eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
688 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آن بیتِ نکو سرشت را سوزاندند آن خانه ی نورخِشت را سوزاندند یک عده جهنمیِ آتش در دست آن روز درِ بهشت را سوزاندند
ای محرم غم های من، ای نو گل رعنای من زهرای من زهرای من، زهرای من زهرای من خیز و ببین غو غا شده، دیگر علی تنها شده من ماندم و غم های من، زهرای من زهرای من پیراهن از خون ترت، مانده به نزد دخترت آن دختر تنهای من، زهرای من زهرای من با مرگ تو ای همسرم، بشکسته رکن دیگرم شد کوی تو ماوای من، زهرای من زهرای من زینب به یاد مادر است، چشمش به مسمار در است بگرفته او دامان من، زهرای من زهرای من مضطر شدم مضطر شدم، مرغ شکسته پر شدم ای هم نوای نای من، زهرای من زهرای من گاهی حسینت نیمه شب، از من کند مادر طلب ای هم دم غم های من، زهرای من زهرای من از خون پهلویت اثر، مانده بر آن دیوار و در بین چشم خون آلای من، زهرای من زهرای من
سکوت و اشک و احیا و  علی بود کبودی ها  و   غم ها  و  علی بود به روی دوش یک تابوت ، اما شب تشییعِ  زهرا  و  علی بود
بمیرم! که گوشه‌ی اتاق تو شمعی روشنه به اشتیاق تو من صبورم ولی خُب خودت بگو "کَیفَ اَصبِرُ علی فِراق" تو؟
زندگی با من مظلوم مدارا نکند مرگ هم عقده‌ای از مشکل من وا نکند ای امید دل من تا که تو رفتی ز برم دل ماتم‌ زده‌ام جز تو تمنّا نکند کارم از گریه گذشته‌ست، غمم نیز ز حد دل غمگین مرا نیز تسلّی نکند غمگسار دل من بعد تو جز زینب نیست غیر از او اشک مرا پاک ز سیما نکند شمع‌سان سوزم و زینب شده پروانۀ من آخر از سوختن، این غمزده پروا نکند این در سوخته را کز تو نشان‌ها دارد چه کنم تا که حسین تو تماشا نکند مخفیانه دل شب سوی مزارت آیم که کسی قبر تو را فاطمه! پیدا نکند «رستگار» آرزوی طوف حریمت دارد در ره کعبه جز این قبله تماشا نکند
چه کنم؟ آتشی افتاده به جانم، چه کنم؟ آتش از آب دو چشمم ننشانم، چه کنم؟ با حضور تو، به من خانه‌نشینی سهل است گر نمانی تو و،‌ من بی‌تو بمانم، چه کنم؟ تو در این شهر فقط در به رخم باز کنی ای همیشه نگرانم، نگرانم، چه کنم؟ زرِهم پشت ندارد،‌ به تو پشتم گرم است بی سپر بعد تو، با خصم گرانم، چه کنم؟ گوشه خانه، من و چار جگر گوشه تو غم ز شش سمت، گرفته به میانم، چه کنم؟ زود ای عمر علی می‌روی از دست علی بی‌تو بر ماندن خود نیست گمانم، چه کنم؟
غربتم گشت در این شهر زبانزد زهرا رفتی و آنچه نباید سرم آمد زهرا زندگی تلخ تر از مرگ برایم شده است بین این دو شده ام سخت مردد زهرا دردم این است مغیره سر منبر رفته ! حرف دین‌ می زند آن واعظ مرتد زهرا مجلس ختم گرفتم حسنت ریخت بهم هیچ کس از در و همسایه نیامد زهرا چه کنم‌ بابت این طرز امانت داری !؟ شرم دارد علی از روی محمد زهرا چه کنم ثانیه ای زینبت آرام شود !؟ شده دلتنگی او بیشتر از حد زهرا سرخی چشم حسینت، ته گودالم برد جگر سوخته ام سوخت مجدد زهرا
