام همام شديم، من آن لحظه اى را كه نور جمالش ما را احاطه كرد چنين تشبيه مى نمايم:
او همانند ماه درخشان شب چهاردهم بود، روى زانوى راست آن حضرت، كودكى قرار داشت كه خلقت و منظرش بسان ستاره مشترى بود، موهاى زيباى آن كودك، از دو سوى سرش روى گوشش ريخته بود، و ميان آن باز بود، گويى الفى است كه ميان دو و او قرار گرفته است.
در برابر امام عليه السلام انار زرّينى بود كه نقشهاى بديع و نوآور آن مى درخشيد ودر ميان آن، نگين هاى شگفت انگيز و گوناگونى به كار رفته بود، كه آن را يكى از رؤساى اهل بصره به حضرتش اهدا نموده بود؛ در دست مبارك امام حسن عسكرى عليه السلام قلمى بود، وقتى مى خواست چيزى در ورق سفيدى بنويسد، آن كودك انگشتان حضرتش را مى گرفت، مولايمان امام حسن عسكرى عليه السلام آن انار زرّين را در برابر آن كودك مى غلطاند و آن كودك زيبا را به گرفتن و آوردن آن مشغول مى نمود تا مانع از نوشتن آن حضرت نشود.
ما به حضورش سلام نموديم، امام عليه السلام با ملاطفت و مهربانى پاسخ داد و اشاره نمود كه بنشينيم، وقتى آن حضرت از نوشتن آن اوراق فارغ شد، احمد بن اسحاق انبان را از ميان پارچه بيرون آورده و در برابر حضرتش نهاد.
در اين هنگام، مولايمان امام حسن عسكرى عليه السلام نگاهى به آن كودك زيبا نمود، و فرمود:
فرزندم! مهر از هداياى شيعيانت كه براى تو فرستاده اند، بردار!
آن كودك زيبا لب به سخن گشود و فرمود:
يا مولاي! يجوز لي أن أمدّ يدي الطاهرة إلى هدايا نجسة، وأموال رجسة، قد خلط حلّها بحرامها.
مولاى من! آيا شايسته است كه من، دست پاكم را به سوى اين هداياى آلوده و اموال پليد – كه #حلال و #حرامش باهم مخلوط شده - دراز كنم؟!
امام عليه السلام رو به احمد بن اسحاق كرد و فرمود: اى پسر اسحاق! آنچه در انبان است بيرون آور تا فرزندم حلال آن را از حرامش جدا كند.
احمد، طبق فرمايش مولا، كيسهها را از انبان بيرون آورد، وقتى نخستين كيسه را بيرون آورد آن كودك زيبا فرمود:
اين كيسه مال فلانى پسر فلانى از فلان محلّه است، در اين كيسه، شصت و دو دينار است، بخشى از آن، پول حجره اى است كه فروخته - و آن ارثى بود كه از پدرش به او رسيده بود - كه چهل و پنج دينار ارزش داشت و از پول نه طاقه پارچه، چهارده دينار بدست آورده و سه دينار آن نيز از اجاره دكّانها است.
مولايمان امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: فرزندم! اينك به اين مرد، حرام آن را مشخص كن.
آن كودك زيبا، رو به احمد كرد و فرمود: يك دينارى كه سكّه رى است و در فلان تاريخ زده شده و نصف نقش يك روى آن پاك شده با قطعه طلايى آملى كه وزن آن ربع ديناراست، بيرون آور و ببين!
علّت اين كه آنها حرامند اين است كه صاحب آن، در فلان ماه از سال فلان مقدار پنبه ريسيده شده اى را وزن كرد و يك من و ربع شد و آن را به پنبه زنى - كه همسايه اش بود - داد، مدّتى گذشت، دزدى آمد و آن را از او دزديد، او به صاحبش جريان را گفت، ولى صاحبش او را تكذيب كرد و عوض آن پنبهها را خواست و به جاى آنها، يك من و نيم پنبه بهتر از آن گرفت، و با پول آن پارچه اى خريد و آن را فروخت كه اين دينار و آن قطعه طلاى آملى، از فروش آن پارچه است.
وقتى احمد بن اسحاق آن كيسه را باز كرد، نامه اى در ميان سكّه هاى ديناريافت كه در آن، نام صاحب كيسه و مقدار سكّه ها، همان گونه كه آن كودك زيبا فرموده بود، نوشته شده بود، و آن دينار سكّه رى و قطعه طلايى آملى نيز با همان علامتها بودند.
آنگاه كيسه ديگرى را بيرون آورد و در برابر آن كودك زيبا نهاد.
آن كودك زيبا فرمود:
اين كيسه نيز متعلّق به فلان، فرزند فلانى از فلان محلّه است، كه حاوى پنجاه دينار است. كه تصرّف در آن براى ما جايز نيست.
احمد بن اسحاق گفت: چرا؟ فرمود: چون از پول گندمى است كه صاحبش در هنگام تقسيم محصول، نسبت به #كارگران ظلم كرده است، پيمانه خود را پر مى كرد، ولى پيمانه آنها را پر نمى نمود، بلكه كمى از سر آن را خالى مى نمود.امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: راست گفتى فرزندم.(۱)(۲)(۳)
📚منابع
۱. الثاقب في المناقب: ۵۸۵ ح۱.
