#امام_زمان_ولادت
#رباعی
ای نور خداوند مبین در ظلمات
وی آن که توئی آل علی را جلوات
گفتم به دلم چه هدیه داری امشب
گفتا به گُل چهرۀ مهدی صلوات
......
امروز ملک ز آسمان گل ریزد
رضوان بهشت از جنان گل ریزد
جبریل به شادی دل آل علی
در مقدم صاحب الزمان گل ریزد
.......
یوسف ز تماشای تو دل باخته است
جبریل زحُسنت عَلَم افراخته است
نرگس چو نظر کرد به تو دید رخُت
از بوسۀ عسکری گُل انداخته است
#سید_هاشم_وفایی
#امام_زمان_ولادت
امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر
وز زمزمهام بر دل ماند اثری دیگر
در سامره میبینم قرص قمری دیگر
وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر
از نسل علی آمد خیر البشری دیگر
یا آمنه آورده پیغامبری دیگر
-طوبا ثمر آورده سینا شجر آورده
-چشم همگان روشن نرجس پسر آورده
من رحمت بیحد را در سامره میبینم
من خلد مخلّد را در سامره میبینم
من جلوهی سرمد را در سامره میبینم
من عبد مؤیّد را در سامره میبینم
من طلعت احمد را در سامره میبینم
من حسن محمّد را در سامره میبینم
-ای منتظران خیزید با خصم درآویزید
-در مقدم مهدی گل از پارۀ دل ریزید
ای گمشده پیدا شو پیدایش حق را بین
آیینه شو و آنگه آئینهی یکتا بین
رخسار دو صد یوسف در آن رخ زیبا بین
بالای دو صد آدم در آن قد و بالا بین
هم نوح پیمبر را در دامن دریا بین
هم موسی عمران را در وادی سینا بین
-در یک رخ زیبا بین خوبان دو عالم را
-خوبان دو عالم نه پیغمبر خاتم را
امشب من و دل گشتیم در کوی گل نرگس
برگرد گل روی دلجوی گل نرگس
خُلق نبوی دیدیم در خوی گل نرگس
خوردیم شراب نور از جوی گل نرگس
تا روی خدا دیدیم در روی گل نرگس
دل گشته بهشت گل از لوی گل نرگس
-ای دسته گل نرگس از مات سلام ﷲ
-ای زینت هر مجلس از مات سلام ﷲ
پیوسته درود از ما بر نرجس و مولودش
بر نرجس و مولودش بر مهدی موعودش
بر مهدی موعودش بر حجّت معبودش
بر حجّت معبودش بر مقصد و مقصودش
بر مقصد و مقصودش بر سیرت محمودش
بر سیرت محمودش لطف و کرم و جودش
-لطف و کرم و جودش حکم و سخن و عزمش
-حکم و سخن و عزمش تیغ و عَلَم و رزمش
مهر رخ دلجویش هنگام سحر تابید
روشنتر و زیباتر از قرص قمر تابید
از قلب ملک سر زد در چشم بشر تابید
گفتی یم هستی را پاکیزه گهر تابید
چون شعله به کوه طور از شاخ شجر تابید
هنگام طلوع فجر بر دست پدر تابید
-در طلعت او دیدند آئینهی احمد را
-مانند علی میخواند قرآن محمّد را
اوّل سخن توحید از خالق اکبر گفت
هم حمد الهی کرد هم وصف پیمبر گفت
هم آیهی قرآن خواند هم مدحت حیدر گفت
هم نام امامان را تا خویش سراسر گفت
از ظاهر و باطم گفت از اوّل و آخر گفت
آنگه به زبان دل آن حجّت داور گفت
-من شاهد و مشهودم من حجّت معبودم
-من مقصد و مقصودم من مهدی موعودم
من طوطی گویای گلزار شهیدانم
من روشنی چشم بیدار شهیدانم
من آینه سرخ رخسار شهیدانم
