هركس كه پانهاد به راه هدايتش
شد عاقبت بخير به لطفِ محبتش
گمنامِ عاشقيِ كه نمانده نشأن از او
از فاطمه رسيده براتِ شهادتش
حاجت گرفت ،روزيِ اين خانه را گرفت
هر روز مادرم به سلامي به ساحتش..
درسِ خدا شناسي زهراست راه حق
تاريخ غرق ِ حيرت از اين طرز طاعتش!
درپيش شخصِ كور حجابش تكان نخورد
معنا گرفت حجب و حيا از نجابتش!
با پهلوي شكسته نمازش رها نشد
جان ها فداي لحظه به لحظه عبادتش
إثبات شد ز خط به خطِ خطبه اي كه خواند
مردانه ماند پاي علي و ولايتش!
اوكه دعا براي تمامِ مدينه كرد
اما نكرده اند زماني رعايتش
آن كس كه ضربه زد به در خانه ي بهشت
ثبت است بر جريده ي عالم جنايتش
از شوهرش به قيمتِ جانش دفاع كرد
باید نوشت پای تمامِ جراحتش!
از كينه آمده ست بفهمد كه رفتني است
خانم رضا نبوده بيايد عيادتش!
#حسین_شهرابی
#شعر_مناجات_حضرت_زهرا_س
شورای مرکزی مداحان و شاعران استان قم
https://eitaa.com/madhanshora
ای که دل غریب من، با تو شد آشنا، رضا
اشک من است پنجه در پنجرۀ تو یا رضا
من که کبوتر دلم انس گرفته با رضا
میشنوم ز قدسیان زمزمۀ رضا رضا
ای به فدای جان تو، جانِ به لب رسیدهام
من که گل بهشت را از حرم تو چیدهام
من به بهای هستیام، مهر تو را خریدهام
عشق تو میبرد مرا، تا حرمِ خدا، رضا
ای که به باغ مکرمت، گل تویی و گلاب، تو
ذکر تویی، دعا تویی، اجر تویی، ثواب، تو
علم تویی، حلم تویی، فاتحة الکتاب، تو
میدمد از ضریح تو جلوۀ ربنا، رضا
آنکه وجود را به خود، از عدم آوَرَد تویی
بارقۀ امید ما روز نشاط و غم تویی
مروه تویی، صفا تویی، قبله تویی، حرم تویی
تویی شمیم سورۀ کوثر و هلاَتی، رضا
فدای خاک پای تو، خدای را ولی تویی
تداوم ولایت مطلقۀ علی تویی
مراد اهل بینش از ذکر «سینجلی» تویی
بیتو کسی نمیبرد ره به سوی خدا، رضا
شبی که سر زد از افق جمال ماهت آمدم
پناه ماسوا تویی، که در پناهت آمدم
کبوترانه پر زدم، بر سر راهت آمدم
اگر ز در برانیام، کجا روم، کجا رضا؟
به پیشگاه قدس تو اگر چه دستخالیام
اگر کسی نمیخورد، غم شکستهبالیام
هست اگرچه اشک من، گواه خستهحالیام
خوشم که دارم از جهان ولایت تو را رضا
ای که به این شکستهدل فرصت آه دادهای
ای که مرا به این حرم خوانده و راه دادهای
اگرچه در جوار خود مرا پناه دادهای
بخوان مرا به دیدن روضۀ کربلا، رضا
#محمدجواد_غفورزاده #شفق #چهارشنبه_های_امام_رضایی
زبان حال امام زمان(عج) با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها
« آخــرین آئـینه »
ای آفتـاب روشــــن و پر نـور خـلقت
وی ماسـوا را معنی و منظــور خلقت
یا فاطـمه ای آن کـــه تو ام الکتــابی
دنیـــــا تمـامی ذرّه و تـو آفتــــــابی
ای یازده آئینـــــه در آئیـــــنه ی تو
وی منـــــبع نورخـــدایی سـینه ی تو
من معنی ومنظور منـشــور توهستم
من آخــــرین آئیـنـه ی نور تو هستم
شد نام تو ذکــر لب هـر روز و شامم
برتـو درود مــن ، نثــــار تو ســـلامم
ای مادر غمگین وهجــده سـاله ی من
نــذر تو باشــد تا قــیامت ناله ی من
من مهـــدیم ماتـم نشــیـــن غربت تو
تنـــهای تنــــهایـم کنـــــــار تربـــت تو
سیل سـرشکم گر دهــد امـشـب امانم
تنها مصـیبت خـــوان این قـــبر نهانم
بغض نهــان من گـــره شـــد در گلویم
بگـــذار تا درد دل خــــود را بگــــویم
گـریم به یاد آن هـــمه صــــبر تو مادر
هـرشــــب شدم پروانه ی قبر تو مادر
صحن دل و جـــانم سیه پوش توباشد
اشکـــم چراغ قـــــبر خاموش تو باشد
اشک امیر المومنـــین این جـــا چکیده
بر تــربـتت از اشک او لاله دمــیده
من از خــــزان باغ تو آتـــــش گــرفتم
درشـــعله های داغ تو آتــــش گــرفتم
عمری است می سوزم ز داغ وماتم تو
آتـــش گرفـــــته جـــــانم از عمرکم تو
آنان که پهلوی تــو را مـــــادر شکستند
دســـــتان بابای مرا پیــــش تو بسـتند
در بیـــــن دود و آتــــش و دیوار خانه
دشــــمن چـــــرا می زد تو را با تازیانه
خون دل ازغم های توجن وملک خورد
برگوشه ی چشمت چرازخم فدک خورد
تو نخـل ایـــــثار ولی بازو شکـــســـته
آســـوده باش ای مــادر پهلو شکـســته
من وارث شمشـــــیر تیــــز انتـــقامم
مـادر دعا کــن برظهــــور و برقــــیامم
