eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
745 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6044338253396446316.ogg
264.1K
سرود میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام شادمانی کنید اومده دنیا پسر ارشد حسین زهرا شکر حق میکنه بابای خوبش می درخشه به خونه ماه لیلا می خونه حیدر، به گوش این مولود، اذان اقامه چقدَر زیباست، تو بغل خورشید، ماه تمامه یا علی اکبر، مولا علی اکبر، تبارک الله... برای حیدری ها شده دلبر صورت قشنگش مثل پیمبر هرکی دیده رخ ماه علی رو رو لبش اومده الله اکبر چون حسین شاده،تموم عرش حق غرق سروره رو سر مولود, از آسمون نازل، بارون نوره یا علی اکبر، مولا علی اکبر، تبارک الله... دومین علی بعد علی حیدر شده اسم قشنگش علی اکبر خلق و خوش مثال جدش رسوله همه رو میندازه یاد پیمبر مردم شهرش از سینه چاکان ابن الحسینند حسن وعباس، معلمای این، نور دو عینند یا علی اکبر، مولا علی اکبر، تبارک الله... جوون اول شاه شهیدان برای عمه زینب جان جانان قاری واذان گوی آل طاها در جدال با دشمن مرد میدان علیِ اکبر، همیشه الگو شد، به هر زمونه روز میلادِ، جوون ثارالله، روز جوونه یا علی اکبر، مولا علی اکبر، تبارک الله.. کربلایی هادی صالحی
. السلام ای تجلی داور السلام ای شبیه پیغمبر ایکه نامت علی، نهاده علی السلام ای تجسم حیدر فاطمه افتخار کرده به تو که قدوم تو بُرده بر کوثر ایکه هم، هست نسل تو حسنی هم حسینی است، در قضا و قدر همه آل رسول عاشق تو همه مشتاق این رخ انور همه گویند مصطفی آمد ای چو احمد شدی تو فخر بشر تو که هستی که میشوی پس از این بر جوانان عالمی رهبر خُلق و خویت محمدی، آری خَلقِ نیکوی تو چو آن سرور ابروانت تبلور محراب گیسوانت چو شب، نوید سحر برق دندان توست عین صدف لعل لبهای تو چو درّ و گهر دستهایت پر از قنوت و دعا چشمهایت مثال مِهر و قمر ایکه عبد خدا، به علم و عمل... شده الگوی شیعه تا محشر چه وقاری، چه هیبتی داری چه عیاری، ز انبیا برتر همه پیغمبرانِ حق ماندند در مقام تو ای علی اکبر بسکه ممسوسِ ذات حق هستی برده ای دل ز اول و آخر مستی از ابتدای آمدنت در جمال و جلال حق یکسر همه جا هستی ای نبی رخسار همه جا هستی ای علی منظر پدرِ اطهرت امام حسین ام لیلاست بهر تو مادر فاطمیات محو روی تواند ای به چشم جهانیان اختر □ □ □ ای پس از این، سکینه ات یاور وی پس از آن، رقیه ات خواهر چشمهای نجیب تو گویند واجب است احترام هر دختر چشم تو چشم تیز بین حرم خشم تو خشم ثانیِ حیدر عمو عباس عاشق رویت و تویی دست بوسِ آن دلبر عمه ات گفت: عمه قربانت نجمه بگذاشت بر قدوم تو سر بانوان دود کرده اند اِسپند دختران عود کرده در مِجمر □ □ □ یاد روزیکه آینه قرآن پیشِ روی تو باشد و بر سر همه از خیمه آمدند برون دیده گریان و جملگی مضطر آنچنان شد که کوفیان گفتند با تمسخر به تو مهِ داور ز خیامِ حرم بیا بیرون! شد به میدان مُعَطّلت لشکر! □ □ □ حیدرِ کربلا به هیئتِ رزم بست بر تن زِرِه، به دست سپر با غضب، با وقار، با عزت زد برون از حرم چو پیغمبر همه گفتند این رسول خداست که میاید به کارزارِ خطر دست مولای خویش را بوسید رخصت از او گرفت و اشکِ بصر با اَنابنُ النبی نقاب افکند با اَنابنُ الحسین شد یاور رُعب انداخت در دل دشمن کرد احیای صحنه ی خیبر هنرِ خویش را نشان داد و یاعلی گفت و زد بر آن لشکر زد به قلب سپاهِ کفر و نفاق از یمین و یسار آن سرور ساعتی در میانه ی میدان تیغِ او بود و گردنِ کافر رَدِ شمشیرِ ذوالفقاریِ او بر زمین ریخت دست و پا و سر نزد مولا رسید تشنه لبان کامِ او شد به کامِ بابا تر ساعتی بعد در میانه ی رزم حیله کردند کوفیان به غَدَر حلقه ای از محاصره ناگاه جسمِ او را گرفت چون در بر تیغی از پشت، فرقِ او بشکافت تیغی از پیش زد بر آن پیکر نیزه ها قطعه قطعه اش کردند ارباً اربا شد آن جوانِ پدر پدر آمد کنار جسمِ پسر پسر اما شبیه گل پرپر چونکه صورت به صورتش بنهاد ناله کرد از فراق او ز جگر آنکه در اوج گریه شد یارش بود قدِ خمیده ی خواهر
