#اربعین_حسینی
#امام_زمان_عج
#جامانده
چه شد عزیز دلم بینمان فراق افتاد ...
و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد ...
چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد
چقدر میخـک و مـریم ، کـف اتاق افتاد
نیامدی و رسید "اربــعین" و جا ماندم
دلم هـوای تو کرد و دوباره طاق افتاد
میان مـا و نجـف ، راه سبـز ِ مشـّایه
پیاده رفتن ِ تا ، "کــربلا" فراق افتاد
شب زیارتـی ِ جـدّتان ، هـمین هـفته
اگـر گـذار شمــا ، در ره عــراق افتـاد ...
تورا به عّمه سه ساله ، که از پدر جا ماند
تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد
همین که اذن دخول از لب تو جاری شد
همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد...
بخوان "زیـارت عـشق" و سلام ما برسان
بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد
#روح الله قناعتیان
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
سنگ هم آتش گرفت از حال ما جامانده ها
گریه باید کرد بر اقبال ما جامانده ها
درد را همدرد ، جور دیگری حس می کند
فطرس امروز آمده دنبال ما جامانده ها
ظهر روز اربعین و یک سلام از راه دور
این دگر شد عادت هر سال ما جامانده ها
باز هم قربان گریه ، آن رفیق کودکی
داده یاری بر زبان لال ما جامانده ها
جور دیگر داد از داغ رقیه می زنند
دم به دم ، این چند روز ، امثال ما جامانده ها
#محمدحسین رحیمیان
#اربعین_حسینی
#جامانده
رفته از دست..قرارِ من و تو ..زائرِ عشق
فصلِ گریه ست ..بهارِ من و تو زائرِ عشق
اربعین آمد و دوریم ز فیضِ حرمش..
گره افتاده به کارِ من و تو..زائرِ عشق
خاطرت هست نجف در دل مان عشقِ علی
شده بود عینِ حصارِ من و تو زائرِ عشق
پشت مان گرم به الطافِ شهنشاهِ نجف
فاطمه بود کنارِ من و تو زائرِ عشق
راهی جاده شدیم و به تمّنا رفتیم..
وَ هدف بود نگارِ من و تو زائرِ عشق
(همگی گم شده بودیم در آنجمعِ کثیر )
(روی دلها همه حک بود حسین نعم الامیر)
واردِ راه شدیم و دلِ آگاه شکست..
هرچه اوهام و خطا بود در این راه شکست
در صراطی که فقط موج زند لطفِ خدا
دیدم انگار که کج فکری گمراه شکست
خاطرت هست عَلَم های به دوشِ من وتو
وَ دلِ هر دو که با نغمه ی ای شاه شکست
در شلوغی چه صفا داشت کمی سینه زنی
وَ غرورِ من و تو رفت سپس جاه شکست
خاطرت هست پسربچه به سر داشت رطب
هر دو خوردیم در این راه..ز ما آه شکست
(جاده ای بود پر از شور و نوا عشق و صفا)
(همه بودند روان با هیجان ..کرببلا)
چه بگویم ز مواکب که همه خاطره است
ز عنایات و مواهب که همه خاطره است
چای شیرینِ عراقی به دهان معجزه کرد
چه بگویم ز عجایب که همه خاطره است
هلبیکم..هلبیکم..چه نواهای خوشی
دیدنِ لطفِ غرایب که همه خاطره است
صاحبِ عصر و زمان هست حضورش قطعی
هر قدم رویتِ غائب که همه خاطره است
چه مسیری که صراط است صراطی به بهشت
منظره ها همه جالب که همه خاطره است
(،اربعین آمد و این خاطره ها مانده فقط)
(داغِ یک تذکره ی کرببلا مانده فقط..،)
#محسن راحت حق
#اربعین_حسینی
#جامانده
بعد یک سال دویدن نرسیدن سخت است
گر پر و بال شود بسته پریدن سخت است
بعد یک سال صبوری ز فراق حرمت
اربعین آید و صحن تو ندیدن سخت است
ما به شیرینی رنج سفر عادت داریم
پای بی تاول و دل از تو بریدن سخت است
ما که یک سال ز نانِ سر سفره زده ایم
جز به راه غم تو توشه خریدن سخت است
حرف ویزا و گذرنامه و "مهران" نزدن
نغمه های هَلَبیکُم نشنیدن سخت است
