#غزل #زحلت_رسول_اکرم
مدح حضرت محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم
دلبرِ صاحبدل و قرآنِ نازل مصطفی
اُسوهیِ خُلقِ نکو انسانِ کامل مصطفی
شد اَشِدّاٰءُ علیَ الکُفّار هنگامِ نبرد
با مسلمان تا کند چون اهلِ منزل مصطفی
جز رضایِ حق ندید و جز ثنایِ حق نگفت
خدعههایِ مشرکان را کرده باطل مصطفی
دل نَبسته بر کسی جز آن که دلدارش خداست
جز علی هرگز نمیبندد به کس دل مصطفی
در رکابش میزند شمشیر شیرِ کردگار
مرتضی دریایِ غیرت بود و ساحل مصطفی
با منافقهای اُمّت هم مدارا میکند
رویِ خوش داده نشان حتّی به قاتل مصطفی
با ولایت تا شهادت مانده ختمُالمرسلین
بیقرارِ کوثر و قرآنِ نازل مصطفی
#غزل_مدح_مرثیه #رحلت_پیامبر_اکرم
#حضرت_محمد صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#حسین_ایمانی
#زحلت_رسول_اکرم صلی الله علیه و آله
گرفته بوی شهادت شب وفاتش را
بیا مرور کن ای اشک خاطراتش را
مورخان بنوشتند با سرشک یتیم
هجوم درد به سر تا سر حیاتش را
سه سال شعب ابیطالب و شکنجه وبعد
چقدر مرگ خدیجه فسرد ذاتش را
چه سنگها که بر آیینهُ وجودش خورد
چه طعنه ها که ابوجهل زد صفاتش را
برای غارت جانش قریش خنجر بست
ولی خدای علی خواسته نجاتش را
دلش چو ماه شکست و دو نیم شد اما
ندید سبزی یِ باران معجزاتش را
حرا شروع رسالت غدیرخم پایان
ادا نمود تمامی یِ واجباتش را
...وبعد غیر علی هر که رفت در محراب
شنید نعره ی ( لا تقربو الصلاتش ) را
#شهادت_حضرت_رسول_الله_ص
#بیست_و_هشت_صفر
#میثم_مومنی_نژاد
#رسول_الله
#زحلت_رسول_اکرم
چگونه نوحه کنیم این عزای سنگین را
شهید گشت و نفهمید امتش این را
شهید گشت کسی که به دست عاطفه اش
پناه داد فقیر و یتیم و مسکین را
شهید گشت امامی که فیض رحمت او
گرفته تا به ابد خلقت نخستین را
چگونه پیرو قرآن شوند قومی که
دهند نسبت هذیان کلام یاسین را
مدینه شرم نکردی به پیش دختر او
که رو به قبله کنی خاتم النبیین را
عجب که داغ تسلا شود به داغ دگر
کشد به خنده ی مرگ آن نگاه غمگین را
از این سو آتش دل ، آن سو آتش خانه
بگو که صبر نماید علی کدامین را
علی که غسل تن سید البشر با اوست
به دوش خویش کشیده است داغ تدفین را
به روی سینه ی او گوشوار عرش افتاد
بغل گرفت گل سرخ ، برگ نسرین را
به گریه گفت حسینم کجا یزید کجا
به گریه دید مگر آن غروب خونین را
همان غروب که شمر آمد و سنان میرفت
که پایمال کنند آن سلاله ی دین را
همان غروب که قرآن ورق ورق میشد
همان غروب که آتش زدند آیین را
که دیده قاری قرآن میان بزم شراب
به گریه دید سر و چوب و طشت زرین را
#شهادت_حضرت_رسول_الله
#رحلت_پیامبر_اکرم
#میثم_مومنی_نژاد
#امام_حسن علیه السلام
#شهادت_امام_حسن
#رضا_قاسمی ۱۴۰۳
الا مسافرِ تبعیدی دیارِ خودت
تویی غریبترین مردِ روزگارِ خودت
میانِ جمعِ گدایانِ خویش، تنهایی
نشستهای سرِ خوانِ خودت کنارِ خودت
کسی به یاری تنهاییات نمیآید
در انتظار که هستی، در انتظارِ خودت؟!
