فرض است اقامه عزای زهرا سلام الله علیها
فرض است کنی گریه برای زهرا سلام الله علیها
سرباز امام عصر عج خود باید شد
این است پیام روضه های زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#سید_مجتبی_شجاع
https://eitaa.com/madhanshora
زهرا شدم که روشنی خانهات شوم
با افتخار خادم کاشانهات شوم
تو شمع عشق باشی و پروانهات شوم
سنگ صبور آه غریبانهات شوم
پیش خدا ملاک عزیز تو بودن است
بالاترین مقام کنیز تو بودن است
ای ماه فاطمه به شب تار اباالحسن
هستم ز هرکه غیر تو بیزار اباالحسن
پای تو قبل میثم تمار اباالحسن
من سر نهادهام به روی دار اباالحسن
دل را فقط به سوی تو پر میدهم علی
لب تر کنی برای تو سر میدهم علی
امروز جای تیغ تو زهرا بایستد
کاری کنم زمین به تماشا بایستد
حاشا که فاطمه به مدارا بایستد
باید به احترام تو دنیا بایستد
کعبه ملاک ردّ و قبول نماز نیست
تو قبلهای به قبله دیگر نیاز نیست
آمادهام که رفع گرفتاریات کنم
در این هوای درد هواداریات کنم
لشکر نیاز نیست، خودم یاریات کنم
در کوچههای شهر علمداریات کنم
پشت و پناه محکم تو دست فاطمه است
تا روز حشر پرچم تو دست فاطمه است
یک روح در وجود من و تو دمیده شد
زهرا برای یاری تو آفریده شد
حتی اگر که باد مخالف وزیده شد
از این به بعد کار به هر جا کشیده شد
بنشین و جان فاطمه سوی خطر مرو
در را اگر زدند علی پشت در مرو
در را زدند و فاطمه از جا بلند شد
آتش به جنگ آمد و دریا بلند شد
در پشت در نشست، در امّا بلند شد
ای روزگار ناله زهرا بلند شد
از آن به بعد بود که ماتم شروع شد
از پشت درب خانه محرم شروع شد
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#علی_ذوالقدر
این غریبی که ز دنیا رفته دنیای من است
اینکه خوابیده است زیر خاک زهرای من است
درب خانه سوخت و با بخت من همرنگ شد
بعد از او تنها سیاهی رنگ دنیای من است
بعد از این راحت بخوابید آی مردم ،پر کشید
اینکه خاموش است دیگر شمع شبهای من است
رفت جانم، ماندهام!جسمم چگونه مانده است
زنده ماندن بعد زهرایم معمای من است
آرزویم خاک شد با او در این غربت فقط
رفتن از دنیای بی زهرا تمنای من است
جای من در کوچه رفت و جای من دستش شکست
خانه تاریک قبر همسرم جای من است
پیش چشمم ضربه ها چشمان او را تار کرد
روضه خوان این مصیبت چشم بینای من است
غربت من با جراحات تنش همدست شد
نیمی از قد کمان فاطمه پای من است
بعد از این من ماندم و یک خانه بی فاطمه
تلختر از تلخی امروز فردای من است
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#علی_اکبر_نازک_کار
ناحلة الجسم من، یک دمی آرام باش
شهد به کامم در این، تلخی ایام باش
آینه ی پاک من، گرچه ترک خورده ای
بهر علی (ع) باز هم، آینه و جام باش
گرچه در این کوچه ها ، نیست کسی یار من
خیز و پناه علی (ع) ، در ملأ عام باش
من اسداللهم و، بند به دستم زدند
فاطمه (س) همدرد این، شیر، در این دام باش
سوخت علی (ع) از غمت، جان به فدای قدت
چند قدم با علی (ع) ، همره و همگام باش
حجتِ بر اهل بیت (ع) ، قبله نمای ولی
پای به پای علی (ع) ، حُجة الاسلام باش
ای غم تو قاتلم، داغ نزن بر دلم
حل بنما مشکلم، مرهم آلام باش
دانه ی درّ نبی (ص) ، کم نشود قدر تو
گر شده رویت کبود، درّ سیه فام باش
ای گل نیلوفری، ای گل یاس علی (ع)
جای کفن فکر یک، جامه ی احرام باش
خاستگه هل اتی، لحظه ی افطار شد
باز مهیای یک، سفره ی اطعام باش
داغ تو مرگم دهد ، هجر شکستم دهد
پشت و پناه علی (ع) ، حیدر صمصام باش
فکر علی (ع) نیستی، در پی یک چاره بر
گریه ی اطفال خود، وقت شب هنگام باش
عزم نکن بر سفر، خورده به جانم شرر
چند صباح دگر، مادر ایتام باش
راحت جانم نرو یار جوانم نرو
نیست توانم نرو، فکر سرانجام باش