گر حرم روزی ما نیست ولی روضه که هست
روضه ی طفل تو هر چند شدیدا سخت است
گفت بابا حرمت سوخت دویدم اما
پا برهنه به روی خار دویدن سخت است
سر من رفت ز بس بر سر من داد زدند
بر سر دختر تو نعره کشیدن سخت است
دوست دارم بزنم بوسه سرت خوب شود
بر رگ حنجر تو بوسه ولیکن سخت
#مهدی جلالی
#اربعین_حسینی
#جامانده
چنان طفلی که گم کرده ست بابا و هراسان است
دلم این روزها آواره ات با چشم گریان است
نمی دانم که این دوری بلا یا امتحان باشد
هر آنچه هست زخمش بر جگر چندیست مهمان است
بلا پشت بلا می آید و دفع بلا خواهد
کمی خون کن ز خون ما گمان کن عید قربان است
زحال عاشق جامانده معلوم است این ایام
که داغ اربعین تو به دل داغی دوچندان است
اگر چه داغداریم از غم هجران ولی ما را
هر آن چیزی که مولا می پسندی ، تا ابد آن است
بگیر از ما سراغی ای حسین حالا که جا ماندیم
ببین که قلب عاشقهات پشت مرز مهران است
حرم یادش بخیر و آن هیاهو ، آن شلوغیها
ولی حالا ببین با یادشان دلها پریشان است
میان راه مشایه چه خوش صوت هلابیکم
هلابیکم هلابیکم که اینجا باغ رضوان است
نرفت از یاد ما ، ما را کنار خویش جا دادی
نرفت از یاد ما رعیت به زیر دین سلطان است
زما بگذر قسم بر زخم پای طفل جا مانده
که این حر خطا کرده ز کار خود پشیمان است
همیشه اربعین بودیم پایین پا و شش گوشه
ولی حالا به جای وصل بر دل داغ هجران است
ادب کردی تو جمع عاشقانت را به هجرانت
نگفتی مزه ی شیرین وصلت زیر دندان است ؟
فکیفَ اصبرُ ای شاه بر داغ فراق تو
که از داغ فراقت بر لب عشاق تو جان است
میسر تا شود تا باز هم صحن تو را بینم
هنوزم دیده ام بر دست سلطان خراسان است
به کوری دو چشم دشمنان حضرت ارباب
عراق و مردمانش نایب عشاق ایران است
نباشد خالی از زائر همیشه راه مشایه
نجف تا کربلا لبریز از روح شهیدان است
ز تاب و تب نمی افتد تب و تاب حسینی ها
که این آتش فروزان است و این سرچشمه جوشان است
نشد تا اربعین امسال هم پای ضریح تو
بخوانم روضه ی لبهای خشکی را که عطشان است
حسین جان چشم تو روشن که زینب میرسد از راه
ولی قامت خمیده ، موسپید و پای لرزان است
چنین گفتا برادر سوختم از داغ این غصه
سرت بر نیزه ها و پیکرت بین بیابان است
تمام قافله غیر از رقیه آمده با من
که آن شیرین زبانت خفته بین خاک ویران است
رباب است و خروش و خسته حالی و دلی سوزان
که با یاد علیِ اصغرش در دشت حیران است
سکینه می کند زاری کنار تربت سقا
عزادار تن صدپاره ی آن ماه تابان است
خدا لعنت کند آن را که چوب خیزرانت زد
نفهمید این لب و دندان تو قاری قرآن است
می آید عاقبت آه ای حسینم منتقم از ره
همانی که به خشکی جهانی فصل باران است
#ناصر شهریاری
#اربعین_حسینی
#جامانده
«شکوائیه با سه زبان فارسی ، ترکی و عربی
به مناسبت فراق زیارت اربعین»
نَشکو اِلَیک سَیِدَنا مِن مُفارَقه
نَشکو اِلَیک مِن اَثَرِ نارِ بارقه
نَشکو اِلَیک یابنَ نَبی یابنَ مُصطَفی
مِن کِثرة المَوانِعِ مِن هِجر کربَلا
مولا ز جور دَهر به تو شکوه میکنیم
نه من ، تمام شهر به تو شکوه میکنیم
آتش گرفتهایم حسین جان چه آتشی
آیا بُود که دست به دلهای ما کشی؟
دستی که تا به سینهی زینب گذاشتی
با شکوه قهر و ، با غم دل کرد آشتی
ای بر فراز نیزه سرت سر تر از همه
ای در فضیلت و عظمت برتر از همه
ای تربتت شفای مریضانِ بی طبیب
نَشکو اِلَیک یابنَ حَبیب ایهالحَبیب
جابر کجاست بشنود این سوز و آه را؟!