۲. #بحار_الأنوار: ۷۸/۵۲ ح۱.
۳. اين روايت را شيخ صدوق رحمه الله در كمال الدين: ۴۵۴/۲ح۲۱ (باتفاوت در الفاظ) نقل نموده است.
🆔 @islam_history
🔸صفحه ای برای تحلیل و بررسی تاریخ اسلام، سیره و سنت #اهل_بیت - علیهم السلام - و پاسخ به شبهات
🆔 http://eitaa.com/joinchat/3897098243C4f5b659c8c
📌#امام_زمان -علیه السلام-
✍#شيخ_كلينى از ضوء بن على عجلى روايت كرده كه مردى ايرانى از اهالى فارس به او گفته بود: به منظور خدمت در منزل #امام_حسن_عسكرى عليه السّلام به #سامرا رفتم و امام مرا به عنوان مسئول خريد خانه پذيرفت. وى مى گويد: روزى حضرت عسكرى عليه السّلام فرزند خود را به من نشان داد و فرمود: «هذا صاحبكم»؛ وى اظهار مى كند كه پس از آن نيز تا رحلت امام آن كودك را نديده است. او مى افزايد: در زمانى كه وى آن حضرت را ديد، حدود دو سال سن داشته است.(۱)
📚منبع
۱. #اصول_كافى، ج ۱، ص ۵۱۴.
🆔 @islam_history
یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة
🌸میلاد یگانه منجی عالم بشریت،به تمام منتظران حضرتش تبریک و تهنیت باد.🌸
🆔 @islam_history
📌يعقوب بن منقوش مي گويد:
✍ به خدمت #امام_حسن_عسکري عليهالسلام شرفياب شدم، روي سکويي در کنار دودمان امامت نشسته بود، در سمت راست آن حضرت اطاقي بود که پرده اي بر آن آويخته بود.
🔹عرض کردم: اي سرور من! صاحب اين امر کيست؟
🔸فرمود: پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم کودک پنج ساله اي ديدم که هشت، ده ساله مي نمود، با پيشاني باز، صورتي سپيد و زيبا، ديدگاني جاذب و گيرا، شانه هايي فراخ و رانهايي چاق، که در طرف راست صورت مبارکش خال و بر سر مبارکش گيسوهايي داشت. آمد و روي زانوي امام عليهالسلام نشست. امام حسن عسکري عليهالسلام به من فرمود:
🔸«اين است صاحب شما». آنگاه به آقازاده ي گرامي فرمود: «پسر جان! وارد خانه شو، تا روز وقت معلوم». آقازاده ي بزرگوار جلو ديدگان من وارد خانه شد، آنگاه امام عليهالسلام به من فرمود: «اي يعقوب! ببين در خانه کيست؟». وارد خانه شدم کسي را نيافتم».(۱)
📚منبع
۱. #بحار_الانوار/ ج51/ ص161.
🆔 @islam_history
📌كليد بدبختي و شرارت ها
✍مرحوم #كليني و ديگر بزرگان آورده اند:
🔹روزي حضرت ابو جعفر، #امام_محمد_باقر عليه السلام جهت زيارت خانه خدا وارد #مسجدالحرام گرديد، در هنگام زيارت و طواف حرم الهي، عده اي از قريش - كه در گوشه اي نشسته بودند - چون نگاهشان به حضرت افتاد، به يكديگر گفتند:
🔹اين كيست كه با اين كيفيت عبادت مينمايد؟ شخصي به آنها گفت:
🔹او محمد بن علي عليهماالسلام امام و پيشواي مردم عراق است.
🔹يكي از آنان گفت: يك نفر را به نزد او بفرستيم تا از او مسئله اي پرسش نمايد.
🔹پس جواني از آن ميان داوطلب شد، و همين كه نزد حضرت رسيد، خطاب به ايشان گفت: بزرگ ترين #گناه كدام است؟ امام عليه السلام فرمود: نوشيدن #شراب (خمر). جوان بازگشت، و جواب حضرت را براي دوستان خود بيان كرد. دوستان به او گفتند: نزد او باز گرد، و همين سؤ ال را دو مرتبه مطرح نما. بنابر اين، جوان به خدمت امام عليه السلام رسيد، و همان سؤ ال را تكرار كرد، كه بزرگ ترين گناه چيست؟ حضرت فرمود:
🔸مگر نگفتم نوشيدن خمر و شراب بزرگ ترين گناه است؛ و سپس افزود: شراب عقل اراده انسان را ضعيف و بلكه نابود ميكند؛ و پس از آن كه عقل زايل گشت، شخص مرتكب اعمالي چون زنا، دزدي، آدم كشي، شرك به خدا و... ميشود. و خلاصله آن كه نوشيدن شراب، كليد تمام بدبختيها و شرارتها است؛ و مفاسد آن از هر گناهي بالاتر ميباشد، همانطور كه درخت انگور سعي ميكند از هر درختي بلندتر باشد و بالاتر رود.(۱)(۲)(۳)
📚منابع
۱. فروع كافي: ج ۶، ص ۴۲۹، ح ۳.