گشته وجودت خیال ، گشت شفایت محال رفتی
رفتی اگر ساکنِ، مرقد گمنام باش
شام غریبان تو، روز سیاه علی است
همدم من، چاره ی، غربت آن شام باش
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#جواد_محمود_آبادی
می زنم جار که غمخوار فقط فاطمه است
تا ابد ماه شب تار فقط فاطمه است
دشمن ما همه دنیا بشود یا نشود
غم نداریم اگر یار فقط فاطمه است
بانویی که نظرش علت آرامش ما
شده در لحظه ی دشوار فقط فاطمه است
آن که وقتی ز کسی کار نیاید اصلا
وا نماید گره از کار فقط فاطمه است
آن که بر مردم عالم ، همه دم خیر رساند
چه به خلوت چه به انظار فقط فاطمه است
دست پرورده ی زهراست اباعبدالله
تا ابد مادر احرار فقط فاطمه است
محرم و مادر و عمخوار حسن نصرالله
قبله ی قاسم ِ سردار فقط فاطمه است
عشق حیدر نشود قسمت هر بی سر و پا
عاشق حیدر کرار فقط فاطمه است
همه دیدند که او یک تنه شد لشکر حق
همه دیدند علمدار فقط فاطمه است
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
ای ساقهٔ شکسته، نیلوفر تکیده
مجروح تیغ طوفان، ای سرو سر خمیده
تا باز با صدایت این خانه جان بگیرد
حرفی بزن اگر چه، پیوسته یا بریده
پیداست در نگاهت از تو کبوتر شوق
شوق ادامه دادن، تا ناکجا پریده
این رنج و این تحمل؟ این وتر بی تعادل؟
ای با تو باغی از گل در بستر آرمیده
از چشم نیمه بازت از شیوهٔ نمازت
پی برده ام به رازت غم تا کجا رسیده!
آن بار شیشهات کو؟ شوق همیشهات کو؟
ای باغ ریشهات کو؟ طوفان مگر وزیده؟
گلگون صورتت کو؟...کو؟ آن طراوتت کو؟
رنگت پریده آنقدر، خون از رگت دویده
ای سنگ خورده از سنگ، سنگ تو را به سینه
میکوفت سنگ و میگفت داغ این چنین که دیده؟!
ای بی نشان در مزارت، ای کاش در کنارت
قبری برای من بود مظلومهٔ شهیده
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#فرزاد_نظافتی
ای همیشه سایه ات روی سر ما فاطمه
ما نبودیم و تو بودی مادر ما فاطمه
بعد بسم الله تنها بوده اسم اعظمت
صفحه صفحه زینت هر دفتر ما فاطمه
جان مولا لحظه ای هم چشم از ما برندار
تو فقط هستی در عالم یاور ما فاطمه
زندگی ما پر از بنده نوازی های توست
ای دوای درد اول آخر ما فاطمه
ترس از روز قیامت با تو بی معنا بُوَد
ای تمامی دلخوشی محشر ما فاطمه
ما از اول شغلمان بوده گدایی درت
تو بیا در لحظه های آخر ما فاطمه
ما کجا خدمت به آقازاده های تو کجا
نوکران خانه ی تو سرور ما فاطمه
بر رضای دیگران اصلا نداریم احتیاج
تا رضای توست شاه کشور ما فاطمه
ما کجا و وصف تو وقتی که پیش حضرتت
تا کمر خم می شده پیغمبر ما فاطمه
شیعه خیلی زیر دین بازوی مجروح توست
ای دلیل ذکر حیدر ، حیدر ما فاطمه
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمد_حسین_رحیمیان
درد و داغ و غم به جان مرتضی افتاده بود
خنده دیگر از لب شیر خدا افتاده بود
با که گویم در میان ازدحام دشمنان
دست و پای فاطمه در زیر پا افتاده بود
فاطمه در زیر در بود و میان شعله سوخت
بین دود و شعله زهرا از صدا افتاده بود
دومی با چل نفر از روی آن در رد شدند
محسن آن لحظه نمیدانم کجا افتاده بود
در هجوم و حمله نامحرمان بر بیت حق
روی ناموس علی تنها عبا افتاده بود
یک طرف از گونهاش رد کبودیهای دست
یکطرف هم ردّ دست کوچهها افتاده بود
درد صورت دارد و تاب غذا خوردن نداشت
مادر سادات از آب و غذا افتاده بود
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمود_اسدی
شام غریبان
دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد
قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد
هرچند ساکت بود دلگرمی من بود
با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد
یادم نرفته بین محراب عبادت..
