eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
938 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️نوحه شب یازدهم محرم (شام غریبان) 🎙دانلود سبک👉 دلها پریشان باشد شام غریبان باشد دشمن آتش می افزود خیمه ی عترت می سوزد آه و واویلا واویلا... زین العابدین در تب پرستار او زینب شده دریای درد و آه دل زار حجت الله آه و واویلا واویلا... می سوزد دلِ افلاک جسم شهیدان بر خاک ز حرم آوا می آید ناله ی زهرا می آید آه و واویلا واویلا... عباسی
▪️نوحه شب یازدهم محرم بسوز ای دل، بسوز ای دل، شب شام غریبان است به صحرا بی کفن امشب تن پاک شهیدان است حسین جانم حسین جانم... بسوز ای دل، بسوز ای دل، که زهرا، مو پریشان است دلش دریای خون است و گلش نقش بیابان است بسوز ای دل، بسوز ای دل، زمین از خون گلستان است شب است اما، تنور مطبخ خولی، چراغان است حسین جانم حسین جانم... بسوز ای دل، بسوز ای دل، به یاد غنچه پرپر بسوز ای دل، که خوابش برده در صحرا علی اصغر بسوز ای دل، که پرپر لاله های باغ یاس است فرات و علقمه رنگین ز خون سرخ عباس است حسین جانم حسین جانم... بسوز ای دل، بسوز ای دل، ز آه آتشین امشب که قرآن پاره لیلا، شده نقش زمین امشب بسوز ای دل، بسوز ای دل،که می سوزد رباب امشب دل دریا، به یاد اشک اصغر، شد کباب امشب حسین جانم حسین جانم...
▪️دودمه های شب یازدهم محرم ۱ امشب اطفال حسين بن على بى ياورند آه و واويلا حسين (٢) دختران اين حرم در كربلا بى معجرند آه و واويلا حسين (٢) ٢ روى نى ها راس شاه و روى صحرا پيكرش يا حسين و يا حسين (٢) جاى عباس على خالى ببيند خواهرش يا حسين و يا حسين (٢) ٣ راس نور چشم پيغمبر نشسته بر سنان آه از اين داغ گران (٢) جابجا مى شد ميان دست هاى اين و آن آه از اين داغ گران (٢) ٤ در زمين كربلا شام غريبان امشب است گريه كار زينب است (٢) بين اطفال حرم بى وقفه در تاب و تب است گريه كار زينب است (٢) ۵ شد حسين بن على امروز از خواهر جدا يا حسين و يا حسين (٢) سر جدا، پيكر جدا، دستان آب آور جدا يا حسين و يا حسين ✍پیمان طالبی
▪️نوحه شب یازدهم محرم 🎙سبک: جوانان بنی هاشم بیایید فلک سر در گریبان حسین است شب شام غریبان حسین است حسین جانم حسین جانم حسین جان زمین و آسمان را غم گرفته به مقتل فاطمه ماتم گرفته حسین جانم حسین جانم حسین جان همه امشب نماز شب بخوانید ولی پشت سر زینب بخوانید حسین جانم حسین جانم حسین جان بگرد ای آسمان با آه و ناله به صحرا گم شده طفل سه ساله حسین جانم حسین جانم حسین جان ز اشک دیده صحرا را بشویید گل خونین زهرا را بجویید حسین جانم حسین جانم حسین جان همه گل های زهرا گشته پرپر ز تیر و نیزه و شمشیر و خنجر حسین جانم حسین جانم حسین جان زند مرغ دلم امشب پر و بال گهی در علقمه، گاهی به گودال حسین جانم حسین جانم حسین جان شب فریاد و سوز و اشک و آه است محمّد در کنار قتلگاه است حسین جانم حسین جانم حسین جان ✍حاج مهدی خرازی
