eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
712 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شبیه آسمانی‌ها هوای قم به سر دارم نشانی از چهل اختر درون چشم تر دارم تویی سالار و میر این محله، جلوۀ خورشید! یقیناً از تو دارم آبرویی هم اگر دارم تو موسی، این محله طور، من سرشار از ایمان به اعجاز آمده اینجا عصایت من خبر دارم پر از عطر تو باشد خاطرات کودکی‌هایم چگونه می‌توانم از ضریحت دست بردارم؟ کبوترها به دور گنبدت پرواز می‌کردند همیشه خواب می‌دیدم که من هم بال و پر دارم ضریح چوبی‌ات صندوق اسرار دل من بود ولی حالا که از آن روزها سرّ بیشتر دارم - به دنبال تو هستم مَحرَمِ دل! یار! همسایه! برای حاجتم آقا! به دستانت نظر دارم اگر یک روز بی برقع میان کوچه می‌رفتی پر از شوریدگی می‌شد دل مردم، خبر دارم
با عرض تسلیت به مناسبت وفات امام موسی مبرقع این مزار زاده ابن الرضاست این سرای نور و ارباب وفاست این بود فرزند دلبند جواد عشق و ایمان و ادب را رهنماست این بود گنجینه فضل و کمال در دلش شور و نوای ربناست این بود سرچشمه‌ی جود و کرم خوان لطف و رحمتش بی‌انتهاست این بود دلدلده‌ی عشق جواد در جهان آوازه‌ی حسنش به پاست این بود آیینه‌دار عشق و نور سینه‌اش لبریز از شور و نواست آستان بوسش شده روح‌الامین خادمش با ذکر تسبیح و دعاست عطر جنت می‌وزد از کوی او بس که صحن و بارگاهش دلرباست هرکه رخ ساید به درگاهش ز مهر در قیامت ایمنی از هر بلاست می‌درخشد نور تابانش به قم آنکه مشمول عطای کبریاست کوی او باشد پناه اهل دل مهر او بر دردهای جان دواست هست "موسی"ی مبرقع نام او همچو بابش صاحب جود و عطاست واکند با یک نگاهش صد گره نام او مرهم‌گذار زخم‌هاست اوست فرزند بلافصل جواد او سراپا حسن و آیین خداست بر لب احسان بود نامش مدام خاک کویش دیده‌ها را توتیاست ********** تو سرو گلشن باغ مرادی تو فرزند بلافصل جوادی تویی آیینه‌دار عشق و ایمان به عالم درس فضل و جود دادی سروده‌ی حسین عرب‌نژاد(احسان)
السلام علیک یا موسی بن محمد (موسی مبرقع) (فرزند بلافصل امام جواد علیه السلام) ابن الجواد، ابن الرضا موسی مبرقع ای صحن تو دارالشفا موسی مبرقع از نسل و نورِ مرتضی، مولای خوبان ای مادرت خیرالنسا موسی مبرقع ای زاده ی پاک سمانه، زاده ی جود ماه مدینه، شمس ما موسی مبرقع باید که برقع بر رُخت باشد همیشه سیمای تو یوسف نما موسی مبرقع چون مجتبی باشد کراماتت زبان زد همچون عمو اهل سخا موسی مبرقع نام تو موسی، کنیه بو احمد، صفاتت.. شد اهل علم، اهل بکا موسی مبرقع حقا که فرزند بلا فصل جوادی.. مانندِ هادی، رهنما موسی مبرقع چون‌حضرت‌موسی‌بن‌جعفر، باب‌حاجت .. بودی تو بر هر بی نوا موسی مبرقع چون عمه ات معصومه نور چشم مایی ای خاک پایت چشم ها موسی مبرقع از