من محیی ایثار و آثار شهیدانم
من وارث مظلوم انصار شهیدانم
من منتقم خون سالار شهیدانم
-گلواژهی جاء الحق بر دست جهانگیرم
-نقش زهق الباطل بر تیغهی شمشیرم
حق وعده به من داده تا ملک جهان گیرم
بر دوست امان بخشم از خصم امان گیرم
مهر آرم و خشم آرم جان بخشم و جان گیرم
یار همگان باشم داد همگان گیرم
در سلک شبان آیم در کعبه مکان گیرم
حلقوم ستمگر را در پنجه چنان گیرم
-تا نقش زمین گردد اهریمن خود کامی
-وز ظلم و ستم هرگز باقی نبود نامی
ای روی تو نادیده دل برده ز دلداران
ای کار تو پنهانی یاری ز همه یاران
بشکفته دل از نامت چون لاله که در باران
از جام تولاّیت سر مستی هوشیاران
باز آکه بر اندازی بنیاد ستکاران
با تیغ تو ریزد خون از سینۀ خونخواران
-خورشید رخت در ابر پوشیده چرا مهدی
-ای کعبۀ دل رویت از کعبه درآ مهدی
ای با همگان مونس ای در همه جا تنها
ای بی تو ز خون دل دریا شده دامنها
تا چند زمام دین در سلطهی رهزنها
تا چند جهان لبریز از گریه و شیونها
تا چند خزان حاکم در دامن گلشنها
تا چند بود قرآن بر نیزهی دشمنها
-ای نالۀ مظلومان در گوش تو یا مهدی
-ای پرچم ثارالله بر دوش تو یا مهدی
باز آی که بنمائی بر ما رخ زیبا را
باز آ که کنی از عدل پُر عرصهی دنیا را
باز آ که همه بینند آن روی دل آرا را
باز آ که کنی پیدا دو گمشدۀ ما را
هم تربت محسن را هم تربت زهرا را
حیف است نبیند عبد رخسار تو مولا را
-من «میثم»این کویم اوصاف تو را گویم
-اوصاف تو را گویم تا وصل تو را جویم
#غلامرضا_سازگار
حقرا به بزرگیحجج بایدخواند
یااینکه به صاحبمهج بایدخواند
تا منتقم حسین آید از راه
عجل لولیک الفرج باید خواند
#عبدالزهرا
از تو هوس نگاه دارد دل من
چشمی به در و به راه دارد دل من
تا کی به فراق تو صبوری؟...برگرد
آقا ...بخدا گناه دارد دل من
#سید_مجتبی_شجاع
#امام_زمان_ولادت
قسم به سوره ی "والفجر" یار می آید
سپیده دم پس از این شام تار می آید
زغال ، روی سیاهش سیاه تر شده است
خزان گذشته و کم کم بهار می آید
زبور شاهد ما شد "لقد کتبنا ... "را
بخوان که وارث این روزگار می آید
نوشته است که مستضعفین به پاخیزید
ز مشتهای گره کرده کار می آید
غباری از پس هر حادثه پدیدار است
اگر غلط نکنم آن سوار می آید
اَلا به ذکر کسی که به نامش آرامش
به سینه های شده بی قرار می آید
قسم به واژه ی "خیرلکم" علی خواهان
"بقیه الله" با ذوالفقار می آید
چه فرق مذهب و آئین ، هر آنکه منتظر است
به شیوه ی علوی شیعه بار می آید
چقدر خواندن "امن یجیب" اثر دارد
که استجابت این اضطرار می آید
زمان آمدنش وقت "مطلع الفجر" است
و ناگهان به سر این انتظار می آید
«وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُون» (انبیاء/105)
«و ما در زبور- پس از تورات- نوشته ايم كه اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد.»
