🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_بیست_و_هشتم
💢 #فضلة 💢
فضله در اصطلاح علم نحو دو معنا دارد:
۱.فضله یعنی زائد در مقابل عمده.
۲.فضله به معنای مستغنی عنه.
تفاوت این دو معنا در آن است که فضله در مقابل عمده یعنی رکن کلام(مسند و مسند الیه)نیست ،اما گاهی وجود آن ضروری است، به گونه ای که اگر نباشد معنای کلام فاسد می شود،مثلا حال فضله است یعنی نه مسند است نه مسند الیه اما گاهی حذف آن ممتنع می باشد مثل:
لا تقربوا الصلاة و انتم سکری.
اما فضله به معنای مستغنی عنه یعنی نه رکن است و نه حذف آن ضرری به کلام می زند مثل حذف مفعول به در (ضرب زید).
مهدی الاریب،ج۶ ،ص۶۷
💢نکته؛ قید برابر با فضله در اصطلاح نحو است.
💢ببینید اصطلاح عمده و فضله رو ابن مالک وارد مباحث نحوی کرده به شهادت ابوحیان در کتاب التذییل و التکمیل..
حالا دقت کنید که فضله دو معنا داره و میرزا ابوطالب در بحث حال سیوطی اون دو معنا رو گفته که عبارت اند از....
🖍️نحوی؛
1⃣فضله یعنی چیزی که رکن نیست برای تشکیل جمله و کلام..یعنی مسند و مسندالیه نیست..مفعول به فضله هست طبق این تفسیر چه در کلام چه در جمله ..
🖍️بلاغی؛
2⃣فضله یعنی چیزی که اگر حذفش کنیم خللی به مقصود متکلم وارد نمیشه که این تعریف فضله ی بلاغی هست ..مفعول به طبق این تعریف اگه مقصود متکلم باشه فضله نیست واگر مقصود متکلم نباشه فضله است. چه در کلام چه در جمله..
🖍️پس فضله رو از لِحاظ اصطلاح نحوی اصطلاح بلاغی بررسی کردیم....
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_بیست_و_نهم
💢 #اصطلاح
✅از اصطلاحات استعمال شده در کتب سنتی، دو عبارت «کما قلنا» و «لما قلنا» است.
❇️کما قلنا: اشاره دارد به کلامی که سابقا ذکر شده و علت همراهش نبوداست.
❇️لما قلنا: اشاره دارد به کلامی که سابقا ذکر شده و علتش هم ذکر شده است.
☑️کما مرّ و لما مرّ هم همین گونه اند.
✍عن بعض المعاصرین مع تصرف.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_ام
♨️ #نکته_نحوی
⭕️ #فرق_بدل_و_عطف_بیان ⭕️
🌷۱- در بدل، غرض متکلم، توضيح متبوع نمی باشد ولی در عطف بیان، غرض متکلم. توضیح متبوع می باشد.
🌷۲- بدل و مبدل منه می توانند ضمير باشند ولی عطف بیان و مبیّن نمی توانند ضمير باشند.
🌷۳- بدل و مبدل منه می توانند در تعریف و تنکیر مخالف باشند ولی عطف بیان باید با متبوعش در تعریف و تنکیر موافق باشد.
🌷4- بدل می تواند جمله باشد ولی عطف بیان نمی تواند جمله باشد بلکه پیوسته مفرد است.
🌷۵- متبوع بدل می تواند جمله باشد ولی متبوع عطف بیان نمی تواند جمله باشد بلکه مثل خودش مفرد است.
🌷6- بدل آوردن فعل از فعل جائز است ولی عطف بیان و متبوعش نمی توانند هر دو فعل باشد.
🌷۷- إتحاد لفظ بدل و مبدل منه جائز است ولی عطف بیان نمی تواند لفظا همانند مبین باشد.
🌷۸- بدل در نیت قرار گرفتن در محل مبدل منه است، یعنی می تواند مبدل منه خذف شود و بدل جانشین آن شود ولی عطف بیان در نیت قرار گرفتن در محل متبوعش نیست.
🌷۹- جمله ای که بدل در آن وجود دارد در نیت دو جمله است ولی جمله ای که عطف بیان در آن وجود دارد لفظاً و معناً و نیةً یک جمله است.
🌷۱۰- بدل، تکرار مبدل منه است ولی عطف بیان به هدف روشن تر کردن متبوع خود می آید.
🌷۱۱- بدل مقصود اصلی به حکم موجود در کلام است و مبدل منه کالعدم می باشد ولی عطف بیان این گونه نیست بلکه متبوعش، مقصود اصلی به حکم بوده و عطف بیان، فرع بر متبوعش است.
🌷۱۲- بدل دارای اقسامی از قبیل كل از كل، جزء از کل، اشتمال و... است ولی عطف بیان همیشه کل از کل است، به عبارت دیگر: بدل كل از کل در برخی مصادیق می تواند عطف بیان هم باشد و بالعكس ولی دیگر اقسام بدل هرگز نمی توانند عطف بیان قرار بگیرند.
🌷۱۳ - بدل در أسماء أعلام و دیگر معارف و همچنین در نکرات می آید ولی عطف بیان فقط در أسماء أعلام، کنیه ها ولقب ها می آید.
توصیه:عزیرانی که طالب تحقیق وتفصیل اند و دوست دارند به فرق های هشت گانه بین عطف بیان و بدل دست یابند،مراجعه کنند به دروس مغنی اللبیب،باب رابع،مبحث"ماافترق فیه عطف البیان والبدل".
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_یکم
#عطف_بیان #بدل
#مفهوم_شناسی
💢عطف بیان:
✍تعريف لغوي :
خم شدن از وسط به سوي يكي از طرفين، «عَطَفتُ الشِيءَ :أمَلتُه» .
انّ العطف اما ظاری و هو یتحقق بتمایل عضو من البدن الی جانب المطلوب، او بتمام البدن و إما معنویّ و هو یتحقق بتوجه القلوب و میله إلی مطلوبه.
✏تعریف اصطلاحی:
🔴عطف بیان: تابع جامدی است که حقیقت متبوع را روشن می کند و از متبوع خود مشهورتر است. عطف بیان از نظر لفظ با متبوعش مخالف است ولی در معنا موافق متبوعش است.
((هو التابع الجامد الذی یکشف عن حقیقة المراد من المتبوع و یکون اشهر من متبوعه ،يخالف متبوعه في لفظة ويوافقه في معناه))
💢بدل:
✏️تعريف لغوي :
جانشين شد از شي ءاي، «خَلَفٌ مِن الشّيء»
أنّ الأصل فی المادّه هو وقوع الشیء مقام غیره.
✍تعریف اصطلاحی
تابعی است که بدون واسطه مقصود حکم است.مبدل منه فقط به عنوان مقدّمه ای برای ذکر بدل است که می آید.
مراد از مقصود در تعریف این است که ارزشمند و مهم نزد متکلّم همان بدل است.
البدل: التابع المقصود بالحکم بلاواسطة و أمّا المبدل منه فإنّما یذکر تمهیداً لذکر البدل.
المراد ب«المقصود» هوالمهمّ عندالمتکلّم فی الکلام.
پیشینه
در بررسی که انجام شد عزیزانی قبلاً در این موضوع کارکرده بودند، که از نظرات آن ها استفاده شد و سعی شد که با رویکردی دیگربه این موضوع پرداخته شود.
مفهوم شناسی
عطف بیان:
تعريف لغوي : خم شدن از وسط به سوي يكي از طرفين، «عَطَفتُ الشِيءَ :أمَلتُه» .
انّ العطف اما ظاری و هو یتحقق بتمایل عضو من البدن الی جانب المطلوب، او بتمام البدن و إما معنویّ و هو یتحقق بتوجه القلوب و میله إلی مطلوبه.
تعریف اصطلاحی:
عطف بیان: تابع جامدی است که حقیقت متبوع را روشن می کند و از متبوع خود مشهورتر است. عطف بیان از نظر لفظ با متبوعش مخالف است ولی در معنا موافق متبوعش است.
هو التابع الجامد الذی یکشف عن حقیقة المراد من المتبوع و یکون اشهر من متبوعه ،يخالف متبوعه في لفظة ويوافقه في معناه
بدل:
تعريف لغوي : جانشين شد از شي ءاي، «خَلَفٌ مِن الشّيء»
أنّ الأصل فی المادّه هو وقوع الشیء مقام غیره.
تعریف اصطلاحی
تابعی است که بدون واسطه مقصود حکم است.مبدل منه فقط به عنوان مقدّمه ای برای ذکر بدل است که می آید.
مراد از مقصود در تعریف این است که ارزشمند و مهم نزد متکلّم همان بدل است.
البدل: التابع المقصود بالحکم بلاواسطة و أمّا المبدل منه فإنّما یذکر تمهیداً لذکر البدل.
المراد ب«المقصود» هوالمهمّ عندالمتکلّم فی الکلام.