با آرزوی مرگ شب ها را سحر کرد
خون مردگی چشمهایش را ندیدم
از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد
بیدار بود از درد اما دم نمیزد
با دردهای پیکرش مردانه سر کرد
غسل تن حوریه ی زخمی چه سخت است
از شرم آبم کرد من را محتضر کرد
مسماررا کج کرد تا که من بمانم
در پشت در پای علی سینه سپر کرد
دلشوره و دلواپسی آمد سراغش
هروقت که به معجر زینب نظر کرد..
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#شام_غریبان
#سید_پوریا_هاشمی
دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت
گفتی علی!غمهای عالم از دلم رفت..
دیروز بود انگار با تو پا گرفتم
خندیدی و آرام دستت را گرفتم
دیروز بود انگار شب را کور کردیم
یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم
دیروز بود انگار رونق داشت باغم
با بودن تو غم نمیامد سراغم
دیروز بود انگار گل با شمع بودیم
شبها سر یک سفره باهم جمع بودیم
دیروز بود انگار دنیا کام من بود
در شهر عنوانم علی صف شکن بود
دیروز بود انگار دادم این خبر را
گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را
دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود
زیباترین اوقات من نان پختنت بود
دیروز بود انگار با شور جوانی
می ایستادی تا نماز شب بخوانی
امروز اما غم گرفته خانه ام را
سر درد اذیت میکند ریحانه ام را
امروز اما هر نمازش بی قنوت است
هرچیز میگویم جواب او سکوت است
امروز اما راه من بن بست خورده
بانوی من سیلی ز مردی پست خورده
امروز اما بخت حیدر واژگون است
هرجای بستر را که میبینیم خون است
امروز اما سوخت مغز استخوانم
با من وصیت کرد بانوی جوانم
امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد
از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد
امروز اما کوثر من در مدینه
زخم عمیق میخ در دارد به سینه
امروز اما خاک شسته جامه ام را
گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را..
امروز اما سر به زیر شهر هستم
دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم
امروز اما داغ زد بر روی داغم
فرمود وای از کشته ی خاک عراقم..
گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را
فرمود میبرند لب تشنه سرش را
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#سید_پوریا_هاشمی
تنها نه فقط گل بهارم رفته
آرامش قلب بی قرارم رفته
زهرا همه دار و ندار من بود
امشب همه ی دار و ندارم رفته
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#سید_مجتبی_شجاع
باز هم دارد صدای گریه بالا می رود
امشب از بیت علی آرایه بالا می رود
در میان گریه ها «الجارُ ثُمَّ الدّارُ» گفت
در جوابش دادِ هر همسایه بالا می رود!
عاملان شرع و قرآن کور و کر بودند چون
پشت در دارد صدای آیه بالا می رود
هر شبانه روز ماهی بود و زهرا آب شد
پس چرا هِی طول هر ثانیه بالا می رود؟!
حرف پیغمبر به یاد حیدر افتاد و چه دید؟
لحظه لحظه ارزش این هدیه بالا می رود
وقت غسل فاطمه لرزید دست حیدر و
آه ، دیگر شدت مرثیه بالا می رود
#فرید_افشاری
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س