میلاد حضرت علی اکبر (ع) --------- آمده دنیا کودکی چون ماه روی او دارد نقش ثارُالله باشد این کودک شِبْهِ پیغمبر یا علی اکبر - یا علی اکبر مژده ای یاران گل به بار آمد در جهان آن گل چون بهار آمد دارد این مولود هیبت حیدر یا علی اکبر - یا علی اکبر لطف حق بنگر آل طاها را دسته گل داده اُمِّ لیلا را روی او جَنَّت عطر او محشر یا علی اکبر - یا علی اکبر ماه شعبان را ماه دیگر اوست گنج عالم را دُرّ و گوهر اوست بر علی دُرّ و بر نبی گوهر یا علی اکبر - یا علی اکبر بر حسین امشب آمده مهتاب جان ازو خُرَّم دل ازو شاداب مثل زهرا او جاریِ کوثر یا علی اکبر - یا علی اکبر دارد این مولود چهره ای زیبا باشد این کودک هستی لیلا بوسه بر گیرد از رخش مادر یا علی اکبر - یا علی اکبر ** محمود تاری «یاسر»
با تو فقیرهایِ غنی می‌شویم علی مجذوب خاتمی یمنی می‌شویم علی ما را نکرد مست ، شراب کسی فقط... ...مستِ فَمَنْ یَمُتْ یَرَنِی می‌شویم علی قربان کُنیه‌ای که به نامِ حسن زدند  یعنی فقط ابالحسنی می‌شویم علی از خاکِ تو سرشته شدیم و به این حساب... با هم برادرانِ تنی می‌شویم علی تو از شرابِ حضرتِ حق خورده‌ای و ما بد مستِ باده‌ای دهنی می‌شویم علی وقتی که اکبراست امیرِ سپاه تو روزِ ظهور آمدنی می‌شویم علی آنکه علی‌است معجزه‌ی ابتدای او الله‌اکبر است فقط انتهایِ او حیران توست چشم محمد شناس‌ها ای فاطمه نگاه ، خداوند یاس‌ها از آتشی که هست به بامت رسیده‌اند از شهرهایِ دور همه‌ی آس و پاس‌ها جز تو حسین هیچ‌کسی را ندیده است یعنی نمی‌رسند به گَردت قیاس‌ها ای رفته بر جمالِ حسن ، کوچه را مبند پَرت است دائما به تو هرجا حواس‌ها هربار پیشِ عمه‌‌ی خود  مدتی بمان قدری نگاه کن به همین التماس‌ها تو مرتضایِ دومی و  تیغ اگر کشی پیشِ تو می‌دوند همه‌‌ عمر و عاص‌ها ما عاشقیم قسمتِ ما بی ارادگی است پس با حسین نسبت ما خانوادگی است* لیلا نشسته است اگر در مقابلت مجنون دویده است به دنبالِ محملت لازم نبود اینهمه لشگر کشی کنی گیسو نریخته  دلِ باباست منزلت دریا مُرکب است و درختان قلم ولی تنها شمرده‌اند نَمی از خصائلت عباس رفته مِجمرِ اسفند آورَد از بسکه ریخته همه جا از فضائلت آدم بهانه بود اگر سجده کرده‌اند جبریل دیده بود کمی از شمایلت ام‌البنین به بازوی تو وان‌یکاد بست وقتی که ذوالفقارِ علی شد حمایلت ای دومین علی هنرت را نشان بده   بر آلِ فاطمه جگرت را نشان بده میدان محاطِ صولتِ پروردگاری‌ات دشتِ نبرد  نعره‌زن  از تیغ‌داری‌ات آنکه به سر نداشت هوایِ علی گُریخت جانم فدایِ سر زدن و سر شماری‌ات کس را ندیده‌ایم از این خیلِ صد سپاه در گردنش نمانده خط یادگاری‌ات عباس با حسین و خدا خیره گشته‌اند باد است و یال و منظره‌ی تکسواری‌ات سُم می‌زند به سنگ ، زمین داغ می‌شود عقاب شیهه می‌کشد  اسب شکاری‌ات پیچیده مدحِ رزم تو در کاخِ شام ، پس تا شام رفته‌است سپاهِ فراری‌ات* یک خیمه است منتظرت بی خبر مرو میدان که می‌روی کمی آرامتر برو آبی نداشت ، روی زبانت زبان گذاشت رفتی و دست بر جگرش ناگهان گذاشت  زانو نمی‌کشید  بیاید کنار تو از خیرِ جان گذشت و قدم نیمه‌جان گذاشت تیغی نمی‌گذاشت که بابا بخوانی‌اش سر خم نمود گوش به روی دهان گذاشت هرکس که تیغ داشت به دورِ تو حلقه زد هرکس که تیر داشت میانِ کمان گذاشت هرکس که دور بود خودش را به تو رساند هرکس رسید نیزه‌ی خود را نشان گذاشت جایی نماند تا که گذارند زخمّ نو قومی رسید زخم  روی استخوان گذاشت ای داغِ مانده بر دلِ بابا بلند شو یا لااقل به خاطرّ لیلا بلند شو.....