پیشینه
در بررسی که انجام شد عزیزانی قبلاً در این موضوع کارکرده بودند، که از نظرات آن ها استفاده شد و سعی شد که با رویکردی دیگربه این موضوع پرداخته شود.👇👇👇ادامه
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_دوم
#عطف_بیان #بدل
💢 #اقسام_بدل 💢
اكثر نحويين براي بدل چهار قسم بيان كرده اند (كه هركدام از آن ها به تنهايي مقصود بالحكم است) كه به شرح زير است :
✍قسم اوّل)
«بدل كل از كل» که همچنين «بدل المطابقه» يا «بدل المطابق من مطابقه» نیز ناميده شده است :
تعريف: بدلي را گويند كه با مبدل منه خود تطابق (تساوي) كامل داشته باشد ، همراه با اختلاف قالبي در لفظش با مبدل منه ،پس بدل و مبدل منه هر دو بر يك ذات واحد واقع مي شوند.
مانند : أشرَقَت الغرافةُ الشمسُ ، پس«الشمس» بدل كل از كل است از مبدل منه كه «غزاله» باشد، در حالي كه غزاله و الشمس در معنا يكي هستند اگر چه در لفظشان با هم تفاوت دارند.
✍قسم دوم)
«بدل بعض از كل» يا «بدل جزء از كل»:
تعريف: بدلي را گويند كه جزء حقيقي از مبدل منه باشد( تفاوتي نمي كند كه اين جرء بزرگتر از اجزاي ديگر،يا كوچكتر،يا مساوي آن ها باشد). حذف شدنش براي مبدل منه اشكالي ندارد و به معنا ضرري نمي رساند. (حال جزیی از اجزای مبدل منه یافردی از افراد مبدل منه باشد.)
مانند: اكلت البطيخة ثلثها ، اكلت البرتقالة ثليثها، نظفت فم الطفل أسوانه ، كه در اين سه مثال «ثلثها ثليثها و أسوانه» بدل بعض از كل است از «بطيخة، برتقالة و فم الطفل»
✍(قسم سوّم)
«بدل اشمال»:
تعريف: بدلي را گويند كه امر عارضي اي يا وصف بيگانه اي از امور و اوصاف متعدّدي كه متّصل است به متبوع را تعيين مي كند و معناي عامل بدل، اجمالا و به غير از تفضيل بر مبدل منه شامل مي شود. (بدل اشمال دلالت بر معنایی داردکه مبدل منه آن معنا را شامل می شود.)
بدل اشمال مانند بدل بعض از كل حذف شدنش براي مبدل منه اشكالي ندارد و به معنا ضرري نمي رساند.
مانند:«بهرني علیٌ(ع)عدلُه ، راقني حسن(ع)حلمُه،سرّتني فاطمة(س)علمُها و دينُها»
پس كلمات «عدلُه،حلمُه ،علمُها و دينُها» هر كدام بدل اشمال اند كه امر خاصي را در متبوع تعيين مي كند ،كه این امرعرضي است و به صورت تكوين ماده اصلي در ذات مبدل منه داخل نمي شود.
قسم چهارم) «البدل المباين» :
همچنين «بدل المباينة» نیز ناميده شده است، اين قسم از بدل داراي سه نوع است كه در هر يك از اين سه نوع چاره اي جز بر اينكه بدل ما مقصود بالحكم بوده و قرينه اي موجود باشد تا مراد از مبدل منه را روشن كند و اشتباه را از بين-برد،نيست.
ادامه پست بعدی👇🏾👇🏾
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_سوم
#عطف_بیان #بدل
💢 #انواع_بدل_مباین 💢
✏️الف) بدل غلط: بدلي را گويند كه در آن مبدل منه به صورت غلط زباني ذكر شده است و بدل بعدش مي آيد تا آن غلط را تصحيح كند. (بدل غلط زمانی است كه زبان بدون قصد بر متبوع جاري شود و سپس سريعا اين خطا براي متكلم آشکار شده ،پس بدل را بيان مي كند تا بوسيله آن خطاي زباني را از بين ببرد و آن را تصحيح كند.)
مانند:أعظم الخلفاء العباسين:المأمون بن «المنصور» «الرشيد» ، پس حقيقت اين است كه مأمون فرزند رشيد است ولي متكلم زبانش به خطا جاري شده و او را فرزند منصور بيان كرده است وسپس خطاي خودش را با ذكر صحيحش درست كرده است.
✏️ب) بدل نسيان:بدلي را گويند كه در آن مبدل منه با قصد ذكر مي شود ،ولي براي متكلم فساد قصدش روشن شده، یعنی مبدل منه اشتباهاً بیان شده ولی سهواً وقصدشده،پس بدل مي آورد براي آن ،بدلي را كه آن درست است.
مانند:صليت أمس العصرِ الظهرِ، پس همانا متكلم خود صلاة العصر را قصد كرده است، سپس براي او روشن شده است كه او حقيقتا وقتي را كه نماز گزارده است ، فراموش كرده است. و همانا آن عصر نبوده است، پس به ذكر حقيقت آن چيزي كه بیان كرده است مبادرت مي كند. پس كلمه ي «الظهر» بدل نسيان است از كلمه ي «العصر»
فرق ميان اين بدل و بدل غلط در اين است كه در بدل غلط ،اشتباه از جانب زبان بود ،ولي در بدل نسيان اشتباه از جانب عقل است.
✏️ج) بدل اضراب: بدلي را گويند كه در آن مبدل منه قصداً ذكر مي شود ولي متكلّم از آن منصرف مي شود و آن را ترك مي كند، در حالي كه درباره ي آن سخني نمي گويد.بدون اينكه درباره ي نفي يا اثبات آن چيزي بگويد(گويا اصلا آن را ذكر نكرده است) و به سمت بدل روي مي آورد.یعنی بدل اضراب برای تغییر رأی و اعتقاد متکلّم ذکرشده است.
مانند: سافر في قطار سيارة ، پس متكلم ابتدا به صراحت از قطار نام برده است ، سپس از آن روي گردان مي شود و از سياره نام مي برد ، پس «السيارة» بدل مقصود است از «القطار»
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_چهارم
#عطف_بیان #بدل
✍اثبات اصل وجود تفاوت در بدل وعطف بیان
✏️قائلین به عدم وجود تفاوت
در مورد اینکه«عطف بیان» و«بدل کل از کل» با یکدیگر تفاوت دارند یا خیر، میان نحویّون اختلاف نظر وجود دارد.
👈دسته اوّل: عطف بیان و بدل را یکی می دانند.
این دسته معتقدند بین بدل و عطف بیان فرق آشکاری وجود ندارد، بلکه عطف بیان چیزی جز بدل نیست.
این مطلب از ادعای برخی از آنها برداشت می شود:
«رضی الدین استر آبادی» در کتاب«شرح الرضی علی الکافیه ابن مالک» می فرمایند:
« برای من تاکنون فرق و تفاوت واضح و آشکاری بین بدل کلّ از کلّ و عطف بیان ظاهر نگردیده است، بلکه عطف بیان را چیزی جز بدل ندیده¬ام. همان¬گونه كه این مطلب ظاهر کلام سیبویه است، پس همانا سیبویه عطف بیان را ذکر نکرده است.»
« أنا إلی الآن لم یظهر لی فرقٌ جلی بینش بدلِ الکلِّ من الکلّ و بین عَطف البیان، بل لا أری عطف البیان إلّا البدل کما هو ظاهر کلام سیبویه، فإنّه لم یذکر عطفَ البیان.»
2) «عبّاس حسن» درکتاب «نحوالوافی» عبارت زیر را بیان کرده اند:
«همانا مشابهت بین عطف بیان و بدل کل از کل غالبی است در ناحیه¬ی معنایشان و اعرابشان و قطعشان ] از عطف بیان و بدل بودن[ و جامد بودنشان، و بهترین بیان این است که بگوییم در مواردی که گذشت ] شباهت در معنا و اعراب و...[ مشابهت بینشان کامل است
زیرا فرق گذاشتن بین این دو استوار بر دلیل غیر درستی است پس بهتر این است که واحد باشند بخاطر آسانی و یُسری که در این واحد گرفتنشان است و همچنین بخاطر رعایت قواعد و اصول لغت.»
«أنّ المشابهة غالبة بین عطف بیان و بدل الکل من الکل، فی ناحیة معناهما و إعرابهما و قطعهما، وجودهما، دون حروفهما، والأحسنَ القول بأن المشابهة بینهما کاملة فیما سبق، لا غالبة. إذ التفرقة بینهما قائمة علی غیر أساس سلیم، فمن الخیر توحیدهما، لما فی هذا من التیسیر، و مجاراة الأصول اللغویة العامّة.»