تو مشعشع گشته نور نسل سادات ای برقعی ها را جلا موسی مبرقع محو کلامت طوسی و شیخ‌مفید است با علم و دانش آشنا موسی مبرقع هم با احادیث تو دلها زیر و رو شد هم وقف مرهون شما موسی مبرقع شد‌ هدیه بر‌تو خلعت‌و مرکب زِ عشاق شد عبد تو اهل عطا موسی مبرقع تا آمدی از وادی کاشان به این شهر قم شد به نورت با صفا موسی مبرقع باشد کنار تو چهل اختر فدایی ای نور چشم اولیا موسی مبرقع چل‌اختران با تو صفا دارد دوچندان آذر شد از تو پر بها موسی مبرقع هم روشنای دسته ی چل اخترانی سادات با تو هم نوا موسی مبرقع دور تو پر از سیدِ سربخش و زید است همراه مهدی(عج)در عزا موسی مبرقع دل برده از ما گنبده فیروزه ییت... با آن حریم بی ریا موسی مبرقع عطر نجف می آید از صحن و سرایت قربان این صحن و سرا، موسی مبرقع تو کاظمین، تو سامرا، تو مشهد ما.. صحن تو باشد کربلا موسی مبرقع تو روضه دار کربلا بودی یقیناً مانند جد خود رضا موسی مبرقع آری.. به وقت آخرت خواندی دوباره تو روضه ی رأس جدا موسی مبرقع ما خادم و همسایه و عبد تو هستم کُن«ملتمس»ها را دعا موسی مبرقع
تقدیم به حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد علیهما السلام **************************** ای دلرباترین قمرِ حضرتِ جواد آقای جود ، جلوه گرِ حضرتِ جواد باشد به سوی تو نظرِ حضرتِ جواد موسای شهرِ قم ، پسرِ حضرتِ جواد آن مه  که دل بَرَد زِ همه دلبران تویی خورشیدِ آسمانِ چِهِل اختران تویی همچون پدر جوادی و چون او یگانه ای در  این  کویرِ  قم  گُهَرِ  جاودانه ای روشن ترین ستاره ی این آستانه ای تو نورِ قلب و دیده ی مامت سمانه ای ابنُ الجواد ، آبروی وادیِ قمی همچون برادری، به خدا هادیِ قمی تو  آمدی  و  فیضِ  فراوان به قم رسید سرچشمه ی سخاوت و احسان به قم رسید فیضِ حضورت از دلِ کاشان به قم رسید موسی نه!، بلکه یوسفِ کنعان به قم رسید با طلعتِ تو روشنیِ قم زیاد شد تو آمدی و حضرتِ معصومه شاد شد مانندِ عمه ات شده صحنت نشانِ قم روشن شده به نورِ رخت آسمانِ قم نامِ تو گل نموده به روی زبانِ قم دارالشفای دسته ی چِل اخترانِ قم این خاک با قدومِ تو بوی رضا گرفت هر کس که گشت سائلِ کویت بها گرفت قربانِ این شکوه و جلال و وقارِ تو ریزد هماره نورِ خدا از مزارِ تو خورشیدِ آسمان شده دل بی قرارِ تو وقتی چهل ستاره نشسته کنارِ تو اینجا که نورِ حق زِ نگاهش مشعشع است صحن و سرای حضرتِ موسی مبرقع است آرام  می شود  دل  ما در پناهِ تو ما را بس است در دو جهان یک نگاهِ تو جان و دلم فدای رخِ همچو ماهِ تو عطرِ جواد می وزد از بارگاهِ تو انفاسِ پاک تو سببِ شور و شینِ ماست صحن و سرای تو حرمِ کاظمینِ ماست ****************
