eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
739 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باغبانی مثل من شرمنده ازگل‌ها نشد غنچۀ نشکفته‌ام گلبرگ‌هایش وا نشد آشیانی را که با هم ساختیم آتش زدند هر چه پیغمبر سفارش کرده بود اجرا نشد پای نامحرم نباید باز می‌شد در حرم با تمام قدرتم مانع شدم امّا نشد ضربه‌ای با پا به در زد سخت پهلویم شکست بعد ازآن، زهرا برای تو دگر زهرا نشد پشت در افتاده بودم خصم در را می‌فشرد یاعلی گفتم که برخیزم، ولی تنها نشد بین آتش ناگهان دلواپس زینب شدم دود می‌دیدم فضا را، دخترم پیدا نشد  ریسمان را باز می‌کردم اگر قنفذ نبود با غلاف تیغ محکم زد به دستم، وا نشد
چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری و دعا گوی منی شده بیماری تو قاتل جانم ، چه کنم مردم از گریه ی تو خسته ، تو از گریه ی من اشک از دیده ز داغت نفشانم ، چه کنم من که صد ها گره ی کور به دستم وا شد گِرِهم روی گره خورده ندانم ، چه کنم حاضرم جان بدهم چهره ی خود باز کنی گرچه شرمنده از این روی نهانم ، چه کنم تا مغیره رسد از راه حسن می لرزد من به حال پسرم بس نگرانم ، چه کنم گیرم از کوچه به یادت رفت و آمد نکنم با در سوخته ی خانه ندانم ! ! ، چه کنم استخوان های تو بیرون زده لاغر شده ای چِقَدَرَ پیر شدی یار جوانم ، چه کنم ای زمین خورده ، علی هست زمین خورده ی تو بیش از این نیست به تن ، تاب و توانم ، چه کنم به یقین حرف دلم بود که "انسانی" گفت: "من زمین خورده ترین مرد زمانم ، چه کنم"
جبرئیل آمد از سما امشب ، می زند از شعف به هم شهپر همه دنبال او ملائکه ها ، صف زده گرد خانه ی حیدر  هر چه در آسمان ستاره که هست ، می درخشند کنار یکدیگر نکند حق برای دوم بار ، کرده کوثر عطا به پیغمبر  که نهیبی به خود زدم گفتم ، من به بیداریم و یا خوابم که ز گهواره این ندا آمد ، تو مرا نوکری ،من اربابم فُطرس از بعد این همه حسرت ، صاحب بال و پر شد از کَرَمَش می برد لذت دو عالم را ، به دو چشمش اگر نهد قدمش  گرچه نا قابلم ولی قلبم ، شده مشتاق یک نگاه کَمَش به خدا عاقبت به خیر شود ، پاگذارد هر آنکه در حرمش هر که دارد به سینه مهرش را ، جایگاهش بود بهشت برین تا قیامت گدای در گاهش ، پادشاهی کند به عرش و زمین هر چه در چهره اش نگاه کنی ، چهره اش جلوه ای ز روی علیست از میان ملائکه یکسر ، با نگاهش به جستجوی علیست  خنده اش مو نمی زند با مادر ، خُلق و خویش به خُلق و خوی علیست می گشاید همین که آغوشش ، بوی خوش می دهد که بوی علیست  به علی رفته هر که می نگرد ، جود و احسان و هم مرام حسین با دل شیعه می کند بازی ، از همین کودکی مرام حسین  می کند مثل لاله پیغمبر ، نوه ی نو رسیده را بویش به چه عشقی و از تمام وجود ، شانه مادر زند به گیسویش هر چه نور بوده در عالم ، تابَد از پشت پرده ی رویش اگر این پرده را کنار زند ، آسمان ها شوند پی جویش  دین و دنیا ببازد آنکس که ، دوست دارد کسی به غیر حسین از قیامت دگر نمی ترسد ، هر که دارد به سینه مِهر حسین   به مسیحی بگو بیا و ببین ، جلوه ای از خدای عیسی را ای یهودی ببین به گهواره ، باعث معجزات موسی را پیر عیسی بود همین کودک ، که شفا می دهد مسیحا را به روی دست مصطفی بینید ، این تجلی طور سینا را هر که شد عاشق حسین هرگز ، حرفی از عشق دیگری نزند هر که شد گدای کوی حسین ، در خانه ی دگری نزند  او ردم گر کند خدا نکند ، یا که از خود جدا ،خدا نکند هر چه دارم من از عنایت اوست ، دل به او بسته ام رها نکند گر چه خوارم اگر چه پَستَم من ، نکند او مرا دعا نکند شب میلاد می زنم صدا او را ، جان دهم گر مرا صدا نکند  جمع ما یک شب از عنایت او ، اگر او از همه رضا باشد سال دیگر ولادت ارباب ، وعده ی ما به کربلا باشد  نگران بود مادرت تا دید ، بوسه زد مصطفی به حنجر تو پدرت با خبر از این که شود ، قطعه قطعه تمام پیکر تو گریه می کرد مجتبی به آن روزی ، که جدا می شود زتن سر تو سر و جان تمام علمیان ، به فدای تن مطهر تو شده از کودکی به هر محفل ، گریه کردن به تو سعادت من من ز خاک کمترم اگر که شود ، سر موئی کم از ارادت من
فـرق مــرا تــو طــاقـت دیــدن نداشتـی هجده سـر بـریـده ببینـی چـه می کنی اینجـا همه بـه گریه ى تـو گریه می کنند خنده به اشک دیده ببینی چه می کنی خون ریزد از شکاف سرم خون جگر شدى جسمى بخون تپیده ببینى چـه مـی کنى تو یکسره به چشم پدر بوسـه مـی زنـى تـیـرى درون دیـده ببینـى چـه مـی کنـى وقتـى کــه می رسد ز شریعه، حسین را بـا قـامتـى خمیـده ببینـى چـه مـی کنـى طفـلان در بـــه در بـــه بیـــابـــان کـــربـلا چون آهوى رمیـده ببینـى چـه مـی کنى یک ضربـه زد بـه فـرق سـرم راحتـم نمـود تـو قتـل صبـر، دیـده؟، ببینى چه می کنى مـن پیـکرم بـه غیـر سـرم لطمـه ایى ندید جسمی گلـو بریـده ببینی چه می کنی ...