۲. بحارالانوار: ج ۴۶، ص ۳۵۸، ح ۱۲.
۳. وسائل الشيعة: ج ۲۵، ص ۳۱۶، ح ۱۰.
🆔 @islam_history
✍ پيامبر در یکی از #غزوه ها کمی از لشكرگاه فاصله گرفت؛ سپس زير سايه اى آرميد. دشمن از بالاى كوه حركات پيامبر را مى ديد، پهلوانى از دشمن فرصت را مغتنم شمرده با شمشير برهنه از كوه پايين آمد. با شمشير كشيده بالاى سر پيامبر ايستاد و با صداى خشنى گفت: امروز نگه دارنده تو از شمشير برنده من كيست؟
🔹پيامبر با صداى بلند فرمود: #اللّه! اين كلمه آنچنان در او تأثير كرد كه رعب و لرزه در اندامش افكند و بى اختيار شمشير از دستش افتاد. پيامبر بلافاصله از جاى برخاسته شمشير را برداشت و به او حمله كرد و فرمود:
🔹حافظ جان تو از من كيست (من یمنعک منّی)؟ از آنجا كه او #مشرك بود و خدايان چوبى خود را پست تر از آن ديد كه در اين لحظه حساس از وى دفاع كند، در پاسخ پيامبر گفت:
🔸هيچ كس!
🔹مورّخان مى نويسند كه او در اين لحظه #اسلام آورد، ولى اسلام او از روى ترس نبود، زيرا بعدها در اسلام خود باقى بود. علت اسلام وى بيدارى #فطرت پاك او بود، زيرا شكست غير منتظره و اعجازآميز، او را متوجه عالم ديگر كرد و فهميد كه پيامبر ارتباطى با عالم ديگر دارد. پيامبر ايمان او را پذيرفت و شمشير او را پس داد. وى پس از آن كه چند قدم برداشت، شمشير خود را تسليم پيامبر كرد و پوزش طلبيد و گفت:
🔸شما كه رهبر اين فوج اصلاحى هستيد به اين سلاح سزاوارتريد.(۱)(۲)
📚منابع
۱. مناقب، ج ۱، ص ۱۶۴.
۲. واقدى، المغازى، ج ۱، ص ۱۹۴- ۱۹۶.
🆔 @islam_history
هدایت شده از تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
کانالی برای تحلیل سیره و سنت #اهل_بیت -علیهم السلام-
🆔 http://eitaa.com/joinchat/3897098243C4f5b659c8c
📌فعالیت های #امیرالمومنین علیه السلام در دوران خلفا (۱)
🔵 اول: #عبادت_خدا، آن هم به صورتي كه در شأن شخصيتي مانند #حضرت_علي (عليه السلام) بود; تا آنجا كه #امام_سجّاد علیه السلام عبادت و تهجّد شگفت انگيز خود را در برابر عبادتهاي جدّ بزرگوار خود ناچيز ميدانست.
🔵 دوم: تفسير #قرآن و حل مشكلات آيات و تربيت شاگرداني مانند #ابن_عبّاس، كه بزرگترين مفسّر اسلام پس از امام (عليه السلام) به شمار ميرفت.
🔵 سوم: پاسخ به پرسشهاي دانشمندان ملل و نحل ديگر، بالأخص #يهوديان و #مسيحيان كه پس از درگذشت #پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) براي تحقيق در باره #اسلام رهسپار #مدينه ميشدند وسؤالاتي مطرح ميكردند كه پاسخگويي جز حضرت علي (عليه السلام)، كه تسلّط او بر #تورات و #انجيل از خلال سخنانش روشن بود، پيدا نمي كردند. اگر اين خلأ به وسيله امام (عليه السلام) پر نمي شد جامعه اسلامي دچار سرشكستگي شديدي ميشد. وهنگامي كه امام به كليه سؤالات پاسخهاي روشن وقاطع ميداد انبساط وشكفتگي عظيمي در چهره خلفايي كه بر جاي پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نشسته بودند پديد ميآمد.
🔵 چهارم: بيان حكم بسياري از رويدادهاي نوظهور كه در اسلام سابقه نداشت و در مورد آنها نصّي در قرآن مجيد و حديثي از پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) در دست نبود. اين يكي از امور حسّاس زندگي امام (عليه السلام) است و اگر در ميان صحابه شخصيتي مانند حضرت علي (عليه السلام) نبود، كه به تصديق پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) داناترينِ امّت وآشناترينِ آنها به موازين قضا و داوري به شمار ميرفت، بسياري از مسائل در صدر اسلام به صورت عقده لاينحل و گره كور باقي ميماند. همين حوادث نوظهور ايجاب ميكرد كه پس از رحلت پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) امام آگاه و معصومي به سان پيامبر در ميان مردم باشد كه بر تمام اصول و فروع اسلام تسلّط كافي داشته، علم وسيع وگسترده او امّت را از گرايشهاي نامطلوب و عمل به قياس وگمان باز دارد و اين موهبت بزرگ، به تصديق تمام ياران رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)، جز در حضرت علي (عليه السلام) در كسي نبود. قسمتي از داوريهاي امام (عليه السلام) و استفادههاي ابتكاري و جالب وي از آيات در كتابهاي حديث و تاريخ منعكس است.
