بانوی آزاده
ای دختر خورشید و دریا اُمِّ کُلثوم
ای جان حیدر ، جان زهرا اُمِّ کُلثوم
ای دختر وارسته ی زهرای اطهر
وی دختر والای مولا اُمِّ کُلثوم
با بردن نامت معطّر می شود دل
ای عطر کوثر ، عطر طوبا اُمِّ کُلثوم
ای نور چشم بوتراب آن باب هستی
ای زاده ی اُمِّ اَبیها ، اُمِّ کُلثوم
مانند زینب می درخشی در ولایت
ای گوهر گنج ولا یا اُمِّ کُلثوم
ای چارمین فرزند مهر و ماه ، ای گل
ای روشنای بزم طاها اُمِّ کُلثوم
در مکتب حیدر زده زانو همه عمر
پرورده ی دامان زهرا اُمِّ کُلثوم
ای چادرت آئینه دار عفت تو
تابان ز تو خورشید تقوا اُمِّ کُلثوم
ای با حجاب خویش بوده حافظ دین
ای دین حق را کرده احیا اُمِّ کُلثوم
ای بانوی سجّاده و اشک و عبادت
ای بانوی مُهر و مصلّا اُمِّ کُلثوم
درس فداکاری تو دادی بانوان را
ای بوده در این جاده پویا اُمِّ کُلثوم
ای مَرهَم هر زخم بر قلب شکسته
دردم ز تو گردد مداوا اُمِّ کُلثوم
ای غرق احسان تو هر سائل در اینجا
ما و تو و امروز و فردا اُمِّ کُلثوم
دوری ز تو یعنی جدایی از ولایت
مهر تو در دلها تولّا اُمِّ کُلثوم
جان من بشکسته دل با شهپر عشق
بگرفته در کوی تو مأوا اُمِّ کُلثوم
آزاده گی جزو مرامت بود بانو
ای ایستاده پیش اعدا اُمِّ کُلثوم
هرگز نرفتی زیر بار ظلم و ذلّت
نگشوده ای باب تمنّا اُمِّ کُلثوم
می دانمت بانوی گلگون شهادت
می خوانمت بانوی نجوا اُمِّ کُلثوم
بانوی صبر و استقامت ، بانوی مهر
ای در مصیبت ها شکیبا اُمِّ کُلثوم
غم روی غم دیدی ولیکن صبر کردی
ای بانوی صبر و مدارا اُمِّ کُلثوم
از کودکی غم دیده ای تا روز آخر
غم دیده ای آری به دنیا اُمِّ کُلثوم
یک روز در شهر مدینه داغ مادر
روزی به کوفه داغ بابا اُمِّ کُلثوم
یک طشت دیدی پاره های یک جگر را
یک طشت دیدی رأس گل را اُمِّ کُلثوم
در کربلا در کاروان عشق بودی
آنجا که بر نی رفته سرها اُمِّ کُلثوم
همراه دیگر داغداران ، لاله ها را
بر روی نی کرده تماشا اُمِّ کُلثوم
لب تشنه در کرب و بلا مانند زینب
خونین جگر از داغ سقّا اُمِّ کُلثوم
از خطبه های آتشین و ظلم سوزت
ظالم شده رسوای رسوا اُمِّ کُلثوم
در هم شکستی کاخ بیداد و ستم را
بی هیچ بیم و هیچ پروا اُمِّ کُلثوم
دیدی شهادت را تو احیای کرامت
دیدی اسارت را تو زیبا اُمِّ کُلثوم
تا قلب «یاسر» می شود لبریز ماتم
اشکش دهد آن را تسلّا اُمِّ کُلثوم
**
محمود تاری «یاسر»
نائبة الزّهراء (س)
ای رُخت آینه ی نور جلی
دختر دوّم زهرا و علی
بوده ای ، ای به علی نور دو عین
زینب دیگری از بهر حسین
مادرت فاطمه از روی تو شاد
اُمِّ کُلثوم تو را نام نهاد
ای رُخت جلوه ی نور ملکوت
غرقِ در نور خدا وقت قنوت
بانوی فاضله از نسل رسول
پرورش یافته ی بیت بتول
یاسِ خوشبوی بهشت نَبوی
زینبِ کوچک بیت علوی
ای به دینداری و ایمان الگو
ای به زن های مسلمان الگو
زن ولی هیبت حیدر داری
درسِ ایثار ز مادر داری
می چکد از گلِ چشم تو گلاب
اُمِّ کُلثومی و بانوی حجاب
چادرت بافته ی حُجب و حیا
معجرت ، معجر ایمان و وفا
تو که چون مادر خود شیر زنی
خواهر خوب حسین و حسنی