با خود کند شماره ستونهای راه را
ما در هوای کرب و بلا راه میرویم
با پای سر به بارگهِ شاه میرویم
چشم انتظار لطف شما ماندهایم ما
از دست ما بگیر ، که جا ماندهایم ما
جا مانده از قطارِ شهیدانِ معتبر
جا مانده از مواکبِ نورانی سفر
آری سفر ، سفر به دیار حماسه ها
از موقِفِ نجف، حرکت سوی کربلا
ما شکوه میکنیم ، چرا راه بسته شد؟!
تنها نه قلب ما، دلِ زینب شکسته شد
زینب هنوز منتظر پا پیاده هاست
این پا پیادگی شرف خانواده هاست
ما سر سپردهی درِ این خانواده ایم
با خانواده نوکرِ این خانواده ایم
از دستِ خویشتن ، زِ دلم شکوه میکنم
از دست دل نه، از عملم شکوه میکنم
دل با شماست، نفس ولی میدهد فریب
وای از فریب کاریِ این نفس، ای غریب
نَشکو اِلَیک مِن فِتَنِ عَصر و الزَمان
الغوث یابنَ فاطمه، الغوث و الامان
بالی به ما بده به هوای تو پر زنیم
حالی به ما بده که صمیمانه در زنیم
هر سال اربعین دلِ ما روبراه بود
ره بسته شد، دلیل کدامین گناه بود؟
خاکم به سر، ز ما نکند قهر کردهای
یا این قبیله را مگر از یاد بردهای
نَشکو اِلَیک یابنَ شَهید، ایهالشهید
سن بیل آنان جانی بیزی گل ائتمه نا امید
میندیر نجات کشتیسینه قوی ما غرق اولاخ
قویما اسیر توطئهی غرب و شرق اولاخ
نَشکو اِلَیک یابنَ علی یابنَ فاطمه
دریا کیمی دوشوب بو اورکلر تلاطمه
بیز اربعین زیارتیوین مشتریسیوخ
بیچاره یوخ عنایتوین مشتریسیوخ
بیز ایستریخ حرم توزی قونسون بو اوزلره
بلکه بصیرت آرتیرا خونبار گوزلره
بیز ایستریخ حرمده اورک داغلیاخ سنه
زینب دیلیجه نوحه دیاخ آغلیاخ سنه
#استاد کلامی زنجانی
#اربعین_حسینی
#جامانده
یادش بخیر خستگی بینجاده ها
تنها میان خیل عظیم پیاده ها
امروز هم که دورم و در آرزوی او
چون یک سبو شکسته ام از هجر باده ها
پیچیده بود گرچه مسیر وصال او
آسان نمود طی طریقش به ساده ها
او زاده وصال دو دریای عشق بود
رفتند سوی مرقد او عشق زاده ها
این روسیاه نیست فدای تو یا حسین
هستند تا حبیب و زُهیر و جُناده ها
بگذار تا که طعنه زنندم به جرم عشق
دل مُرده ها و سنگ دلان، دل نداده ها
من هرچه هست منت آن یار می کِشم۰۰۰
بیش از همیشه حسرت دیدار می کِشم...
#حسین محمدی
#اربعین_حسینی
#جامانده
هرچند همیشه، کربلا را خواندم
از خیلِ عظیمِ زائران جاماندم
یک عمر به شوقِ دیدن خوابِ حرم
این جسمِ غریبِ خویش را خواباندم
در حسرتِ روی کربلا میگریم
آنقدر که چشمِ خویش را خشکاندم
با قافلهی حسین در خواب و خیال
همراه شدم، سرودِ غربت خواندم
ریزهخورِ خوان کربلا بودم و حیف
با معصیت و گناه خود را راندم
امسال دوباره نامِ من "زائر" نیست
خسران زدهام! حسین برگرداندم
یک روز قدم قدم کنارِ جابر
در راهِ حرم...، خوش است ما را آن دم
#عادل حسین قربان
#اربعین_حسینی
#امام_زمان_عج
#جامانده
چه شد عزیز دلم بینمان فراق افتاد ...
و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد ...
چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد
چقدر میخـک و مـریم ، کـف اتاق افتاد
نیامدی و رسید "اربــعین" و جا ماندم
دلم هـوای تو کرد و دوباره طاق افتاد
میان مـا و نجـف ، راه سبـز ِ مشـّایه
پیاده رفتن ِ تا ، "کــربلا" فراق افتاد
شب زیارتـی ِ جـدّتان ، هـمین هـفته
اگـر گـذار شمــا ، در ره عــراق افتـاد ...
تورا به عّمه سه ساله ، که از پدر جا ماند
تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد
همین که اذن دخول از لب تو جاری شد
همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد...
بخوان "زیـارت عـشق" و سلام ما برسان
بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد
#روح الله قناعتیان
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
سنگ هم آتش گرفت از حال ما جامانده ها
گریه باید کرد بر اقبال ما جامانده ها
درد را همدرد ، جور دیگری حس می کند
فطرس امروز آمده دنبال ما جامانده ها
ظهر روز اربعین و یک سلام از راه دور
این دگر شد عادت هر سال ما جامانده ها
باز هم قربان گریه ، آن رفیق کودکی
داده یاری بر زبان لال ما جامانده ها
جور دیگر داد از داغ رقیه می زنند
دم به دم ، این چند روز ، امثال ما جامانده ها
#محمدحسین رحیمیان
#اربعین_حسینی
#جامانده
رفته از دست..قرارِ من و تو ..زائرِ عشق
فصلِ گریه ست ..بهارِ من و تو زائرِ عشق
اربعین آمد و دوریم ز فیضِ حرمش..
گره افتاده به کارِ من و تو..زائرِ عشق
خاطرت هست نجف در دل مان عشقِ علی
شده بود عینِ حصارِ من و تو زائرِ عشق
پشت مان گرم به الطافِ شهنشاهِ نجف
فاطمه بود کنارِ من و تو زائرِ عشق
راهی جاده شدیم و به تمّنا رفتیم..
وَ هدف بود نگارِ من و تو زائرِ عشق
(همگی گم شده بودیم در آنجمعِ کثیر )
(روی دلها همه حک بود حسین نعم الامیر)
واردِ راه شدیم و دلِ آگاه شکست..
هرچه اوهام و خطا بود در این راه شکست
در صراطی که فقط موج زند لطفِ خدا
دیدم انگار که کج فکری گمراه شکست
خاطرت هست عَلَم های به دوشِ من وتو
وَ دلِ هر دو که با نغمه ی ای شاه شکست
در شلوغی چه صفا داشت کمی سینه زنی
وَ غرورِ من و تو رفت سپس جاه شکست
خاطرت هست پسربچه به سر داشت رطب
هر دو خوردیم در این راه..ز ما آه شکست
(جاده ای بود پر از شور و نوا عشق و صفا)
(همه بودند روان با هیجان ..کرببلا)
چه بگویم ز مواکب که همه خاطره است
ز عنایات و مواهب که همه خاطره است
چای شیرینِ عراقی به دهان معجزه کرد
چه بگویم ز عجایب که همه خاطره است
هلبیکم..هلبیکم..چه نواهای خوشی
دیدنِ لطفِ غرایب که همه خاطره است
صاحبِ عصر و زمان هست حضورش قطعی
هر قدم رویتِ غائب که همه خاطره است
چه مسیری که صراط است صراطی به بهشت
منظره ها همه جالب که همه خاطره است
(،اربعین آمد و این خاطره ها مانده فقط)
(داغِ یک تذکره ی کرببلا مانده فقط..،)
#محسن راحت حق
#اربعین_حسینی
#جامانده
بعد یک سال دویدن نرسیدن سخت است
گر پر و بال شود بسته پریدن سخت است
بعد یک سال صبوری ز فراق حرمت
اربعین آید و صحن تو ندیدن سخت است
ما به شیرینی رنج سفر عادت داریم
پای بی تاول و دل از تو بریدن سخت است
ما که یک سال ز نانِ سر سفره زده ایم
جز به راه غم تو توشه خریدن سخت است
حرف ویزا و گذرنامه و "مهران" نزدن
نغمه های هَلَبیکُم نشنیدن سخت است
گر حرم روزی ما نیست ولی روضه که هست
روضه ی طفل تو هر چند شدیدا سخت است
گفت بابا حرمت سوخت دویدم اما
پا برهنه به روی خار دویدن سخت است
سر من رفت ز بس بر سر من داد زدند
بر سر دختر تو نعره کشیدن سخت است
دوست دارم بزنم بوسه سرت خوب شود
بر رگ حنجر تو بوسه ولیکن سخت
#مهدی جلالی