🆔 @islam_history
📌 فعالیت های #امیرالمومنین علیه السلام در دوران خلفا (۲)
🔵 پنجم: هنگامي كه دستگاه #خلافت در مسائل #سياسي و پاره اي از مشكلات با بن بست روبرو ميشد، امام (عليه السلام) يگانه مشاور مورد اعتماد بود كه با واقع بيني خاصي مشكلات را از سر راه آنان بر ميداشت ومسير كار را معيّن ميكرد. برخي از اين مشاورهها در #نهج_البلاغه و دركتابهاي تاريخ نقل شده است.
🔵 ششم: تربيت و پرورش گروهي امثال #رشیدهجری و #کمیل_بن_زیاد_نخعی كه ضمير پاك و روح آماده اي براي سير و سلوك داشتند، تا در پرتو رهبري وتصرّف معنوي امام (عليه السلام) بتوانند قلّههاي كمالات معنوي را فتح كنند وآنچه را كه با ديده ظاهر نمي توان ديد با ديده دل و چشم باطني ببينند.
🔵 هفتم: كار و كوشش براي تأمين زندگي بسياري از بينوايان ودرماندگان; تا آنجا كه امام (عليه السلام) با دست خود باغ احداث ميكرد و قنات استخراج مينمود وسپس آنها را در راه خدا وقف ميكرد.گفتنی است این چاه ها (با وجود آب) اکنون هم پس از گذشت بیش از ۱۴ قرن در #مدینه به #آبار_علی علیه السلام مشهور است.
🆔 @islam_history
📌 كلام #اميرالمؤمنين عليه السلام به #شیعیان خود
✍ سيّد جليل القدر سيّد نعمت اللَّه جزايرى قدس سره در «الأنوار النعمانيّه» روايت نموده كه: حضرت مولا امير مؤمنان على عليه السلام به #شيعه خود چنين خطاب مى فرمايد:
🔹إذا أتتني صحيفة سيّئاتكم فلتكن صحيفة قابلة للإصلاح يعني أن يكون كالكتاب الّذي فيه غلط لا أن يكون كلّه غلطاً، فإنّه لايقبل الإصلاح.
🔸هنگامى كه پرونده گناهانتان را نزد من مى آورند بايستى نامه اعمالتان قابل اصلاح باشد. يعنى همانند كتابى باشد كه اغلاط اندكى دارد نه همچون كتابى كه همه اش غلط است، چرا كه چنين كتابى قابل اصلاح و تصحيح نيست.
📚 منبع
#القطره،ج۲،ص۴۰۲.
🆔 @islam_history
📌 نظر #اهل_بیت علیهم السلام درباره تزويج فرزندان آدم
✍ یکی از اصحاب میگوید: #امام باقر عليه السلام به من فرمود: مردم (#اهل_سنت) در مورد تزويج فرزندان حضرت #آدم عليه السلام چه ميگويند؟
🔹عرض كردم: آنها ميگويند: حضرت #حواء در هر شكم، دو فرزند؛ يكي پسر و ديگري دختر براي حضرت آدم ميآورد، پسر شكم اول با دختر شكم دوم و دختر شكم اول، با پسر شكم دوم #ازدواج ميكرد تا اين كه نسلي به وجود آمد.
🔸امام باقر عليه السلام فرمود: چنين نيست، و لكن چون #هبة_الله متولد گشت و بزرگ شد حضرت آدم از خداوند متعال خواست كه او را تزويج كند، خداي حوريه اي از بهشت براي او فرود آورد و با او ازدواج نمود، و از او چهارپسر متولد شد. پس از آن، براي حضرت آدم فرزند ديگري متولد شد، چون بزرگ شد به او اجازه ي ازدواج داد. او با جن ازدواج كرد، و از آن چهار دختر متولد شد، بنابراين، پسران اين پسر، با دختران پسر ديگر ازدواج كردند.
🔸پس آنكه داراي جمال و زيبايي است از جانب حوريه است و آنكه صاحب حلم و شكيبايي است از جانب حضرت آدم، و آنكه سبكي و خفت است از جانب جن است، و چون توالد شد حوريه به سوي آسمان صعود نمود.
📚 منابع
۱. #بحارالأنوار، ج ۱۱ ص ۲۴۴ ح ۴۰
۲. تفسير عياشي: ج ۱ ص ۲۱۶ ح ۶.
🆔 @islam_history
📌 #موسیقی و #غنا
✍ مَسْعَدَة بن زیاد روایت کرده است که نزد #امام_صادق علیه السلام بودم.