از بــس ز داغ تو قـــــریـن آه و دردم
در هــــر نـمــازم قاتلــت را لعــن کردم
عهد «وفایی»بسـته ام با دوسـت مادر
حکم ظهــور مـن به دسـت اوست مادر
#سیدهاشم_وفایی
🔹بسمالله الرحمن الرحيم🔹
عمری است که از غم تو محزون هستیم
دل خسته و دلداده و مجنون هستیم
داریم امید روز محشر زهرا
گویند که ما ز فاطمیون هستیم
شورای مرکزی مداحان و شعرای استان قم
زمان جمعه ها:
شروع جلسه راس ساعت 15 بعد از ظهر تا 15 دقیقه به اذان مغرب و عشاء
موضوع : غزليات ناب
توسل به امام زمان (عج)
اشعار صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
آدرس : قم خیابان چهارمردان . چهارراه سجادیه مسجد امام زین العابدین (ع)
لینک عضویت در کانال شورای مرکزی مداحان و شاعران استان قم
https://eitaa.com/madhanshora
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهدهی دلبر گذاشت
صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت
در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین
تا به بُنبستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت
آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت
پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت
استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت
فرشها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت
شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت
قبر ما با دستمال اشک روشن می شود
گریهکُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت
در قیامت کوچهی سینهزنی وا می کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت
خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
قاب لبخند نبی افتاد و تکّهتکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت
داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه...
زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#شب_زیارتی
#بردیا_محمدی
بخر مقابل چشمانِ خوبها بد را
بزن به نام خودت این بدِ زبانزد را
میان ماندن و رفتن از انتخاب نگو
بگیر راه سقوطِ منِ مردّد را
همیشه سنگِ دلم راهِ اشک را بسته
تلنگری بزن ای روضه! بشکن این سد را
ببخش، حاجتِ من کمتر است از کَرمت
خودت بخواه برایم هر آنچه باید را
به جمعِ گریهکنان؛ بین ابرها بردی
همان کسی که خودش را به گریه میزد را
شهادتِ نفسم یاحسین و یاحسن است
نگیر از لب خشکم فراتِ اَشهد را
مسافر حرمم؛ روی بالِ سجاده
سلامِ صبح به مبدأ رسانده مقصد را
کلاغ را چه به پرواز با کبوترها!
کسی سیاه ندیدهست رنگِ گنبد را
بحقّ پای سپاهِ پیادهی حرمت
نگیر از دستم اربعینِ مشهد را
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#رضا_قاسمی
اَسرار عشق
-----------
آن چنان کز لعلِ لب گفتار می ماند بجا
از صدف هم گوهر شهوار می ماند بجا
می رود از دیده ی دلدادگان هر خاطره
غیر تصویری که از دلدار می ماند بجا
می روند از عالَم ناسوت دلداران ولی
اشتیاق دیدن آن یار می ماند بجا
از رخ هر لاله برخیزد نسیم داغدار
وز شهیدان عزّت و ایثار می ماند بجا
خیزد از خاک شهیدان غیرت و آزادگی
وز غبار پای شان گلزار می ماند بجا
می رود جان از بدن تا می کنم یاد حسین
لیک ازین غم دیده خونبار می ماند بجا
خون مظلومان گواهی می کند تا روز حشر
کینه ها از دشمن خونخوار می ماند بجا
چهره ی گلگون تر از گلگون بماند یادگار
آنچه از تیغ تو در پیکار می ماند بجا
گر تویی در جستجوی نیکنامی ، این مسیر
در پناه سایه ی رفتار می ماند بجا
«صائب» شیرین سخن دارد پیامی دلنشین
« در دل عاشق کجا اسرار می ماند بجا »
در بلا «یاسر» تو خواهی دید در نا باوری
نا رفیقان رفته و غمخوار می ماند بجا
**
محمود تاری «یاسر»
#حسین_جان #شب_جمعه #کربلا
چیست جنت جز همین صحن و سرایت یا حسین
زنده ام تنها به عشق کربلایت یا حسین
صبح محشر شک ندارم همنشین فاطمه ست
هرکه اشکی ریخت در بزم عزایت یاحسین
هرچه داریم و نداریم از سر لطف شماست
بچه های ما فدای بچه هایت یا حسین
من بمیرم رو زدی بهر دوقطره آب، آه
ای که دریاها همه غرق عطایت یا حسین
پیرمرد داغدیده ناسزا گفتن نداشت
کاش میکردند حالت را رعایت یا حسین
.....