#سید_حسن_رستگار
#امام_زمان_ولادت
ما را همه گفتند گرفتار نگاهت
لب تشنه ی بارانی انوار نگاهت
احسنت بر این دولت بختی که نصیب است
افتاده به ما نیز سر و کار نگاهت
بخشنده تر از این نشنیدیم، ندیدیم
خوب است پذیرایی رفتار نگاهت
آن ذره که ناید به حسابیم ولیکن
خورشید شدیم از تب بسیار نگاهت
تو یوسفی و در طلبت ریخته خونِ
آنقدر زلیخا سر بازار نگاهت
نادیده گرفتی و ندیده نگرفتی
قربان کرم خانه ی ستار نگاهت
بیچاره دل ما پرما چشم تر ما
کرده همه را یکسره آواره نگاهت
ما دیده براهیم در این نیمه شعبان
دنبال نگاهیم در این نیمه شعبان
در جلوه رویت اَرنی ریخته محبوب
در کام تو شیرین دهنی ریخته محبوب
در وصف لبت هر که چشیده است نوشته است
سرخی عقیق یمنی ریخته محبوب
رویت نبوی و علوی سیرتی اقا
در تو تب مکّی مَدَنی ریخته محبوب
آنقدر کریمانه شدی لحظه بخشش
این دست کرم را حسنی ریخته محبوب
پیغمبر نازی و بدنبال تو آنقدر
مجنون اویس قرنی ریخته محبوب
پروانه سر راه شما بال و پرش سوخت
در شمع سحر سوختنی ریخته محبوب
در صبح و مسای تو حسین است شب و روز
در طالع ما سینه زنی ریخته محبوب
خیر العمل هر شب ما نام حسین است
پس نیمه شعبان شب بین الحرمین است
گفتند که ما دردسری داشته باشیم
در جاده ی تو در به دری داشته باشیم
با چشم گنه کار نظر بر تو محال است
باید همه چشم دگری داشته باشیم
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
ای کاش که ماهم هنری داشته باشیم
خوب است سحر داشتن و چشم تر اما
باید به کف خود تبری داشته باشیم
آقا نکند نامه ی ما با خط کوفیست
آقا نکند ک ضرری داشته باشيم
گفتند شب جمعه حرم میروی ای کاش
همراه تو یک شب سفری داشته باشیم
از علقمه باید بنویسیم بیایی
باید دهن نوحه گری داشته باشیم
ای اهل حرم میر و علم دار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
برگرد و بخوان روضه آب آورى اش را
برگرد و بخوان روضه بى ياورى اش را
برگرد و بخوان روضه شرمندگى اش را
شرم دل بي تاب على اصغرى اش را
پشت سر افتادن او خيمه اى افتاد
از خيمه گرفتند دم حيدرى اش را
واي از دل زينب چه كند بعد علمدار
محكم گره زد مقنعه و روسرى اش را
با شمر سفر كردن او را چه بگوييم
شرحى نبود اينهمه ناباورى اش را
ديدى علم افتاد جه شد در ته گودال
با زور درآورده شد انگشترى اش را
زينب بدني ديد اگر پيرهنى ديد
بردند زتن ارثيه مادرى اش را
از بعد علمدار امان از دل زينب
در كوچه و بازار امان از دل زينب
#محمدجواد_پرچمی
#امام_زمان_مناجات
ناسپاسی ست اگر مایه ی عارش باشیم
بی تفاوت به غم ایل و تبارش باشیم
اُف به دنیا که نشد آینه دارش باشیم
((با کدام آبرویی روز شمارش باشیم))
((عصرها، منتظر صبح بهارش باشیم))
هر کسی رابطه با عالم بالا دارد
دل و دین در گِرُوِ حضرت مولا دارد
دوست از دوست فقط دوست تمنّا دارد
((کاروان سحـرش مال هـمـه،جـا دارد))
((تا که جا هست،چرا گرد و غبارش باشیم؟))
درد اینجاست که از بس دل ما بی درد است
یازده قرن گذشته ست و بیابان گرد است
این همه غم چه به روز دل او آورده ست؟
((سالها منتظر سیصد و اَندی مرد است))
((آن قَدَر مَرد نبودیم که یارش باشیم))
سر و کارش که به ما مردم خودخواه افتاد
یوسف از جهل خودی ها به تَهِ چاه افتاد
پس به زندان نه به اکراه به دلخواه افتاد
((سال ها در پی كار دل ما راه افـتاد))
((یادمان رفت ولی در پی کارش باشیم))
گیرم از لطف به ما نیز کمالاتی داد
فرصتی در پی جبران خساراتی داد
موقع گریه به ما حال مناجاتی داد
((گـیرم امروز بـه ما اذن ملاقاتی داد))
((مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم))
چه قَدَر گوش نواز است صدای قدمش!
