#سالروز_تخریب_بقیع؛ #قبرستان_بقیع
خاکست و کبوترست و چشمانِ تَرست
دل از غمتان شکسته و شعلهورست
گفتم حرمِ امن شما باشد "دل"
افسوس که از "بقیع"، ویرانهترست!
#مرضیه_عاطفی
#بقیع
چارتا گنبد کنار هم ، عجب قابی ! که نیست
خیره ام شبها به سمت چار مهتابی که نیست
چارتا اذن دخول از چارتا باب المراد
می روم سمت بهشت از چارتا بابی که نیست
گوشه ی صحن حسن می ایستم با احترام
دلخوشم در آرزوهایم به آدابی که نیست
در میان زائران گاهی به کنجی قانعم
گرم قرآن خواندنم در کنج سردابی که نیست
با دو رکعت عاشقی بالای سر ، حالم خوش است
سجده کردم بارها در بین محرابی که نیست
می روم نزدیک سقّاخانه ی ام البنین
تشنه ام ، باید بنوشم جامی از آبی که نیست
خادمی می بیندم هرگاه پلکم بسته ماند
با پر قو می شوم بیدار از خوابی که نیست
صحن و ایوان و رواقی نیست شاید ، من ولی
حاجتی دارم که می گیرم از اربابی که هست
#محسن_ناصحی
هشتم شوال
📗فانوس شرم ماه
اینجا نشانی از نگاه آشنایی نیست
یا از صدای آشنایی، ردّ پایی نیست
طوفانی از اندوه، دلتنگی، پریشانی
جاریست در این دشت، اما ناخدایی نیست
مرزی فراتر از زمین و آسمان دارد
بیوسعت این خاک، گویا ماورایی نیست!
قندیل آه عاشقان، فانوس شرم ماه
مشتی ستاره، بیش از اینش روشنایی نیست
در غربت این دشت، اما آنچه میپیچد
تنها هیاهوی سکوت است و صدایی نیست
هر یک بقیع کوچکی در سینهمان داریم
ماییم و اندوهی که آن را آشنایی نیست
بر شانههای غربت ما، زخم میروید
زخمی که او را ابتدا و انتهایی نیست
ماییم و، ارث چارده قرنِ عزا، آری!
غمگینتر از این قصه، گویا ماجرایی نیست
در شعلههای شرم میپیچم که میبینم
شعرم به یاد غربتش، شعر رسایی نیست
سیدمهدی حسینی
بقیع
دلِ آیینه، گریان بقیع است
غم و اندوه، مهمان بقیع است
مدینه شمع روشن کن که هرشب
شب شام غریبان بقیع است
میثم مؤمنینژاد
🔹زیارتگاه آفتاب
صحنهای بس جانفزا و دلنشین دارد بقیع
رنگوبو از لالههای باغ دین دارد بقیع
گشته دامانش زیارتگاه قرص آفتاب
سایه از بال و پر روحالامین دارد بقیع
زآسمان وحی دارد در بغل خورشیدها
گر چه جا در دامن خاک زمین دارد بقیع
تا چراغش قبر بیشمع و چراغ مجتباست
روشنی در دیدۀ اهل یقین دارد بقیع
خرمنی از مشک جنّت بر سر هر تل خاک
از غبار قبر زینالعابدین دارد بقیع
تا توسل بر مزار حضرت باقر برند
یک جهان دل در یسار و در یمین دارد بقیع
صادق آل محمّد خفته در آن خاک پاک
راستی فیض از امام راستین دارد بقیع
لالۀ عباسی از دامان پاکش سر زند
خُرّمی از تربت امّالبنین دارد بقیع
قبر ابراهیم را بگرفته در آغوش جان
فیضها از پیکر آن نازنین دارد بقیع
خاک آن صحرا صدف، دُرّ فاطمه بنت اسد
گوهری چون مادر حبلالمتین دارد بقیع
پیکری گم گشته در اشک امیرالمؤمنین
لالهای از رحمةللعالمین دارد بقیع
بر مشام «میثم» آید بوی قبر فاطمه
تربتی خوشبوتر از خلدبرین دارد بقیع
استاد حاج غلامرضا سازگار
ماجرای بقیع
دل و جان سوزد از برای بقیع
هستی ما شود فدای بقیع
همچو پروانه ام به دور حرم
می زنم بال در هوای بقیع
از وجود قبور چار امام
شد معطر همه فضای بقیع
هر چه گشتم ندیده ام به خدا
قبر زهرا بود کجای بقیع
شده با خاک تربتش یکسان
ز ابتدا تا به انتهای بقیع
گر چه خاموش و بی چراغ امّا
ناله خیزد ز جای جای بقیع
غربتش می زند به دل آتش
شدم از غصه در عزای بقیع
سوز دل را چگونه باید گفت
گریه دارم ز ماجرای بقیع
گر چه زائر ندارد آنجا لیک
دل ما هست مبتلای بقیع
مهدی فاطمه بود هردم
زائر صحن با فضای بقیع
لعن و نفرین ما به آل سعود
که شده غاصب سرای بقیع
آرزویم بود در این عالم
