#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#حضرت_رباب_زمزمه
مادر اگر بچه ش ازش جداشه سخته
شیر داشته باشه شیرخواره ش نباشه سخته
رباب دیگه بیچاره شد ای وای ای وای
گلوی طفلم پاره شد ای وای ای وای
نیزه براش گهواره شد ای وای ای وای
......
سرت رو نی ، تنت رو خاکه ، نمیدونم
برا کدومش دیگه لالایی بخونم
حالا که دوری از رباب لالا لالا
با صدای نیزه بخواب لالا لالا
بخواب ببینی خواب آب لالا لالا
#علی_سلطانی
بسم الله الرحمن الرحیم
خواهش
ای گریه بر تو مایهی آرامشم حسین
ناز تورا به جانودلم میکشم حسین
با اشکروضه صبح من آغاز میشود
خیساست هرشب ازغمتو بالشم حسین
ای کاش مستجاب نگردد دعای من
غیر از زیارت است اگر خواهشم حسین
من ابر بغضهای فروخوردهام، که شد
نام تو بهترین سبب بارشم حسین
در این محیط فتنهوجنجالها فقط
در زیر پرچم تو در آسایشم حسین
اندازهی لیاقت هرکس بهدست توست
خاکم که بیتو لایق فرسایشم حسین
در اوج بیسوادیام استاد میشوم
وقتیکه میشود همهی دانشم حسین
دلبستهام بهلطفتو در امتحان عشق
آمادهی ورود به هر آتِشم حسین
#مجتبی_خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم
وطن
بلبل شوقم و باغوچمنم کرببلاست
بیسبب نیست که ورد دهنم کرببلاست
کفتر جلدم و هرآینه برمیگردم
آخرین مقصد هر پرزدنم کرببلاست
غیر لیلا سخنی ورد لب مجنون نیست
من که مجنون حسینم سخنم کرببلاست
شعر گفتم به امیدی که بخوانم آنجا
شاعری سادهام و انجمنم کرببلاست
دوستش دارم و حبّالوطن از ایمان است
گرچه ایرانیام، اما وطنم کرببلاست
زائر عرش خداوند شود زائر او
پس در این راه بهشت عدنم کرببلاست
حال من حال حبیب و تو حبیبم شدهای
شوق من شوق اویس و قرنم کرببلاست
بازهم قسمت اگر شد که زیارت بروم...
شاهد نالهی "یابنالحسنم" کرببلاست
#مجتبی_خرسندی
السلام علیک یا اباعبدالله
به من اجازه بده هردم از تو دم بزنم
که کُلِ عُمْر، خلاصه در این دم است:
"حسین"
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#شب_جمعه
#چارپاره
#محاوره
خو گرفتم با غم در به دری
این روزا سهم منه خونجگری
من دیدم..،بَسّه دیگه..،خدا کنه
داغ شیرخواره نبینه مادری
غم تو پامو توو این بلا کشید
کارِ من ببین که تا کجا کشید
من چجوری تووی سایه بشینم
بدن بابات سه روز گرما کشید
منو سوزوندی با آتیشِ خودت
دعا کن..،منم بیام پیش خودت
چی می شد فقط یه بار می خندیدی
با همون دندونای نیش خودت!
کاشکی می شد بزنم صدات،علی
الهی رباب بشه فدات،علی
یه بارَم شده به خواب من بیا
دل من یه ذرّه شد برات،علی!
گریه هات هنوز تووی گوش منه
انگاری سرت رویِ دوش منه
قدر یک لحظه ازم دور نمیشی
قنداقِ خونیت توو آغوش منه!
یادمه توو خیمه آشوب شده بود
یادمه لبت مثه چوب شده بود
وقت دست و پا زدنهات..،پسرم!
دل مادرت لگدکوب شده بود
مادر تو آرزومنده هنوز
رو لبت حسرت لبخنده هنوز
شب به شب ذبح تو ، کابوس منه...
سر تو به تار مو بنده هنوز
مثه شیشهخرده له شده تنم
اونکه اشکش دمِ مشکشه ،منم!
اگه رو نیزهای..،تقصیر منه
قبر تو نشد عمیقتر بکَنم
حتی دیدنت منو راضی می کرد
دست باد موهاتو نازنازی می کرد
تا منو دقم بده..،جلو چشام
حرمله با گهوارهات بازی می کرد
چه بلایی که نیومد سر تو
جلوی تو میزدن خواهرتو
چشم نیمهبازتو می بستی کاش!
سر بازار نبینی مادرتو
دوس ندارم تو رو مأیوست کنم
با هزار گلایه مأنوست کنم
حالا قدِّ تو ازم بلندتره...
میشه خم بشی..،میخوام بوست کنم!
#بردیا_محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
ترکیببند مدحومرثیه
حضرت رباب سلاماللهعلیها
و حضرت علیاصغر علیهالسلام
سلام ما به تو ای شرح ربّآب، رباب!
که با رشادت خود کردی انقلاب رباب
جهان حقارت محض است در برابر تو
که در نگاه تو شد کمتر از حباب رباب
چنان عزیز و بزرگی که در سیاهی شام
به احترام تو میتابد آفتاب رباب
به شاهکار بزرگ سلاح گریهی توست
اگر بنای ستم میشود خراب رباب
هزاربار به سعی صفا و مروه شدی
هزارمرتبه دیدی ولی سراب رباب
پس از حسین که بیسایه ماند در دل دشت
در آفتاب نشستی تو بینقاب رباب
غم حسین و علیاصغر تو کشت تو را
خدا کند نروی مجلس شراب رباب!
ولی تو را پی سرهای روی نی بردند
تو تشنه بودی و پیش تو "آب" میخوردند
فقط نه این که کشیده حرم عذاب از آب
که بودهست عذاب دل رباب از آب
به احترام لب تشنهی علیاصغر
تمام عمر خجالت کشیده آب از آب
عجیب نیست اگر سرکشوخروشان است
ربوده العطش اهل خیمه تاب از آب
پس از جنایت آنروز قوم اهل گناه
کسی نداشته انگیزهی ثواب از آب
هنوز هم که هنوز است دلخوری دارند
ستاره و فلک و ماه و آفتاب از آب
در این میانه ندارد اگرچه تقصیری
ولی نمانده بهغیر از دل کباب از آب
مرا ببخش و حلالم کن ای عروس علی
به گوش جان رباب آمد این خطاب از آب
رباب راز دل خسته با خدا میگفت
تمام غصهی خودرا به نیزهها میگفت
همین که دید برای تو انتخاب نشد
دلش گرفت که سرباز تو حساب نشد
هنوز هم که هنوز است ماندهام که چرا
دل فرات برای علی کباب نشد؟
دوجرعه آب برای لب تو کافی بود
بگو چهشد که فرات از غم تو آب نشد؟
هزار بار حرم را طواف کرد رباب
ولی چهسود که سهمش بجز سراب نشد
به احترام حسین و علی به سایه نرفت
که سایهی سر او غیر آفتاب نشد
چه خوابهای قشنگی برای اصغر دید
به گریه گفت ولی؛ کودکم بخواب، نشد.
رباب آب شد از غصهی علی اصغر
اگرچه آب نصیب لب رباب نشد...
به یاد اصغر، حال رباب آشفتهست
که روی نیزه به مادر چهحرفها گفتهست
برای اين که کند ختم ماجرا را تير
بساط مرگ مرا میکند مهيّا تير
چه فکرهای قشنگی، خيال میکردم
که با گلوم کمی میکند مدارا تير
نديد چشم زمين مثل مرگ من مرگی
گلوی ناز مرا کرده ارباًاربا تير
نياز نيست به اين قدرت و به اين شدّت
يواش هم برسد باز میشود جا تير
ولی چگونه دلش آمده که میشکند
عصای پيری بابا و مادری را تير
قرار بود علیاکبری دگر باشم
قرار بود که عباس ديگر... اما تير...
یکی میآید و با قصد انتقام آخر
به سمت حرملهها میزنند فردا تیر
به حرمت تن بیسر بیا امام زمان
بهخون حنجر اصغر بیا امام زمان.
#مجتبی_خرسندی
#امام_حسین_مناجات
#ماه_رجب
#زیارت_رجبیه
.
رجب! که ماه تو را فیض روز و شب دادند
رجب! که نهر بهشتی تو را لقب دادند:
حسین بین دو تا نهر آب عطشان بود
فرات اگر چه به دشت بلا خروشان بود
خروش اشک من از خشکی لبش باشد
حضور قلب من از فیض یا ربش باشد
همیشه از کرمش زیر منت اویم
به جانب حرمش السلام می گویم
سلام کرب و بلا! حاجتم شده این بار
زیارت رجبیّه! به زیر قُبّه ی یار
سلام کرب و بلا! کاش نیمه ی این ماه
به یاد داغ عقیله رِسَم به قربانگاه
شکست این دل عاشق به رسم هر روزی
دوباره آمده یادم چه بیت جانسوزی:
«چه کربلاست که آدم به هوش می آید
هنوز ناله ی زینب به گوش می آید»
#محمدحسین_مهدیپناه
#امام_حسین_مناجات
#حضرت_علی_اصغر
آقای من که فخر بنی آدمی حسین
نه عشق من که عشق همه عالمی حسین
بر روی هر کسی در دل وا نمیکنم
تنها شما به خانه دل محرمی حسین
نوکر همیشه فخر به آقاش می کند
من فخر میکنم که تو اربابمی حسین
هرکس شبی گدای کرم خانه تو شد
فردا شود برای خودش حاتمی حسین
باب الحسین روز قیامت قیامت است
هر کس حسینی است ندارد غمی حسین
جمع اند دور تو همه نوکران تو
جنت کجا و لذت دورهمی حسین
از من بگیر زندگی بی حسین را
ای وای اگر جدا شوم از تو دمی حسین
نصب است کهنه پیرهن تو به عرش حق
داری عجب حسینه و پرچمی حسین
ای کعبه ای که سوختی از سوز تشنگی
هر چشم ماست در غم تو زمزمی حسین
آب فرات مهریه مادر تو بود
دشمن نداد بر تو از آن یم نمی حسین
لعنت به حرمله که به طفلت نکرد رحم
بر قلب تو گذاشت عجب ماتمی حسین
یک طفل شیر خواره چقدر آب می خورد
بس بود بهر غنچه تو شبنمی حسین
هی سمت خیمه رفتن و برگشتن تو چیست
شرمنده رباب شدی ، درهمی حسین
#عبدالحسین
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_مناجات
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
شیرینیِ داغت به دلی گر بنشیند
پای غم تو تا دمِ آخر بنشیند
جز تو چه کسی لایق این نام..؛ "حسین"..،است...
تنها به تو این واژه یِ دلبر بنشیند
آن آه که از سینه ی عُشّاق تو برخاست
هیهات که تا لحظه ی محشر بنشیند
بر خاکِ حسینیّه دو خط روضه نوشتم
حیف است که داغ تو به دفتر بنشیند
غیر دمِ این خانه محال است بسوزیم...
خاکستر ما پشت همین در بنشیند
یک عُمر میان دل او عشق تو جوشد
یکبار کسی پای سماور بنشیند
جز رخت عزاداری ات ای شاه..،ندیدیم
اینقدر لباسی تن نوکر بنشیند
چشمی که محرم ز غمت خوب بگرید
مِهرش به دل فاطمه بهتر بنشیند
آن گریه ثواب است،که زهرا بپسندد
آن روضه قبول است،که مادر بنشیند
یک واعطشای تو بس است ای پسر آب
در سوگ لبت زمزم و کوثر بنشیند
ای ابر! چه می شد وسط ظهر بباری
یک قطره ی تو بر لب اصغر بنشیند
.
.
ششماههگُلی را تبر حرمله ای چید...
نگذاشت به روی بدنش سر بنشیند
حلقوم نحیفی که علی داشت..،گمان کن...
تیری که سهشعبه شده،تا پر بنشیند
#بردیا_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام آقاجان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
ای پادشه خوبان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
از آب شدی محروم ، یاسَیّدَنَاالمَظلوم
لب تشنه شدی قربان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
از داغ تو ای بی سر ، ای غریب بی مادر
عالم شده بی سامان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
هرکس که شود امروز ، در عزای تو گریان
فرداست لبش خندان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
هم آب حیاتی تو ، هم فلک نجاتی تو
دیگر چه غم از طوفان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
این خطّ و نشان یک روز ، از داغ تو میمیرم
هستم سرِ این پیمان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
گفتی که بود اشکم ، بر زخم تنت مرهم
گریم به تو چون باران ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
من سینه زنِ شاهم ، پیرهن نمیخواهم
یاد آن تنِ عریان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
سینه میزنم یادِ ، سینه ای که بشکستند
در زیرِ سمِ اسبان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
جبرئیل بر آدم ، روضه عطش خوانده
با اشک و دلِ سوزان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
هیچ جای این عالم ، هیچ کس نمی بندد
آب بر روی مهمان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
بعد کربلا دیگر ، آب هم گوارا نیست
شعله میزند بر جان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
مادرت چه حالی داشت ، آن لحظه که میگفتی
یا قوم اَناَالعطشان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
شمر و مرکبش سیراب ، اصغر از عطش بی تاب
ای دریغ از باران ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
یَابنَ ساقی کوثر ، مجبور شدی آخر
رو زدی به نامردان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
حرمله جوابت داد ، با سه شعبه آبت داد
من بمیرم آقاجان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
تیر بوده یا خنجر ، یک لحظه سرِ اصغر
شد به پوست آویزان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
هی سمت حرم رفتی ، هی دوباره برگشتی
حیرانی و سرگردان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
با دست خودت کَندی ، قبر شیرخوارت را
از چشم همه پنهان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
مادرش چه حالی داشت ، روی نیزه وقتی دید
آن ستاره تابان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
این سر از روی نیزه ، با نسیم می افتاد
سنگی نخورد بر آن ، یاسَیّدَنَاالعَطشان
#عبدالحسین