3) عبارت دیگری از جانب «عبّاس حسن» است:
«اما نظری که بین این دو در برخی حالات فرق می¬گذارد، پس این فرق گذاشتن بنابر تخیّل است. و حذف و تقدیر بدون دلیل است و بدون فایده¬ای که امیدبخش باشد و درست این است که ازاین فرق را اهمال کنیم و به آن توجه نکنیم.»
«و أمّا الرأی الذّی یُفَرِّقُ بینهما فی بعضِ حالات فرأی قامَ علی التَخَیُّل، والحذفُ، والتقدیرُ مِن غیر داعٍ، و مِن غیر فائدةٍ تُرْتَجَی و من السّداد إهمالُه و إغفالُه.»
👈دسته دوّم:عطف بیان و بدل را یکی می دانند ولی نه در همه ی موارد:
برای این مدعی نیز به بیان نمونه ای می پردازیم:
جناب سیوطی در کتاب «بهجه المرضیه فی شرح الالفیه ابن مالک» این چنین می فرمایند:
«عطف بیان در همه مسائل به غیر از دو مسأله، در حالی که صلاحیّت دارد که بدل واقع شود، دیده شده است :
اوّل: اینکه تابع مفرد معرب بوده و متبوع منادا باشد. مانند: یا غلامُ یَعمُرَا
دوّم: معطوف تابع خالی از «لام تعریف» باشد و معطوف علیه معرفه به «ال تعریف» باشد، در حالی که بوسیله اضافه به صفتی که مقترن به آن است ،مجرور شده است. مانند:«بشرٍ» که تابع برای « البِکریّ» در قول شاعر است.»
«صالِحاً لِبَدَلیّهٍ یُری عطف بیان فی جمیع المسائل غیر مسألتَین:
الأُولی:أن یکون التابع مفردا و المتبوع منادی نحو یا غلامُ یَعمُرَا
و الثانیه:أن یکون المعطوف خالیا من لام التّعریف و المعطوف علیه معرّفا بها مجرورا بإضافه صفه مقترنه بها نحو بِشرٍالّذی هو تابعُ البَکرِیّ فی قوله؛
أنَا ابُن التّارِکِ البِکریّ
بِشرٍ عَلَیهِ الطَّیرُ تَرقُبُهُ وُقُوعا »
ادامه پست بعد👇🏾👇🏾
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_پنجم
#عطف_بیان #بدل
✍قائلین به وجود تفاوت
عطف بیان و بدل را یکی نمی دانند و میان آنها تفاوت قائل می شوند.
از جمله افرادی که می توان بدان اشاره داشت نمونه زیر است:
ج) گروهی معتقدند که بدل کل از کل و عطف بیان متفاوتند ،آن دو را یکی نمی دانند:
جناب صبّان در کتاب «حاشیه الصّبان »عبارت زیر را بیان کرده اند:
« همانا جواز و جایز بودن و فرق داشتن این دو به اعتبار دو قصد مختلف است پس اگر قصد شود به وسیله ی حُکم اوّلی (متبوع) و دوّمی بیان و توضیحی برای آن (اوّلی) قرار داده شود، پس او عطف بیان است و اگر قصد شود به وسیله ی حکم دوّمی قرار داده شود، اوّلی به عنوان آماده سازی برای او (دوّمی) پس او بدل است و جواب این است که همان حیثیّت لحاظ شده در تعریف هرکدام از این دو متفاوت است و باعث تفاوت می شود.»
« أنّ جوازَ الأمرین بإعتبار قصدین فإن قُصِدَ بالحکم الاوّلَ و جَعِلَ الثانی بیاناً له فهو عطفُ البیان و إن قُصِدَ به الثانی و جُعِلَ الاوّل کالتّوطئة له فهو البدل و حاصل الجواب أنّ الحیثیّة ملحوظة فی تعریف کلّ منهما.»
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_ششم
#عطف_بیان #بدل
جمع بندی
شکی نیست که اگر واقعاً میان بدل کل و عطف بیان، تفاوتی وجود نداشته باشد، باید هر دو را یکی دانست و عطف بیان را از اقسام بدل محسوب کرد و نام آن را از زمره توابع حذف کرد؛ ولی باهم فرق می کنند ونمی توان آن ها را یکی دانست؛ زیرا متکلّم به سه انگیزه تابع را در جمله به کار می برد:
انگیزه اوّل: گاهی قصد متکلّم، اسناد حکم به شیء یا شخص معیّنی است و این اسناد را در کلام نیز ظاهر می کند، ولی پس از آن تابعی را برای غرضی چون توضیح یا مدح یا ذمّ مسندإلیه به کار می برد، که در این حالت، تابع صفت می باشد و اکثراً مشتق است.
انگیزه دوّم: گاهی متکلّم احساس می کند با اسناد حکم به مسندإلیه قصد و اراده او روشن و واضح نشده است. از این رو، تابعی را پس ازآن به کار می برد تا مراد و قصد واقعی او مشخّص گردد. در این حالت، تابع را عطف بیان می نامند.
انگیزه سوّم: گاهی متکلّم تابعی را در کلام به کار می برد که قصداصلی او از حکم می باشد و ذکر متبوع قبل از آن به منزله ی زمینه سازی و توطئه برای ذکر تابع است. دراین حالت، تابع را بدل می نامند.
البته این تقسیم بندی یک فرض علمی صرف و مخصوص مباحث علمی نیست تا ارزش و قیمتی از جهت ادبی نداشته باشد، بلکه در واقع و در استعمالات عرفی به طور محسوس وجود دارد و در صناعات نحو نیز_طبق اصول لغوی خارجی_ بایدبرحسب همین تفاوت در استعمال ، اصطلاحات متفاوتی اعم از نعت،بیان،بدل و ... وضع گردد.
پس نمی توان به راحتی گفت که میان عطف بیان و بدل تفاوتی وجود ندارد و آن ها را یکی فرض کرد.
در پست بعدی به بیان تفاوت های میان این دو خواهیم پرداخت.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_هفتم
💢تفاوت بدل و عطف بیان💢
تفاوت های بدل و عطف بیان را می توان به دو دسته ی تفاوت های (لفظی) و (معنوی) تقسیم کرد.
در این پست به بیان آنچه از تفاوت های لفظی و معنوی بدل و عطف بیان حاصل شده است پرداخته می شود.
#عطف_بیان #بدل
✏️تفاوت معنوی
تفاوت معنوی میان بدل و عطف بیان ،مهمترین تفاوت است زیرا این تفاوت میان همه¬ی بدل¬ها و عطف بیان ها وجود دارد گرچه کاملاً در لفظ شبیه یکدیگر باشند.حتّي برخی از تفاوت های لفظی از اين تفاوت نشأت میگیرد.
این تفاوت از دقّت در تعاریف این دو فهمیده می¬شود. که تقریباً در تعریف عطف بیان و بدل همه ی کتب نحوی بدان اشاره شده است.این تفاوت دارای سه خصوصیت است:
الف) بدل مقصوداصلی حکم است در حالیکه در عطف بیان تنها برای روشن شدن حقیقتِ مراد متکلّم از متبوع به کار می رود .
ب) متبوعِ بدل فقط ظاهراً مسندإلیه است ولی متبوع عطف بیان هم ظاهراً و هم حقیقةً مسندإلیه می¬باشد.
ج) متبوع در بدل در نیّت سقوط است ولی درعطف بیان این¬گونه نیست.
لازم به ذکراست که اهمیّت تفاوت معنوی موقعی کاملاً مشخّص می شود که بدل و عطف بیان کاملاً شبیه یکدیگرند و دیگر تفاوت های لفظی عملاً کاربردی برای تمایز آن ها ندارند و تنها چیزی که سبب تمایز آن ها میشود همین تفاوت های معنوی است.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
👇👇👇👇👇
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_هشتم
💢تفاوت های لفظی💢
1⃣تفاوت اول: ضمیرنبودن عطف بیان
هرگز عطف بیان نه خود ضمیر میباشد و نه متبوع آن ضمیر میتواند باشد.
«أنَّ العطفَ لا یکونُ مضمراً و لا تابعاً لمضمر، لأنَّه فی ....»
❗️دلیل اوّل: زیرا همانطور که صفت در بین مشتقّات هرگز نمیتواند ضمیر بیاید و یا اینکه تابع از ضمیر بیاید، عطف بیان که همواره جامد است و معنا و کاربردی همچون صفت دارد، نیز نمیتواند ضمیر یا تابع از ضمیر باشد.
❗️دلیل دوّم: زیرا ضمائر اعراف المعارف هستند و نیاز به توضیح و توصیف ندارد به همین جهت برای آن صفت یا عطف بیان آورده نمیشود.
❗️دلیل سوّم: زیرا خود ضمائر نیاز به مرجع دارد بنابراین نمیتواند توصیف کننده و یا توضیح دهنده ی مرجع خود باشد، زیرا بالعکس، آن مرجع رافع ابهام از ضمیر است.