در گلستان ولایت بانو
عطر هر یاسی و هر یاسمنی
وارث علم علی چون زینب
خطبه خوان خطبه ، که شیرین سخنی
شعله ی کرب و بلا در دل توست
آتش شمعِ همان انجمنی
بعد ازآن روزِ عطش خیز هنوز
لاله ی سوخته ی هر چمنی
کربلا همره زینب بودی
ماه در تیره گی شب بودی
روی نی رأس برادر دیدی
لاله ها را همه پرپر دیدی
همه جا داغ برادر سخت است
دیدن پیکر بی سر سخت است
مثل زینب تو خمیدی بانو
چه بلاها که ندیدی بانو
تویی آن زن که جسارت دیده
زنی آزاده ، اسارت دیده
زده با ناله شرر هر دل را
کرده طی - آه - چهل منزل را
داغ با صبر و تحمّل دیدی
چوبِ دشمن به لبِ گل دیدی
oo
محمود تاری "یاسر"
❁﷽❁
#غزل_مرثیه
#وفات_حضرت_ام_کلثوم_علیها_سلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
هدیه به روح مطهر حضرت امّ کلثوم سلام الله علیها
┄┄┅┅✾┅┅┄┄
اُمّ کلثــومی و این نام ، ز طاها داری
عفّـت و پاکی و زهـراییِ زهــرا داری
زینـب ثانیِ زهرا و علــی ! بی تردیـد
صبر ، اِرثیست که از زینب کبرا داری
گرچه کمتر ز مقامات شما گفته شده
لیک در قلب محبــان خودت جا داری
غـصّـــــهٔ دشـتِ بلا بر دلـت آوار شده
مثل زینــب به دلت ماتمِ عظمـا داری
ســرِ هفــده مَهِ تابان به سرِ نِیْ دیدی
داغِ هفتاد و دو پیکر روی صحرا داری
بوده ای همنفــس زینب و همراهِ حرم
جسم رنجور و قدِ خَم ، دلِ شیدا داری
غربتی بیشتر از این که اسارت دیدی؟
قلبِ خونبــار زِ نامَحــرم و اَعـدا داری
همهٔ عمــرِ تو با اشک و غم و آه گذشت
گرچه در صبــر و تحمل ، دلِ دریا داری
روضهٔ ظهرِ عطش ، مرثیهٔ محفل توست
بزمِ غـم در دلِ خود ، یک تنه بر پا داری
بارِ سنـگیـــنِ غمِ کرب و بلا بر دوشـت
کربــلا نه ، به دلـت کرب و بلاها داری
خـواهـــرِ هفــت بــرادر! چقَــدَر تنهایی
از حسینـــت دمِ آخـر چه تمنـــا داری؟
مثل زینب دمِ جان دادن خود چشم به در
حســرتِ دیــدنِ مـــاهِ رخِ سقـــا داری
کیمیا ! فصلِ غمِ زینب دیگر شده است
باز ، آهنــــگِ عــزای گلِ زهــــــرا داری
#رقیه سعیدی(کیمیا)
جلوه ی فَتْحٌ قَریِب
------------
ای خدا آن یار نورانی کجاست
آن چراغ شام ظلمانی کجاست
مهدی زهراست خورشید جهان
آفتاب صبح نورانی کجاست
در تلاطم گشت دریای وجود
ساحل دریای توفانی کجاست
آن امام گشته پنهان از نظر
وآن ولیِّ حیِّ سبحانی کجاست
آن که باشد جلوه ی فَتْحٌ قَریِب
آن نوید نور قرآنی کجاست
داشت سربازی پُر از ایمان و عشق
حال آن سرباز ایمانی کجاست
ما و سنگر هر دو دلتنگیم باز
یار ما قاسم سلیمانی کجاست
غرقِ بُحران گشت میدان بلا
مرد میدان های بُحرانی کجاست
یار رهبر ، یار مردان خدا
یار دین ، سردار ایرانی کجاست
دشمنِ بی رحم طغیان کرده است
دست قدرتمند رحمانی کجاست
ما پریشانیم چون «یاسر» به دهر
می بَرد آن که پریشانی کجاست
**
محمود تاری «یاسر»
مناجات با خدا-ماه رجب
حال و احوال گرفتار تماشا دارد
گریه ی عبـد گنـه کار تماشا دارد
آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی
چون ستاره به شب تـار تماشا دارد
هر چه شد بین من و تـو ز همه پوشاندی
آبروداریِ ستـّار تماشا دارد
