eitaa logo
نویسندگان جریان
494 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
117 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«الهی ! یکتای بی همتایی، قیوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفایی، از شرک مبرایی، اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه فرمانفرمایی، معزز بتاج کبریایی، بتو رسد مُلک خدایی.»
🍀چطور است که بچه شما روی قالی زندگی کند اما کتاب نداشته باشد؟! 📚 هیچ مانعی ندارد که بچه شما روی موکت مطالعه کند اما کتاب فراوان داشته باشد. 📚 بچه شما ساعت مچی نداشته باشد طوری نیست. بی ساعتی ننگ نیست اما بی کتابی ننگ است. «استاد قرائتی» @jaryaniha
🍀نوجوان نویسنده و هنرمند من، سلام. حتی شما که نمی نویسی اما به مطالعه و داستان علاقه‌مند هستی.. اینجا دانشکده‌ی خصوصی شماست. 👈اگر دوست داری راحت بنویسی! 👈اگر وقت کمی داری و شرایط شرکت در دوره‌های طولانی مدت آموزشی رو نداری! 👈اگر هزینه دوره‌های آموزشی برات سنگینه! 👈اگر دوست داری یک آموزش رایگان و سبک اما مداوم داشته باشی! 👈اگر دوست داری چیزی بنویسی که دلت میخواد اما کسی باشه برات نقد کنه و اشکالات متن ات رو بگیره... ✋اینجا همون جاست که دنبالشی... دانشکده مهارت‌های نویسندگی. 🍀اینجا مربی همیشه همراهته تا در نویسندگی هدفمند بشی. به جمع ما ملحق شو و نویسنده شو .🎊🎉 https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀جلسه اخرسالی جریان در واپسین ساعات... با حضور استاد معماریانی. از این جلسات همیشه لازمه خصوصا آخر سال چون نقشی راهبردی در هدف‌گذاری برای حرکت گروهی مون در سال آینده داره. @jaryaniha
🍀بیلچه را که درون خاک فرو بردم، تازه متوجه شدم از داخل گلی که ده روز بود خشکیده، چند برگ کوچک سبز جوانه‌ زده. بیلچه همان جا ماند... و من به بذرهایی فکر کردم که زیر خاک، منتظر جوانه زدن هستند اما من چه غفلت‌زده رهایشان کردم. ✍ انصاری زاده @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«‌تو تمنای من و یار من و جان منی... پس بمان تا که نمانم به تمناى کسى...!»
هدایت شده از رونویسی از بهار
بسم الله الرحمن الرحیم 🌊 گروه نویسندگان جریان، با هدف تقویت «تفکر خلاق» در جامعه برگزار می کند: 🌱 رونویسی از بهار🌱 🍃فروردین ۱۴۰۲🍃 💫محورها: _حرف های ناگفتهٔ بهار _ گفتگو نویسی های بهاری _ آیه های بهار _ شُکرنامهٔ بهاری _ بهار من 🌸قالب کلی آثار: عکس نوشت🌸 📝بخش ها: _ کوتاه ِ کوتاه (مینیمال) _ دوبیتی _ یادداشت _ تجربه نگاری _ روایت 📋 برنامه: 🍃 شرکت کنندگان می توانند به صورت روزانه و نامحدود آثار خود را در قالب عکس نوشت ارسال نمایند. 🍃 به صورت روزانه تعدادی از آثار دریافت شده در کانال «رونویسی از بهار» با ذکر نام نویسنده منعکس می گردد. 🚦راهنما: _متن ارسالی حتما باید تولید شده توسط فرد ارسال کننده باشد. _ حجم آثار نباید از ۳۰۰ کلمه بیشتر باشد. _ متون ارسالی مجزا از عکس سنجیده می گردد. به این معنی که یک متن خوب می تواند با یک عکس معمولی، به عنوان متن برتر انتخاب شود. _ اسامی تقدیرشدگان در روز عید فطر ۱۴۰۲ اعلام خواهد شد. 🎁 جوایز: جایزه حقیقی و اصلی این جشنواره، گردهم آمدن جمعی خلاق و بانشاط از سراسر ایران است.‌ 🎀 به رسم یادگاری به ۲۰ نفر از فعال ترین ها و خلاق ترین ها، کتاب و محصولات فرهنگی تقدیم می شود. ارسال آثار در ایتا: ⁦✉️⁩ @baharnevis کانال رونویسی از بهار در ایتا: 🆔 @runevisiazbahar
نویسندگان جریان
#پنجشنبه‌های_نوشتنی 🍀ایام تون بکام انشاالله... خسته‌ی خونه‌تکونی نباشید 😊 امیدوارم این روزهای واپس