دلاورِ جمل اکنون به جنگِ فتنه برو
به تیغِ صبر نظر کن، به ذوالفقارِ خودت
شکستْ چهرهی آیینه از شکستگیات
گریستی به تماشای انکسارِ خودت
برای خود کمی از روضههای کوچه بخوان
تو راز گریهی خویشی، تو رازدارِ خودت
پس از زیارتِ پنهانِ تربتِ مادر
به خاکِ کوچه نشستی سرِ مزارِ خودت
تو و برادرت آیینههای داغِ هَماید
تو روضهخوانِ حسینی در احتضارِ خودت
فَیا سُیوفُ خُذینیست زهر خوردن تو
رسیدهای به شهادت به اختیارِ خودت
#پیامبر_شهادت
افسوس که سیدالبشر را کشتند
تاریک دلان نور سحر را کشتند
بیهوده نگویید که رحلت فرمود!
والله قسم پیامبر را کشتند
#عبدالزهرا
#امام_حسن_شهادت
بعد از دو ماه اشک و عزا فابک للحسن
خواهی رضای فاطمه را فابک للحسن
این روضه وا کند گره ی کور را : اگر
دردت شده بدون دوا ، فابک للحسن
بازین چه شورش است ؛ تو ای سینه زن بیا
همراه سید الشهدا ، فابک للحسن
نه گنبدی ، نه صحن و سرایی ، نه زائری
ای زائران کرببلا فابک للحسن
او گرچه مادری است ؛ ولی بی کسیش هست
خیلی شبیه شیر خدا فابک للحسن
آید به گوش ناله زهرا که می زند
در کوچه مدینه صدا فابک للحسن
جز او برای مادر قامت کمان که بود ؟
در کوچه مدینه صدا فابک للحسن
مرد حماسه ساز جمل ، مانده بی سپاه
در خانه و محله چرا ؟ فابک للحسن
باران تیر و مجلس تشییع یک امام
هرگز نبود شرط وفا فابک للحسن
...
در مجلس یزید گمانم سر حسین
زد ناله بین طشت طلا فابک للحسن
#محمدحسین_رحیمیان
#رسول_الله
مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است
در ذيلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است
احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق
جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است
هر گل که بشکُفت به گلستان معرفت
مدیونِ قطره قطره ی بارانِ احمد است
"اقرأ.."بخواند و غار حرا پر زِ نور شد
مبعث، شروعِ تابش قرآنِ احمد است
معراج رفت و هم سخنِ کردگار بود
این نقطه، اوجِ عزت و ایمانِ احمد است
زهراست دخترش، ثمرش، مادرش، بَلی..
زهرا شکوهِ مِدحَت دیوانِ احمد است
سرمایه اش خدیجه و شمشیر او علیست
این دو، دو بالِ فتح به میدانِ احمد است
این شعر را بخوان، که جهان را خبر کنی
جانِ جهان علی و، علی جانِ احمد است
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
ابرمرد جمل
بردر دولت سرایت بس که سائل ریخته
هرطرف پا می گذاری دامنی دل ریخته
هرکسی از جود واحسان تو فیضی برد گفت
بحر رحمت گوهر خود را به ساحل ریخته
مکتب شیعه فضیلت یافته از شور تو
بسکه از لعل لبت شهد فضایل ریخته
ای ابر مرد جمل قربان آن اندیشه ات
رنگ بطلان صلح تو براهل باطل ریخته
وارث تنهایی حیدر شدی ، سردارعشق
بس که در دوروبرت یاران جاهل ریخته
گفت پیغمبر نگرید روز محشر دیده اش
هرکسی اشک ازغمت دراین محافل ریخته
پاره های دل گواهی می دهد که قاتلت
در درون جام تو زهر هلاهل ریخته
تیرهایی که تنت را دوخت برتابوت تو
خون به روی پیکرت چون مرغ بسمل ریخته
چه گذشته برتن تو که حسینت دربقیع
وقت دفن پیکر تو اشک کامل ریخته
توکریم بن کریمی از «وفایی» کن قبول
گرگل اشکی بر این درگاه از دل ریخته
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_رسول_شهادت
#دوبیتی
نشسته بود تنها گریه می کرد
غریبانه خدایا گریه می کرد
کنار بستر پاک پیمبر
چه مظلومانه زهرا گریه می کرد
.