🔹مردی به امام عرض کرد: فدایتان شوم! همسایههایی دارم که کنیزکان مطرب و آوازه خوان دارند. وقتی من به مستراح میروم، چه بسا عَمداً مدت بیشتری مینشینم تا صدای آواز آنان را بشنوم.
🔸امام فرمود: چنین نکن. آن مرد عرض کرد: به خدا نزد آنها نمی روم و با آنها برخوردی نداشته ام، تنها با گوش خود صدایی را میشنوم.
🔸امام فرمود: از خدا بترس. آیا نشنیده ای #خداوند میفرماید: إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا؟ ( قطعا گوش و چشم و دل (قلب)، همه ی آنها مورد سوال اند).
🔹مرد عرض کرد: آری به خدا، گویی تا به حال از هیچ #عرب و #عجمی این #آیه را نشنیده بودم. با وجود این ان شاء الله دیگر عمل خود را تکرار نمی کنم و از خداوند طلب #توبه و #استغفار مینمایم.
🔸امام به او فرمود: برخیز و غسل کن و #نماز شکر بجای آور که تو در امر خطیری واقع شده بودی، اگر در همان حال میمردی، چقدر حال و روزگار تو بد میبود. خدا را شکر کن و از او توبه و بازگشت از آن چه او نمی پسندد، مسئلت نما که خداوند، فقط زشتیها را نمی پسندد، زشتی را برای اهلش بگذار، که هر امری اهل خود را دارد.
📚 منبع
۱. #کافی، ج ۶، ص ۴۳۲.
🆔 @islam_history
📌لذت های مادی در کلام امیرالمومنین علیه السلام
✍ روزی #امیرالمؤمنین علیه السّلام #جابربن_عبدالله_انصاری را دید که آهی میکشد.
🔸مولا فرمود: آیا برای دنیا آه میکشی؟
🔹عرض کرد: آری!
🔸حضرت فرمودند: ای جابر! لذّتهای دنیا در هفت چیز است:
1⃣ فَألَذّ المَأکولاتِ العَسَلُ وَ هُوَ بَصقٌ مِنْ ذُبابه
ٍلذیذترین خوردنیها عسل است و آن آب دهان مگسی(زنبور) است.
2⃣ وَ أحْلَی المَشروباتِ الماءُ وَ کفی بإباحَتِهِ و سِباحَتِهِ
گواراترین آشامیدنیها آب است که بر خاک (پست ترین عنصر آفرینش) روا و روان باشد.
3⃣ وأعلَی المَلبوساتِ الدِّیباجُ وَ هُوَ مِن لُعابُ دُودَهٍ
و بهترین پوشیدنیها ابریشم است و آن از آب دهان کرمی است.
4⃣ و أعلی المَنکوحاتِ النِّساءُ وَ هُوَ مَبالٌ فی مَبالٍ و مِثالُ لِمثالٍ وَ انَّما یرادُ أحسَنُ ما فِی المَرأهِ لِأقْبَحِ ما فیها
بهترین همبستر زنانند و ... نزدیکی دو عضو همانند (دو محل ادرار) است... .
5⃣ وَ أعَلی المَرکوباتِ الخَیلُ وُ هُوَ قواتِلُ
و بهترین سوار شدنیها و مرکبها، اسب است (که حتّی هنوز هم با وجود بهترین ماشینها، از بزرگترین تفریحات بشر به ویژه ثروتمندان اسب سواری است) که آن هم کُشنده است.
6⃣ وَ أجَلُّ المَشْمُوماتِ ألْمِسْک وَ هُوَدَمٌ مِنْ سُرَّهِ دابّهٍ
و ارزشمندترین بوییدنیها مُشک است و آن خون ناف حیوانی (آهو) میباشد.
7⃣ وَ أجَلُّ المَسْمُوعاتِ اَلْغِناءُ وَ التَّرنُّمُ وَ هُوَ اِثمٌ
و بهترین شنیدنیها #غنا و آواز است که آن هم #معصیت و #گناه است (که موجب هلاکت انسان خواهد شد)
🔹جابر بن عبدالله میگوید:
فَوَاللهِ ما خَطَرَتِ الدُنیا بَعْدَها عَلی قَلبی
به خداوند سوگند از آن زمان به بعد هرگز #دنیا بر دلم خطور نکرد.(۱)(۲)
📚 منابع
۱. میزان الحکمه، ج۴، ص۱۷۱۴.
۲. #بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۱.
🆔 @islam_history
📌قیام #قائم
✍ #ابوحمزه_ثمالي مي گويد: در خدمت #امام_باقر عليهالسلام بودم، چون مردم رفتند و مجلس خلوت شد.
🔸امام فرمود: «يا ابا حمزه! من المحتوم الذي حتمه الله قيام قائمنا، فمن شک فيما اقول، لفي الله و هو به کافر».
«اي ابا حمزه! از امور حتمي اي که خداوند حتمي ساخته است قيام قائم ماست، هر کس در اين گفتار ترديد کند خدا را در حال کفر ملاقات مي کند».