هرچه پل پشت سرم بوده خرابش کرده ام
دلخوشم تنها به اشک روضه هایت یا حسین
#محمود_یوسفی
.
شب زیارتی امام حسین علیه السلام
-------------
سلام ما به نام نامی ات حسین
سلام ما به تشنه کامی ات حسین
سلام ما به سوز تو ، به آه تو
سلام ما به خاک قتلگاه تو
سلام ما به پاره پاره پیکرت
سلام ما به زخم های حنجرت
سلام ما به خون جاری از لبت
سلام ما به بوسه گاه زینبت
سلام ما به قطره قطره خون تو
سلام ما به روی لاله گون تو
سلام ما به باغ سرخ پرپرت
سلام ما به اشک های خواهرت
سلام ما به آب آب گفتنت
سلام ما به موج خون شکفتنت
سلام ما به روی غرقه خون تو
سلام ما به غربت فزون تو
سلام ما به لحظه های غربتت
سلام ما به مرقدت ، به تربتت
سلام ما به اوج غم رسیدنت
سلام ما به خاک و خون تپیدنت
سلام ما به لحظه های آخرت
سلام ما به رأس تو ، به پیکرت
سلام ما به لعل لاله گون تو
سلام ما به چشم غرق خون تو
سلام ما به چهره ی خضاب تو
سلام ما به داغ بی حساب تو
سلام ما به خشکی گلوی تو
سلام ما به آخرین وضوی تو
سلام ما به عاشقان دلغمین
سلام ما به شعر «یاسر» حزین
# محمود تاری «یاسر»
دل بدست آر دلا کعبهٔ مقصود دل است
حرم محترم حضرت معبود دل است
نیست در دسترست گر حرم و دیر و کنشت
رو بدل کن که تو را قبله موجود دل است
ای که ار اختر مسعود سعادت طلبی
کوکب میمنت و اختر مسعود دل است
آن بزرگ آینه کز آن ببر اهل شهود
طلعت شاهد غیبی شده مشهود دل است
زاهدا حور و قصور از تو که ما رندان را
قصر فردوس دل و جنت موعود دل است
احترام گل آدم ز دل آدم بود
نه بگل کرد ملک سجده که مسجود دل است
آنچه از نکهت با میمنتش بهر خلیل
شد بگلزار بدل آتش نمرود دل است
گر شنیدی اثر نغمه داودی را
آنچه برخواست از آن نغمه داود دل است
از خداوند پی رهبری نوع بشر
مهبط وحی پیام آور محمود دل است
چیست جام جم و مرآت سکندر دانی
غیردل هیچ مپندار که مقصود دل است
تا مقام شه مردان اسدالله علیست
عرش رحمان دل و خلوتگه معبود دل است
هر چه می بایدت از صاحب دل جوی صغیر
مخزن عاطفت و مکرمت و جود دل است
«صغیر اصفهانی»
در هوای کام دنیا می فشانی جان چرا؟
می کنی در راه بت صید حرم قربان چرا؟
چیست اسباب جهان تا دل به آن بندد کسی؟
می کنی زنار را شیرازه قرآن چرا
در بیابان عدم بی توشه رفتن مشکل است
نیستی در فکر تخم افشانی ای دهقان چرا
هیچ قفلی نیست نگشاید به آه نیمشب
مانده ای در عقده دل اینقدر حیران چرا
دین به دنیای دنی دادن نه کار عاقل است
می دهی یوسف به سیم قلب ای نادان چرا
هیچ میزانی درین بازار چون انصاف نیست
گوهر خود را نمی سنجی به این میزان چرا
از بصیرت نیست گوهر را بدل کردن به خاک
آبروی خویش می ریزی برای نان چرا
خنده کردن رخنه در قصر حیات افکندن است
می شوی از هر نسیمی همچو گل خندان چرا
آدمی را اژدهایی نیست چون طول امل
بی محابا می روی در کام این ثعبان چرا
نان جو خور، در بهشت سیر چشمی سیر کن
می خوری خون از برای نعمت الوان چرا
درد می گردد دوا چون کامرانی می کند
می کشی ناز طبیب و منت درمان چرا
زود در گل می نشیند کشتی سنگین رکاب
چارپهلو می کنی تن را، ز آب و نان چرا
می کشند آبای علوی انتظار مقدمت
مانده ای دربند این گهواره چون طفلان چرا
چشم اقبال سکندر تشنه دیدار توست
در سیاهی مانده ای، ای چشمه حیوان چرا
چشم بر راه تو دارد تاج زرین شهان
بر صدف چسبیده ای، ای گوهر رخشان چرا
بهر یک دم زندگانی، چون حباب شوخ چشم
می کنی پهلو تهی از بحر بی پایان چرا
ترک حیوانی، به حیوانات جان بخشیدن است
خویش را محروم می داری ازین احسان چرا
ساحل بحر تمنا نیست جز کام نهنگ
می روی صائب درین دریای بی پایان چرا؟
«صائب تبریزی»