▪️دودمه های شب یازدهم محرم ۶ شمع دل میسوزد و شام غریبان امشب است مو پریشان زینب است، مو پریشان زینب است گم شده طفلان و حیران در بیابان زینب است مو پریشان زینب است، مو پریشان زینب است ٧ جان زینب در شب شام غریبان گم شده یاریم کن یاحسین، یاریم کن یاحسین دخترت با گوش پاره در بیابان گم شده یاریم کن یاحسین، یاریم کن یاحسین ٨ آسمان کربلا تیره شده واویلتا حضرت زهرا بیا حضرت زهرا بیا سر به روی نی تن شه مانده زیر دست و پا حضرت زهرا بیا حضرت زهرا بیا
▪️نوحه شب یازدهم محرم 🎙دانلود سبک👉 شده شام غریبان گل فاطمه بر زمین فتاده نور دل فاطمه در عزا زینب است جان او بر لب است وا حسینا وا حسینا... زده آتش عدو به خیمه های حسین می کنند کودکان گریه برای حسین بین دشت جنون تن او غرقه خون وا حسینا وا حسینا... پیکر شهیدان به روی خاک زمین شد شهید ستم نور خدای مبین گل زهرا نشان دیده اش در فشان وا حسینا وا حسینا... بر زمین تمام گلان پرپر شده پاره پاره تن علی اکبر شده زد به جانش شرر ریزد اشک از بصر وا حسینا وا حسینا... دیده گریان شده دختر خیر النسا در کنار گلان پرپر کربلا ساقی کربلا شده دستش جدا وا حسینا وا حسینا... خواهر غم گرفته ای به دشت بلا در کنار خیمه گرفته بزم عزا با غم و اشک و آه نگهش قتلگاه وا حسینا وا حسینا... ✍️حاج رضا یعقوبیان
داره درد هر شبت تموم میشه اینهمه تاب و تبت تموم میشه پیروهن رو دوختی و داره دیگه وصیت به زینبت تموم میشه داره غسل و کفنت شروع میشه غصه ی نبودنت شروع میشه زینب و حسینو ساکت میکنم گریه های حسنت شروع میشه چجوری گلشنمو کفن کنم پاره های تنمو کفن کنم باورم نمیشدش که آخرش من با دستام زنمو کفن کنم مثل تو دیگه توو عالم نمیاد سر من بدتر از این غم نمیاد آب میریزم, خون تازه میریزه چرا زخمایه تنت هم نمیاد حق بده من و حسن گریه کنیم فهمیدم تورو زدن.... گریه کنیم میبینی غربتمونو فاطمه باید آستین به دهن گریه کنیم چرا زهرا اینقده کبود شدی؟! چرا اینجوری زده؟! کبود شدی اینطرف خورده به میخ و اون طرف جای پا و لگده... کبود شدی تو بری حیدر تو تنها میشه پدر و مادر بچه ها میشه بعد تو پهلوونت زمینگیره ذوالفقار براش دیگه عصا میشه
دیگر بعید است این نفس بالا بیاید باید برای یاری‌اش اسما بیاید شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت تا که برای شستن دریا بیاید این مرد خیبر مردِ خندق بود اما باید برایِ غسلِ او زهرا بیاید دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت دیدی نشد تا محسنم دنیا بیاید چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش باید بماند تا که حالش جا بیاد پشتِ سرِ هم شستنش را قطع می‌کرد اما نشد تا بند این خونها بیاید از بس حسن در آستین دندان فشرده باید به دادِ حالِ او بابا بیاید وقتی حسین اُفتاد بر این سینه باید دستِ شکسته از کفن بالا بیاید می‌گیرد از دوشِ ابوذر دوشِ سلمان دنبال این تابوت آقا تا بیاد تازه زمانِ شستنِ دیوار و در بود ای کاش می‌شد زودتر فردا بیاید ای‌کاش می‌شد دِق کند زینب کنارش طاقت ندارد تا که عاشورا بیاید طاقت ندارد تا ببیند بینِ گودال بر روی آن سینه کسی با پا بیاید