⚠️*زمخشری در الکَشّاف میگوید: «ه» در «به» متبوع و «أَنِ اعْبُدُوا الله» عطف بیان آن است در آیه ی زیر:
«ما قُلْتُ لَهُم إِلَّا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ العْبُدُوا اللهَ ربِّی و ربَّکم.» (مائده- 117)
ترجمه: «جز آنچه مرا بدان فرمان دادی ]چیزی[ به آنان نگفتم، ]گفته ام[ که: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت کنید.»
اما این قول اشتباه است زیرا ضمیر، متبوعِ عطف بیان واقع نمیشود.
〽️اشکال به دلیل اوّل: در دلیل اوّل عطف بیان را شبیه به صفت دانستیم و حکم صفت را بر عطف بیان بار کردیم.
مقدّمه اوّل: کسایی اینکه صفت تابع برای ضمیر نمی آید را ردّ میکند و میگوید در سه مورد ضمیر میتواند موصوف واقع شود و برای آن صفت و نعت مي آيد:
1⃣در مورد مدح مرجع آن ضمیر: «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» (بقره ـ163)
که «أَلْرَّحْمنُ» و «أَلْرَّحِیْمُ» دو صفت برای «هو» هستند.
2⃣ در مورد ذمّ مرجع آن ضمیر: «مررت به الخبیث» که الخبیث صفت برای «ه» است.
3⃣ در مورد ترّحم بر مرجع آن ضمیر:
«قد أصبَحَت بِقَرقَری کوانسا
فلا تلمه أن ینامَ الباِئسا»
✍️ترجمه: «همانا آهوان در بلاد قرقر شب را به صبح آوردند بنابراین ملامت وسرزنش مکن صیاد را به دلیل خوابیدنش، آن صیادی که همچنین صفتی دارد به مشقّت و سختی افتاده در طول روز.»
شاهد: در صفت واقع شدن «البائس» برای ضمیر مفعولی «هاء» در «تلمه» است.
مقدمه دوّم: گفته می شود عطف بیان برای توضیح متبوع خود می آید ولی زمخشری در تفسیر آیه ی شریفه ی «جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ البیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِلْنَّاسِ.» (مائده- 97)
گفته است «أَلْبَیْتَ الْحَرَامَ» عطف بیان برای «أَلْکَعْبَهَ» است و غرض از آن مدح «الْکَعْبَهَ» است.
📜نتیجه: همانطور که گاهی صفت برای مدح موصوف می آید، عطف بیان نیز برای مدح متبوع می آید، بنابراین میشود بگوییم همانطور که صفت به جهت مدح تابع از ضمیر می آمد، عطف بیان هم به جهت مدح، تابع از ضمیر می آید. البته توجّه داشته باشید این نتیجه با توجّه به مبنای کسایی که صفت از ضمیر را در سه جا جایز می دانست گرفته می شود نه بر مبنای دیگر نحویّون زیرا دیگر نحوِیّون مطلقاً صفت از ضمیر را جایز نمی دانند.
در مجموع اگر قبول کردیم که صفت از ضمیر نمی آید باید آن را به عطف بیان هم تعمیم دهیم و اگر پذیرفتیم که صفت از ضمیر می آید در مدح، باز هم باید آن را به عطف بیان تعمیم دهیم زیرا کار این دو یکی است. فقط یکی در جوامد و دیگری در مشتقات است.پس ملاحظه شد که بنابر مبنای جمهور نحویّون عطف بیان نه خود ضمیر است و نه می¬تواند تابع از ضمیری باشد، لکن بدل می¬تواند هم خود ضمیر باشد و هم تابع از ضمیر باشد.
ـ بدلیّت و مبدلیّت ضمیر سه حالت دارد:
مبدل منه ضمیر،بدل اسم ظاهر.
مبدل منه ضمیر، بدل ضمیر.
مبدل منه اسم ظاهر، بدل ضمیر.
شکل اوّل: و اما اینکه بدل میتواند تابع از ضمیر باشد در حالیکه خودش اسم ظاهر است را جمیع نحویّون گفته اند.
مثال: مانند قول خداوند متعال در حکایت حضرت موسی (علیه السلام) «وَ مَا أَنْسَانِیهُ إلّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَه.» (کهف ـ63)
ترجمه: «جز شیطان آن را از یاد من نبرد، تا به یادش باشم.»
شاهد: در بدل واقع شدن «أَنْ أذْکُرَه» از ضمیر مفعولی «هاء» در «أَنْسَانِیه» است.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
دوره فرقه شناسی.mp3
32.64M
#فایل_صوتی
💠#کارگاه فرقه شناسی
🎙 حجةالاسلام استاد علی محمدی هوشیار
🔹جلسه اول
#فرقه_شناسی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
دوره فرقه شناسی.mp3
23.98M
#فایل_صوتی
💠#کارگاه فرقه شناسی
🎙 حجةالاسلام استاد علی محمدی هوشیار
🔹جلسه دوم
#فرقه_شناسی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
دوره فرقه شناسی.mp3
32.85M
#فایل_صوتی
💠#کارگاه فرقه شناسی
🎙 حجةالاسلام استاد علی محمدی هوشیار
🔹جلسه سوم
#فرقه_شناسی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_نهم
#عطف_بیان #بدل
✍️اشکال زمخشری: زمخشری در تفسیر آیه ی شریفه ی:
«وَ مَا قُلْتُ لَهُم إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِه أَن اعْبُدُوااللهَ رَبِّی و رَبَّکُم.» (مائده- 117)
بدل واقع شدن «أَنِ اعْبُدُواالله» را از ضمیر «به» ممتنع دانسته است، به جهت توهّمی که در ذهن او بوده و آن توهّم این است که اگر «أَنِ اعْبُدُوا الله» بدل گرفته شود و ضمیر «به» مبدل منه باشد، چون مبدل منه در حکم سقوط است یک اشکال نحوی و صناعی ایجاد میشود و آن این است که در این صورت جمله ی صله ی «ما» که «أَمَرْتَنِی به» است عائد به «مَا» نخواهد داشت، لکن این توهّم مردود است زیرا همانطور که در فصل اول بیان شد اینکه گفته میشود مبدل منه در حکم سقوط می باشد باید دانست که این حکم از حیث معناست و از حیث لفظ نیست یعنی معنای مبدل منه از دید متکلّم اینگونه است که مخاطب آن را لحاظ نکند و معدوم بپندارد و همچنین بیان شد که مبدل منه ظاهراً و لفظاً مسندإلیه میباشد و فقط حقیقةً و معنیً مسندإلیه نیست.
بنابراین در اینجا عائد که ضمیر «به» است مبدل منه نیز میباشد و همین وجود لفظی و ظاهری اش برای عائد بودنش کفایت میکند.
شکل دوّم: علمای نحو اجازه داده اند که بدل ضمیر باشد مبدل منه آن هم ضمیر باشد مثل: «رأیتهُ إیّاه» که «إیّاه» بدل از ضمیر مفعولی «رأیته» آمده است.
✍️شکل سوّم: ضمیر میتواند بدل از اسم باشد، مانند «رأیت زیداً إیّاه»
البته ابن مالک بانحویّون دیگر مخالف کرده و میگویدکه بدلیّت ضمیر از اسم ظاهر از عرب شنیده نشده است و این قسم، مخالف استعمال عرب در زبان عربی است.
و ابن مالک گفته است قول حقّ در قسم دوّم یعنی بدلیّت ضمیر از ضمیر این است که ضمیر دوم تأکید ضمیر اوّل است نه بدل از آن. همانطور که کوفیّون میگویند که ضمیر در این مورد همچون ضمیر در جمله «قمتُ أنت» تأکیدی میباشد.
پس بنابر قول ابن مالک عطف بیان و بدل هر دو باید اسم ظاهر باشند و تنها فرق آن دو در این است که مبدل منه میتواند ضمیر باشد در حالیکه متبوع عطف بیان هرگز ضمیر نمیتواند باشد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهلم
#عطف_بیان #بدل
✍2- تفاوت دوم: ،عطف بیان شبیه صفت
دوّمین فرق عطف بیان و بدل این است که عطف بیان همچون صفت در تعریف و تنکیر موافق متبوع خود است.
«أن البیان لا یخاف متبوعه فی تعریفه و تنکیره»
این درحالی است که هیچ اختلافی در بین نحویّون در جواز اختلاف در تعریف و تنکیر در باب بدل و مبدل منه وجود ندارد همان گونه که سیوطی در شرح الفیة ابن مالک میگوید:
«یُبدل الظاهر من الظاهر معرفتین کانا أو نکرتینَ أَو مختلفَین.»