گلاب اشک سر خاکت میارم پس از تو ابرم و دائم می بارم جوون زیر خاکم ای که بی تو به زنده موندنم شوقی ندارم با سیلی چشماتو از من گرفتند حسودا انتقام از زن گرفتند جلو چشمام قلافای چهل مرد زدند و قتلتو گردن گرفتند کجایی خونمونو غم گرفته درِ خونه برات ماتم گرفته حسین و زینب و آروم کردم حسن جانت ولی باز دم گرفته عزادارم ولی تنها و بی یار منم و این سه چارتا طفل غمخوار تو رفتی و نگفتی من می مونم پس از تو با غم مسمار و دیوار صدات مونده توی خونه هنوزم پس از این من به جای تو می سوزم تو رفتی و حالا غرق خجالت نگامو به در و دیوار می دوزم
چو گنج از چه به خاك سیه نهان شده ای گل همیشه بهارم چرا خزان شده ای تو زهره ی فلكی زیر خاك جای تو نیست برآر سر ز لحد، خشت متكای تو نیست كنون ز خانه به خوشحالی تو آمده ام برآر سر كه به جا خالی تو آمده ام مرا ببر كه مقامات عالی‌ت بینم چسان به خانه روم جای خالی‌ت بینم گرفته از چه ترا خاك تیره در آغوش تو ای چراغ نبوت چرا شدی خاموش ز همدمی من غم رسیده ی مهجور چه دیده ای كه شدی نو عروس حجله ی گور ز چیست گشته ترا خاك تیره منزلگاه مرا برای چه بنشانده ای به خاك سیاه ز جای خیز كه با هم همی شبانه رویم مرا ز داغ مكش، خیز تا به خانه رویم كه طفلهای یتیم تو بی قرار تواند دو چشم من، حسنینت در انتظار تواند
اضطرابِ دل زارم ، نگران حرمم غزلی بر سَرِ دارم ، نگران حرمم خبر آشفته رسیده به غزلهای دلم خسته از شعر و شعارم ، نگران حرمم گرچه خشکیده به لبها رجز غیرتها من که لبریز هوارم ، نگران حرمم چشم ما بر لب مولای زمانه باشد شیعه ی صبرِ نگارم ، نگران حرمم درد مردم همه نان و پی آسایش خود ... منکه فکر غم یارم ، نگران حرمم ای زبانم بشود لال بقیعش کافیست آه بر غصه دچارم ، نگران حرمم نه مرا رخصت رفتن نه مرا طاقت غم گره افتاده به کارم ، نگران حرمم یادم از بیتِ حزن آمدو از ویرانی... روضه ها را بِشُمارم ، نگران حرمم https://eitaa.com/madhanshora
پیش الطاف خداوند سحر باید رفت  با دل سوخته و دیده تر باید رفت  شمع با گریه سر تربت پروانه نشست  محضر سوخته با خون جگر باید رفت  خبر آمد جگرت سوخته راه افتادیم  خواجه گفته‌ست به دنبال خبر باید رفت به سگ کهف نگفتند بمان امّا ماند گرچه تحویل نگیرند مگر باید رفت؟ سر به سنگ تو نگیرد به لحد می‌گیرد هر کجا که قدم توست به سر باید رفت خانه قبر به هر حال مرا می‌خواند  بار بندید از این خانه دگر باید رفت  پدرم رفت و پی‌اش رفتم و دیدم نجفم خوب گفتند که دنبال پدر باید رفت خون قربانی ما ریخته زین‌جا رد شو خون پامال تو هستیم و هدر باید رفت پسرم از جگر سوخته‌ام یاد گرفت مثل پروانه در آغوش خطر باید رفت بهترین رزق سر سفره مادر گریه است در دل بحر پی درّ و گوهر باید رفت https://eitaa.com/madhanshora
باز لبریز درد و غم شده ایم خسته از داغ ِ دم به دم شده ایم ای پناه حرم به داد برس همه دلواپس حرم شده ایم