که شوم دمبدم گدای بقیع
"ناطق" عاشق از درون دلش
نالد و سوزد از برای بقیع
غلامرضامحمودنژاد (ناطق) قم
سالروز تخریب بقیع / نوحه
---------
یارب مدینه همچو کربلا شد
ویرانه جَنَّتُ الْبَقیع ما شد
خصم دین و قرآن
زده آتش به جان
آن دشمن قرآن و آیین
ویرانه کرده گلشن دین
بَقیةُ الله - آجَرَکَ الله
وهابیون دشمن اَهْلِ بیت اند
گلچین ترین گلشن اَهْلِ بیت اند
رژیم سعودی
خائن و یهودی
آنان همه کافر دین اند
از مشرکین و ملحدین اند
بَقیةُ الله - آجَرَکَ الله
به دست یاغیان مردم فریب
حریم اَهْلِ بیت گشته تخریب
مرقد امامان
شد ز کینه ویران
دل زین جنایت خون فشان است
خونین دو چشم شیعیان است
بَقیةُ الله - آجَرَکَ الله
بقیع ما ویرانه از نفاق است
بی شمع و بی چراغ و بی رواق است
جَنّت خاکیان
مهر افلاکیان
بر گرد خود حائر ندارد
جز اشک ما زائر ندارد
بَقیّة الله - آجَرَکَ الله
**
محمود تاری «یاسر»
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع؛ #قبرستان_بقیع
غزلی از حرمت ساختهام با «مثلاً»
گرچه خاک است روی قبر تو؛ اما مثلاً...
گنبدِ زرد تو خورشید شده میتابد
نور میگیرد از آن، گنبدِ خضرا مثلاً
چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان!
جنسِ هر پنجرهاش هست مُطلّا مثلاً
چقدَر پارچهی سبز گره خورده به آن
میکنی باز، تمام گرهها را مثلاً
خادمانت همه دورِ سرمان میگردند
ما عزیزیم در این صحنِ مُعلّا مثلاً
تشنهها مست شوند از مِیِ سقاخانه
ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلاً
هیئتی شکل گرفتهست، میان حَرَمت
نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلاً
روضهخوانی وسطِ صحن حکایت میخواند
قصهی کوچهای از شهر تو، حالا مثلاً...
مادری با پسرش رد شده از آن، اما...
هیچکس راه نبستهست بر آنها مثلاً
دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود
چادری خاک نخوردهست در آنجا مثلاً
مادرِ قصهی ما رفت صحیح و سالم
وَ نپوشاند رخ از دیدهی مولا مثلاً
بعدِ مجلس همه رفتند زیارت کردند
تُربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلاً...
#رضا_قاسمی
#تخریب_بقیع
#بقیع
دل شکسته ی من تا که آشنای بقیع است
همیشه و همه جا بر لبم نوای بقیع است
بگو چگونه ننالم که دل بسان کبوتر
پریده از قفس سینه در هوای بقیع است
صدای زمزمه ی زائران گنبد خضرا
دم غروب پر از شور لحظه های بقیع است
قسم به چار امامی که خفته در دل خاکند
که عرش جلوه ای از صحن با صفای بقیع است
هنوز اشک علی - این زلال حسرت و اندوه -
چراغ غربت شب های بی صدای بقیع است
فرشتگان خدا خاکبوس این حرم نور
بهشت با همه دارائی اش گدای بقیع است
#کمیل_کاشانی
#تخریب_بقیع_زمزمه
شهر مدینه دل ها پر شرر شده
یاد بقیـع تو هر دیده تر شده
از ظلم و جور دشمنان قرآن
شد مرقد چهار امامم ویران
ای شهر غم واویلتا واویلا
****
ای شهر غم به ما از میخ در بگو
امشب به ما تو از سقط پسر بگو
دیدی که اشک از دیده ی مولا ریخت
دیدی که خون از پهلوی زهرا ریخت
ای شهر غم واویلتا واویلا
****
شهر مدینه با سوز جگر بگو
زآن کاروان که بر گشت از سفر بگو
ای شهر غم به ما بگو از آن شب
ام البنین شد روبرو با زینب
ای شهر غم واویلتا واویلا
****
گفتا که زینبم کو نور عین تو
بگو چه آمده سر حسین تو
صدا زد ای مادر مپرس از حالم
من خود به یاد تنگی گودالم
ای شهر غم واویلتا واویلا
#محمود_اسدی_شائق
.
#هشتم_شوال
#تخریب_بقیع
چون کفتر خسته روی دیوار بقیع
باشد دل عاشقان گرفتار بقیع
تا مشتری اش مهدی زهرا باشد
گرم است همیشه گرم ، بازار بقیع
#کمیل_کاشانی