اشکال به زمخشری: بنابراین قول زمخشری در آیه ی شریفه ی:
«فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا.» (آل¬عمران- 97)
که می گوید «مقام» که به واسطه ی اضافه به «إبراهیم» معرفه گردیده است عطف بیان «آیاتٌ» است، اشتباه است، زیرا «مقامُ إبراهیم» معرفه بوده و «آیاتٌ بیّنات» نکره ی موصوفه است و در عطف بیان اتّحاد در تعریف و تنکیر شرط است، به خلاف بدل که اختلاف در تعریف و تنکیر، إجماعاً جایز است، مانند آیه ی شریفه ی:
«إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیْمٍ*صِرَاطِ اللهِ الّذِی لَهُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ.» (شوری- 52و53)
ترجمه: «و به راستی که تو به خوبی به راه راست هدایت می کنی، راه همان خدایی که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آن اوست»
شاهد: در بدلیّت «صِرَاطِ اللهِ» که معرفه است از «صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» که نکره است، ضمی باشد. و یا مانند آیه ی شریفه ی «أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَرَی*کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَةِ* نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ.»(علق ـ14و15و16)
ترجمه: «مگر ندانسته که خدا می بیند؟*زنهار، اگر باز نایستد، موی پیشانی را سخت بگیریم ]همان[ موی پیشانی دروغزن گناه پیشه را.»
شاهد: در بدلیت «نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ» که نکره است از «النَّاصِیَةِ» که معرفه است می باشد.
ادامه در پست بعد
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_یکم
#عطف_بیان #بدل
3⃣تفاوت سوم: مفردبودن عطف بیان
سوّمین فرق بین عطف بیان و بدل، این است که عطف بیان هرگز جمله نخواهد بود در حالی که بدل میتواند جمله باشد.
«أنَّه لا یکون جملةً، بخلاف البَدل.»
🔹سیوطی میگوید
«تُبدَلُ الجملة من الجملةِ نحو «أَمَدَّکُم بِمَا تَعْلَمُونَ *أَمَدَّکُم بِأَنْعَامٍ وَ بَنِینَ» (شُعَراء- 132و133)
که در اینجا «أَمَدَّکُم» دوّم بدل آمده از اوّلی.
«والجملة من المفرد نحو:
إلی الله أَشکو بالمدینة حاجةً
و بالشام أُخری کیفَ یَلتَقیان.»
ترجمه:« بسوی خدا شکایت میکنم در شهر مدینه دارای حاجتی و در شهر شام نیز حاجتی دیگر دارم درشگفت و تعجبم این دو چگونه بهم میرسند.»
شاهد: «در بیت فوق، جمله ی «کَیفَ یَلتَقیان» بدل از مفرد «حاجةً و اُخری» واقع شده است.»
و مانند:«مَا یُقَالُ لَکَ إِلَّا مَا قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِکَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مُغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقَابٍ أَلِیمٍ.» (فُصِّلَت- 43)
ترجمه: گفته نمیشود برای تو مگر آنچه که محققاً به پیامبران قبل گفته شده و آنچه گفته شده عبارت است از اینکه همانا پروردگار تو قطعاً دارای بخشش و دارای عقاب دردناک است.»
شاهد: در بدلیّت جمله «إِنَّ رَبَّکَ» از «مَا» موصوله در «مَا قَدْ قِیلَ» است.
ادامه پست بعدی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_دوم
#عطف_بیان #بدل
4⃣ تفاوت چهارم : تابع جمله
چهارمین فرق بین عطف بیان و بدل، این است که همانطور که عطف بیان خود نمیتواند جمله باشد، متبوع آن نیز نمیتواند جمله باشد به خلاف بدل که گذشته از اینکه خود میتواند جمله و بدل از مفرد باشد، مبدل منه آن نیز مي تواند جمله باشد.
«أنَّه لا یکونُ تابعاً لجملۀ بخلاف البدل»
مانند آیه شریفه:
«إِتَّبِعُوا الْمُرْسَلِین* إِتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْأَ لُکُمْ أَجْرًا»(یس20و 21)
شاهد: در مبدل منه بودن جمله« إِتَّبِعُوا المُرْسَلِین» است که یک جمله دیگر« إِتَّبِعُوا مَن....» بدل از آن واقع شده است.
قول سیوطی در مورد بدلیّت جمله از جمله که در فصل قبل مطرح شد مناسب و مربوط به این فعل هم میباشد منتهی از این جهت که متبوع جمله است.
و مانند قول شاعر: أقول له:
ارحلْ لا تقیمن عندنا
وإلا تکن فی السرور الجهر مسلما
ترجمه: «میگویم برای او بار کن و برو، نمان نزد ما، و الا اگر میخواهی نزد ما بمانی. پس باش در نهان و آشکار یک رنگ و همچون انسان های منافق و دو رو نباش.»
شاهد: در مبدل منه واقع شدن جمله« ارحل» برای یک جمله ی دیگر« لا تقمین» میباشد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_سوم
#عطف_بیان #بدل
5⃣ تفاوت پنجم: فعل نبودن عطف بیان
پنجمین فرق بین بدل و عطف بیان، این است که عطف بیان، فعل نمیتواند باشد هر چند متبوع آن فعل باشد، به خلاف بدل که میتواند خود فعل بوده و تابع از یک فعل دیگر باشد.
«أنّه لا یکون فعلاً تابعاً لفعل، بخلاف البدل»
مانند قول خداوند متعال:
«و مَن یَفعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أثامًا یُضاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ» (فرقان-68-69)
ترجمه: «و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد. برای او در روز قیامت عذاب دو چندان میشود.»
شاهد: در اینجا فعل« یُضَاعَفْ» بدل از فعل«یَلْقَ» شده است. به همین جهت مجزوم میباشد. زیرا فعل«یَلْقَ» مجزوم به حذف یاء و جواب شرط است. باید دانست که این آیه از باب بدليّت جمله از جمله نمیباشد زیرا نائب فاعل« یُضَاعَفْ» کلمه« الْعَذَابُ» است. و فاعل«یَلْقَ» ضمیرِ راجع به«مَن» است و در بدلیّت جمله از جمله، اتّحاد در مسندإلیه شرط است و اگر«یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ» بدل از فعل«یَلْقَ» بود یا بدل كلّ از کلّ
از جمله«يَلْقَ أثَامًا» بود فعل مضارع«یُضَاعَفُ» مجزوم نمي شد زیرا جزم به کل جمله و محل آن داده میشد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_چهارم
6⃣تفاوت ششم: عطف بیان و عدم تبعیّت در لفظ
ششمین تفاوت بین بدل و عطف بیان، این است که عطف بیان نباید لفظاً همانند متبوع خود باشد لکن اتّحاد لفظ تابع و متبوع در بدل جایز است البته به شرط اینکه:
به لفظ دوّم که تابع و بدل است یک لفظ اضافه شده باشد تا باعث روشن تر شدن معنای مراد از مبدل منه باشد.
«أنَّه لایکونُ بلفظ الأوَّل، و یَجوز ذلک فی البدل بشرط أن یکونَ مع الثانی زیادۀ بیان...»
مانند قول خداوند متعال در این آیه شریفه به قرأت یعقوب:
«وَ تَرَی کُلَّ أُمَّۀٍ جَاثِیَۀً کُلُّ أُمَّۀٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا»(أَلْجَاثِیَه 28)
💢شاهد: نصب«کُلّ» دوم بنابر بدل بودن از« کُلّ» اوّل میباشد و شاهد در این است که لفظ هر دو یکی میباشد و به«کُلّ» دوّم علاوه بر «أمۀ»، که همراه با«کل» اول نیز هست، جمله صفتیه «تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا» متّصل شده که دارای توضیح بیشتری نسبت به مبدل منه است و آن را بیشتر روشن میکند، زیرا این جمله علّت به زانو در آوردن آن قوم را نیز بیان میکند. باید دانست در قراءت های غیر یعقوب که به رفع«کُلّ» دوّم است، «کُلّ» دوّم مبتدا و«تُدْعَی» خبر آن بوده و جمله مستأنفه است.
✍️شایان ذکر است که«جَاثِیَه»( به معنای« به زانو افتاد») بنابر حال بودن از«کُلّ أُمَّۀ» اوّل میباشد.
⭕️بررسی صحّت اين تفاوت: ابن طراوۀ این تفاوت را قبول کرده و ابن مالک و پسرش هم از او متابعت نمودهاند. و دلیل آنان این است که عطف بیان برای روشن شدن مراد از لفظ متبوع است و صحیح نیست که لفظ عطف بیان همانند متبوع خود باشد زیرا هیچ گاه لفظی بدون اضافه شدنِ لفظ توضیح دهنده به آن، نمیتواند بیانگر معنای مراد از لفظ مشابه خود باشد. بنابراین ابن طراوۀ و پیروانش قائلند که عطف بیان نباید همانند لفظ أوّل باشد چون یک شیء نمیتواند روشن کننده و مبیّن خود باشد لکن بدل میتواند همانند لفظ مبدل منه خود باشد. به شرط اینکه با آن لفظی توضیح دهنده و روشنگر باشد.