همه گویند که ((عشق است صفای قدمش))
می نویسیم پس از سجده به جای قدمش
((ما چرا؟ خوبترین ها به فدای قدمش))
((حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم؟))
سحری هم دَرِ این خانه به ما جا بدهید
مژده ی وصلِ مرا با گُلِ زهرا بدهید
گرچه امروز به ما وعده ی فردا بدهید
((اگـر آمـد خـبـر رفـتـن مـا را بـدهید))
((به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم))
تضمینی از غزل مهدوی استاد علی اکبر لطیفیان
#محمد_قاسمی
ابیات داخل پرانتز برای جناب #لطیفیان است.
#امام_زمان_مناجات
هرکس که در مقابلتان تا نمی شود
در روز حَشر نامه اش امضا نمی شود
هر کس که دم زند ز شما مهزیار نیست
هر قطره ای که راهی دریا نمی شود
هرکس که روی ماهِ تو را دید شد خَموش
این رازِ سر به مهر که افشا نمی شود
اصلاً دلیلِ خلقتِ عالم وجود توست
دنیای بی امام که دنیا نمی شود
شکرِ خدا که سمتِ تو افتاد راه ما
بهتر از این مسیر که پیدا نمی شود
یوسف زیاد دیده به خود این جهان ولی
"هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود"
باید تو را قسم بدهم جانِ مادرت
بی نام فاطمه گِرِهی وا نمی شود
آقا بیا به خاطر زهرا ظهور کن
این قلب های شب زده را غرق نور کن
#محمد_صادق_ابراهیمی
#امام_زمان_مدح
#امام_زمان_مناجات
اى صاحب ولایت و والاتر از همه
اى چشمه حیات و افاضات دائمه
اى ابتداى خلقت و سر حلقه وجود
اى انتهاى سلسله اولیاء همه
از جلوه تو، خلقت عالم شروع شد
از عمر تو، به دور زمان، حُسن خاتمه
شاها به افتخار قدوم شریف تو
شد سامرا به عالم ایجاد عاصمه
یابن الحسن بیا، كه شد از روز غیبتت
دنیا پر اضطراب و بشر در مخاصمه
از سینه هاست، نعره صلح و صفا بلند
وز كینه هاست، فكر همه در مهاجمه
مشكل بود، كه جمله حق بشنود كسى
كز باطل است، گوش بشر پر ز همهمه
قرآن، كه «لا یَمسُّه اِلاّ المُطهَّرُون»
با رأى هر كسى، شده تفسیر و ترجمه
تا دولتِ جهانىِ خود را به پا كنى
دادت خدا شجاعت و نیروى لازمه
حكم تو عدل مطلق و فرمان داور است
حاجت نباشدت به شهود و محاكمه
ز آن سركشان، كه مردم دنیا به وحشتند
قلب سلیم و پاك تو را نیست واهمه
با این قواى جهان گیر ظالمان
تنها تویى امید بشر، یابن فاطمه
اى پرچم شكوه تو بر آسمان بلند
یك ره، نظر فكن به علمدار علقمه
بنگر به خاك و خون، عَلَم سرنگون او
گویى كه با درفش تو دارد مكالمه
امشب "حسان" به یاد تو از غصّه فارغ است
هر دم كند دعاى ظهور تو، زمزمه
#حبیب_الله_چایچیان #حسان
#امام_زمان_ولادت
ای زمین سامره طور تجلّا خوانمت
یا بهشت حضرت باری تعالا خوانمت
سرزمین مکّه یا گلزار بطحا خوانمت
جبهه هفت آسمان با عرش اعلا خوانمت
کعبۀ پیغمبران یا طور سینا خوانمت
قبلۀ امید فرزندان زهرا خوانمت
هر چه هستی طور دل سینای جان میدانمت