.
.
درون سینه ام غوغاست بابا
عزا درصحن دل برپاست بابا
دلم می خواست همراهت بمیرم
ولی دیدم علی تنهاست بابا
#سیدهاشم_وفایی
در سوگ دو خورشید
واویلا از غم جانسوز احمد
واویلا کشته شد سبط محمد
می چکد خون از دو چشم آسمان ها
در عزای احمد و فرزند زهرا
آه و واویلا حسن جان ....
واویلا غرقِ ماتم شد مدینه
مجتبی کشته شد از زهر کینه
از جفا بشکسته شد بال و پر او
می چکد خون از دو چشم خواهر او
آه و واویلا حسن جان ....
واویلا رفته از پیکر توانش
خون ریزد لخته لخته از دهانش
شد لگن گلگون تر از رخسار لاله
زینب از داغ برادر غرقِ ناله
آه و واویلا حسن جان ....
واویلا وقت ماتم بر حسن شد
خونین دل لاله ی زهرا کفن شد
در کنار تربت زهرای اطهر
تیرباران شد تن سبط پیمبر
آه و واویلا حسن جان ....
واویلا از بقیعِ بی چراغش
گردیده آسمان گلگون ز داغش
آن حریم غم فزا زائر ندارد
تربت ویرانه اش حائر ندارد
آه و واویلا حسن جان ....
**
محمود تاری «یاسر»
#حضرت_رسول_زمینه
بار سفر بسته واویلا
از دار دنیا رسول الله
ای آسمون گریه کن گریه
مظلومه آقا رسول الله
دیگه نیس توی آسمون مهتابی
علی و فاطمه و بی تابی
هیچ کی نیس عین خیالش انگار ، که رسول الله رفت
چه زمونه ای ، عجب اصحابی
ای شهر مدینه رنگ عوض کردی زود
ای شهر مدینه هستی خیلی بی درد
والله علی و شیعه هاش و کشته
ان الرجل لیهجر اون نامرد
وا محمدا.....
دنیایی از غصه و دردا
هس توی چشم تر زهرا
ای وای ازین شهر بد کینه
دلواپس حیدره زهرا
چه قد این غم واسه حیدر سخته
زندگیه بی پیمبر سخته
این مصیبت اون قدر سنگینه ، قد مولا خم شد
به خدا داغ برادر سخته
توو این شب فتنه گم شده راه حق
روزای خوش علی دیگه سر اومد
با خنده فلانی به فلانی میگه
وقت انتقام بدر و خیبر اومد
وا محمدا.....
ای وای ازین شبای بی مهتاب
ای وای ازین مدینه ی دلگیر
کم کم داره خزون میاد از راه
کم کم داره فاطمه میشه پیر
یه زن و شعله و درد و محشر
یه زن و چهل تا پست کافر
چی بگم از غم دیوار و در ، بشکنه دستی که
محسن و میگیره از این مادر
می زنه عزیز دل پیغمبر رو
هر کس که دل پری ز مولا داره
آی بشکنه اون غلاف شمشیری که
چند روز دیگه قصد جون زهرا داره
#محمد_حسین_رحیمیان