بـارها زیـر همه قـول و قـرارم زده ام
دست گیریِ تـو هـر بـار تماشا دارد
مهربـانی بـه گنـه کار بُــَود عادت تو
کـَرم سفرۀ غفـّار تماشا دارد
ماه، ماهِ رجب و سفره بـه نـام عـلی است
لحظه ی جلوه، رخ یـار تماشا دارد
عاشق نیمه شب صحن و سرایِ نـجفـم
حـرم حیـدر کـرّار تماشا دارد
همۀ آرزویم یک سحر کرب و بلاست
شب جمعه حـرم یـار تماشا دارد
مادری دست به پـهلو پـسری پـاره گلو
گـریـه ها لحظۀ دیـدار تماشا دارد
روضـۀ قحطی آب و لبِ عـطشان حسین
گـوشۀ صـحن علمـدار تماشا دارد
خاک ری را به بـهای سـر آقـا دادند
زین جهت گریۀ بسیار تماشا دارد
کـاش امسال شـود سال ظهـور دلبـر
پـرچم خیمۀ دلـدار تماشا دارد
#قاسم-نعمتی
مناسبت های ماه رجب
صفای طیبه دارد صفای ماه رجب
که عالمی شده مست از دعای ماه رجب
ولادت سه امام و رسالت نبوی
فزوده بربرکات و صفای ماه رجب
مقام و منزلتش نیست کمتر از رمضان
بلند باد شکوه نوای ماه رجب
بخوان ترانه یا ذوالجلال و الاکرام
که مشکلت بگشاید خدای ماه رجب
به روز اول این مه ولادت باقر
شدست موجب عز علای ماه رجب
به روز دهم امام جواد آمده است
به پاسداری رحمت سرای ماه رجب
به سیزدهم مه از فروغ روی علی
جلا گرفته رخ دلگشای ماه رجب
به بیست و هفتم مه بعثت رسول خدا
به حق شده سبب اعتلای ماه رجب
بخوان نماز و مناجات کن به خلوت شب
که بهرمند شوی از عطای ماه رجب
شبی خوش است(کلامی) برات می بخشند
به حرمت صلوات و دعای ماه رجب
#ولی-الله-کلامی-زنجانی
به مناسبت فرا رسیدن ماه رجب
تا شود آیینه بی زنگار در ماه رجب
از خیال خویش سربردار در ماه رجب
چشم اگر دارید باران دعا را بشنوید
می چکد نور از در و دیوار در ماه رجب
کاش دور از مهر و تسبیح و ریا و جانماز
بازگردد رونق بازار در ماه رجب
باز شیخ ما به حرف آمد حدیث نفس گفت
عرض دین را برد دنیادار در ماه رجب
کاش برگردم به خود ای کاش برگردد به خود
شیخ بی عمامه و دستار در ماه رجب
اعتکاف و عشق یعنی گریه بر احوال خویش
نیمه شبها گریه کن بسیار در ماه رجب
سیزده شب معتکف در خم شدم تا پر شدم
از دعای حیدر کرار در ماه رجب
#علیرضا-قزوه
به مناسبت ماه رجب
مگذار که دلخسته و دلخون باشیم
بگذار که برلطف تو مدیون باشیم
در ماه رجب آرزوی ما این است
ایکاش که ما از رجبیون باشیم
#سید-هاشم-وفائی
مناجات با خدا-ماه رجب
فقط اجازه بده پای شمع بنشینم
اگر نسوختم امشب ادب کنید مرا
حرام باد به چشمم شب جدایی خواب
گدای فیض سحر شب به شب کنید مرا
بتاب ، خامی این روسیاه پخته شود
بد است کال بمانم رطب کنید مرا
قدو قواره ام اندازه لجاجت نیست
اگر قبول نداری وجب کنید مرا
بنا نبود كه اینقدر زابراه شوم
بنا نبود همش جان به لب كنید مرا
ترا بجان عزیزت معطلم نکنید
سحر نیامده امشب طلب كنید مرا
عبادتی که بلد نیستم به غیر حسین
فقیر کرببلای رجب کنید مرا
#محمد-جواد-پرچمی
ه مناسبت حلول ماه رجب
ماه پـر فیض رجب، ماه نبـی، ماه خداست
ماه توبه، مه رحمت، مه ذکر است و دعاست
ماه از خــویش بریـدن بـه خـدا پیـوستن
خرم آن کس که به حق واصل و از خویش جداست
مـاه میـلاد شـریف دو محمّــد دو علـی
که پر از جلوۀ مـاه رخشان ارض و سماست
جمعــۀ اول ایــن مــاه، جمــال ازلــی
در تمـاشـای رخ حضـرت باقـر پیـداست
دوم مـاه رجـب عیـد بـزرگی دگـر است
عید میـلاد علـی بـن جـواد بن رضاست
سوم ماه رجـب آن دهمیـن حجت حـق
جگرش لختۀ خون از شرر زهـر جفاست
دهم ماه رجب بـا گل رخسار جـواد
موجزن رایحۀ عطـر ولایت بـه فضاست
بـارک الله کــه در سیــزده مــاه رجـب
عید میـلاد علـی، مظهر رب الاعـلاست
کعبـه آغـوش گشـوده چـو گریبـان از هم
کــه ز قـلب حـرمالله، علـی عقـدهگشاست
صـاحبخانـه نــدا داد کــه ای بنـت اسـد
خانـه از مـاست ولیکـن متعلـق به شماست
قـدر و جــاه تــو بـود فـوق مقــام مـریم
پسـر تـو علـی اسـت و پسـر او عیسـاست
نجل پـاک تـو امـام است بـه نجـل مریم
گرچـه او مریـم و عیسـاش پیـامآور ماست
این پسر رکن و مقام است و حطیم و زمزم
این پسر حجر و حجر، مروه و مسعا و صفاست
نیمـۀ مــاه رجـب روز وفــات زینـب
او که دخت علی و مادر صبر است و رضاست
زینب، آن فاتـح میـدان اســارت کـه هنوز
زنـده از خطبـۀ او واقعــۀ کــربوبـلاست
شیـردخـت علـی و فاطمـه و اخـت حسن
که حسین دگـر است و نفسش عاشوراست
بیست و پنج رجب از بهـر محبان علی
روز اندوه و غم و ناله و اشک است و عزاست
روز آزادی زندانــی زهــرای بتـول
روز قتل خلف حضـرت صـادق، موساست
گوییـا در دل تـاریـک سیــهچـال، هنـوز
بانـگ العفـو بلنـد از دو لب آن مـولاست
آن کـه دربـارۀ وی آمـده سـاق مرضوض
چشمها گر ز غمش خـون بفشانند رواست
روز بیسـت و ششـم مـاه رجـب داغ پـدر
بـر دل و بـر جگـر سوختـۀ شیـر خداست
بـر دل ختـم رســل داغ ابـوطالـب مانـد
آن کـه ایمـانش فـوق همـۀ ایمانهاست
بیست و هفت رجب است عید بزرگی دیگر
عید مزمـل و مدثــر و نــور و طاهـاست
عید بعثـت کـه نبـی رخـت رسالت پوشید
به! چه عیدی که به از عید صیام و اضحاست
عید پــرواز بشــر، عیــد نــزول قــرآن
عید نابــودی بـت، عیـد تجلای خداست
بیست و هشت رجب آغاز فراقیست بزرگ
که حسینبنعلی عازم دشت و صحراست
کـاروان پسـر فـاطمــه هنگـام سحــر
سر به کف دارد و عازم به سوی کربوبلاست
عــزم حــج دارد و در اول ره مـیبینــد
قتلگاه است بر او مروه، صفا تشت طلاست
همقـدم زینـب و عبـاس و علیاکبر
پیش رویش علی و پشت سر او زهراست
گاه بـر فـرق علـیاکبـر خـود مینگــرد
گاه میگرید و چشمش به دو دست سقاست
گاه در سینـه کنـد نوک سنان را احساس
گاه بیند که بریـده سـر پـاکش ز قفاست
سر به کف داشتن و تیـر گرفتـن به جگر
سپـر سنگ شـدن حـج امـام شهـداست
«میثم!»آن تربت ششگوشه بود در بر تو
وای من! از چه ندیدی حرم یار کجاست؟
#استاد-غلامرضا-سازگار
اعیاد رجب و شعبان
از غصه رها ببینمت...این شبها
خندان همه جا ببینمت...این شبها
درحق کسی که دوست داریش، بگو:
ایوان طلا ببینمت...این شبها
#سید-مجتبی-شجاع
مناجات با خدا-ماه رجب
خجلت زده از دوست سر افکنده منم
بیمار معاصیم غم آکنده منم
فردا که صدا می زنند این الرجبیون
افتاده سرم به زیر و شرمنده منم
#یاسر-مسافر