🔸سپس فرمود: پدر و مادرم به فداي کسي که همنام و همکنيه ي من است او هفتمين فرزند من است که زمين را پر از عدالت کند هنگامي که پر از جور و ستم شده باشد.اي ابا حمزه! کسي که او را درک کند و در برابر او تسليم شود آن چنان که در برابر #پيامبر و #اميرمومنان تسليم است، #بهشت بر او واجب مي شود و هر کس تسليم نشود بهشت بر او حرام مي شود و جايگاهش #دوزخ است و جايگاه ستمگران چه زشت است».
📚 منبع
۱. #بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۳۹.
🆔 @islam_history
📌 #رسول_خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شان #امیرالمونین علیه السلام فرمودند: «يا عليّ انّک سيّدالمسلمين و يعسوبُ المؤمنين و امام المتقين و قائد الغُرّ المحجّلين».
✍ حال #یعسوب به چه معناست؟
🔹#عرب به فرماندهی زنبورهای عسل «یعسوب» میگوید. هنگامی که زنبورهای کارگر گلها را برای درست کردن عسل میمکند و به کندو باز میگردند، ابتدا مورد بازرسی قرار میگیرند.
🔹بدین صورت که فرمانده زنبورها (یعسوب) در جلوی در کندو میایستد. آنگاه زنبورها را بو میکند، هر زنبوری که بر روی گل بدبود نشسته باشد و توشه بدبو به همراه داشته باشد حق ورود به کندو را ندارد، بلکه مورد تهاجم زنبورهای نگهبان واقع میشود، و اگر موفق به فرار نشود لاشه او موجب عبرت سایر زنبورها خواهد شد.
🔸آری امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز در روز #قیامت بر در بهشت میایستد، و هر کسی را که بوی #ولایت آن حضرت را با خود نداشته باشد از ورود به #بهشت محروم مینماید.
📚 منبع
۱. در #بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۲۶-۱۶۶، حدود ده روایت از #شیعه و #اهل_سنت در این رابطه نقل شده است.
🆔 @islam_history
هدایت شده از تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
کانالی برای تحلیل سیره و سنت #اهل_بیت -علیهم السلام-
🆔 http://eitaa.com/joinchat/3897098243C4f5b659c8c
📌 فرق لشکر علی علیه السلام و لشکر معاویه
✍ از #جعفربن_محمد عليه السلام روايت شده كه: #عقيل نزد على علیه السلام آمد و على علیه السلام در صحن #مسجد_كوفه نشسته بود و گفت: سلام بر تو يا امير المؤمنين و رحمت خدا بر تو.
🔸#على علیه السلام گفت:
عليك السلام اى ابو يزيد(کنیه عقیل).پس روى به فرزند خود #حسن علیه السلام كرد و گفت:
🔸برخيز عمّت را به خانه ببر.حسن، عقيل را به خانه برد و نزد پدر بازگشت.
🔸على علیه السلام او را گفت: برايش جامه اى نو بخر و ردايى نو و ازارى نو و كفشى نو.ديگر روز نزد على علیه السلام آمد سراپا به نو آراسته و گفت:
🔹سلام بر تو يا #اميرالمؤمنين.على گفت:
🔸عليك السلام اى ابو يزيد.
🔹عقيل گفت: يا امير المؤمنين نمى بينم كه جز اين سنگريزهها چيزى از #دنيا نصيبت شده باشد.
🔸على علیه السلام گفت: ابو يزيد چون عطاى خويش گرفتم آن را به تو دهم.
🔻عقيل از نزد على علیه السلام به نزد #معاويه رفت.وقتى كه معاويه از آمدنش خبر يافت، فرمان داد كرسيها نهادند و ياران خويش بر آنها نشانيد.عقيل به مجلس در آمد.معاويه فرمان داد كه صد هزار درهم به او دهند.عقيل درهمها بستد.
🔹معاويه گفت:
مى خواهم بگويى كه ميان لشكرگاه من و لشكرگاه على چه فرقى ديدى.
🔸عقيل گفت: به لشكرگاه امير المؤمنين #على_بن_ابى_طالب علیه السلام گذشتم.شبى داشت چون شبهاى #پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم و روزى چون روزهاى پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم با اين فرق كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم در آن ميان نبود.اما به لشكرگاه تو در آمدم جمعى از #منافقين را از آن كسان كه در شب #عقبه (۱) بر #رسول_اللّه غدر كردند، ديدم.
🔸پس عقيل گفت: اى معاويه آن كيست در دست راست تو نشسته است؟
🔹معاويه گفت: #عمروبن_العاص است.
🔸عقيل گفت: اين كسى است كه شش مرد ادعا مى كردند كه پدر او هستند و عاقبت از آن ميان آنكه قصاب بود، بر ديگران غلبه يافت.اكنون بگوى كه آن ديگرى كيست؟
🔹معاويه گفت: #ضحاك_بن_قيس_الفهرى است.
🔸عقيل گفت: به خدا سوگند در زمان #جاهليت كار پدرش اين بود كه مزدى مى گرفت و حيوان نر را بر مادگان مى جهانيد.اكنون بگوى كه آن ديگرى كيست؟
🔹معاويه گفت: #ابوموسى_اشعرى است.