فـرق مــرا تــو طــاقـت دیــدن نداشتـی هجده سـر بـریـده ببینـی چـه می کنی اینجـا همه بـه گریه ى تـو گریه می کنند خنده به اشک دیده ببینی چه می کنی خون ریزد از شکاف سرم خون جگر شدى جسمى بخون تپیده ببینى چـه مـی کنى تو یکسره به چشم پدر بوسـه مـی زنـى تـیـرى درون دیـده ببینـى چـه مـی کنـى وقتـى کــه می رسد ز شریعه، حسین را بـا قـامتـى خمیـده ببینـى چـه مـی کنـى طفـلان در بـــه در بـــه بیـــابـــان کـــربـلا چون آهوى رمیـده ببینـى چـه مـی کنى یک ضربـه زد بـه فـرق سـرم راحتـم نمـود تـو قتـل صبـر، دیـده؟، ببینى چه می کنى مـن پیـکرم بـه غیـر سـرم لطمـه ایى ندید جسمی گلـو بریـده ببینی چه می کنی ...
(( نوحه امام صادق عليه السلام )) مادربيا، آتش اُفتاده به كاشانه ام به آسمان، مى رود آهِ  غريبانه ام مادرجان، خون شد از غم جگرم مادرجان، پيشِ چشمِ همسرم مادرجان، بسته شُد بال وپرم واويلا ، يا اباعبدالله ع              **** به كوچه با ، بازوىِ بسته مرا مى كشيد دُخترِ من ، ديده گريان پِىِ من مى دويد مادرجان، سوخت كاشانه ى من مادرجان، باغ  و  گُلخانه ى من مادرجان، نيمه  شب خانه ى من واويلا ، يا اباعبدالله ع              *
زَهرى اُفتاده بجانم كه نمانَداثرم دست وپاميزنم ونيست كنارم پدرم جِگرم پاره شُد، اَمّا به دِلِ تَشت نريخت خواهرى نيست مَرا  لَختِه  ببيند جِگرم زَهر در آب  نمود  و آب  را  زَهرَم  كرد روزه بودَم من و اِفطار به دِل زَد شَررَم مى كِشَم سينه و دِل را به زَمين ميخَندد فَرقى  انگار  ندارد  كه  چه  آيد  بِسَرَم آب   آوَرد  زَنى  ،  يادِ  هِلال   اُفتادم كَربَلا  آن  به   آن  ميگُذَرَد  از   نَظَرَم خاكِ  اين حُجره  كُجا و تَهِ  گودال كُجا به تَنَم نِيزِه نَخُورده است وجُدانيست سَرَم پِدَرَم   بود ،  مَرا  بِينِ   عَبا   مى پيچيد* گرچِه پاشيده زِهم نيست تَنَم دورو بَرَم*
زَهرى اُفتاده بجانم كه نمانَداثرم دست وپاميزنم ونيست كنارم پدرم جِگرم پاره شُد، اَمّا به دِلِ تَشت نريخت خواهرى نيست مَرا  لَختِه  ببيند جِگرم زَهر در آب  نمود  و آب  را  زَهرَم  كرد روزه بودَم من و اِفطار به دِل زَد شَررَم مى كِشَم سينه و دِل را به زَمين ميخَندد فَرقى  انگار  ندارد  كه  چه  آيد  بِسَرَم آب   آوَرد  زَنى  ،  يادِ  هِلال   اُفتادم كَربَلا  آن  به   آن  ميگُذَرَد  از   نَظَرَم خاكِ  اين حُجره  كُجا و تَهِ  گودال كُجا به تَنَم نِيزِه نَخُورده است وجُدانيست سَرَم پِدَرَم   بود ،  مَرا  بِينِ   عَبا   مى پيچيد* گرچِه پاشيده زِهم نيست تَنَم دورو بَرَم*
اينهمه راه دويدم به سوی دلدارم به اميدی كه در اين دشت برادر دارم تو دعا كن كه كنار بدنت جان بدهم فكرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم يک عبا داشتی و خرج علی اكبر شد با چه از روی زمين جسم تورا بردارم به وداع من و تو خيره بُوَد چشم رباب خواندم از طرز نگاهش كه منم دل دارم خيز و نگذار كه ما را به اسيری ببرند منكه از راهیِ بازار شدن بيزارم
سر ِ تورا به رويِ نيزه آشيان دادند مرا به مجلس نامحرمان مكان دادند جماعتي كه نمك خوردۀ علي بودند به خواهرت سر ِ بازار ِ كوفه نان دادند
چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری و دعا گوی منی شده بیماری تو قاتل جانم ، چه کنم مردم از گریه ی تو خسته ، تو از گریه ی من اشک از دیده ز داغت نفشانم ، چه کنم من که صد ها گره ی کور به دستم وا شد گِرِهم روی گره خورده ندانم ، چه کنم حاضرم جان بدهم چهره ی خود باز کنی گرچه شرمنده از این روی نهانم ، چه کنم تا مغیره رسد از راه حسن می لرزد من به حال پسرم بس نگرانم ، چه کنم گیرم از کوچه به یادت رفت و آمد نکنم با در سوخته ی خانه ندانم ! ! ، چه کنم استخوان های تو بیرون زده لاغر شده ای چِقَدَرَ پیر شدی یار جوانم ، چه کنم ای زمین خورده ، علی هست زمین خورده ی تو بیش از این نیست به تن ، تاب و توانم ، چه کنم به یقین حرف دلم بود که "انسانی" گفت: "من زمین خورده ترین مرد زمانم ، چه کنم"
جبرئیل آمد از سما امشب ، می زند از شعف به هم شهپر همه دنبال او ملائکه ها ، صف زده گرد خانه ی حیدر  هر چه در آسمان ستاره که هست ، می درخشند کنار یکدیگر نکند حق برای دوم بار ، کرده کوثر عطا به پیغمبر  که نهیبی به خود زدم گفتم ، من به بیداریم و یا خوابم که ز گهواره این ندا آمد ، تو مرا نوکری ،من اربابم فُطرس از بعد این همه حسرت ، صاحب بال و پر شد از کَرَمَش می برد لذت دو عالم را ، به دو چشمش اگر نهد قدمش  گرچه نا قابلم ولی قلبم ، شده مشتاق یک نگاه کَمَش به خدا عاقبت به خیر شود ، پاگذارد هر آنکه در حرمش هر که دارد به سینه مهرش را ، جایگاهش بود بهشت برین تا قیامت گدای در گاهش ، پادشاهی کند به عرش و زمین هر چه در چهره اش نگاه کنی ، چهره اش جلوه ای ز روی علیست از میان ملائکه یکسر ، با نگاهش به جستجوی علیست  خنده اش مو نمی زند با مادر ، خُلق و خویش به خُلق و خوی علیست می گشاید همین که آغوشش ، بوی خوش می دهد که بوی علیست  به علی رفته هر که می نگرد ، جود و احسان و هم مرام حسین با دل شیعه می کند بازی ، از همین کودکی مرام حسین  می کند مثل لاله پیغمبر ، نوه ی نو رسیده را بویش به چه عشقی و از تمام وجود ، شانه مادر زند به گیسویش هر چه نور بوده در عالم ، تابَد از پشت پرده ی رویش اگر این پرده را کنار زند ، آسمان ها شوند پی جویش  دین و دنیا ببازد آنکس که ، دوست دارد کسی به غیر حسین از قیامت دگر نمی ترسد ، هر که دارد به سینه مِهر حسین   به مسیحی بگو بیا و ببین ، جلوه ای از خدای عیسی را ای یهودی ببین به گهواره ، باعث معجزات موسی را پیر عیسی بود همین کودک ، که شفا می دهد مسیحا را به روی دست مصطفی بینید ، این تجلی طور سینا را هر که شد عاشق حسین هرگز ، حرفی از عشق دیگری نزند هر که شد گدای کوی حسین ، در خانه ی دگری نزند  او ردم گر کند خدا نکند ، یا که از خود جدا ،خدا نکند هر چه دارم من از عنایت اوست ، دل به او بسته ام رها نکند گر چه خوارم اگر چه پَستَم من ، نکند او مرا دعا نکند شب میلاد می زنم صدا او را ، جان دهم گر مرا صدا نکند  جمع ما یک شب از عنایت او ، اگر او از همه رضا باشد سال دیگر ولادت ارباب ، وعده ی ما به کربلا باشد  نگران بود مادرت تا دید ، بوسه زد مصطفی به حنجر تو پدرت با خبر از این که شود ، قطعه قطعه تمام پیکر تو گریه می کرد مجتبی به آن روزی ، که جدا می شود زتن سر تو سر و جان تمام علمیان ، به فدای تن مطهر تو شده از کودکی به هر محفل ، گریه کردن به تو سعادت من من ز خاک کمترم اگر که شود ، سر موئی کم از ارادت من