این خانواده ای که مرا صید کرده اند حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس وقتی میانِ کوچهٔ ما راه میرود یک شهر در زیارتِ پیغمبرند وبس
بعد از تولد، هر كسى كه ديد او را مى گفت: گويا خواب مى بينم خدايا الله اكبر! بر سراپاى وجودش يكجا پيمبر بود و حيدر بود و زهرا بر قامت دلربای دلبر صلوات بر نور جمال علی اکبر صلوات او بود خلاصه علی و احمد بفرست به پیغمبر و حیدر صلوات
علی سیرت، حسن طینت، محمد خو، علی اکبر که در صورت نمیزد با پیمبر مو علی اکبر حسین از بس که بیتاب پیمبر بود حق میخواست شود پیغمبری دیگر برای او، علی اکبر دو پایش پلکان عرش بر روی زمین میشد چو میزد پیش پای عمه اش زانو علی اکبر و دشمن میهراسد از دَم "اَینَ تَفرّوا"یش که با سربند حیدر میکند هوهو علی اکبر برای کشتن لشکر به شمشیر احتیاجی نیست که جای تیغ دارد تیزی ابرو علی اکبر شبیه شیشه ی عطری که پاشیده ست در میدان تمام تیرها را میکند خوش بو علی اکبر جوانان بنی هاشم به دقت جستجو کردند که قطعه قطعه پیدا میشد از هر سو علی اکبر
از کوی صفا بوی وصال آمده امشب زیبا صنمی ماه جمال آمده امشب پیچیده به شهر نبوی عطر محمد(ص) بر چشمه ی جان آب زلال آمده امشب میلاد همایون علی بن حسین است جانانه ببین با چه جلال آمده امشب بر اهل ادب میرسد از غیب بشارت خوش باش شب دفع ملال آمده امشب از پرده برون گشته به شعبان مه لیلا به به چه درخشنده هلال آمده امشب ای سایه نشینان لوای علی اکبر بر مجلستان حسن و کمال آمده امشب مرغ دل یاران همه در جشن ولادت چون طبع «کلامی» به مقال آمده امشب
سلام ای ماه را جانان؛ سلام ای شاه را نائب سلام ای درد را درمان؛ سلام ای قلب را صاحب به مدحت کاری از دست غزل که برنمی‌آید چگونه وصف تو گویند شاعرها در این قالب تو قرآن حسینی که خدا تقدیم او کرده که در هر سوره نه؛ هر آیه داری سجده‌ای واجب ملائک در دلِ هفت‌آسمان تنها تو را دیدند فراوانند انجم؛ کیست غیر از روی تو ثاقب؟ گمانم صبح میلاد تو ای پیغمبر ثانی کسی ناقوس نشنیده؛ اذان می‌گفته هر راهب هنر زیباتر است آن‌گاه که خرج علی گردد بخوان مداح؛ بسم‌اله؛ بگو شاعر؛ بزن مطرب الا ای جارچی‌ها طبل بردارید که آمد علی ‌بن ‌حسین ‌بن‌ علی ‌بن ‌ابی‌طالب چه جذابیتی داری که عباس از طلوع صبح به نور روی تو مانده‌ست خیره تا دم مغرب تو از راه آمدی تا پشت حق باشی و حق با تو که از امروز می‌لرزد به خود هر ظالمِ غاصب میان معرکه شانه به شانه با اباالفضلی کدام ابله گمان کرده که بر این دو شود غالب تو برمی‌گردی ای شیرِ جوانان بنی‌هاشم تو رجعت می‌کنی با آن امام حاضرِ غائب
مجنـون  تر از مجنــون ، لیـلاتـر از لیــلا دارم دلـــی عاشـــق ، شیـدا تر از شیدا در یک نظر ، هر دل ، شـد مبتـــلای او دلبنـــدِ  لیــلا  هسـت در دلبــری ، یکتــا ماهِ تمــــام است و شهــزادهٔ خورشـید آیینـــه ای   کامــل  از خلقـــتِ  طـاهـا مهتاب یا خورشید ، ماه است یا اختر؟ در آسمــان ، گل کرد  پیدا تر از  پیـدا مَـه در مَحاق افتاد ، تا روی ماهـش دید خورشیـد، سر ،خَـم کرد در پایِ این آقا شد آسمان ، آغـوش ، در روز میــلادش در برگــرفت از عــرش ، قنــداقـهٔ او را ای راست قامت ها !