اشکال بر ابن طراوۀ: این دلیل از سه جهت اشتباه است:
اشکال اوّل: این دلیل چون از یک طرف میگوید: یک شئ نمی تواند مبیّن خود باشد و از طرفی دیگر اتّفاق نظراست که بدل میتواند مانند لفظ مبدل منه خود باشد اقتضا دارد و نتیجه گرفته میشود که بدل هرگز مبیّن مبدل منه نمیباشد در حالی که اتّفاق نحویّون بر این است که بدل نیز مبیّن مبدل منه میتواند باشد به همین جهت سیبویه این دو مثال«مررت بی المسکین» و«مررت بک المسکین»که«المسکین» بدل از ضمیر یاء و کاف باشد منع کرده است. زیرا ضمیر مخاطب و متکلم روشنتر از «المسکین» است. پس«المسکین» چون مبيّن آن دو ضمیر نمیباشد بدل از آنها نمیباشد، لکن«مررت به المسکین» چون ضمیر غایب یک نحوه ابهامی داردچون مرجع آن غایب است و حاضر نیست، لذا«المسکین» میتواند توضیح و بیان آن باشد پس میتواند بدل از آن باشد.
✍️باید دانست که بدل و عطف بیان در اینکه هر دو مبیّن متبوع خود هستند هیچ فرقی ندارند بلکه تنها فرقی که در این مورد دارند این است که بدل هر چند یک لفظ است لکن چون در نیّت تکرار عامل است، گویا عامل نیز، که همان عامل مبدل منه است یک بار دیگر تکرار شده، بنابراین گویا در کلام دو جمله است یکی جملهای که در آن مبدل منه است و دیگر جمله ای که در آن بدل است و جمله دوّم بیان جمله اوّل است به طوری که گویا جمله اوّل دوباره برای تبیین و بیان مراد متکلّم تکرار شده است مانند جمله ی«سُرِقَ زیدٌ ثوبه» که گویا دو بار به این شکل« سُرِقَ زیدٌ سُرِقَ ثوبه» تکرار شده است، لکن عطف بیان چون در نیّت تکرار عامل نیست، بنابراین برای تبیین متبوع خود بدون هیچ ضمیمه ای و تکرار عامل میباشد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
جَنَّةُ المُعرِبين 🦋
🔴 #هزار_و_یک_نکته ✅ #نکته_چهل_و_چهارم 6⃣تفاوت ششم: عطف بیان و عدم تبعیّت در لفظ ششمین تفاوت بین بد
💢اشکال دوّم: دلیل دوّم در ردّ دلیل ابن طراوۀ و پیروانش این است که اگر لفظی تکرار شد و به آن لفظی متصل شود که متصل به متبوع نشده همانطور که در اوّل بحث از فرق هفتم گذشت، باید صحیح باشد که قائل شویم دوّمی عطف بیان از اوّلی باشد به دلیل اینکه دوّمی مبیّن و بیانگر اوّلی است، زیرا بنابر نظر ابن طراوۀ بدل نمیتواند بیان مبدل منه کند، در حالیکه خود ابن طراوۀ گفت: در این صورت، لفظ دوّم به همراه لفظ متّصل به آن، بدل از لفظ اوّل میباشد. بنابراین دلیل او با مدّعایش سازگار نیست. و حقّ در این صورت این است كه همانطور که در این صورت لفظ دوّم میتواند بدل باشد، میتواند عطف بیان نیز فرض شود زیرا بدل و عطف بیان هر دو در مقام توضیح و تبیین متبوع خود میباشند.
بنابراین اگر به لفظ دوّم، لفظی متّصل گردد که باعث زیادت توضیح نسبت به لفظ اوّل شود، آن لفظ دوّم را میتوان عطف بیان یا بدل گرفت. چون هم عطف بیان و هم بدل یک نحوه بیاني برای لفظ اوّل هستند که به همین جهت جماعتی از نحویّون بدل و عطف بیان بودن«زید» دوّم از«زید» اوّل را در شعر زیر اجازه داده اند:
«یا زید الیعملات الذبل تطاول اللیل هدیت فانزل»
شاهد: در بدل یا عطف بیان بودن« زید الیعملات» از«زید»است
ترجمه: «ای زید زیدی که از آن شتران قومی و میان اندام است، شب سپری شد پس فرو بیا و استراحت کن.»
💢اشکال سوّم: لازم نیست در عطف بیان حتمًا به لفظ دوّم لفظی اضافه شده باشد که باعث زیادت توضیح لفظ دوّم نسبت به لفظ اوّل گردد، زیرا میتوان عطف بیان را اینگونه تصوّر کرد که مجرّد از لفظ اضافی است و با این وجود لفظ دوّم عطف بیان باشد، به عنوان مثال در حالی که در حضورتان دو نفر به اسم«زید» وجود دارند، میگویید: «یا زیدُ زید» و در همان حال که«زید» اوّل را میگویید، هر کدام از این دو توهّم می¬کنند که او مقصود از خطاب است، لکن زمانی که«زید» را تکرار کردید و رویتان را به طرف یکی کردید مراد شما از«زید» ظاهر و روشن میشود بنابراین«زید» دوّم با آنکه زیادت توضیح ندارد، لکن، عطف بیان از لفظ اوّل شده است.
نتیجه گیری : بنابراین واضح گردید که این تفاوت با توجه به استدلالات سه گانه قابل پذیرش نیست ولی با همه ی این تفاصیل بحثی که مطرح است این است که اگر واقعاً استعمال عرب بر این تفاوت صحّه بگذارد تمامی دلایل و استدلالات ما باطل است. و به تبع دلایل و استدلالات ابن طراوۀ و پیروانش نیز باطل است.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_پنجم
#عطف_بیان #بدل
✍تفاوت هفتم:
هفتمین فرق عطف بیان و بدل، این است که عطف بیان در نیت و غرض جایگزین شدن در محل متبوع و لفظ اول نیست، به خلاف بدل که در نیت حلول و جایگزینی در محل مبدل منه است.
«أنه لیس فی نیۀ إجلاله محل الأول، بخلاف البدل، ولهذا امتنع البدل و تعیین البیان فی نحو«یا زید الحارث»....»
⭕️بنابراین بدل باید تمامی شرایط حضور در آن را دارا باشد، به همین جهت بدلیت در مثل:«یا زید الحارث» ممتنع است زیرا« الحارث» شرط حضور در محل«زید، را دارد زیرا حرف ندا با اسم الف و لام دار- به جز اسم جلاله و جملات محکیه و در ضرورت شعری- جمع نمیشود بنابراین در اینجافقط«الحارث» میتواند عطف بیان باشد. و در مثل«یا سعید کرز» با تنوین رفع«کرز» یا«سعید کرزاً» با تنوین نصب«کرز» نمیتواند بدل باشد، زیرا اسم مفرد معرفه بعد از حرف ندا باید مضموم و بدون تنوین باشد، پس در اینجا در حالت رفعی و در حالت نصبی«کرز» عطف بیان از«سعید» است و در حالت رفعی تابع اعراب لفظی او، در حالت نصبی تابع اعراب محلی اوست. لکن اگر جمله اینگونه بود«یا سعید کرز» به ضم و بدون تنوین، جریان بالعکس میشود و بدلیت متعین است و عطف بیان نمیتواند باشد زیرا مضموم و بدون تنوین بدون آن نشانه ی این است که عامل یعنی«یا» تکرار شده است و به همین جهت است که مضموم و غیر منون است زیرا منادای معرفه مفرد، مضموم است و تکرار عامل فقط در بدل میباشد و در عطف بیان نیست.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_ششم
#عطف_بیان #بدل
✍ تفاوت هشتم: عطف بیان و تقدیرجمله
فرق آخر بدل با عطف بیان در این است که عطف بیان در تقدیر و فرض یک جمله دیگر، غیر از جمله ی متبوع خود نمیباشد.
«أنَّه لیسَ فی التقدیر من جملۀ أخری بخلاف البدل، و لهذا امتنع أیضا ً و البدل و تعیین البیان فی نحو قولک«هندٌ قام و عمرا أخوها»و ....»
بنابراین عطف بیان و متبوع آن لفظاً و معناً و نیّتاً یک جمله هستند به خلاف جمله ای که در آن بدل وجود دارد که در نیّت دو جمله است که یک جمله مشتمل بر عامل و مبدل منه، و جمله دیگر مشتمل بر همان عامل و بدل است بطوری که گویا دو جمله نیّتاً و معناً ذکر شده است. به همین جهت، بدلیّت«أخوها» از« عمرو» در مثال« هند قام عمرو أخوها» صحیح نیست زيرا اگربدل بگيريم در جمله «هند قام عمرو » ضمیر رابط به مبتدا وجود ندارد بنابراین«أخوها» بدل نبوده بلکه عطف بیان برای«عمرو» است، تا این اشکال پیش نیاید.
و یا در مثال«مررت بر جل قام عمرو أخوه»، « أخوه» نمیتواند بدل از«عمرو» باشد زیرا جمله« قام عمروا أخوه» صفت برای«رجل» است و باید جمله صفت، ضمیر رابط به موصوف داشته باشد و اگر«أخوها» بدل گرفته شود، آن جمله ی صفت در حکم دو جمله است که عبارت از«قام عمرو و قام أخوها» است که جمله اوّل که صفت برای« رجل» است خالی از ضمیر رابط خواهد شد، لذا باید«أخوها» را عطف بیان گرفت تا اشکال پیش نیاید.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
جَنَّةُ المُعرِبين 🦋
🔴 #هزار_و_یک_نکته ✅ #نکته_چهل_و_ششم #عطف_بیان #بدل ✍ تفاوت هشتم: عطف بیان و تقدیرجمله فرق آخر بدل ب
⭕️واضح شد که بین عطف بیان و بدل کل از کل تفاوت وجود دارد که با اندکی دقّت بدان می توان پی برد. تفاوت ها ی آن ها همانطور که ذکر شد از دو دسته معنوی و لفظی قرار می گیرند.
تفاوت معنوی این که عطف بیان برای تبیین و توضیح متبوع میآید ولی بدل تابع مقصود بحکم است. و تفاوت های معنوی هشت تفاوتی که به طور مفصّل به آن ها پرداخته شد.
1⃣عطف بیان نه خودش ضمیر می¬باشد نه متبوعش بخلاف بدل.
2⃣عطف بیان بخلاف بدل واجب است در تعریف و تنکیر از متبوعش تبعیت کند.
3⃣عطف بیان بخلاف بدل هرگز جمله نمیباشد.
4⃣متبوع عطف بیان بخلاف متبوع بدل هرگز جمله نمیباشد.
5⃣عطف بیان بخلاف بدل هرگز فعل نمیباشد.
6⃣عطف بیان بخلاف بدل نباید با متبوع خود لفظاً یکسان باشند.
7⃣عطف بیان بخلاف بدل در نیّت حلول در جایگاه متبوع نیست.
8⃣عطف بیان بخلاف بدل در تقدیر و فرض یک جمله دیگر نمیباشد
#عطف_بیان #بدل
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_هفتم
💢 #أشیاء 💢
(یا أیها الذین آمنوا لا تسئلوا عن أشیاء إن تبد لکم تسؤکم)
✏️چرا اشیاء لا ینصرف است؟
⭕️جمیع بصریون از جمله خلیل و سیبویه گفته اند:
✍️اشیاء اسم جمع از شیئ بوده و شیئ نیز لفظا مفرد و در معنا جمع.
🎙️می گویند اشیاء قلب از شیئاء بر وزن فعلاء با دوهمزه بوده که مابین آن دو الف قرار دارد،لذا بخاطر ثقل و کثرت استعمال قلب مکانی به عمل آمده و لام الفعلش یعنی همزه اول را بر فاء الفعلش یعنی شین مقدم کردند،التقاء ساکنین شد میان یاء و الفی که بعد از آن (و پس ازحذف همزه)قرارگرفته،همان الف مابین دو همزه،سپس یاء به تناسب الف مفتوح شد(زیرا هر حرفی ماقبل الف باشد مفتوح است)و وزن آن شد لفعاء و از آن جا که اصل وزن آن قبل از قلب، هم وزن حمراء بود، غیر منصرف میباشد.
🖌️در این رابطه دو قول دیگر از کسائی و فراء موجود می باشد، که اولی مردود دومی ضعیف است،علیهذا آوره نشد،برای دیدن آن دو رجوع شود به منبع ذیل الذکر).
📜اقتباس از البیان (هاتفی)ج۱/ص۴۷۷
🙂نکته: چرا اشیاء بر وزن افعال نیست؟
دو دلیل دارد:
1⃣لاینصرف بودنش؛زیرا اگر بر این وزن می بود چون الفش ممدود نبود(چراکه شرط الف ممدود آن است که همزه آن زائد باشد و حال انکه اگر بر وزن افعال باشد همزه لام الفعل است)دیگر غیر منصرف نبود.
2⃣جمع أشیاء اشاوی ضبط شده (مانند عذراء، عذاری) در حالی که اگر وزنش افعال می بود اشاوی نمی شد زیرا افعال بر این وزن جمع بسته نمی شود
📜مصباح المنیر
شرح نظام،احکام قلب،ص۳۴
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_هشتم
📍#ترکیب
📢🌹#ترکیب_دعای_سلامتی_آقا_امام_زمان عج:
🖍️اللهم(در اصل یا الله هست که میشه نداء و منادی مفردمعرفه و بخاطر عدم اجتماع دو حرف تعریف( یا و ال) یا به صورت میم مشدد به آخر الله وصل شده است)
🖍️کنْ(فعل ناقصه و صیغه ی هفت امر و انت محذوف اسمش و محلا مرفوع)
🖍️لولیّک( لام جاره ولیّ بر وزن فعیل و مجرور، مضاف و کاف مضاف الیه محلا مجرور)
🖍️الحجةِ(بدل یا عطف بیان برای ولیّ که متبوع و مجرو است لذا مجرور شده به دلیل تابع بودن)
🖍️ابنِ( صفت برای الحجةِ و چونکه بین دو معرفه نه دو عَلَم(الحجة ابن الحسن)قرارگرفته همزه ی آن حذف نشده است ،و مضاف میباشد).
(اگر ابن بین دواسم قرار بگیره همزه اش حذف میشود)
🖍️الحسنِ (مضاف الیه برای ابن و مجرور)
🖍️صلواتُک( مبتدا و مضاف،کاف مضاف الیه محلا مجرور)
🖍️علیه(جارومجرور متعلق به صلوات)
🖍️وعلی آبائه( واو عاطفه و از آنجای که عطف اسم ظاهر(آبائه) بر ضمیر(ه) موجب جواز تکرار حرف جر(علی) میشود اینجا هم انجام شده است، علی(حرف جر آباء جمع أب و مجرور و مضاف، ه مضاف الیه ومحلا مجرور)
🖍️فی هذه الساعةِ(جارو مجرور ،متعلق به محذوف وجوباً، الساعةِ عطف بیان برای هذه و مجرور، خبر برای صلواتُک)
و فی کلِّ ساعةٍ( واو عاطف و همان مطلب جواز تکرار حرف جر، کلِّ مجرور و مضاف، ساعةٍ مضاف الیه)
🖍️ولیّاً( خبر برای کُنْ و منصوب)
🖍️وحافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاًو عیناً( عطف بر ولیّاً و خبر برای کُنْ)
🖍️حتی تُسکنَه ( حتی حرف ناصب، تسکنَه فعل و فاعل و مفعول به و منصوب)
🖍️ارضَک(مفعول دوم ومضاف و مضاف الیه )
🖍️طوعاً(کلمه طویلا و طوعا هر دو صفت برا مفعول مطلق محذوف و مفعول مطلق نوعی هستن
تمتعا طویلا
اسکانا طوعیا و یا طوعا)
🖍️و تمتّعَه(عطف بر تسکنَه فعل و فاعل و مفعول به و منصوب)
🖍️فیها(جارو مجرور متعلق به تمتّعه)
🖍️طویلاً(کلمه طویلا و طوعا هر دو صفت برا مفعول مطلق محذوف و مفعول مطلق نوعی هستن
تمتعا طویلا
اسکانا طوعیا و یا طوعا)
🌹🌹🌹
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_نهم
✍ #اعراب_عبارت_يا_فاطمة_الزهراء
منادي يا مفرد است يا مضاف و يا...
ـ اگر مفرد معرفه باشد، مبني بر رفع ميشود. مثل «يا اللهُ، يا عليُّ يا عظيمُ».
ـ و اگر مضاف و مضاف اليه باشد منصوب است. مثل «يا عبدَ الله، يا ربَّ البيت الحرام، يا ابا عبد الله».
در عبارت «يا فاطمة الزهراء» بايد ببينيم كه تركيب فاطمة الزهراء تركيبي وصفي است يا تركيبي اضافي كه اگر وصفي بود، كلمهي «فاطمه» مبني بر رفع خواهد بود و اگر اضافي بود منصوب خواهد بود.
راه تمييز تركيب وصفي از تركيب اضافي توجه به معنا است. با كمترين توجهي به معناي عبارت «يا فاطمة الزهرا» به آساني ميتوان فهميد كه اين تركيب يك تركيب وصفي است.
✏️ (توجه داشته باشيد كه منظور از تركيب وصفي در اينجا چيزي در مقابل تركيب اضافي است وشامل عطف بيان و بدل نيز ميشود).
علاوه بر اين، يكي از فرقهاي تركيب وصفي و اضافي اين است كه تركيب وصفي قابليت حمل دارد ولي تركيب اضافي قابل حمل نيست، يعني در تركيب وصفي ميتوان موصوف را موضوع (نهاد) و صفت را محمول (گزاره) قرار داد؛ مثل «فاطمه زهرا است»
ولي در تركيب اضافي نميتوان مضاف را موضوع (نهاد) و مضاف اليه را محمول (گزاره) قرار داد؛ مثلاً نميتوان گفت «عبدْ الله است» يا «كتابْ من است».
