eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
750 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
منم گدای تو، سرم فدای تو دلم هواییه، توو سامرای تو چشام بهاریه، توو روضه ی عزات دلم حسینیه، به برکت نگات سرم رو پای ولایت تو می ذارم زیارت اربعینمو از تو دارم منم ایشالا زمینه ساز ظهورم دعا کن آقا گره نیفته به کارم یا ابالمهدی ادرکنی تو هم مث حسن، کریمی از قدیم ردم نمی کنی، به خاطر بدیم سرم بلنده تا، گدای مهدی ام به برکت دعات، برای مهدی ام تا عمری باشه از عشق مهدی می خونم تا آخرین لحظه هم فدائیش می مونم ایشالا اون روزی که میاد پای کعبه تو لشکر نوکرای صاحب زمونم یا ابالمهدی ادرکنی
مشکی پوشیده عالم سامــرا غـرقه ماتــم مــوســم عــزا شد فصل غم به پا شد ای وای؛ پاره ی قلب حضــرت هادی به روی خـاک حجره افتادی به یادِ بی بی زهرا جون دادی تو لحظه های آخرت آقا رمق نموند به پیکرت آقا (غریبا واغریبا) ۴ تنها و بی یاوری یا حسنِ عسکری ای غــریب مظلوم کنج حجره مسموم ای وای؛ یه عــده مــردموُ تا میدیدی زخم زبون و طعنه میشنیدی خدا میدونه تو چی کشیدی صاحب زمان صاحب عزاست امشب روضـه خونش خود خداست امشب (غریبا واغریبا) ۴ روضه خوندی تو آقا یادِ شـاهِ کــربــلا یاد اون پیکری که نداره سری ای وای؛ به روی نیزه رفت سرِ اصغر صـد پـاره پـاره پیکـر اکبــر تو قتله گاه یه مادر مضطر سر از قفا بریــده شــد یا رب شکسته قلب خواهرش زینب (غریب ارباب حسین جان)۴
سامرا، بازباصفا شده ای درحریمت برو بیا داری اربعین پا به پایِ کرببلا زائرودستة عزا،داری بازهم گنبدِ طلائی تو مثلِ مشهد زدورمعلوم است همه دانند زیرِ این گنبد مدفن دو امام ِ معصوم است همة داخوشیِ ما این است لااقل یک حسن حرم دارد صبح و ظهروغروب سفره بپاست بسکه صاحبحرم ، کرم دارد اهلِ بیت رسول این ایام به غم وغصه ها اسیر شدند راستی بین بچه هایِ علی این حسن ها چه زود پیر شدند چشم خود باز کرد و باگریه پسر خویش را نگاهی کرد دست انداخت دورِ گردنِ او لب اورا رویِ لبش آورد زیر لب گفت:الوداع پسرم بعداز این موسم جدائی هاست این بیابان نشینی ماها همه اش ارث مادرت زهراست بعد از آنکه زدند مادر را جایِ او کنجِ بیت الاحزان شد شادی از خانوادة ما رفت بیت الاحزان شبی که ویران شد عصمت الله پشت در افتاد پایِ دشمن به خانه اش واشد آنقدر با قلاف کوبیدند استخوانهایِ بازویش تا شد محسنِ بی گناه را کشتند دادِ زصدیقه را در آوردند فضه و جد ما به پشتِ در جسم ششماهه دفن میکردند تشنة قدری آب بودم من لب عطشانِ من تکان می خورد کی به پیش نگاهت ای بابا لب من چوبِ خیزران می خورد عمه ات هست و مادرت هم هست نه میانِ نگاههای حرام وای از ماجرایِ بزم شراب وای از ازدحام شهرِ شام آستینها حجاب سر میشد بین آن گیر ودار در بازار چه کسی دیده است دعوایِ زن و یک نیزه دار در بازار
در میان سامرا آید صدای فاطمه یا بنی یا حسن مهدی زهرا بگرید با نوای فاطمه یا بنی یا حسن
به لبِ خشکِ تو انگار که باران میخورد آب می‌خوردی هِی ظرف به دندان میخورد پسرِ کوچک تو مانده چه سازد با تو زهر وقتی که بر این سینه سوزان میخورد آه میسوخت از این آه دوتا گونه‌ی او نفست تا که برآن چهره‌ی گریان میخورد فقط از کنده و زنجیر و فلک خالی بود ورنه این حُجره‌ی پُر درد به زندان میخورد بارها شد که تو پیچیدی و اُفتاد سرت بارها خاک بر این زلف پریشان میخورد پسرت اینطرف و مادرت آنسو افتاد دستهاشان به سر از آه حسن جان میخورد دیدی از بسترِ خود شام و سَر و آتش را آنهمه زخم که از بام به طفلان میخورد یک به یک با سرِ خود روی زمین میخوردند ضربِ شلاق که بر پشت و گریبان میخورد خیره بر چشمِ پدر بود نفهمید که سوخت آشتی را که بر آن دخترِ بی جان میخورد دخترک زد به لبش گفت که دندانش کو آنقدر سنگ که بر آن لب و دندان میخورد
  ای عزیز دل زهرا پسرم مهدی جان سوخت از زهر هلاهل جگرم مهدی جان    دوست دارم که به دامان محبت بنهی از ره مهر و محبّت تو سرم مهدی جان   معتصم داد به من زهر که با خوردن آن شمع سان سوخت ز پا تا به سرم مهدی جان   موقع دادن جان از اثر زهر جفا روز شد تیره به پیش نظرم مهدی جان   ز آتش زهر جفا گر چه به خود می پیچم یاد آن سینه و آن میخ درم مهدی جان   داد زهار بستان زان دو نفر روز ظهور سوختند آن دو نفر برگ و برم مهدی جان   روز موعود تو از ثانی نامرد بپرس کرد نیلی ز چه روی قمرم مهدی جان   پهلوی مادر ما را بشکست و بشکست زین جنایت به خدا بال و پرم  مهدی جان   دل ژولیده از این ماتم عظمی خون شد ای عزیز دل زهرا پسرم مهدی جان
. شانه به دَردِ زُلفِ پَریشانِ من نخورد مرهم به دردِ چاکِ گریبانِ من نخورد . از زَهرِ مُعتمد که دو سه جُرعه خورده ام یک قطره هم نماند که از جانِ من نخورد . تاریک بود بس که شِکنجه سرای من راهِ ستاره نیز به زِندانِ من نخورد . شش سال در اسارت اگر عُمرِ من گذشت بر خواهرِ اسیر که چَشمانِ من نخورد . در شُعله ای که چادُرِ این همسرم نَسوخت یا تازیانه بر تَنِ طِفلانِ من نخورد . دَندانِ من زِ لرزه بر این کاسه آب خورد چوبی دِگر به گوشه ی دَندانِ من نخورد .
. پسر زِ غُصّه فقط ناله از جگر می زد کنارِ حُجره به سر از غمِ پدر می زد . پسر به یادِ بدن لرزه ی پدر گریان پدر زِ زَهر روی خاک بال و پر می زد . برای غُربتِ مسمومِ سامرا جا داشت هزار چاک به پیراهَنش اگر می زد . گَهی به حالِ پریشان خاک سر می ریخت گَهی به سینه ی سوزان به روی سر می زد . شَبیهِ دخترِ ویران نشین به شهرِ شام که سر به خِشت زِ دیدارِ طَشت زر می زد . شبیهِ طفلِ یتیمی که بر سر و صورت زمانِ بر سرِ نی دیدنِ پدر می زد .
گدای کوی تو آقاست یا اباالحجه که زیر سایۀ مولاست یا اباالحجه نگفته ، حاجتِ دل را برآوری آقا ز بسکه لطف تو با ماست یا اباالحجه به خوان نعمت تو انبیاء بنشستند که دست جود تو غوغاست یا اباالحجه هزار حاتم طایی گدای سفرۀ تو که سفره دار تو یکتاست یا اباالحجه که گفته گوشۀ تبعید فیض جاری نیست کرامت تو ز بالاست یا اباالحجه بهارها همه دم صحبت از گُلت دارند گُل تو یوسف زهراست یا اباالحجه هزار یوسف مصری غلام یوسف تو دَمَت هزار مسیحاست یا اباالحجه خبر دهند به اردوی سوگوارانت بساط ناله مهیّاست یا اباالحجه صدای نالۀ مهدی بگوش می آید که نور چشم تو تنهاست یا اباالحجه عزای غربت تو بوی مجتبی دارد دلت کرانۀ غمهاست یا اباالحجه فراق و غربت و تبعید و رنج ، قوط تو شد که غصه یار تو مولاست یا اباالحجه هنوز یار نداری که یاری تو کند که از مزار تو پیداست یا اباالحجه شکسته باد نظامی که حرمت تو شکست مزار تو همه دلهاست یا ابالحجه هزار گنبد تابان به مرقدت روشن که فرشت عرش معلّاست یا اباالحجه ملائک حرمت با وقار می گویند: که کربلای تو اینجاست یا اباالحجه