سرهایتان خَـم باد در پیش آن قامت ، رعنــا تر  از رعنـــا "الله اکبــــر" از   لبهـــای اکبــر ریخــت صــــوتِ اذانِ  او  دلبــــر تــریـن   آوا بینِ بنی هاشــم او اَشبـَـهُ النّــاس است بر احمــــد   مختــــار ،  پیغمبـــر   والا در صورت و سیرت ، تصویری از احمد ماهِ مَلَـکْ منظـــر ، شمــسِ فلک پیــما بیت الحسیـن است این یا خانهٔ حیدر؟ نام   علــــی آمــد ،  از  عــــالـمِ   بالا نام علی راز است،با عرش دمساز است در مرتبت ، عالی ، مشتق شد از اعـــلا او در رجــزهــایش ،  نام علــی بر لب می آوَرَد  هـر بــار ، زیبــا تر  از  زیـــبا با هر "علــی" گفتـن ، تب می کند دشمن گل_زخمــه هایی نو ، می روید از اعضا بایــد  که بنـویســم ، از  روز  میـــلادش باز ایـن قلـــم چرخیـد تا ظهــر عاشـورا در مشقِ شمشیرش ، درس شجاعت را می گیرد از دستِ  عبـاسِ  مَـه سیمـــا دستش کرمخانه ، لطفش چه بی پایان دارد   دلی عـاشــق ، دریـاتر  از  دریـا حیـف است این دریا ، درکامِ جان ریزد لب تشنــــگی را از ،  انگشـــترِ   بـابـا سعیدی(کیمیا)
تو نور آمدي و شب ز خواب خوش پا شد تو چشمه آمدي اما مدينه دريا شد گل از گل همه ي خانواده ات بشكفت شكوفه هاي نگاه تو تا شكوفا شد دوباره دور و بر كوچه ي بني هاشم بهشت گمشده هر فرشته پيدا شد نه بين اهل زمين بين آسماني ها سر زيارت تو در مدينه دعوا شد ز بس ستاره براي زيارت آمده بود شب تولد تو مثل روز زيبا شد تو طعم نوبر فرزند را چشانيدي به يمن آمدن تو حسين بابا شد همينكه در بغل مادر آمدي گفتند بهشت زينت آغوش و دوش ليلا شد تو از قبيله ي ليلايي و دل ليلا ز حسن روي تو مجنون دشت و صحرا شد حديث مجمر و اسپند را بخوان و ببين كه چشم هاي حسد محو در تماشا شد هزار مرتبه الله اكبر از قدّي كه آرزوي بلنداي سرو و طوبا شد هزار مرتبه الله اكبر از چشمي كه مست از آن همه انگورهاي دنيا شد هزار مرتبه الله اكبر از مويي كه لطف مختصرش رفت و شام يلدا شد هزار مرتبه الله اكبر از آن دم كه معتكف به شفا خانه اش مسيحا شد هزار مرتبه الله اكبرت گويم كه با صداي تو داوود مست و شيدا شد تمام خِلقت و خُلقت شبيه پيغمبر تمام ناز و نيازت شبيه زهرا شد تويي تو يوسف يعقوب شهر پيغمبر منم همانكه به يك غمزه ات زليخا شد علي اول نسل علي ، علي يارت كه هيبت تو تماماً علي اعلي شد به شوق صوت اذانت به عرش گلدسته چقدر مأذنه دلتنگ صبح فردا شد پس از تو رفت دگر خير از سر عالم پس از تو خاك به فرق تمام دنيا شد رشيد بودي و بعد از شكستنت بابا شكست بس كه كنار تو از كمر تا شد هنوز عطر تو از بين دشت مي آيد به ياد لاله سرخي كه ارباًاربا شد
ملک قنداقه اش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخه ی سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده و بعد از لولو و مرجان خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرف ها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد حواس عرش محو دست های ام لیلا شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد وقار از راه رفتن های او تاثیر میگیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد که اسلام از لبان او اذانی دیگر. آورده پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه برای دیدن لبهای تو شد آب هم تشنه زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهواره ی بی تاب هم تشنه ببخش این شعر ها را که فقط چشم تر آورده