فرق ديگر آن است كه در تركيب اضافي هر يك از مضاف و مضاف اليه مصداق جداگانهاي دارند مثل «كتاب من» كه كتاب چيزي است غير از من؛ اما در تركيب وصفي، موصوف و صفت هر دو به يك مصداق اشاره دارند مثل «مردِ شجاع» كه مصداق هر دو يك انسان است.
✏️(توجه داشته باشيد كه مصداق غير از معنا است؛ در تركيب وصفي معناي موصوف و صفت دو تا است ولي مصداق خارجي يكي است).
به همين دليل در دعاي توسل ميخوانيم «يا فاطمةُ الزهراء، يا بنتَ محمد، يا قرةَ عين الرسول» كه مورد اول موصوف و صفت است و به همين دليل منادي مرفوع است و در دو مورد بعدي مضاف و مضاف اليه است كه منصوب است.
✏️(توجه داشته باشيد كه در چاپ بعضي از مفاتيحها در دعاي توسل دچار اشتباه شدهاند).
✍در دعايي ديگر ميخوانيم:
السلام عليك يا سيدةَ نساء العالمين ... السلام عليك ايتها المظلومةُ الممنوعةُ حقها (مفاتيح، اعمال روز سوم ماه جمادي الآخره)،
مورد اول تركيب اضافي است و مورد دوم تركيب وصفي. توجه داشته باشيد كه حرف نداي «ايتها» با «يا» از نظر نحوي هيچ فرقي ندارد.
✍اين دو تركيب را در زيارتنامهي حضرت زهرا سلام الله عليها نيز ميخوانيم:
السلام عليك يا بنتَ رسول الله، السلام عليك يا بنتَ نبي الله ... السلام عليك يا امَّ الحسن و الحسين سيدي شباب اهل الجنة، السلام عليك ايتها الصديقةُ الشهيدة، السلام عليك ايتها الرضيةُ المرضيةو... (مفايتح الجنان، زيارت حضرت فاطمهي زهرا سلام الله عليها)
در بحار الأنوار ج 43، ص 261، باب 12 آمده است:
... قَالَ لَهَا هَنِيئاً مَرِيئاً لَكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ ثُمَّ أَخَذ ...
و نيز ج 45، ص 300، باب 46:
... وَ يَا أُمَّاهْ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاء ... (اين دو روايت از نرمافزار گنجينهي روايات نور نوشته شده است).
✍تنها توجيهي كه نصب كلمهي «فاطمة» در عبارت «يا فاطمة الزهراء» دارد اين است كه بگوييم اين نوع كاربرد خيلي شيوع دارد و از باب غلط مشهور اشكالي ندارد.
اين توجيه باعث ميشود كه به مردم عادي در كاربردهاي روزمرهشان سخت نگيريم وگرنه نميتوان دعاها و عبارتهاي عربي را با اين توجيه غلط خواند.
⭕️در ترکیب «يا فاطمة الزهراء»
✍️بصریّون معتقدند باید فاطمة به الزهراء اضافه شود
🖍️ابن مالک هم گفته:
و اِن یکونا مُفردَینِ فَاَضِف
یعنی اگر اسم و لقب هر دو مفرد بودند، اسم را به لقب اضافه کن
🖍️ولی کوفیون علاوه بر اضافه، اِتباع را هم جایز می دانند
📜بنابراین:
يا فاطمةَ الزهراءِ را همه صحیح می دانند
ولی
يا فاطمةُ الزهراءُ بنا بر نظر بصریون صحیح نیست
🖌️باید توجه داشت که الزهراء در عبارت فوق لقب است نه نعت
یعنی معنایش ای فاطمه ی زهرا است نه ای فاطمه درخشان
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_پنجاهم
⭕️ #لغت #قاعده
💢واکاوی و وارسی لفظ ((قاعده))💢
✅تعریف لغوی:اساس جمع قواعد و قواعد البیت ای؛ اساسه : یعنی بنیاد های خانه
مثل؛(واذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل )
و (فاتی الله بنیانهم من القواعد)
✅تعریف اصطلاحی :
قواعد نزد فقهاء غیر از آن قواعدیست که نزد نحات و اصولیون است.
💢چون قاعدة نزد فقها حکمی است اکثری
و آن کل ای است که منطبق شود(صدق کند) بر تعداد زیادی از اجزائش تا شناخته شود احکام جزئیاتش
💢واما نزد نحات و اصولیین :
قاعده آن قضیه کلی ایست که منطبق باشد(قابل صدق) بر جمیع اجزاء (افراد)آن کل
✏️منبع :القواعد النحویة تاصیلا و تفصیلا
لعبد الواحد محمد النحو
صفحه ۱۱
✏️ نکته؛کل تشکیل شده از اجزاء نه کلی.
در مورد فرق بین کلی و کل و جزء و جزئی حاشیه منطق کبری که در جامع المقدمات هست توضیح خوبی داده.
✅نکته✅
اشباه النظایر ج۲ ص۱۱۱
قال السیوطی قال ابن النَّحَّاس فی تعلیقه :
هنگامی که ضمیر منفصل از ضمیر متصل تاکید آورده میشود
باید ضمیر دومی که تاکید آورده شده است از ضمایر مرفوعی باشد و نه غیر آن
درحالی که فرقی نمیکند ضمیری که برایش تاکید آورده شده است مرفوعی باشد یا منصوبی یا مجروری
مثال ها: قمت انا
و رایتک انت
و مررت به هو
💢تعدادی از قواعد نحوی :
⭕️الاصل هو الافراد و الترکیب فرع
⭕️الاصل هو المظهر و انما المضمر فرع
⭕️الاصل فی کل حرف ان یکون دالا علی ما وضع له فی الاصل
⭕️الاصل فی الاسماء التنکیر فهو اول احوال الکلمة
⭕️الاصل فی الاسماء ان لا تعمل
⭕️الاسم هو الاصل و الفعل و الحرف فرع
⭕️الاصل فی الظرف ان لا یعمل
⭕️ما یدخل علی الاسم الذی هو الاصل اقوی مما یدخل علی الفعل الذی هو الفرع
⭕️الاصل فی الافعال العمل
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_پنجاه_و_یکم
🔴 #هزار_یک_کلمه
🔷آیا "یا هو" از نظر قواعد ادبی صحیح است؟
🔻شاید بپرسید طبق قواعد علم نحو، حرف ندا بر سر ضمیر وارد نمی شود، پس چطور در برخی روایات تعبیر "یا هو" وجود دارد؟
این شبهه را علامه حسن زاده آملی دامت برکاته اینچنین پاسخ داده اند:
🔸«در این حدیث شریف و نظائر آن کلمه مبارکه هو منادی شده است و حرف یای ندا بر سرش در آمده است و حال اینکه ضمیر، منادی نمی شود،
✏️علامه بهائی، در صمدیه در شرایط منادی گوید: «و یشترط کونه مظهراً» و شارح آن علامه سیدعلیخان در شرح کبیر صمدیه پس از عبارت مذکور گوید:
فلا یجوز نداء المضمر مطلقاً لا یقال یا انا و لا یا ایای و لا یا هو و لا یا ایاه اجماعاً.
تا اینکه گوید: و قال شعبان فی الفیته:
🔸و لا تقل عند النداء یا هو
🔸و لیس فی النحاة من رواه
🔸پس در حدیث مذکور "یا هو" حرف ندا بر سر ضمیر در نیامده است، بلکه هو اسمی از اسماء الله است که مسمی آن هویت مطلقه و ذات اقدس است (یعنی در این روایات هو ضمیر نیست بلکه اسم است)، چه اینکه جمله شریف "یا هو یا من لاهو الا هو" سخن کسی است (امام علی علیه السلام) که خود پدر نحو و صرف است.
🔹منبع: هزار و یک کلمه، ج2، ص 184، علامه حسن زاده آملی.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_پنجاه_و_دوم
💢 #رئوس_ثمانیه 💢
دانشمندان هرگاه می خواستند علمی را تعلیم دهند، هشت مطلب را درباره آن علم به عنوان مقدمه بیان می کردند و معتقد بودند دانستن این مطالب باعث می شود دانشجو بهتر و با دید صحیح تری آن علم را بیاموزد.
به این هشت مطلب " رئوس ثمانیه " یا "موضوعات هشتگانه" می گفتند که عبارتند از:
۱. تعریف علم(( لغتی و اصطلاحی ))
۲. موضوع علم
۳. فایده علم
۴. مؤلف علم
۵. ابواب و مباحث علم
۶. جایگاه علم در میان دیگر علوم
۷. غرض و مقصود علم
۸. روش های تعلیم علم
منبع؛
کتاب حاشیه ملاعبدالله
کتاب منطق صوری خوانساری ج۱ص۲
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249