🔸عقيل گفت: مادرش دزد بود.
🔻چون معاويه ديد كه عقيل مجلس نشينانش را به خشم آورده است.
🔹پرسيد: ابو يزيد از من چه مى دانى؟
🔸عقيل گفت: اين سخن رها كن.
🔹معاويه گفت: بايد بگويى.
🔸عقيل پرسيد: #حمامه را مى شناسى؟
🔹معاويه پرسيد: حمامه كيست؟
🔸عقيل گفت: گفتم تو كيستى و بر خاست و برفت.
🔹معاويه يكى از نسب شناسان را خواست و گفت: مرا بگوى كه حمامه كيست؟
🔸گفت: مرا و زن و فرزندم را امان ده.
معاويه امانش داد.
🔸گفت: حمامه جدّه تو بود و در جاهليت آن كاره بود، از آنان كه بر سر خانه خود علم مى زدند.
و گويند كه حمامه مادرِ مادرِ #ابوسفيان بود.(۲)
📚 منابع
۱. شبی بود که #منافقان در راه بازگشت از جنگ #تبوک ، قصد ترور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را داشتند.
۲. ترجمه #الغارات، ص ۳۶.
🆔 @islam_history
📌 قدر و منزلت #شیعه نزد #امام
✍ #حسن_بن_جهم گويد: به حضرت #ابي_الحسن (#امام_رضا) علیه السلام عرض كردم: مرا از دعا فراموش مكن.
🔸فرمود تو مي داني كه من فراموشت كنم؟
🔹گويد: در فكر فرو رفتنم و با خود گفتم: آن حضرت براي شيعيانش #دعا كند و من هم از شيعيان او هستم (پس براي من دعا كند).عرض كردم: نه، شما مرا فراموش نمي كني.
🔸فرمود: اين را از كجا دانستي؟
🔹عرض كردم: من از #شيعيان شما هستم و شما هم كه براي شيعيان دعا مي كني (پس مرا هم در ضمن دعا مي كنيد).
🔸فرمود: جز اين هم چيزي دانستي؟ گويد: عرض كردم: نه، فرمود: هرگاه خواستي بداني نزد من چگونه هستي بنگر من نزد تو چگونه هستم.
📚 منبع
۱. #کافی، ج۲، ص۶۵۱.
🆔 @islam_history
📌 پاداش هرکس اندازه #عقل اوست
✍ #سليمان_ديلمي گويد: به #امام_صادق علیه السلام عرض كردم فلاني در عبادت و ديانت و فضيلت چنين و چنان است.
🔸فرمود: عقلش چگونه است؟
🔹گفتم نمي دانم.
🔸فرمود: پاداش به اندازه عقل است. همانا مردي از #بني_اسرائيل در يكي از جزاير دريا كه سبز و خرم و پر آب و درخت بود #عبادت خدا مي كرد؛ يكي از #فرشتگان از آنجا گذشت و عرض كرد پروردگارا مقدار پاداش اين بنده ات را به من بنما #خداوند به او نشان داد و او آن مقدار را كوچك شمرد، خدا به او #وحي كرد همراه او باش پس آن #فرشته به صورت انساني نزد او آمد.
🔹عابد گفت: تو كيستي؟
🔸گفت: مردي عابدم چون از مقام و عبادت تو در اين مكان آگاه شدم نزد تو آمدم تا با تو عبادت خدا كنم. پس آن روز را با او بود. چون صبح شد فرشته به او گفت: جاي پاكيزه اي داري و فقط براي عبادت خوب است.
🔹عابد گفت: اينجا يك عيب دارد.
🔸فرشته گفت: چه عيبي؟
🔹عابد گفت: خداي ما چهارپايي ندارد، اگر او خري مي داشت در اينجا مي چرانديمش به راستي اين علف از بين مي رود!
🔸فرشته گفت: پروردگار كه خر ندارد.
🔹#عابد گفت: اگر خري مي داشت چنين علفي تباه نمي شد. پس خدا به فرشته وحي كرد: همانا او را به اندازه عقلش پاداش مي دهم (يعني حال اين عابد مانند مستضعفين و كودكان است كه چون سخنش از روي ساده دلي و ضعف خرد است، #مشرك و #كافر نيست، ليكن عبادتش هم پاداش عبادت #عالم خداشناس را ندارد).
📚 منبع
۱. #کافی،ج۱، ص۱۱.
🆔 @islam_history
📌 #علم_امام
✍ شُرَیسِ وابشی، از #جابربن_یزید_جعفی، از #امام_باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
🔴 #اسم_اعظم خدا هفتاد و سه حرف دارد و #آصف_بن_برخیا فقط یکی از این حروف را میدانست و چون آن را بر زبان آورد، زمین میان خودش و #تخت_بلقیس را شکافت و تخت را با دست خود آورد، سپس زمین در یک چشم بر هم زدن به شکل سابق خود برگشت، و این در حالی است که هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ماست و یک حرف دیگر را فقط خداوند تبارک و تعالی میداند و ترجیح داده که آن را نزد خود نگه دارد وَ لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله.