شب شبی سنگین شبی دلگیر بود شب شبی بی صبح شامی دیر بود شمع آخر در سِرِشکش غرق شد آب گشت و بین اشکش غرق شد شمع تا سو سو زنان خاموش گشت خانه در باد و خزان خاموش گشت در سکوتی باد زاری می نمود باد آن شب سوگواری می نمود باد می کوبید درها را به هم باد می پیچید پرها را به هم خانه آن شب باز طوفان خورده بود چار غنچه با گلی پژمرده بود گاه سوز گریه بوداماخموش گَه صدای آب می آمد به گوش چکه چکه می چکد دل روی دل آب می ریزد دو چشمانی خجل خیره خیره چشم طفلان مانده بود آستین ها بینِ دندان مانده بود سیل بسته راهِ نورِ نوح را دست می شوید تنی مجروح را چشم تا که فرصت دیدن گرفت زانوانِ کوه لرزیدن گرفت چشم تنها بین چادر زخم دید پای تا سر پیکری پر زخم دید زخم بستر ، زخم کوچه، زخم در زخم سینه ، زخم بازو، زخم سر زخمِ سرخیِ کفن زخمی کبود زخم آتش، زخم میخ و زخم دود زخم چشم و زخم پهلو، زخم دست زخمها را عاقبت با زخم بست زخم بود و سوز بود و درد بود آه تنها چاره ی یک مرد بود آه اسما آب بر این خسته ریز درد دارد آب را آهسته ریز
علی مسجدده غش ائتدی یریندن دورمادی بیرکس باشی اوسته تسلایه نه گوزیاشین سیلن گلدی دئمه دی بیر نفر بو مرتضادی ئولدی یاقالدی نه حالدا بیلمورم حاله شه خیبر شکن گلدی سراسیمه دوروبدور قصد ائدوب بالین زهرانی خزان اولموش گلستانه گلی الدن گئدن گلدی یتیشدی منزلینده رو بقبله گوردی زهرانی دئدی دور عم قیزی قلبی فراقوندن اسن گلدی منیم خوش صحبتیم دیللن منیم شیرین دیلیم دیللن عزیزیم نطقه گل بالینوه دلدن دوشن گلدی باشون اوسته آچوب باش زینبون دور معجرین باغلا حسین عمامه سیزدور لرزیه چرخ کهن گلدی دوشوب سس یثربون اهلی بیلوبلر فاطمه ئولدی جنازه دفنینه تعجیلیله چوخ مرد و زن گلدی پراکنده اولون اعلان اولوندی باب اقدسدن غرض دفن اولمادی زهرا ائوه اهل وطن گلدی باتوبدور گون گجه گلدی خمود امت گئدوب یاتدی طبیعت قاره گیدی نالیه دشت و دمن گلدی علی ئوز همدمین آلدی قوجاقه چیخدی منزلدن خلاصه مغسلون اوسته او مجروحه بدن گلدی وئروبدور غسلینی شیرخدا کافور جنتله کفن پوش ائتدی زهرانی ندن بیلمم کفن گلدی کفن ایچره علی چوخ حسرتیله باخدی زهرایه دئدی بیر اوخشاما اوّل نوایه بوالحسن گلدی صورا احضار ائدوب اوغلانلاریلا قیزلارین مولا گلون دیدار آخردور فراق پر محن گلدی حسینیله حسن باهم بتولون باشینون اوسته ایکی مظلوم ایکی قارداش ایکی گوزیاش توکن گلدی یاپوشدی امّ کلثومون الیندن بینوا زینب جنازه اوستونه کرب و بلا تلّین انن گلدی آرایه آلدی بلبللر گلون افسرده حالیله عزا لحنیله دورت یاندان آناوای سسلین گلدی بالالار یرده