#غزل
#عاشورایی
هر روضهای برای همه جانگداز نیست
هر گوش را لیاقت افشای راز نیست
بالانشین منبر نی! خطبهای بخوان
غیر از سر تو هیچ سری بر فراز نیست
آن جاذبه که در حرم کربلای توست
در شهر مکه یافت نشد در حجاز نیست
من سینه میزنم که عبادت کنم تو را
مومنشدن به نافله و جانماز نیست
هر سالکی به هیئت تو پا گذاشتهست
فهمیده راه سیر الی الله دراز نیست
ای بیکفن! پس از تو مشخص شدهست که
پیراهن و لباس دگر امتیاز نیست
زاهد به طعنه گفت: به مسجد بیا ولی
رفتم به آن دری که نگویند باز نیست
بعد از هزار سال ببینید پرچمی
جز پرچم حسینیه در اهتزاز نیست
#پیمان_طالبى
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
آزاد آن دلیست که این جا اسیر شد
باید به پای مِهرِ شما بود و پیر شد
در روز رستخیز سرافکنده کِی شود،
هرکس که در حضور شما سر به زیر شد؟
بی مهرتان کسی به مقامی نمیرسد
هرکس که بود سائل این در، امیر شد
باشد چراغ ظلمت قبرش هرآن دلی
کز پرتو ولای تو روشن ضمیر شد
هر روز پیش چشم به تصویر میکشم
سر روی نیزه رفت و تنت غرق تیر شد
در حیرتم که بین تمامی اولیا
آقا کفن برای تو تنها حصیر شد!
مدیون لطف توست «وفایی» و باز هم
در محضرت رسیده و منت پذیر شد
#سیدهاشم_وفایی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
بهر جارو زدن صحن تو مژگان داریم
جگر پاره ز داغ تو به دندان داریم
مو پریشان شدهی زلف پریشان توأیم
ما در آشفتگی عشق تو سامان داریم
منت از دست طبیبان نکشیدیم دمی
چون به دستان شفابخش تو ایمان داریم
جانمان خرج عزایت نشود میمیریم
ما فقط بین حسینیه به تن جان داریم
همه چشمیم، بِنه پا، به خدا دلتنگیم
چند یعقوب در این کلبهی احزان داریم
ما شنیدیم براتِ حرمت دست رضاست
انتظار نظر از شاه خراسان داریم
كرم دست تو بدجور گدا میطلبد
بی سبب نيست اگر ميل كريمان داريم
نام تو برده شد و مادرت از راه رسيد
باز هم شکرِ خداوند كه مهمان داريم
#جعفر_ابوالفتحی و #محمدحسن_بیات_لو
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
گریه کردن بر تو دل را خالی از غم می کند
این سیاهی ها جهان را سبز و خرّم می کند
قطره ی اشکی که در بزم عزایت ریختم
کارها روز قیامت با جهنّم می کند
چای ریز روضه ات می گفت با چشمان خیس
چایِ اینجا را خودِ خیر النسا دم می کند
هر که آمد روضه قطعاً انتخاب فاطمه است
رفت و آمدهای ما را او منظّم می کند
سربلندیِ جهان را می کند از آنِ خود
در مسیرِ عشقِ تو هر کس که قد خم می کند
باز آمد اربعین و غبطه خوردم یا حسین
بر کسی که کوله بارش را فراهم می کند
اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا
این قدم ها از غم صاحب زمان کم می کند
#رضا_یزدی_اصل
#امام_حسین_شور
یه عمری هر جا روضه خونی شد / گریه کردم 3
اسم تو بردن آقا خود به خود / گریه کردم 3
گفتم سایه ت کم نشه از سرم / گریه کردم 3
گفتم آقا کی می بریم حرم / گریه کردم 3
عادت فطریمه که میخورم آب
اشک می ریزم سلام میدم به ارباب
داغ حسین دلا رو کرده بی تاب / حسین جان
ان کنت باکیاً لشیء / فابک علی الحسین
گفتن که کشتنت دور از وطن / گریه کردم 3
غریب گیر آوردنت و زدن / گریه کردم 3
گفتن رسیدو رو سینه ت نشست / گریه کردم 3
گفتن با نیزه دندونات شکست / گریه کردم 3
یکی نگفت که این امام دینه
از اون بلندی خواهرش می بینه
اجر ذوی القربی که گفتن اینه / حسین جان
ان کنت باکیاً لشیء / فابک علی الحسین
فلک به خیمه رنگ نیلی زد / گریه کردم 3
خولی به خواهر تو سیلی زد / گریه کردم 3
رفت دور زینبت طناب / گریه کردم 3
آیه ی تطهیر ، مجلس شراب / گریه کردم 3
به قلب خواهر تو بی امان زد
اون که به لب های تو خیزران زد
اشک یتیم تو شرر به جان زد / حسین جان
ان کنت باکیاً لشیء / فابک علی الحسین
#حسین_قربانچه
بسمالله الرحمن الرحیم
#محرم_امام_زمان_عجلالله
بوی سيبِ حرم از سمتِ سحر میآيد
قطعِ اين فاصله از دستِ تو برمیآيد
روز و شب كارِ شما گريه شده میدانم