زادگاه مهدی صاحب زمان میدانمت
نو عروس فاطمه امشب محمّد زادهای
دختر شاهنشه رومی و احمد زادهای
اختر برج ولایی، ماه امجد زادهای
هیکل توحید یا روح مجرّد زادهای
عابدی معبود و یا عبدی مؤید زادهای
پای تا سر مظهر دادار سرمد زادهای
انبیا را اولیا را، جان جان است این پسر
مصلح کل مهدی صاحب الزمان است این پسر
کودکی نورس مپندارش که پیر آدم است
رهنمای آدم است و مقتدای عالم است
انبیا را اوّل است و اولیا را خاتم است
هم خطاب مبرم است و هم کتاب محکم است
هم بدرد جان دوا هم زخم دل را مرحم است
نوح دل، یوسف لقا، موسی بیان، عیسی دم است
شیعه تنها مصلح کلّ بشر میداندش
عالم خلقت امام منتظر میداندش
نرگس امشب تا سحر با مرغ شب بیدار باش
صبحدم چشم انتظار وعدۀ دیدار باش
دیده بگشا در تمشای رخ دلدار باش
در رخ دلدار محو جلوۀ دادار باش
شاهد لبخند گل در دامن گلزار باش
در نشاط و شور و شادی باغبان را یار باش
شب دعایت روح را غرق حلاوت میکند
صبح مهدی در برت قرآن تلاوت میکند
ای عروس فاطمه ام العلوم الکامله
ای جهان قربان حملت ای بمهدی حامله
ای تو را سادات زنهای بهشتی قابله
خیز از جا و بجا آور نماز نافله
نور شد بین تو و چشم حکیمه فاصله
کاروان دل به پا آمد امید قافله
حبذّا یار آمده یار آمده یار آمده
یوسف گم گشتۀ زهرا به بازار آمده
نرگس امشب موسِئی با نور طور آوردهای
یا مگر داور دیگر باز بور آوردهای
آدم است این یا ملک یا آنکه حور آوردهای
یا بدامن مظهر الله نور آوردهای
آفرینش را به شوق و وجد و شور آوردهای
سید الاشهاد را بدر البدور آوردهای
از زمین یک آسمان توحید داری در بغل
ماه دورت گردد و خورشید داری در بغل
قلب امکان، رکن ایمان، جان جان ماست این
ناخدای کشتی دین مصلح دنیاست این
لنگر و طوفان و موج و ساحل و دریاست این
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیساست این
نور و طور و فجر و قدر و کوثر و طاهاست این
ای دو صد یوسف فدایش یوسف زهراست این
نامش از اهل زمین و آسمان دل میبرد
چهرهاش نادیده از خلق جهان دل میبرد
والد خلق خدا در نقش مولود آمده
در جمال عبد پیدا، حُسن معبود آمده
آفتاب ظلّ جان یا ظلّ ممدود آمده
بحرهای آرزو را دُرّ مقصود آمده
با لوای حمد بشتابید محمود آمده
آی مظلومان بپا مهدی موعود آمده
روز عشق و وحدت و ایثار و هم عهدی رسید
از کنار کعبه فریاد انا المهدی رسید
ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا
ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا
ای جواب نالۀ مظلومی قرآن بیا
ای همه جانها بخاک مقدمت قربان بیا
ای امید بی کسان ای یار مظلومان بیا
ای نجات هستی ای گمگشته انسان بیا
زینب کبرا سر بازار میخواند تو را
فاطمه بین در و دیوار میخواند تو را
آفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟
ماهتابا جلوهای شبهای هجران تا بکی؟
باغبانا بی تو خون آب گلستان تا بکی؟
یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟
احمدا تنها میان جمع قرآن تا بکی؟
مهدیا بر نیزه سرهای شهیدان تا بکی؟
از جگرها آه میجوشد که یا مهدی بیا
خون ثارالله میجوشد که یا مهدی بیا
گاه دور کعبه با اشک روان میجویمت
گه چو بلبل نغمه زن در بوستان میجویمت
گه کنار خانه برگرد جهان میجویمت
در منی من در زمین و آسمان میجویمت
که به بزم دوستان با دوستان میجویمت
گه درون خویشتن مانند جان میجویمت
هرچه میگردم در این گلشن نمیبینم تو را
تو مرا میبینی امّا من نمیبینم تو را
دیدهها اختر شمار صبح دیدار تؤاند
اختران آئینهدار ماه رخسار تؤاند
گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند
شهریاران خاکسار پای زوّار توأند
سربداران پایدار دار ایثار توأند
دوستان چشم انتظار صبح پیکار توأند
یا بن مولانا العلی یا بن النبی المصطفی
از تو عالم میشود چون نظم «میثم» با صفا
#غلامرضا_سازگار
#امام_زمان_ولادت
#امام_زمان
#صلوات
#رباعی
بر مهدی دین مُنجی دنیا صلوات
بر چهره آن ماه دل آرا صلوات
در دامن نرجس گل زهرا بِشِکفت
بر این گل و بر نرگس و زهرا صلوات
.......
گفتم که خدایا برکاتی بفرست
طوفان زده ام راه نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمه ی یا مهدی
نذر گل نرگس صلواتی بفرست
......
بر گلشن و گل، به بـویِ مهدی صلوات
برشــــیفتـگان کـــــویِ مهدی صلوات
سر می زند از کنـارِ کعبــه خورشـید
در سعی و طواف، روی مهدی صلوات
......
ای لعلِ لبِ تو شیعه را آب حیات
سرچشمه فیض و قبلگاه حاجات
ای حجّت ثانی عشر ای مهدی جان
بر طلعتِ زیبایِ تو دائم صلوات
......
برخاتم اوصیاء مهدی صلوات
برصاحب عصر ما مهدی صلوات
خواهی که خداوند بهشتت ببرد
بفرست توبر حضرت مهدی مضطر صلوات
.......
خوانم همه جاه که زنده هستم صلوات
خیزد ز دل خدا پرستم صلوات
ای مهدی دین زدیدن ماه و فلک
با یاد رخ تو میفرستم صلوات
.......
برنائب برحق امامت صلوات
برصاحب انوار قیامت صلوات
خواهی که به روز حشر نگردی مایوس
بفرست به پیشگاه مهدی صلوات
.......
بر جلوه ی روی مهدی صلوات
بر جذبه ی هر نگاه مهدی صلوات
ما را نبود چو هدیه یی در خور او
بفرست به پیشگاه مهدی صلوات
........
ای مظهر رحمت و عطا و برکات
سرچشمه ی فیض و قبله گاه حاجات
ای حجت ثانی عشرای مهدی جان
بر طلعت زیبای تو دایم صلوات
.......
صحبتی شد که خدا باب نجاتی بفرست
تلخی ذائقه را شاخ نباتی بفرست
می رسد با علم سبز امامت بر دوش
از چه خاموش نشستی صلواتی بفرست
..
به رویِ انور مهدی منتَظر صلوات
به آن ذخیره حق هر چه مستمر صلوات
به یمن مقدم آن منتقم که در عالم
کند حکومت الله مستقر صلوات
.......