آغلاشدی ملکلر گویده سس چکدی او صحنه اهل معنادن باشا تپراق سپن گلدی نه حالیله آیردی مرتضی بلبللری گلدن سیه پوشان قالوب ائوده مزاره آق گین گلدی اوشاقلار باخدی حسرتله حرکت ایلدی تابوت گوی اهلیندن یره تابوت زهرانی ئوپن گلدی آز عدّه یله گجه مدفون اولوب گنجینهٔ تقوا سحر اولدی یانان درگاهینه اهل فتن گلدی بیلوبلر دفن اولوب زهرا نه لر اولدی رجوعیم یوخ فقط بیر نکته وار نسگل بو قلبه هر ندن گلدی برای جلب افکار عمومی بی حیا ثانی چکوب نقشه تظاهر اوسته ایماندان گئچن گلدی سفارش ائتدی مولایه بیزی محروم فیض ائتدون بتولین دفنی اهل شهره برعکس سنن گلدی عزا بزمی اقامه ایله سن بیزده ائدک شرکت خلاصه مجلس ماتم بنا اولدی گلن گلدی فدک غاصبلری یوز قویدی بیربیر بیت مولایه تسلّای سلیمانه بیر عده اهرمن گلدی فشرده نظمیده ای اهل مجلس بیر سوزوم واردور آدی سوز، نطقه اما رشته ی صبری کسن گلدی علی گوردی حسینون رنگی سولدی اگلشه بیلمور دئدی دردون نه دور گفتاره عطشان جان وئرن گلدی بابا ایله نظر دهلیزه قنفذدور ایاق قویدی اوتورا بیلمورم نیلوم آنامی ئولدورن گلدی آلورسان نظموون پاداشینی محشرگونی«انور» ائلیکی فاطمه الده او قانلی پیرهن گلدی
شام غریبان دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد هرچند ساکت بود دلگرمی من بود با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد یادم نرفته بین محراب عبادت.. با آرزوی مرگ شب ها را سحر کرد خون مردگی چشمهایش را ندیدم از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد بیدار بود از درد اما دم نمیزد با دردهای پیکرش مردانه سر کرد غسل تن حوریه ی زخمی چه سخت است از شرم آبم کرد من را محتضر کرد مسماررا کج کرد تا که من بمانم در پشت در پای علی سینه سپر کرد دلشوره و دلواپسی آمد سراغش هروقت که به معجر زینب نظر کرد..
بسم‌الله الرحمن الرحیم كوفه امشب چه ساكت و سرد است كوفه امشب چقدر پُر درد است كوفه امشب نميرود در خواب كوفه گرچه عجيب نامرد است چشمهایِ يتيمها پُر خون سرِ راهِ اميرِ شبگرد است كاسه‌ها خالی است از شير و... چهره از فرطِ گريه‌ها زرد است آه مادر ، غريبه امشب نيست نانِ ما را پدر نياورده است نذر دارم كه خونجگر نشوم من يتيمم يتيم تر نشوم پيرمردی كه می‌رسید اينجا مو سپيدی كه در دلِ شبها رویِ دوشش هميشه زخمی بود ردّی از بارِ كيسه‌ی خُرما در كنارِ تنور نان می‌پخت خنده‌اش می‌ربود غمها را جایِ بازیِ ما به دامنِ او پهلوان بود بود مَركبِ ما آه مادر بگو كجا رفته؟ آه بابا دلم گرفته بيا چهره‌اش بينِ خانه ديدن داشت حرفهایِ دلش شنيدن داشت گفت با ما كه طعنه‌ها نزنيد دستِ رد بر من و خدا نزنيد گريه می‌كرد و زيرِ لب ميگفت كه نمك رویِ زخمِ ما نزنيد روزگاری يتيم اگر ديديد خنده بر اشک بی صدا نزنيد پيشِ چشمانِ دختری كوچک سنگها را به نيزه‌ها نزنيد سر زنجیر هر طرف نکشید عمه‌اش را به ناسزا نزنيد (حسن لطفی)