باز از دامنتان بویِ جگر میآيد
كاشكی قدر بدانيم جوانیها را
زود بر شاخه در اين فصل ثمر میآيد
تا نشستيم در اين حلقه سرِ مجلسمان
مادرت دستشكسته به كمر میآيد
روزها سايه نشينِ قدمش خورشيد است
هركه در سايهی اين بيرق اگر میآيد
میرسد جمعهای و پيشِ تو دَم میگيريم
عاقبت غُربتِ اين جمع بهسر میآيد
تاكه آبی بزند بر لبِ لبتشنهی ما
مادرِ سينهزنان زود زِ در میآيد
كفنم پيرهنِ مشكیِ من كاش شود
رنگِ مشكی به كفن هم چقدر میآيد
علتِ اولِ دیوانگیِ ماست حسین
باز از مستیِ ديوانه خبر میآيد
(حسن لطفی)
#امام_حسین_شهادت
چو دست تیغ، ز حلقوم آن جناب گرفت
ستاره مرد و مه افتاد و آفتاب گرفت
به غیر قامت زینب، که از بلا خم بود
پس از حسین، چه کَس سایه بر رباب گرفت؟
عزیز فاطمه، گودال را مشرف کرد
سنان عنان به کف و خولیاش رکاب گرفت
نه از فرات، نسیمی وزید بر رخ او
نه چتری از خنکا، بر سرش سَحاب گرفت
نه اکبرش به سر و نی به بر علی اصغر
غم علی ز دل آن جناب، تاب گرفت
یکی ز پشت عقاب و یکی ز آغوشش
فلک صغیر و کبیرش، چه با شتاب گرفت
زبان حال غریبی است حال عمهی ما
که نور از قمر و سِیر از شهاب گرفت
ز دست بسته ملولم که بین بزم یزید
سری که قسمت من بود را، رباب گرفت
#محمد_سهرابی
ذکر شریف ارباب ، تسبیحِ مستجاب است
پس یاحسین گفتن ، اصلیترین ثواب است
یک قطره اشک ما را ، هفتاد حج نوشته
اربابِ دستودل باز ، از بس که خوشحساب است
یک بیت گریه کردیم ، صد جِلد معرفت شد
شوریِ اشکِ هیئت ، شیرینترین کتاب است
جُونِ حسین باشی ، بوی بهشت داری
عطر لباس نوکر ، خوشبو تر از گلاب است
این منصبی که داریم ، با انتخابِ زهراست
مادر برای فرزند ، دنبالِ انتصاب است
ذکرِ مصیبتِ او ، تضمین خانه ی ماست
کاخ بدون روضه ، کاشانهای خراب است
ما شهروندهایِ ، جمهوریِ حسینیم
خونِ شهید گودال ، تضمینِ انقلاب است
هرگاه گیر کردیم ، گفتیم:یا رقیّه
این نازدانه نامش ، در هر زمان جواب است
دوری وَبالمان شد ، زخمی به بالمان شد
یک سالِ بی زیارت ، بالاترین عذاب است
خرجیِ کربلا را ، پایِ نجف نوشتند
بانیِ اربعینش ، شخصِ ابوتراب است
اربابِ آبها را ، لبتشنه سر بُریدند
از داغ حنجرِ او ، دلهای ما کباب است
زینب میان کوفه ، جانش به لب رسیده...
سَرآستینِ پاره ، آخر کجا حجاب است؟!
آزار پشتِ آزار ، بازار پشتِ بازار
آل علی گرفتار ، دست همه طناب است
آن بانویی که گریان ، دنبالِ نیزهداران
هِی می دَوَد پریشان ، حس می کنم رباب است!
#بردیا_محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
هزار
امید آخر دلهای بیقرار حسین
مرا هزار امید است و هر هزار حسین
به کوه امنیت و بندگی رسید سریع
به کشتی تو هرآنکس که شد سوار حسین
تویی که شان نزول تبارکالهی
خدا به خلقت تو کرده افتخار حسین
خدا به طالع ما مهر نوکری زده است
به غیر نوکریات نیست کاروبار حسین
غلام و نوکر و مداح و شاعر و خادم
گذاشتی سر ما اسم مستعار حسین
گناهکارم و در بین خلق محترمم
غلامی تو بهمن داده اعتبار حسین
از اینمحبت و اینعشق و اینحسینیهها
هزارشکر که "لایمکنالفرار" حسین
اگرحبیب به عشقت دوبار جان داده ست
هزارجان بده تا من هزاربار حسین...
#مجتبی_خرسندی
#تکبیت
#امام_حسین_علیهالسلام
به من اجازه بده هر دم از تو دم بزنم
که کل عمر خلاصه دراین دم است؛ "حسین"
#مجتبی_خرسندی
ای نگاهت روشنی بخشِ دلِ حرّ و حبیب
می وَزد با عطر یاس از کربلایت بوی سیب
می شود روشن کنی با التفاتی راه را؟
می شود من هم نباشم از نگاهت بی نصیب؟
می دَود در سینه دردی اَلْاَمان از زینبت
از فراز تلّ به مقتل تا رسد( أَمَّنْ یُجیبُ؟)
می رسد از دور آوای حبیبی یا حسین!
می تپد در خون نوایِ خواهرت، شَیْبُ الخَضیب
روضه ی (هَل مِن مُعین) امشب به دریا می رسد
خیز برمی دارد از موجِ غمش (فتحٌ قریب)
کاروانی می رود فردا به سمت کربلا
مادرم دارد دوباره بی گمان حسّی غریب..
#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر