eitaa logo
جَنَّةُ المُعرِبين 🦋
1.5هزار دنبال‌کننده
105 عکس
102 ویدیو
149 فایل
🖌️کانالی برای اهل ادب🌺 🩸 انتشار دهید🩸
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 🔸 یکی از شاگردان مرحوم استاد علی صفایی حائری (ره) می گوید: استاد را در خواب دیدم، پرسیدم چه خبر؟ فقط گفتند: «بر طلبه ها می گیرند» و رفتند. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 🔴 🖍️ ! هيچوقت استادش را اين اندازه غمگين و نگران نديده بود. از ده سال پيش كه به اصفهان آمده بود،هر روز صبح، به شوق آموختن، به سوي خانه ساده و باصفاي استاد ميشتافت و تا وقت نمازاما آن روز سردظهر، رو در روي او مينشست. ّ زمستاني، نه از لبخند هميشگي استاد خبري بودو نه از آمادگي او براي درسگفتن. جز سكوت،چيزي در ميان آنان ّرد و بدل نميشد، و شاگردميدانست كه بايد منتظر باشد تا استاد، خود به سخن آيد. استاد- ّ محمدمهدي! شاگرد- بله استاد! استاد- براي تو از نراق، نامه نميآيد؟ شاگرد_اما من نميخوانم.ميآيد؛ ّ استاد- نامه ها را چه ميكني؟ شاگرد- بدون آنكه بازشان كنم، زير گليم حجرهام پنهانميكنم. چون ميدانم خواندن هر نامه، ّمدتي ذهنم را به خود مشغول ميكند و از درس بازميدارد. استاد- امروز درس تعطيل است. به خانه برگرد وآخرين نامه هايي كه از نراق آمده است، بخوان. دل كندن از استاد و درس او، براي ّ محمدمهدي اما چاره اي جز اطاعت نداشت. به خانه سخت بود؛ ّ آمد و چند نامه را بازكرد و خواند. يكي از نامه ها،او را سخت لرزاند و حالش را دگرگون كرد. بادلي شكسته و اشكي روان، ‌نزد استاد بازگشت تا تكليف خود را بداند. استاد- خواندي؟ شاگرد، پاسخ استاد را با اشكهاي خود داد. استاد- پدرت، مرحوم ابوذر نراقي را كشته اند. خويشان و دوستانت،چندين نامه براي تو نوشته اندتا بازگردي و امور خانواده را ساماندهي. وقتي ازتو خبري نشد، نامه اي هم براي من فرستادند تا تورا از ماجرا آگاهكنم. برخيز و برو كه خويشانت، منتظرند. اما دو غم بزرگ، دلش را چنگ ميزد: برخاست؛ ّ مرگ پدر و دوري از درس و علم. كمتر از ده روز بعد، در همان ساعت هميشگي،ِدر خانة استاد موال اسماعيل خواجويي(م1173ق)به صدا درآمد. آري؛ ّ محمدمهدي نراقي بازگشته بود، تا بيست سال ديگر نزد استادان خود در اصفهان علم آموزد. اين است حكايت عالماني كه قلب خود را براي كسب دانش، آماده نگهميداشتند و همة درها رابه روي آنچه موجب آشفتگي ذهن و برهمخوردن اين است حكايت تمركزشان ميشد، ميبستند. آنان، و چيست حكايت ما؟ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 ✍فعل دلالت بر چهار چیز دارد: ✏️۱.حدث(که معنای مصدری است مثل الضرب) ✏️۲.زمان(ماضی،مستقبل) ✏️۳.نسبت ‌حدث به فاعل(مثل نسبت ضرب به زید در ضرب زید). ✏️۴.تقیید حدث و نسبت به زمان(یعنی این حدثی که نسبت داده شده به فاعل در چه زمانی بوده،مثل ضرب زید که فعل، ضرب را در زمان گذشته نسبت به زید می دهد). اینکه می گویند فعل دال بر معنایی است مستقل،منظور تقیید حدث و نسبت نیست زیرا این دو (یعنی نسبیت)از معانی حرفی هستند و غیر مستقل (زیرا باید فعل با فاعل لحاظ شود تا این نسبت دانسته شود و از فعل به تنهایی فهمیده نمی شود.) 📕منبع ؛اقتباس از فوائد الحجتیة،ج۱،ص۶۶ ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 : 📖✍ چند راه حصول حصر : ✏️ عطف : زیدٌ شاعرٌ لا کاتبٌ ✏️ نفی و استثناء : لا اله الاّ الله ✏️ إنّما : قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ يُوحي‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ ✏️ تعریف خبر : گاهی اوقات خبری که نکره است را معرفه می اوریم برای افاده حصر ✏️ تقدیم ما هو حقه التاخیر : تقدیم کردن چیزی که حقش تاخیر است : ولله الحمد (که در اصل باید الحمدلله میبود)له ما فی الاسماوات والارض 📕علیکم بالمطول 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💎💎 💎💎 ❄🌊 واژه تعریب بمعنای عربی کردنِ کلمه غیرعربی و به ساختار عربی در آوردن آن می‌باشد به این صورت که وقتی کلمه ای عجمی وارد زبان عرب میشود معمولا به آن صورت مستعمل در عجمی باقی نگذاشته (مخصوصا در صورتی که وزن و قالب یا حروف آن طوری باشد که در زبان عرب نظیری نداشته باشد) بلکه در آن کلمه در راستای هماهنگ سازی با قواعد ثابت زبان عربی تغییراتی در آن ایجاد میکنند که چنین کلمه ای را مُعَرَّب میگویند. بعنوان مثال کلمه "تلویزیون" که یک لفظ عجمی است وارد زبان عربی شده اما به شکل "تلفاز" استعمال میشود که این قالب در کلمات زبان عربی وجود دارد. یا امثال "جاموس" در "گاومیش" و ... 🔮🔮 البته معدود کلمات غیرعربی هم هست که وارد زبان عربی شده و بدون تغییر به همان صورت اصلی خود استعمال میشود (مثل "شهنشاه") که به چنین کلماتی دخیل اطلاق میشود 🙏 البته در لسان برخی ها واژه دخیل و معرب به یک معنا استعمال می شود. و برخی ها دخیل را بمعنای عام (هر کلمه غیر عربی وارد به زبان عربی) گرفته و معرّب را يک قسم از اقسام آن میدانند. و برخی در تعریف معرّب قیودی را ذکر میکنند که فعلا مورد بحث ما نیست. 💡💡 رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارهای سالانه ای که با شعرا دارند با انتقاد از شیوع به کارگیری کلمات بیگانه و دخیل در زبان فارسی به الگوبرداری از فن تعریب توصیه کردند و بعنوان مثال فرمودند: بهتر بود بجای استفاده از "تلویزیون" و "رادیو" کلمات "تلویزان" و "رادیان" بکار برده میشد چرا که قالب این دو لفظ با الفاظ زبان فارسی همخوانی ندارد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 📝 الیک 📔✍دو معنا دارد: 1) حرفی2 ) اسمی ✏️حرفی: جارومجرور و نیاز به متعلق دارد و باید بررسی شود کدام از معانی را دارد. ✏️اسمی: اسم فعل است که دو معنا دارد: 👈 الف) ابعد(دور شو) در صورتیکه با عن بیاید و متعدی با واسطه است. 📖مثال: الیک عنی : از من دور شو 👈ب) خذ(بگیر) در صورتیکه متعدی بی واسطه باشد. 📖مثال: الیک الکتاب: بگیر این کتابرا 📕منبع: صرف ساده ص326 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 🔴 💢 💢 ✍اين عبارت گرچه در کتب و مقالات خیلی وارد نشده است ولی در افواه مردم و دانشمندان بسیار مشهور است. هیچ اثری در هیچ کتاب حدیثی از این جمله یافت نمی شود. سوای اینکه این عبارت جعلی حدیث نیست باید ریشه های آن را جستجو کنیم آیا این عبارت در منظومه عقاید شیعه جایی دارد؟ یا بازگشت آن به عقاید صوفیه است؟ آنجایی که صوفیه می گویند فرعونیان که غرق شدند در واقع غرق در محبت خدا شدند! پس هر اتفاقی خیر است مثلا جهنمی شدن شما هم خیر است گناهکار شدن فسق و فجور و... همه و همه خیر است... :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 (🌺(جنه المعربین )🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 📝✍بدانکه زائد در اصطلاح نحاة بر سه چیز اطلاق می شود: ✏️۱.گاهی زائد می گویند و قصد می کنند کلمه ای را که اگر نباشد هم اصل معنا فوت می شود و هم خلاف مراد دانسته می شود مثل: 👈جئت بلا زاد 👈غضب من لاشیء که منظور از زائد بود (لام و من) در اینجا ،زائد در عمل است نه در معنا. ✏️۲.گاهی زائد می گویند وقصد می کنند کلمه ای را که اگر نباشد نه اصل معنا فوت می شود و نه معنای زائدی از بین می رود بلکه با نبود ان تنها اعراب اسم تغییر میکند مثل(من و باء): 👈لیس زید بقائم 👈هل من خالق غیر الله ✏️۳.گاهی زائد می گویند و قصد می کنند کلمه ای را که اگر نباشد معنایی زائد فوت می شود،مثل کان زائده در: 👈زید کان فاضل زیرا کان در مثال دال بر زمان گذشته است، هرچند در عمل زائد است. 📕منبع؛ اقتباس از فوائد الحجتیة،ج۲،ص۱۸ :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 🌕✍برخی از اسماء ماههای قمری (مثل «شوال» و «محرّم» و «ربيع») به اتفاق علما منصرف و برخی (مثل «رمضان» و «شعبان» و «جُمادَی») غير منصرفند اما برخی مثل «رجب» و «صفر» منصرف يا غير منصرف بودنشان اختلافيست. ☝️✍جناب فيّومی در کتاب المصباح المنير ذيل ماده «رجب» می فرمايد: «رجبٌ: من الشهور, منصرفٌ, و له جموعٌ: أرجابٌ و أرجِبَةٌ و أرجُبٌ». ✌️اما برخی معتقد به تفصيلند و آن اينکه در صورتی که از اين دو قصد تعيين شود غير منصرف و در غير اين صورت منصرف هستند. نظير کلمه «سَحَر» که جناب ابن مالک در الفية می فرمايد: و العدلُ و التعريفُ مانعا سَحَر إذا به التعيينُ قصداً يُعتَبَر يعنی کلمه «سحر» در صورتيکه از آن سحرِ معينی قصد شود مثل «جئتُ يومَ الجمعةِ سَحَرَ» غير منصرف می شود بخاطر تعريف و عدول از «السحَر». اما در صورتيکه از آن سحرِ نامشخصی اراده شود منصرف خواهد بود مثل آيه شريفه (و نَجَّيناهم بسَحَرٍ). حال به عقيده برخی «رجب» و «صفر» هم در اين حکم مثل کلمه «سَحَر» می باشند. 💫✍جناب ابن سيدة در كتاب المحكم و المحيط الأعظم مى فرمايد: قال ثعلبٌ: الناسُ كُلُّهُم يَصْرِفونَ صَفَراً إلا أبا عبيدةَ، فإنه قال: لا يَنْصِرِفُ. فَقِيلَ له: لِمَ لا تَصْرِفُهُ؟ فإنّ النحويِّين قد أجْمعُوا على صَرْفِه و قالُوا: لا يَمْنَعُ الحَرْفَ (أي الاسمَ) من الصَّرْفِ إلا عِلتَّانِ، فأَخْبِرْنا بالعِلَّتَيْنِ فيه حتى نَتَّبِعَكَ. فقال: نَعَمْ العِلّتان المَعْرِفةُ و السّاعةُ. قال أبوعُمَرَ: أراد أن الأَزْمِنَةَ كُلَّها ساعاتٌ و السَّاعَاتُ مُؤَنَثَّةٌ. انتهى. 💫✍جناب صبان در حاشيه خود می فرمايد: «هو (أي رجب) كصفر, إن أريد به معيَّنٌ فغير منصرف؛ للعلميّة و العدل عن المحلّى بـ «أل», و إلا فمنصرف. نقله الدنوشريّ عن السعد و غيره. و نقل شيخُنا عن شرح المواهب لشيخه الزرقاني أنّ رجب من أسماء الشهور مصروفٌ [مطلقاً أي] و إن أريد به معيَّنٌ كما في المصباح». 📕دوستان عزيز در صورت تمايل می توانند به حاشيه خضری ج 2, ص 246 و حاشيه ياسين بر التصريح, ج 2, ص125 و يا به النحو الوافي, ج 4, ص 246 مراجعه کنند. 📙📝 تنبيهان: ۱) کلمه «رَجَبان» در تثنيه رجب و شعبان و «صَفَران» در تثنيه محرّم و صفر بصورت مثنای تغليبی بکار می رود. در صورت مشاهد روی هشتک زیر بزنید ۲) تمامى اسامى ماههاى قمرى مذكر هستند جز "جمادى" که مونث بوده و احکام مونث بر آن جاری می شود و اگر احیانا در برخی اشعار حکم مذکر جاری شده بخاطر تاویل به "شهر" و لحاظ آن است.(ان شاالله تعالی در رابطه با قاعده تذکیر و تانیث تاویلی خواهم گذاشت) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
💢 ✍یکی از نرم افزارهای مهم و کارآمد برای اهل علم ،نرم افزار مكتبة الشامله است این نرم افزار در ابتدا، کتابهای اهل سنت را در خود جای داد، ولی بعد به دلیل انعطاف پذیر بودن، کتابهای شیعه نیز در برنامه ادغام شد و به فروش رسید. ✍شرکت سازنده این نرم افزار در حقیقت یک بانک خالی و خام برای کاربران ایجاد کرده است که هر کاربر به تناسب احتیاجات خود می تواند کتب مورد نظر را از روی سرور این سایت دانلود کرده و وارد این بانک اطلاعاتی کند.   ✍در حقیقت شما می توانید کتابخانه دلخواهتان را در این نرم افزار ایجاد کنید. تا کنون نسخه های این برنامه چند بار به روز آوری شده است.   ✍این برنامه به زبان عربی تولید شده است. لذا اگر شما با این زبان آشنایی ندارید احتمالا در کار با آن دچار مشکل خواهید شد. 💢امکانات این برنامه می توان به این موارد اشاره کرد: 1⃣جستجوی سریع در میان کتابها. 2⃣جستجوی سریع در متون کتابها. 3⃣لیست درختی موضوعات هر کتاب. 4⃣امکان ایجاد شناسنامه برای هر کتاب. 5⃣امکان وارد کردن کتابهایی با فرمت word و همچنین فرمت bok که فرمت خود نرم افزار است. 6⃣امکان خروجی گرفتن کتابهای م ورد نظر از این نرم افزار به صورت word و HTML. 7⃣سهولت نسخه برداری و کپی برداری از متون. 8⃣امکان موضوع دهی برای دسته بندی راحت تر کتابها. 9⃣انتخاب محدوده جستجو به سادگی و بسیار سهل الوصول. 0⃣1⃣امکان جستجوی ترکیبی و واژه ای در برنامه. 1⃣1⃣حجم کم برای نرم افزار خام. 2⃣1⃣به روز آوری کتابها روی سایت نرم افزار و امکان دانلود و اضافه سازی به بانک مورد نظر. 3⃣1⃣به روز رسانی نرم افزار از طریق اینترنت. 4⃣1⃣ارائه شناسه کتاب 5⃣1⃣ بررسی راوی و اساتید او.   🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢💢 ✍اساسا،شعرای ادبیات عرب به سه گروه تقسیم می شوند: ۱.این گروه،شاعرانی هستند که در زمان جاهلیت و پیش از ظهور دین مقدس اسلام،زندگی می کردند مانند شاعرانی که «معلقات سبعه»(«آویختگان هفت گانه»)را سروده و آنها را بر خانه کعبه آویخته بودند که اسامی آن ها عبارت است از: 1⃣امرء القیس 2⃣طرفه(به فتح التاء و الراء) 3⃣زهیر 4⃣لبید 5⃣عمرو بن کلثوم 6⃣عنتره 7⃣حارث بن حلزه 👌(البته لازم به ذکر است برخی تعداد آنها [معلقات عشر]را تا هشت و ده بالا برده و برخی به شش تنزل داده اند) ✍غیر از سرایندگان معلقات از شعرای جاهلی عبارتند از: 1⃣شاعران صحرا 2⃣شهزاده ای شاعر(امرؤ القیس) 3⃣شاعران درباری 4⃣شاعران حکیم 5⃣شاعران موحد 6⃣زنان شاعر ✍۲.شعرای مخضرم(بفتح الخاء و سکون الضاد و فتح الراء مثل :مبرهن)(دوجنبه ای): ✏️این گروه،شاعرانی هستند که چندی در عصر جاهلی و سپس در اسلام زیسته اند و به عبارت دیگر،آنها،شعرایی هستند که هر دو زمان جاهلیت و اسلام را درک کرده اند که از جمله آنها می توان،این افراد را نام برد: 1⃣الحطیبه 2⃣کعب بن زهیر 3⃣حسان بن ثابت ✍۳.شعرای عهد حدیث این گروه شاعرانی هستند که پس از ظهور دین اسلام آمده اند برخی از انها عبارتند از: 1⃣سید حمیری 2⃣ابونواس 3⃣متنبی ✍حضرت موسی علیه السلام در زمان اوج سحر و جادو می زیست و معجزه او نیز در پاسخ به این اعمال بود. ✍حضرت عیسی علیه السلام در زمان گسترش طب و پزشکی می زیست و لذا معجزات ایشان، در زمینه شفای مریضان مادرزادی و احیاء مردگان بود. ✍پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله، در زمان اوج پیشرفت شعر و فصاحت و بلاغت کلام عرب، متولد شدند و معجزه قرآن ایشان، بساط همه ی این شعرها را جمع کرد و در فصاحت و بلاغت همه را به تعجب وا داشت. 📝تفصیل مطلب در تاریخ ادبیات عرب (ژان محمد عبد الجلیل) 📕منبع؛اقتباس ازمقدمه کتاب (کلیات دیوان اشعار)علی اصغری همدانی،ج۱/ص ۳۶ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 فضله در اصطلاح علم نحو دو معنا دارد: ۱.فضله یعنی زائد در مقابل عمده. ۲.فضله به معنای مستغنی عنه. تفاوت این دو معنا در آن است که فضله در مقابل عمده یعنی رکن کلام(مسند و مسند الیه)نیست ،اما گاهی وجود آن ضروری است، به گونه ای که اگر نباشد معنای کلام فاسد می شود،مثلا حال فضله است یعنی نه مسند است نه مسند الیه اما گاهی حذف آن ممتنع می باشد مثل: لا تقربوا الصلاة و انتم سکری. اما فضله به معنای مستغنی عنه یعنی نه رکن است و نه حذف آن ضرری به کلام می زند مثل حذف مفعول به در (ضرب زید). مهدی الاریب،ج۶ ،ص۶۷ 💢نکته؛ قید برابر با فضله در اصطلاح نحو است. 💢ببینید اصطلاح عمده و فضله رو ابن مالک وارد مباحث نحوی کرده به شهادت ابوحیان در کتاب التذییل و التکمیل.. حالا دقت کنید که فضله دو معنا داره و میرزا ابوطالب در بحث حال سیوطی اون دو معنا رو گفته که عبارت اند از.... 🖍️نحوی؛ 1⃣فضله یعنی چیزی که رکن نیست برای تشکیل جمله و کلام..یعنی مسند و مسندالیه نیست..مفعول به فضله هست طبق این تفسیر چه در کلام چه در جمله .. 🖍️بلاغی؛ 2⃣فضله یعنی چیزی که اگر حذفش کنیم خللی به مقصود متکلم وارد نمیشه که این تعریف فضله ی بلاغی هست ..مفعول به طبق این تعریف اگه مقصود متکلم باشه فضله نیست واگر مقصود متکلم نباشه فضله است. چه در کلام چه در جمله.. 🖍️پس فضله رو از لِحاظ اصطلاح نحوی اصطلاح بلاغی بررسی کردیم.... 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 ✅از اصطلاحات استعمال شده در کتب سنتی، دو عبارت «کما قلنا» و «لما قلنا» است. ❇️کما قلنا: اشاره دارد به کلامی که سابقا ذکر شده و علت همراهش نبوداست. ❇️لما قلنا: اشاره دارد به کلامی که سابقا ذکر شده و علتش هم ذکر شده است. ☑️کما مرّ و لما مرّ هم همین گونه اند. ✍عن بعض المعاصرین مع تصرف. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 ♨️ ⭕️ ⭕️ 🌷۱- در بدل، غرض متکلم، توضيح متبوع نمی باشد ولی در عطف بیان، غرض متکلم. توضیح متبوع می باشد. 🌷۲- بدل و مبدل منه می توانند ضمير باشند ولی عطف بیان و مبیّن نمی توانند ضمير باشند. 🌷۳- بدل و مبدل منه می توانند در تعریف و تنکیر مخالف باشند ولی عطف بیان باید با متبوعش در تعریف و تنکیر موافق باشد. 🌷4- بدل می تواند جمله باشد ولی عطف بیان نمی تواند جمله باشد بلکه پیوسته مفرد است. 🌷۵- متبوع بدل می تواند جمله باشد ولی متبوع عطف بیان نمی تواند جمله باشد بلکه مثل خودش مفرد است. 🌷6- بدل آوردن فعل از فعل جائز است ولی عطف بیان و متبوعش نمی توانند هر دو فعل باشد. 🌷۷- إتحاد لفظ بدل و مبدل منه جائز است ولی عطف بیان نمی تواند لفظا همانند مبین باشد. 🌷۸- بدل در نیت قرار گرفتن در محل مبدل منه است، یعنی می تواند مبدل منه خذف شود و بدل جانشین آن شود ولی عطف بیان در نیت قرار گرفتن در محل متبوعش نیست. 🌷۹- جمله ای که بدل در آن وجود دارد در نیت دو جمله است ولی جمله ای که عطف بیان در آن وجود دارد لفظاً و معناً و نیةً یک جمله است. 🌷۱۰- بدل، تکرار مبدل منه است ولی عطف بیان به هدف روشن تر کردن متبوع خود می آید. 🌷۱۱- بدل مقصود اصلی به حکم موجود در کلام است و مبدل منه کالعدم می باشد ولی عطف بیان این گونه نیست بلکه متبوعش، مقصود اصلی به حکم بوده و عطف بیان، فرع بر متبوعش است. 🌷۱۲- بدل دارای اقسامی از قبیل كل از كل، جزء از کل، اشتمال و... است ولی عطف بیان همیشه کل از کل است، به عبارت دیگر: بدل كل از کل در برخی مصادیق می تواند عطف بیان هم باشد و بالعكس ولی دیگر اقسام بدل هرگز نمی توانند عطف بیان قرار بگیرند. 🌷۱۳ - بدل در أسماء أعلام و دیگر معارف و همچنین در نکرات می آید ولی عطف بیان فقط در أسماء أعلام، کنیه ها ولقب ها می آید. توصیه:عزیرانی که طالب تحقیق وتفصیل اند و دوست دارند به فرق های هشت گانه بین عطف بیان و بدل دست یابند،مراجعه کنند به دروس مغنی اللبیب،باب رابع،مبحث"ماافترق فیه عطف البیان والبدل". 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢عطف  بیان: ✍تعريف لغوي : خم شدن از وسط به سوي يكي از طرفين، «عَطَفتُ الشِيءَ :أمَلتُه» . انّ العطف اما ظاری و هو یتحقق بتمایل عضو من البدن الی جانب المطلوب، او بتمام البدن و إما معنویّ و هو یتحقق بتوجه القلوب و میله إلی مطلوبه. ✏تعریف اصطلاحی: 🔴عطف  بیان: تابع جامدی است که حقیقت متبوع را روشن می کند و از متبوع خود مشهورتر است. عطف بیان از نظر لفظ با متبوعش مخالف است ولی در معنا موافق متبوعش است. ((هو التابع الجامد الذی یکشف عن حقیقة المراد من المتبوع و یکون اشهر من متبوعه  ،يخالف متبوعه في لفظة ويوافقه في معناه)) 💢بدل: ✏️تعريف لغوي : جانشين شد از شي ءاي، «خَلَفٌ مِن الشّيء» أنّ الأصل فی المادّه هو وقوع الشیء مقام غیره. ✍تعریف اصطلاحی تابعی است که بدون واسطه مقصود حکم است.مبدل منه فقط به عنوان مقدّمه ای برای ذکر بدل است که می آید. مراد از مقصود در تعریف این است که ارزشمند و مهم نزد متکلّم همان بدل است. البدل: التابع المقصود بالحکم بلاواسطة و أمّا المبدل منه فإنّما یذکر تمهیداً لذکر البدل. المراد ب«المقصود» هوالمهمّ عندالمتکلّم فی الکلام. پیشینه در بررسی که انجام شد عزیزانی قبلاً در این موضوع کارکرده بودند، که از نظرات آن ها استفاده شد و سعی شد که با رویکردی دیگربه این موضوع پرداخته شود. مفهوم شناسی عطف  بیان: تعريف لغوي : خم شدن از وسط به سوي يكي از طرفين، «عَطَفتُ الشِيءَ :أمَلتُه» . انّ العطف اما ظاری و هو یتحقق بتمایل عضو من البدن الی جانب المطلوب، او بتمام البدن و إما معنویّ و هو یتحقق بتوجه القلوب و میله إلی مطلوبه. تعریف اصطلاحی: عطف  بیان: تابع جامدی است که حقیقت متبوع را روشن می کند و از متبوع خود مشهورتر است. عطف بیان از نظر لفظ با متبوعش مخالف است ولی در معنا موافق متبوعش است. هو التابع الجامد الذی یکشف عن حقیقة المراد من المتبوع و یکون اشهر من متبوعه  ،يخالف متبوعه في لفظة ويوافقه في معناه بدل: تعريف لغوي : جانشين شد از شي ءاي، «خَلَفٌ مِن الشّيء» أنّ الأصل فی المادّه هو وقوع الشیء مقام غیره. تعریف اصطلاحی تابعی است که بدون واسطه مقصود حکم است.مبدل منه فقط به عنوان مقدّمه ای برای ذکر بدل است که می آید. مراد از مقصود در تعریف این است که ارزشمند و مهم نزد متکلّم همان بدل است. البدل: التابع المقصود بالحکم بلاواسطة و أمّا المبدل منه فإنّما یذکر تمهیداً لذکر البدل. المراد ب«المقصود» هوالمهمّ عندالمتکلّم فی الکلام. پیشینه در بررسی که انجام شد عزیزانی قبلاً در این موضوع کارکرده بودند، که از نظرات آن ها استفاده شد و سعی شد که با رویکردی دیگربه این موضوع پرداخته شود.👇👇👇ادامه 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 اكثر نحويين براي بدل چهار قسم بيان كرده اند (كه هركدام از آن ها به تنهايي مقصود بالحكم است) كه به شرح زير است : ✍قسم اوّل) «بدل كل از كل» که همچنين «بدل المطابقه» يا «بدل المطابق من مطابقه» نیز ناميده شده است : تعريف‌: بدلي را گويند كه با مبدل منه خود تطابق (تساوي) كامل داشته باشد ، همراه با اختلاف قالبي در لفظش با مبدل منه ،پس بدل و مبدل منه هر دو بر يك ذات واحد واقع مي شوند. مانند : أشرَقَت الغرافةُ الشمسُ ، پس«الشمس» بدل كل از كل است از مبدل منه كه «غزاله» باشد، در حالي كه غزاله و الشمس در معنا يكي هستند اگر چه در لفظشان با هم تفاوت دارند. ✍قسم دوم) «بدل بعض از كل» يا «بدل جزء از كل»: تعريف: بدلي را گويند كه جزء حقيقي از مبدل منه باشد( تفاوتي نمي كند كه اين جرء بزرگتر از اجزاي ديگر،يا كوچكتر،يا مساوي آن ها باشد). حذف شدنش براي مبدل منه اشكالي ندارد و به معنا ضرري نمي رساند. (حال جزیی از اجزای مبدل منه یافردی از افراد مبدل منه باشد.) مانند: اكلت البطيخة  ثلثها ، اكلت البرتقالة ثليثها، نظفت فم الطفل أسوانه ، كه در اين سه مثال «ثلثها ثليثها و أسوانه» بدل بعض از كل است از «بطيخة، برتقالة و فم الطفل» ✍(قسم سوّم) «بدل اشمال»: تعريف: بدلي را گويند كه امر عارضي اي يا وصف بيگانه اي از امور و اوصاف متعدّدي كه متّصل است به متبوع را تعيين مي كند و معناي عامل بدل، اجمالا و به غير از تفضيل بر مبدل منه شامل  مي شود. (بدل اشمال دلالت بر معنایی داردکه مبدل منه آن معنا را شامل می شود.) بدل اشمال مانند بدل بعض از كل حذف شدنش براي مبدل منه اشكالي ندارد و به معنا ضرري نمي رساند. مانند:«بهرني  علیٌ(ع)عدلُه ، راقني  حسن(ع)حلمُه،سرّتني  فاطمة(س)علمُها و دينُها»   پس كلمات «عدلُه،حلمُه ،علمُها و دينُها» هر كدام بدل اشمال اند كه امر خاصي را در متبوع تعيين مي كند ،كه این امرعرضي است و به صورت تكوين ماده اصلي در ذات مبدل منه داخل نمي شود. قسم چهارم)  «البدل المباين» : همچنين «بدل المباينة» نیز ناميده شده است، اين قسم از بدل داراي سه نوع است كه در هر يك از اين سه نوع چاره اي جز بر اينكه بدل ما مقصود بالحكم بوده و قرينه اي موجود باشد تا مراد از مبدل منه را روشن كند و اشتباه را از بين-برد،نيست. ادامه پست بعدی👇🏾👇🏾 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 ✏️الف) بدل غلط: بدلي را گويند كه در آن مبدل منه به صورت غلط زباني ذكر شده است و بدل بعدش مي آيد تا آن غلط را تصحيح كند. (بدل غلط زمانی است كه زبان بدون قصد بر متبوع جاري شود و سپس سريعا اين خطا براي متكلم آشکار شده ،پس بدل را بيان مي كند تا بوسيله آن خطاي زباني را از بين ببرد و آن را تصحيح كند.) مانند:أعظم الخلفاء العباسين:المأمون بن «المنصور» «الرشيد» ، پس حقيقت اين است كه مأمون فرزند رشيد است ولي متكلم زبانش به خطا جاري شده و او را فرزند منصور بيان كرده است وسپس خطاي خودش را با ذكر صحيحش درست كرده است. ✏️ب) بدل نسيان:بدلي را گويند كه در آن مبدل منه با قصد ذكر مي شود ،ولي براي متكلم فساد قصدش روشن شده، یعنی مبدل منه اشتباهاً بیان شده ولی سهواً وقصدشده،پس بدل مي آورد براي آن ،بدلي را كه آن درست است. مانند:صليت أمس  العصرِ الظهرِ، پس همانا متكلم خود صلاة العصر را قصد كرده است، سپس براي او روشن شده است كه او حقيقتا وقتي را كه نماز گزارده است ، فراموش كرده است. و همانا آن عصر نبوده است، پس به ذكر حقيقت آن چيزي كه بیان كرده است مبادرت مي كند. پس كلمه ي «الظهر» بدل نسيان است  از كلمه ي «العصر» فرق ميان اين بدل و بدل غلط در اين است كه در بدل غلط ،اشتباه از جانب زبان بود ،ولي در بدل نسيان اشتباه از جانب عقل است. ✏️ج) بدل اضراب: بدلي را گويند كه در آن مبدل منه قصداً ذكر مي شود ولي متكلّم از آن منصرف مي شود و آن را ترك مي كند، در حالي كه درباره ي آن سخني نمي گويد.بدون اينكه درباره ي نفي يا اثبات آن چيزي بگويد(گويا اصلا آن را ذكر نكرده است) و به سمت بدل روي مي آورد.یعنی بدل اضراب برای تغییر رأی و اعتقاد متکلّم ذکرشده است. مانند: سافر في قطار سيارة ، پس متكلم ابتدا به صراحت از قطار نام برده است ، سپس از آن روي گردان مي شود و از سياره نام مي برد ، پس «السيارة» بدل مقصود است از «القطار» 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 ✍اثبات اصل وجود تفاوت در بدل وعطف بیان ✏️قائلین به عدم وجود تفاوت در مورد اینکه«عطف بیان» و«بدل کل از کل» با یکدیگر تفاوت دارند یا خیر، میان نحویّون اختلاف نظر وجود دارد. 👈دسته اوّل: عطف بیان و بدل را یکی می دانند. این دسته معتقدند بین بدل و عطف بیان فرق آشکاری وجود ندارد، بلکه عطف بیان چیزی جز بدل نیست. این مطلب از ادعای برخی از آنها برداشت می شود: «رضی الدین استر آبادی» در کتاب«شرح الرضی علی الکافیه ابن مالک» می فرمایند: « برای من تاکنون فرق و تفاوت واضح و آشکاری بین بدل کلّ از کلّ و عطف بیان ظاهر نگردیده است، بلکه عطف بیان را چیزی جز بدل ندیده¬ام. همان¬گونه كه این مطلب ظاهر کلام سیبویه است، پس همانا سیبویه عطف بیان را ذکر نکرده است.»  « أنا إلی الآن لم یظهر لی فرقٌ جلی بینش بدلِ الکلِّ من الکلّ و بین عَطف البیان، بل لا أری عطف البیان إلّا البدل کما هو ظاهر کلام سیبویه، فإنّه لم یذکر عطفَ البیان.»   2) «عبّاس حسن» درکتاب «نحوالوافی» عبارت زیر را بیان کرده اند: «همانا مشابهت بین عطف بیان و بدل کل از کل غالبی است در ناحیه¬ی معنایشان و اعرابشان و قطعشان ] از عطف بیان و بدل بودن[ و جامد بودنشان، و بهترین بیان این است که بگوییم در مواردی که گذشت ] شباهت در معنا و اعراب و...[ مشابهت بینشان کامل است زیرا فرق گذاشتن بین این دو استوار بر دلیل غیر درستی است پس بهتر این است که واحد باشند بخاطر آسانی و یُسری که در این واحد گرفتنشان است و همچنین بخاطر رعایت قواعد و اصول لغت.» «أنّ المشابهة غالبة بین عطف بیان و بدل الکل من الکل، فی ناحیة معناهما و إعرابهما و قطعهما، وجودهما، دون حروفهما، والأحسنَ القول بأن المشابهة بینهما کاملة فیما سبق، لا غالبة. إذ التفرقة بینهما قائمة علی غیر أساس سلیم، فمن الخیر توحیدهما، لما فی هذا من التیسیر، و مجاراة الأصول اللغویة العامّة.» 3) عبارت دیگری از جانب «عبّاس حسن» است: «اما نظری که بین این دو در برخی حالات فرق می¬گذارد، پس این فرق گذاشتن بنابر تخیّل است. و حذف و تقدیر بدون دلیل است و بدون فایده¬ای که امیدبخش باشد و درست این است که ازاین فرق را اهمال کنیم و به آن توجه نکنیم.» «و أمّا الرأی الذّی یُفَرِّقُ بینهما فی بعضِ حالات فرأی قامَ علی التَخَیُّل، والحذفُ، والتقدیرُ مِن غیر داعٍ، و مِن غیر فائدةٍ تُرْتَجَی و من السّداد إهمالُه و إغفالُه.»   👈دسته دوّم:عطف بیان و بدل را یکی می دانند ولی نه در همه ی موارد: برای این مدعی نیز به بیان نمونه ای می پردازیم: جناب سیوطی در کتاب «بهجه المرضیه فی شرح الالفیه ابن مالک» این چنین می فرمایند: «عطف بیان در همه مسائل به غیر از دو مسأله، در حالی که صلاحیّت دارد که بدل واقع شود، دیده شده است : اوّل: اینکه تابع مفرد معرب بوده و متبوع منادا باشد. مانند: یا غلامُ یَعمُرَا دوّم: معطوف تابع خالی از «لام تعریف» باشد و معطوف علیه معرفه به «ال تعریف» باشد، در حالی که بوسیله اضافه به صفتی که مقترن به آن است ،مجرور شده است. مانند:«بشرٍ» که تابع برای « البِکریّ» در قول شاعر است.» «صالِحاً لِبَدَلیّهٍ یُری عطف بیان فی جمیع المسائل غیر مسألتَین: الأُولی:أن یکون التابع مفردا و المتبوع منادی نحو یا غلامُ یَعمُرَا و الثانیه:أن یکون المعطوف خالیا من لام التّعریف و المعطوف علیه معرّفا بها مجرورا بإضافه صفه مقترنه بها نحو بِشرٍالّذی هو تابعُ البَکرِیّ فی قوله؛ أنَا ابُن التّارِکِ البِکریّ بِشرٍ عَلَیهِ الطَّیرُ تَرقُبُهُ وُقُوعا » ادامه پست بعد👇🏾👇🏾 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 ✍قائلین به وجود تفاوت عطف بیان و بدل را یکی نمی دانند و میان آنها تفاوت قائل می شوند. از جمله افرادی که می توان بدان اشاره داشت نمونه زیر است: ج) گروهی معتقدند که بدل کل از کل و عطف بیان متفاوتند ،آن دو را یکی نمی دانند: جناب صبّان در کتاب «حاشیه الصّبان »عبارت زیر را بیان کرده اند: « همانا جواز و جایز بودن و فرق داشتن این دو به اعتبار دو قصد مختلف است پس اگر قصد شود به وسیله ی حُکم  اوّلی (متبوع) و دوّمی بیان و توضیحی برای آن (اوّلی) قرار داده شود، پس او عطف بیان است و اگر قصد شود به وسیله ی حکم دوّمی قرار داده شود، اوّلی به عنوان آماده سازی برای او (دوّمی) پس او بدل است و جواب این است که همان حیثیّت لحاظ شده در تعریف هرکدام از این دو متفاوت است و باعث تفاوت می شود.» « أنّ جوازَ الأمرین بإعتبار قصدین فإن قُصِدَ بالحکم الاوّلَ و جَعِلَ الثانی بیاناً له فهو عطفُ البیان و إن قُصِدَ به الثانی و جُعِلَ الاوّل کالتّوطئة له فهو البدل و حاصل الجواب أنّ الحیثیّة ملحوظة فی تعریف کلّ منهما.» 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴  جمع بندی شکی نیست که اگر واقعاً میان بدل کل و عطف بیان، تفاوتی وجود نداشته باشد، باید هر دو را یکی دانست و عطف بیان را از اقسام بدل محسوب کرد و نام آن را از زمره توابع حذف کرد؛ ولی باهم فرق می کنند ونمی توان آن ها را یکی دانست؛ زیرا متکلّم به سه انگیزه تابع را در جمله به کار می برد: انگیزه اوّل: گاهی قصد متکلّم، اسناد حکم به شیء یا شخص معیّنی است و این اسناد را در کلام نیز ظاهر می کند، ولی پس از آن تابعی را برای غرضی چون توضیح یا مدح یا ذمّ مسندإلیه به کار می برد، که در این حالت، تابع صفت می باشد و اکثراً مشتق است. انگیزه دوّم: گاهی متکلّم احساس می کند با اسناد حکم به مسندإلیه قصد و اراده او روشن و واضح نشده است. از این رو، تابعی را پس ازآن به کار می برد تا مراد و قصد واقعی او مشخّص گردد. در این حالت، تابع را عطف بیان می نامند. انگیزه سوّم: گاهی متکلّم تابعی را در کلام به کار می برد که قصداصلی او از حکم می باشد و ذکر متبوع قبل از آن به منزله ی زمینه سازی و توطئه برای ذکر تابع است. دراین حالت، تابع را بدل می نامند. البته این تقسیم بندی یک فرض علمی صرف و مخصوص مباحث علمی نیست تا ارزش و قیمتی از جهت ادبی نداشته باشد، بلکه در واقع و در استعمالات عرفی به طور محسوس وجود دارد و در صناعات نحو نیز_طبق اصول لغوی خارجی_ بایدبرحسب همین تفاوت در استعمال ، اصطلاحات متفاوتی اعم از نعت،بیان،بدل و ... وضع گردد. پس نمی توان به راحتی گفت که میان عطف بیان و بدل تفاوتی وجود ندارد و آن ها را یکی فرض کرد. در پست بعدی به بیان تفاوت های میان این دو خواهیم پرداخت. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢تفاوت بدل و عطف بیان💢 تفاوت های بدل و عطف بیان را می توان به دو دسته ی تفاوت های (لفظی) و (معنوی‌) تقسیم کرد. در این پست به بیان آنچه از تفاوت های لفظی و معنوی بدل و عطف بیان حاصل شده است پرداخته می شود. ✏️تفاوت معنوی تفاوت معنوی میان بدل و عطف بیان ،مهمترین تفاوت است زیرا این تفاوت میان همه¬ی بدل¬ها و عطف بیان ها وجود دارد گرچه کاملاً در لفظ شبیه یکدیگر باشند.حتّي برخی از تفاوت های لفظی از اين تفاوت نشأت میگیرد. این تفاوت از دقّت در تعاریف این دو فهمیده می¬شود. که تقریباً در تعریف عطف بیان و بدل  همه ی کتب نحوی بدان اشاره شده است.این تفاوت دارای سه خصوصیت است: الف) بدل مقصوداصلی حکم است در حالیکه در عطف بیان تنها برای روشن شدن حقیقتِ مراد متکلّم از متبوع به کار می رود  . ب) متبوعِ بدل فقط ظاهراً مسندإلیه است ولی متبوع عطف بیان هم ظاهراً و هم حقیقةً مسندإلیه می¬باشد. ج) متبوع در بدل در نیّت سقوط است ولی درعطف بیان این¬گونه نیست. لازم به ذکراست که اهمیّت تفاوت معنوی موقعی کاملاً مشخّص می شود که بدل و عطف بیان کاملاً شبیه یکدیگرند و دیگر تفاوت های لفظی عملاً کاربردی برای تمایز آن ها ندارند و تنها چیزی که سبب تمایز آن ها میشود همین تفاوت های معنوی است. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249 👇👇👇👇👇
🔴 💢تفاوت های لفظی💢 1⃣تفاوت اول: ضمیرنبودن عطف بیان هرگز عطف بیان نه خود ضمیر میباشد و نه متبوع آن ضمیر میتواند باشد. «أنَّ العطفَ لا یکونُ مضمراً و لا تابعاً لمضمر، لأنَّه فی ....» ❗️دلیل اوّل: زیرا همانطور که صفت در بین مشتقّات هرگز نمیتواند ضمیر بیاید و یا اینکه تابع از ضمیر بیاید، عطف بیان که همواره جامد است و معنا و کاربردی همچون صفت دارد، نیز نمیتواند ضمیر یا تابع از ضمیر باشد. ❗️دلیل دوّم: زیرا ضمائر اعراف المعارف هستند و نیاز به توضیح و توصیف ندارد به همین جهت برای آن صفت یا عطف بیان آورده نمیشود. ❗️دلیل سوّم: زیرا خود ضمائر نیاز به مرجع دارد بنابراین نمیتواند توصیف کننده و یا توضیح دهنده ی مرجع خود باشد، زیرا بالعکس، آن مرجع رافع ابهام از ضمیر است. ⚠️*زمخشری در الکَشّاف میگوید: «ه» در «به» متبوع و «أَنِ اعْبُدُوا الله» عطف بیان آن است در آیه ی زیر: «ما قُلْتُ لَهُم إِلَّا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ العْبُدُوا اللهَ ربِّی و ربَّکم.» (مائده- 117) ترجمه: «جز آنچه مرا بدان فرمان دادی ]چیزی[ به آنان نگفتم، ]گفته ام[ که: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت کنید.» اما این قول اشتباه است زیرا ضمیر، متبوعِ عطف بیان واقع نمیشود. 〽️اشکال به دلیل اوّل: در دلیل اوّل عطف بیان را شبیه به صفت دانستیم و حکم صفت را بر عطف بیان بار کردیم. مقدّمه اوّل: کسایی اینکه صفت تابع برای ضمیر نمی آید را ردّ میکند و میگوید در سه مورد ضمیر میتواند موصوف واقع شود و برای آن صفت و نعت مي آيد: 1⃣در مورد مدح مرجع آن ضمیر: «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» (بقره ـ163) که «أَلْرَّحْمنُ» و «أَلْرَّحِیْمُ» دو صفت برای «هو» هستند. 2⃣ در مورد ذمّ مرجع آن ضمیر: «مررت به الخبیث» که الخبیث صفت برای «ه» است. 3⃣ در مورد ترّحم بر مرجع آن ضمیر: «قد أصبَحَت بِقَرقَری کوانسا   فلا تلمه أن ینامَ الباِئسا» ✍️ترجمه: «همانا آهوان در بلاد قرقر شب را به صبح آوردند بنابراین ملامت وسرزنش مکن صیاد را به دلیل خوابیدنش، آن صیادی که همچنین صفتی دارد به مشقّت و سختی افتاده در طول روز.» شاهد: در صفت واقع شدن «البائس» برای ضمیر مفعولی «هاء» در «تلمه» است. مقدمه دوّم: گفته می شود عطف بیان برای توضیح متبوع خود می آید ولی زمخشری در تفسیر آیه ی شریفه ی «جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ البیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِلْنَّاسِ.» (مائده- 97) گفته است «أَلْبَیْتَ الْحَرَامَ» عطف بیان برای «أَلْکَعْبَهَ» است و غرض از آن مدح «الْکَعْبَهَ» است. 📜نتیجه: همانطور که گاهی صفت برای مدح موصوف می آید، عطف بیان نیز برای مدح متبوع می آید، بنابراین میشود بگوییم همانطور که صفت به جهت مدح تابع از ضمیر می آمد، عطف بیان هم به جهت مدح، تابع از ضمیر می آید. البته توجّه داشته باشید این نتیجه با توجّه به مبنای کسایی که صفت از ضمیر را در سه جا جایز می دانست گرفته می شود نه بر مبنای دیگر نحویّون زیرا دیگر نحوِیّون مطلقاً صفت از ضمیر را جایز نمی دانند. در مجموع اگر قبول کردیم که صفت از ضمیر نمی آید باید آن را به عطف بیان هم تعمیم دهیم و اگر پذیرفتیم که صفت از ضمیر می آید در مدح، باز هم باید آن را به عطف بیان تعمیم دهیم زیرا کار این دو یکی است. فقط یکی در جوامد و دیگری در مشتقات است.پس ملاحظه شد که بنابر مبنای جمهور نحویّون عطف بیان نه خود ضمیر است و نه می¬تواند تابع از ضمیری باشد، لکن بدل می¬تواند هم خود ضمیر باشد و هم تابع از ضمیر باشد. ـ بدلیّت و مبدلیّت ضمیر سه حالت دارد:            مبدل منه ضمیر،بدل اسم ظاهر. مبدل منه ضمیر، بدل ضمیر. مبدل منه اسم ظاهر، بدل ضمیر. شکل اوّل: و اما اینکه بدل میتواند تابع از ضمیر باشد در حالیکه خودش اسم ظاهر است را جمیع نحویّون گفته اند. مثال: مانند قول خداوند متعال در حکایت حضرت موسی (علیه السلام) «وَ مَا أَنْسَانِیهُ إلّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَه.» (کهف ـ63) ترجمه: «جز شیطان آن را از یاد من نبرد، تا به یادش باشم.» شاهد: در بدل واقع شدن «أَنْ أذْکُرَه» از ضمیر مفعولی «هاء» در «أَنْسَانِیه» است. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
دوره فرقه شناسی.mp3
32.64M
💠 فرقه شناسی 🎙 حجةالاسلام استاد علی محمدی هوشیار 🔹جلسه اول 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
دوره فرقه شناسی.mp3
23.98M
💠 فرقه شناسی 🎙 حجةالاسلام استاد علی محمدی هوشیار 🔹جلسه دوم 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
دوره فرقه شناسی.mp3
32.85M
💠 فرقه شناسی 🎙 حجةالاسلام استاد علی محمدی هوشیار 🔹جلسه سوم 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 ✍️اشکال زمخشری: زمخشری در تفسیر آیه ی شریفه ی: «وَ مَا قُلْتُ لَهُم إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِه أَن اعْبُدُوااللهَ رَبِّی و رَبَّکُم.» (مائده- 117) بدل واقع شدن «أَنِ اعْبُدُواالله» را از ضمیر «به» ممتنع دانسته است، به جهت توهّمی که در ذهن او بوده و آن توهّم این است که اگر «أَنِ اعْبُدُوا الله» بدل گرفته شود و ضمیر «به» مبدل منه باشد، چون مبدل منه در حکم سقوط است یک اشکال نحوی و صناعی ایجاد میشود و آن این است که در این صورت جمله ی صله ی «ما» که «أَمَرْتَنِی به» است عائد به «مَا» نخواهد داشت، لکن این توهّم مردود است زیرا همانطور که در فصل اول بیان شد اینکه گفته میشود مبدل منه در حکم سقوط می باشد باید دانست که این حکم از حیث معناست و از حیث لفظ نیست یعنی معنای مبدل منه از دید متکلّم اینگونه است که مخاطب آن را لحاظ نکند و معدوم بپندارد و همچنین بیان شد که مبدل منه ظاهراً و لفظاً مسندإلیه میباشد و فقط حقیقةً و معنیً مسندإلیه نیست. بنابراین در اینجا عائد که ضمیر «به» است مبدل منه نیز میباشد و همین وجود لفظی و ظاهری اش برای عائد بودنش کفایت میکند. شکل دوّم: علمای نحو اجازه داده اند که بدل ضمیر باشد مبدل منه آن هم ضمیر باشد مثل: «رأیتهُ إیّاه» که «إیّاه» بدل از ضمیر مفعولی «رأیته» آمده است. ✍️شکل سوّم: ضمیر میتواند بدل از اسم باشد، مانند «رأیت زیداً إیّاه» البته ابن مالک بانحویّون دیگر مخالف کرده و میگویدکه بدلیّت ضمیر از اسم ظاهر  از عرب شنیده نشده است و این قسم، مخالف استعمال عرب در زبان عربی است. و ابن مالک گفته است قول حقّ در قسم دوّم یعنی بدلیّت ضمیر از ضمیر این است که ضمیر دوم تأکید ضمیر اوّل است نه بدل از آن. همانطور که کوفیّون میگویند که ضمیر در این مورد همچون ضمیر در جمله «قمتُ أنت» تأکیدی میباشد. پس بنابر قول ابن مالک عطف بیان و بدل هر دو باید اسم ظاهر باشند و تنها فرق آن دو در این است که مبدل منه میتواند ضمیر باشد در حالیکه متبوع عطف بیان هرگز ضمیر نمیتواند باشد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 ✍2- تفاوت دوم: ،عطف بیان شبیه صفت دوّمین فرق عطف بیان و بدل این است که عطف بیان همچون صفت  در تعریف و تنکیر موافق متبوع خود است. «أن البیان لا یخاف متبوعه فی تعریفه و تنکیره» این درحالی است که هیچ اختلافی در بین نحویّون در جواز اختلاف در تعریف و تنکیر در باب بدل و مبدل منه وجود ندارد همان گونه که سیوطی در شرح الفیة ابن مالک میگوید: «یُبدل الظاهر من الظاهر معرفتین کانا أو نکرتینَ أَو مختلفَین.» اشکال به زمخشری: بنابراین قول زمخشری در آیه ی شریفه ی: «فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا.» (آل¬عمران- 97) که می گوید «مقام» که به واسطه ی اضافه به «إبراهیم» معرفه گردیده است عطف بیان «آیاتٌ» است، اشتباه است، زیرا «مقامُ إبراهیم» معرفه بوده و «آیاتٌ بیّنات» نکره ی موصوفه است و در عطف بیان اتّحاد در تعریف و تنکیر شرط است، به خلاف بدل که اختلاف در تعریف و تنکیر، إجماعاً جایز است، مانند آیه ی شریفه ی: «إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیْمٍ*صِرَاطِ اللهِ الّذِی لَهُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ.» (شوری- 52و53) ترجمه: «و به راستی که تو به خوبی به راه راست هدایت می کنی، راه همان خدایی که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آن اوست» شاهد: در بدلیّت «صِرَاطِ اللهِ» که معرفه است از «صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» که نکره است، ضمی باشد. و یا مانند آیه ی شریفه ی «أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَرَی*کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَةِ* نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ.»(علق ـ14و15و16) ترجمه: «مگر ندانسته که خدا می بیند؟*زنهار، اگر باز نایستد، موی پیشانی را سخت بگیریم ]همان[ موی پیشانی دروغزن گناه پیشه را.» شاهد: در بدلیت «نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ» که نکره است از «النَّاصِیَةِ» که معرفه است می باشد. ادامه در پست بعد 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 3⃣تفاوت سوم: مفردبودن عطف بیان سوّمین فرق بین عطف بیان و بدل، این است که عطف بیان هرگز جمله نخواهد بود در حالی که بدل میتواند جمله باشد. «أنَّه لا یکون جملةً، بخلاف البَدل.» 🔹سیوطی میگوید «تُبدَلُ الجملة من الجملةِ نحو «أَمَدَّکُم بِمَا تَعْلَمُونَ *أَمَدَّکُم بِأَنْعَامٍ وَ بَنِینَ» (شُعَراء- 132و133)  که در اینجا «أَمَدَّکُم» دوّم بدل آمده از اوّلی. «والجملة من المفرد نحو: إلی الله أَشکو بالمدینة حاجةً  و بالشام أُخری کیفَ یَلتَقیان.» ترجمه:« بسوی خدا شکایت میکنم در شهر مدینه دارای حاجتی و در شهر شام نیز حاجتی دیگر دارم درشگفت و تعجبم این دو چگونه بهم میرسند.» شاهد: «در بیت فوق، جمله ی «کَیفَ یَلتَقیان» بدل از مفرد «حاجةً و اُخری» واقع شده است.» و مانند:«مَا یُقَالُ لَکَ إِلَّا مَا قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِکَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مُغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقَابٍ أَلِیمٍ.» (فُصِّلَت- 43) ترجمه: گفته نمیشود برای تو مگر آنچه که محققاً به پیامبران قبل گفته شده و آنچه گفته شده عبارت است از اینکه همانا پروردگار تو قطعاً دارای بخشش و دارای عقاب دردناک است.» شاهد: در بدلیّت جمله «إِنَّ رَبَّکَ» از «مَا» موصوله در «مَا قَدْ قِیلَ» است. ادامه پست بعدی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 4⃣ تفاوت چهارم : تابع جمله چهارمین فرق بین عطف بیان و بدل، این است که همانطور که عطف بیان خود نمیتواند جمله باشد، متبوع آن نیز نمیتواند جمله باشد به خلاف بدل که گذشته از اینکه خود میتواند جمله و بدل از مفرد باشد، مبدل منه آن نیز مي تواند جمله باشد. «أنَّه لا یکونُ تابعاً لجملۀ بخلاف البدل»  مانند آیه شریفه: «إِتَّبِعُوا الْمُرْسَلِین* إِتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْأَ لُکُمْ أَجْرًا»(یس20و 21) شاهد: در مبدل منه بودن جمله« إِتَّبِعُوا المُرْسَلِین» است که یک جمله دیگر« إِتَّبِعُوا مَن....» بدل از آن واقع شده است. قول سیوطی در مورد بدلیّت جمله از جمله که در فصل قبل مطرح شد مناسب و مربوط به این فعل هم میباشد منتهی از این جهت که متبوع جمله است. و مانند قول شاعر: أقول له:    ارحلْ لا تقیمن عندنا وإلا تکن فی السرور الجهر مسلما      ترجمه: «میگویم برای او بار کن و برو، نمان نزد ما، و الا اگر میخواهی نزد ما بمانی. پس باش در نهان و آشکار یک رنگ و همچون انسان های منافق و دو رو نباش.» شاهد: در مبدل منه واقع شدن جمله« ارحل» برای یک جمله ی دیگر« لا تقمین» میباشد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 5⃣ تفاوت پنجم:  فعل نبودن عطف بیان پنجمین فرق بین بدل و عطف بیان، این است که عطف بیان، فعل نمیتواند باشد هر چند متبوع آن فعل باشد، به خلاف بدل که میتواند خود فعل بوده و تابع از یک فعل دیگر باشد. «أنّه لا یکون فعلاً تابعاً لفعل، بخلاف البدل»  مانند قول خداوند متعال: «و مَن یَفعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أثامًا یُضاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ» (فرقان-68-69)  ترجمه: «و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد. برای او در روز قیامت عذاب دو چندان میشود.» شاهد: در اینجا فعل« یُضَاعَفْ» بدل از فعل«یَلْقَ» شده است. به همین جهت مجزوم میباشد. زیرا فعل«یَلْقَ» مجزوم به حذف یاء و جواب شرط است. باید دانست که این آیه از باب بدليّت جمله از جمله نمیباشد زیرا نائب فاعل« یُضَاعَفْ» کلمه« الْعَذَابُ» است. و فاعل«یَلْقَ» ضمیرِ راجع به«مَن» است و در بدلیّت جمله از جمله، اتّحاد در مسندإلیه شرط است و اگر«یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ» بدل از فعل«یَلْقَ» بود یا بدل كلّ از کلّ از جمله«يَلْقَ أثَامًا» بود فعل مضارع«یُضَاعَفُ» مجزوم نمي شد زیرا جزم به کل جمله و محل آن داده میشد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249