اینجا بود محل چهل اختران فم اینجا بود محله نام آوران قم هم چون ستارگان شب آسمان قم دارالزیاره بر همه ی زائران قم شد آبروی اهل قم از آبرويشان نور و ضیا گرفته قم از نور رویشان چل اختران حریم ولا در جهان بود چل اختران چو قبله گه عاشقان بود دارالولایه گشته و دارالامان بود اسرار ایزدی است که در قم نهان بود چل اختران تجلی انوار داور است چل اختران محله اولاد حیدر است این صحن باصفا که بدینسان ملمع1 است وز لطف بیکران الهی مرصع2 است اینجا مزار حضرت موسی مبرقع است آن نازنین که نور جمالش مشعشع است اینجا پناهگاه تمام خلایق است میعادگاه جمله محبان عاشق است اینجا حریم صاحب فضل و کرامت است ابن الجواد زاده ختم رسالت است اینجا تمام خلق جهان را عنایت است اینجا دل شکسته دعایش اجابت است اینجا بود که دیده مردم بسوی اوست عالم منور از گل رخسار روی اوست ابن الجواد منبع جود و سخا بود ابن الجواد صاحب لطف و عطا بود این الجواد زاده خیر الورا بود این الجواد نور دوچشم رضا بود آنکس که در عبادت و تقوا سرآمد است فخر قم و سلاله پاک محمد است موسی مبرقعی که بود مه جبین قم درگاه لطف او شده خلد برین قم کویش بود هماره چو حصن حصین قم دارالشفا گشته بر اهل یقین قم قم آشیانه ای شده بر آل بوتراب ماهش بود مبرقع معصومه آفتاب سادات برقعی همه از نسل پاک او شد توتیای چشم ملایک زخاک او اهل ولا هماره بود سینه چاک او روشن جهان زنور رخ تابناک او باشد قبیله رضوی از تبار او قم نه که گشته اهل جهان وام دار او بدرالمشعشعی که بود یوسفی جمال آن صاحب الکرم که بود مجتبی خصال شد سیدالکریم در اوصاف و در کمال او مظهر جمیل خداوند با جلال اوچشمه علوم نبی مکرم است اوسیدالجلیل علیمی معظم است ما را عنایتی شده از سوی کردگار برعترت رسول خدا جمله بی قرار از بس که انتظار کشیدیم انتظار یارب رسان تو صاحب شمشیر ذوالفقار تا آنکه بر کند ستم و ظلم و جور را "ناطق"توباش روز و شب از بهر التجا 1_ مُلَمَّع = رنگارنگ و درخشان 2_مُرَصَّع = تزئین و آراسته و جواهرنشان
اینجا مگر کجاست که نورش مشعشع است در شعر عاشقانه‌ی عشّاق، مطلع است مانند چلچراغ، چهل اختران قم همواره می‌درخشد و همواره منبع است جمعند زائران و ملایک کنار هم به به چه آستان و چه فرخنده مجمع است این آستان نور بلا فصل آفتاب، آیینه‌ی بهشت خداوند اسمع است هر چند مستطیل بُوَد ظاهر ضریح اما چو کعبه در نظر من مربّع است آید صدای بال و پر آسمانیان آن کس که دفن گشته در این بُقعه، اورع است فهمیدم از بلندی گلدسته‌ها که او در ملک حُسن، مرتبت و شانش ارفع است زیباتر است سیرت او مثل صورتش بنگر که بُرقعش چه جمیل و مرصّع است ئوپدوم گلنده آستاسیندان، ئوپون منی* این بیت، مثل بیت بهشتی ملمّع است اینجا کجاست گفتم و "سیّدبشیر" گفت اینجا مزار حضرت موسی مبرقع است * ترجمه‌ی مصرع ترکی: وقتی که آمدم آستان او را بوسیدم، پس مرا ببوسید.
سلام همسایه! کجا شبیه تو آخر کدام همسایه؟ عزیز کوچۀ بالا! سلام همسایه! دوباره روز من از نو... سلام می‌دهمت و باز رو به تو با احترام همسایه همیشه خسته و همواره درد دل دارم همیشه مرهمی و التیام همسایه تو مهربانی و لطف تو بوده است مدام همیشه سایۀ تو مستدام همسایه کنار تو ولی انگار کاظمینم من تو ارتباط منی با امام، همسایه یقین شده‌ست برایم به غیر لطف تو نیست اگر که شعر شود واژه‌هام همسایه مرا ببخش برایت نداشتم چیزی به‌جز همین غزل ناتمام همسایه... محمد رضا شرافت
بانوی عصمت آن بانویی که لاله ها را دوست دارد دل های با داغ آشنا را دوست دارد آن داغدار لاله های گلشن وحی از داغداران لاله ها را دوست دارد عطرولایت هرکجا پیچیده باشد آن گلشن عشق و وفا را دوست دارد درمحفلی که ذکر مردم یاحسین است آن محفل سوگ و عزا را دوست دارد از مردم روی زمین تنهای تنها اهل ولا زهرا شما را دوست دارد برهل اتای او قسم، این ابر رحمت برسائلان جود و عطا را دوست دارد از مرد نابینا اگر او چهره پوشد این بانوی عصمت حیا را دوست دارد محراب او لبریز عطر ربنا شد از بس مناجات و دعا را دوست دارد با بال بشکسته همه شب تا سحرگاه پرواز کردن تا خدا را دوست دارد گرید اگر چه در فضای سرد غربت لبخند گرم مرتضی را دوست دارد کروبیان وقتی دعایش راشنیدند گفتند او وصل خدا را دوست دارد شرمنده ایم از رویش امّا ای «وفایی» شرمنده ی آل عبا را دوست دارد
۲۲ ربیع الثانی سالروز وفات حضرت موسی المبرقع ابن حضرت جواد الائمه علیهما السلام است سلام ، حضرت موسی المبرقع ابن جواد  درود و رحمت حق بر روان پاک تو باد سلام بر تو که از دودمان طاهایی گل شکفته ای از باغ سبز زهرایی نسیم هر نفست عطر استجابت داشت  "سمانه"  مادر تو یک جهان نجابت داشت تو از تبار شکوه و کرامت و قدری  در آسمان جمال و جلال چون بدری همیشه بر روی ماهت نقاب می بستی ز چشم زخم حسودان شهر  می رستی كلام نغز تو از معرفت حکایت داشت ز علم و جوهر اندیشه ات روایت داشت به شهر قم ز مدينه که رهسپار شدی صفای دائمی خاک این دیار شدی به کوچه کوچه قم مقدم تو برکت داد نگاه گرم تو بر قلب ها طراوت داد کنار مردم این شهر سالها ماندی  برایشان ز کلام خدا سخن راندي ز کاظمین ضریحت حضور می بارد بر آسمان رواق تو نور می بارد در آستان تو هر کس شبی مقیم شود دلش زلال تر از  چشمه و نسيم شود " کمیل دست تمنا به سوی تو برداشت  که جرعه ای می عشق از سبوی تو برداشت
ای چشمه علم و صاحب عز و جلال وی سید با جلالت و قدر و کمال شد محو جمالت همه خلق جهان موسای مبرقعی تو در حسن جمال
در وصف تو ای کوثر جاری چه بگویم فرزند بلافصل بهاری چه بگویم ای ایل و تبارت همگی نور علی نور یک جلوه از این ایل و تباری چه بگویم ای آینه برقع بزن و روی بپوشان در وادی قم آینه داری چه بگویم حسن تو ، جمال تو ،کمال تو کشیده است صد جلوه در این آینه کاری چه بگویم پیچیده میان حرمت بوی مدینه نام و نسب از فاطمه داری چه بگویم هر شعر که گفتیم به وصف تو رسا نیست فرزند بلافصل بهاری چه بگویم
نام تو شعر ناب مرا حُسن مطلع است ای که به هر چه حُسن، وجود تو مجمع است گفتم که شأن توست چونان آسمان رفیع دیدم که نه! بلندی جاه تو ارفع است شعری که جلوه جلوه ز تو آیه آورد چون لوح زرنگار جواهرمرصع است تو نور دیدگان جوادالأئمه‌ای باب تو بر رجوع همه دهر، مرجع است چل اختران به دور تو در طوف روز و شب درگاه تو به روشنی و نور منبع است وقتی کلام نور شنیدم از آن جناب دیدم که یالها! همه قرآن‌ملمع است انگشت مانده بر لب خورشید پرفروغ رویت ز نور حضرت جانان مشعشع است در مدحتت غزل که نه! آقا مرا ببخش نظمی نوشته‌ام که تو گویی مسجّع است بیتاً لبیت را که شنیدم، شدم حریص گفتم ضرر که نیست؛ همین نیز مصرع است ای شاهزاده دست من ناتوان بگیر در آن زمان که محشر کبرا و مفزع است شاعر نمی‌رود پی ترتیب قافیه وقتی که سایه‌ات به همه خلق ملجأ است برقع بگیر از رخ دلدار «ناعمی» بینند تا که یار تو «موسی مبرقع» است