بر چهرۀ پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیّا ، بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
#امام_زمان_ولادت
امشب خبر ز عالم بالا رسیده است
زیباترین ستاره ی دنیا رسیده است
امشب حکیمه باش و ببین پور عسکری
با هیبت و شمایل طاها رسیده است
در او خلاصه گشته خِصال پیمبران
موسی رسیده است، مسیحا رسیده است
جبریل با هزار فرشته از آسمان
کرده نزول، بهر تماشا رسیده است
سر را بُرید یوسف کنعان به جای دست
وقتی شنید یوسف زهرا رسیده است
امشب دلم به مأذنه اینگونه داد اَذان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
در پیش سَرو قامت تو، تا شدن خوش است
در فصل غیبت تو شکیبا شدن خوش است
دست کسی به دامن نرجس نمی رسد
وقتی صدف به گوهر یکتا شدن خوش است
روزی امیرزاده و روزی کنیز شد
حالا عروس حضرت زهرا شدن خوش است
ما ذرّه ایم و کار شما ذرّه پروری است
در زیر آفتاب تو پیدا شدن خوش است
وقتی شناسنامه ی ما مُنتسَب به توست
در سایه سار مهر تو معنا شدن خوش است
هرکس شنید نام شما را قیام کرد
در راه بندگیّ تو آقا شدن خوش است
در شرح وصف تو چه برآید از این زبان؟!
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
ای که کرم سجیّه و لطف است عادتت
بالاتر است از همه عالم سیادتت
حالا هزار و یکصد و هشتاد و چند سال
بگذشته ای عزیز خدا از ولادتت
پنهان شدی اگرچه تو در پشت ابرها
هردم رسیده است به دلها عنایتت
هر صبح وعده ی من و تو در دعای عهد
هر عصر جمعه زمزمه های زیارتت
آقا سلام ما به رکوع و سجود تو
آقا درود بر تو و ذکر و عبادتت
کِی می رسد ندای أنا المَهدی ات به گوش؟
بالاتر از تمام عَلَم هاست رایتت
کانون عدل و داد شود با تو این جهان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
بار فراق یوسف زهرا کشیدنی است
گر وصل او به جان بخَرم من،خریدنی است
ای آنکه طعنه میزنی ـ آقای تو کجاست؟
روز ظهورمنجی عالم رسیدنی است
آن روز ذوالفقار علی دست او بود
یعنی که رنگ از رُخ کافر پریدنی است
یا فارس الحجاز!،من از مشهدالرّضا
بیتی بیاورم ز شفق،که شنیدنی است
(سوگند می خورم گل باغ تو چیدنی است
چشم سیاه و خیمه ی سبز تو دیدنی است)
ای آخرین امام من،ألغوث ألاَمان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
وقتی که نیستی تو،خزان است روزگار
وقتی که می رسی،همه جا می شود بهار
تقصیر ماست اینکه بیابان نشین شدی
محروم مانده ایم ز درک حضور یار
ما از چه نیستیم شب و روز یاد تو؟!
وقتی که هست أفضل أعمال انتظار
وقتی که بیست مرتبه حج رفت،کسب کرد
إذن طواف خیمه ی تو،پور مهزیار
آقا چقدر جمعه گذشت و نیامدی!
دیگر نمانده است برای دلی قرار
این اشک ماست کز غم هجران شده روان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
ای هر غریبه ای همه جا آشنای تو
این بند را مدینه سرودم برای تو
این شهر بوی غربت خورشید می دهد
این کوچه هاست منتظر ردّ پای تو
رفتم به پشت پنجره های بقیع و بعد
خواندم به اشک چشم زیارت به جای تو
گویا هنوز مادر تو درد می کِشد
در بستر است چشم به راه دوای تو
وقتی کِشی ز قبر تن آن دو را برون
باشیم کاش ما همه زیر لَوای تو
ای شاد از ظهور تو بانوی بی نشان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
ای مظهر صفات خدا أیهالعزیز
بی تو چه عیدی و چه عزا؟!،أیهالعزیز
تو خود کریم هستی و از نسل ذوالکِرام
پُر کن دو دست خالی ما أیهالعزیز
یک نَظرَةً رَحیمَة بر این قلب پر گناه
کافی است با نگاه تو،یا أیهالعزیز
فرموده اند نیمه ی شعبان بگو:حسین
ما را ببر به کرب و بلا أیهالعزیز
یک روضه از اسارت زینب بیا بخوان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
#علی_اصغر_انصاریان