📚 منبع
۱. #تفسیر_البرهان ،ج۷، ص۳۷.
🆔 @islam_history
📌 #اصحاب_اهل_بیت علیهم السلام(#خزیمة_بن_ثابت)
❓چرا به خزیمة بن ثابت، #ذوشهادتین(صاحب دو شهادت) می گویند؟
✍ #امام_صادق علیه السلام در این مورد میفرماید:
🔸حضرت #پیامبر صلی الله علیه وآله روزی از مرد عربی اسبی خرید. کسانی که با آن حضرت میانه خوبی نداشتند، مرد فروشنده را #وسوسه کرده و به او گفتند:
🔹اگر این اسب را در بازار بفروشی، به چندین برابر قیمت فعلی از تو میخرند!
🔹مرد از این سخن تحریک شده و از روی طمع کاری گفت: آیا بروم و معامله را به هم زده و اسب را پس بگیرم؟!
🔹گفتند: نه! چنین مکن؛ ولی هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وآله میخواهد قیمت را به تو بپردازد، بگو من آن را به این مبلغ نفروختهام بلکه به فلان قیمت به تو داده ام. او مرد خوبی است و هرچه پیشنهاد کنی، از تو خواهد پذیرفت.
🔰مرد اسب فروش با این قصد نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمده و منکر قیمت قبلی شد.
🔸حضرت فرمود: به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخته! به همین مبلغ فروخته ای. در این میان خزیمة بن ثابت از راه رسیده و از ماجرا سؤال کرد.
🔹گفتند: این مرد سخن پیامبر را قبول ندارد.
🔹خزیمه خطاب به مرد گفت: ای اعرابی! من #شهادت میدهم که تو به همین مبلغ که پیامبر میگوید، این اسب را فروخته ای.
🔹اعرابی گفت: هنگام معامله، کسی پیش ما نبود!
🔸پیامبر به خزیمه فرمود: خزیمه! با آن که تو در هنگام معامله حضور نداشتی، چگونه گواهی میدهی؟
🔹خزیمه گفت: یا #رسول_الله! پدر و مادرم فدای شما باد! ما سخن شما را در امور خیلی مهم و حیاتی مانند خبر دادن از #غیب و خداوند و #وحی آسمانی، تصدیق کرده و از جان و دل میپذیریم، چگونه در قیمت یک اسب تو را تصدیق نکنیم؟!
🔰بعد از این ماجرا، پیامبر صلی الله علیه وآله، شهادت خزیمه را معادل شهادت دو مرد قرار داد و این چنین بود که خزیمه مفتخر به لقب #ذوالشّهادتین گردید.
📚 منبع
۱. #بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۴۱. گفتنی است که این داستان با اندکی تفاوت در اکثر کتابهای فریقین موجود است.
🆔 @islam_history
📌 بی نیازی
✍ #امام_صادق علیه السلام فرمود:
🔰مردي از اصحاب #پيغمبر صلی الله علیه و آله وسلم حال زندگيش سخت شد.
🔹همسرش گفت: كاش خدمت پيغمبرصلی الله علیه و آله وسلم مي رفتي و از او چيزي مي خواستي، مرد خدمت پيغمبرصلی الله علیه و آله وسلم رسید و چون حضرت او را ديد فرمود:
🔸هر كه از ما سؤال كند به او عطا كنيم و هر كه بي نيازي جويد خدايش بي نياز كند.
🔹مرد با خود گفت: مقصودش جز من نيست، پس به سوي همسرش آمد و به او خبر داد.
🔹زن گفت: #رسول_خدا صلی الله علیه و آله وسلم) هم بشر است (و از حال تو خبر ندارد) او را آگاه ساز، مرد خدمتش آمد و چون حضرت او را ديد فرمود:
🔸هر كه از ما سؤال كند به او عطا كنيم و هر كه بي نيازي جويد خدايش بي نياز كند، و تا سه بار آن مرد چنين كرد.
🔰سپس برفت و كلنگي عاريه كرد و به جانب كوهستان شده بالاي كوه رفت و قدري هيزم بريد و بياورد و به نيم چارك آرد فروخت و آن را به خانه برد و بخورد، فردا هم رفت و هيزم بيشتري آورد و فروخت و همواره كار مي كرد و اندوخته مينمود تا خودش كلنگي خريد، باز هم اندوخته كرد تا دو شتر و غلامي خريد و ثروتمندي و بي نياز گشت.
🔰آنگاه خدمت پيغمبرصلی الله علیه و آله وسلم آمد و گزارش داد كه چگونه براي سؤال آمد و چه از پيغمبرصلی الله علیه و آله وسلم شنيد:
🔸پيغمبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمود: من كه به تو گفتم هر كه از ما سؤال كند به او عطا كنيم و هر كه بي نيازي جويد خدايش بي نياز كند.
📚 منبع
۱. #کافی ، ج۲، ص ۱۳۸.
🆔 @islam_history