«سلام . ✉️راحت برایت مینویسم. بی تکلّف. برای تو که دوست دارم در من پُررنگ باشی. 🌀دوست دارم صدایت را هر روز بشنوم که در گوشم نجوا میکنی: "حرکت کن، خودِت رو سُر بده تو یک بازی جدید، امتحان کن، سر در بیار از همه چیز." 💥دلم میخواهد یادم بیاوری که قبل ترها چطور برای برنده شدن در یک رقابت کودکانه سر و دست می شکستی. دست را که یادم نیست. اما هنوز به خاطر دارم در کِش و قوس توپ بازی ،برای نباختن،وسط پیشانی ات ، درست همان وسط، شکست و یکی دو تا بخیه کوچک هم خورد. درد داشت. اما مهم نبود، به احساس پیروزی می ارزید. آن موقع فکرش را هم نمیکردی که گاهی قلب یک مادر میتواند از خراشی سطحی هم مچاله شود. پس حتی ذره ای ندانستی که مامان تا تو را به درمانگاه برساند چه کشید. دنیا برای تو همان اندازه های کوچکِ خودت بود . آنچه دلت میخواست داشته یا نداشته باشی. ✅حالا بزرگ شده ای. جهانت هم. دیگر خوب است بدانی در دل آدم ها چه میگذرد. مراعاتشان را بکن. این یک تکه را کودک نباش. اما حواست باشد که زیادی ملاحظه خودت را نکنی. ✨خودت را، خودِ خودت را باز هم بینداز در کشف دنیاهای جدید. هنوز هم دنبال بازی های تازه باش.» ✍ فهیمه فرشتیان @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«_استغفرالله خدا هم از دست ظلم ما بنده ها خودش را قایم کرده است.از بس ناراست و دغلباز هستیم ... _آخر خالو چرا تقلایی نکردید؟ _هیچ کس به ما کمک نمی کند. باید بسوزیم و بسازیم و حرف نزنیم. ما مثل قورباغه هستیم. اگر دم نزنیم گلویمان باد می کند و از غصه می ترکیم. اگر دهن باز کنیم آب توی دهانمان می رود و خفه می شویم ...» 📚سال‌های ابری @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«درونی ترین لایه ها را جُستی، خودت را به بالاترین نقطه دیوارها رساندی، و هر جا که توانت نکشید مِهرت را به کار گرفتی و مردَت را به یاری. شب و روزت را یکی کردی. کار ماه را در هفته به پایان رساندی. عجب خانه را یک تکه برق انداخته ای! خودت، همسرت و بچه ها نونَوار شده اید. هفت سینت رو به راه است. آینه را هم تمیز میکنی و میگذاری درست وسط آن. خودت را در آن نگاه میکنی. خودت را ..... همان چیزی که در این لحظه باید ببینی. بیا و دَمی بنشین. آرام بگیر. دویدن را رها کن. حالا خودت را بگذار وسط ژرف ترین لایه های وجودت را بکاو رفیع ترین افق های ممکنت را تصور کن. سالهای عمرت را ردیف کن تنگِ هم. گذشته و آینده را به هم بچسبان. ببین چگونه میتوانی خودت را نو کنی. بانو ! خودت را خوب دیدی؟ حال آینه را بگذار و حرکت کن . تو برای ساختنِ انسان آمده ای. و نزدیک ترین انسان به تو همان خود است. از همان جا شروع کن. قدم بردار و نرم نرم تاریخ را رقم بزن. ✍ فهیمه فرشتیان @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شروع به خانه‌تکانی که میکنیم انگار دنیای جدیدی از زندگی به رویم باز میشود.احساس نو شدن ،روشن شدن، آفتابی شدن و دیدن شکوفه ها به من احساس شروع میدهد. اصلا برای من معنای عید در "آغاز" خلاصه میشود. همه رنگ عید را در عید دیدنی،عیدی و خانه تکانی میبینند اما من عید را در شروع تصمیماتی جدید،عادت هایی جدید و شکوفه هایی جدید در درون میبینم. وقتی شکوفه زدن درخت هارا میبینم احساس میکنم همراه با آنها نیز غنچه های دل من باز شده و تازه شده‌ام. حسِ بهار،حسِ شکوفایی و ساطع شدن عشق است. اصلا نمیشود بهار شود و دل ما بهار نشود. دلیل وجود بهار، دلیل وجود عید و دلیل "آغاز" سال جدید، آغاز ماست. اگرما شروع نکنیم و شکوفا نشویم، پس دلیل شکوفایی غنچه ها چیست؟ آنها برای یادآوری شکوفایی در ما باز شده‌اند و زیبایی را در شهر پخش میکنند. بعد از تحویل سال نو و یک شروع دیگر وقتی لبخند را بر لبان اطرافیانم میبینم در تفکراتم می‌اندیشم که آنها برای چه خوشحالند؟ و بعد جواب را می‌یابم: برای فرصتِ‌جدیدِ زندگی، که خداوند دوباره به آنها هدیه کرده. برای گل های رنگارنگی که که دوباره در قلبشان نقاشی کرده است. برای سرسبزی که به روحشان اضافه کرده است. برای یک زندگی جدید که میتوانند رشد کنند و شکوفا شوند. شاید آنها دلایلشان برای لبخند هایشان این نباشد اما من که به لبخند های آنها خیره میشوم با این برداشت ها لبخندم بیشتر شده میشود و چال گونه‌ام عمیق تر میشود. بیایید در این عید باهم پیمان ببندیم که در سال جدید تمام تلاش خودمان را برای شکوفایی خویش و دیگران خواهیم کرد. بیایید هنگام پرواز پرستوها بر فراز آسمان، ماهم پر بدهیم این بال های خاک خورده روح را بر فراز آسمان محبت🌱🌸 ✍مریم جنگجو @jaryaniha
«به دنبال سکه کل اتاقم را زیر و رو میکنم، چه کسی میتوانست باور کند همین چند سال پیش همه در کیف پول هایشان حداقل چند عددی سکه یافت میشد چقدر زمان گذشته بود... حتی همین حالا که من در حال نوشتن هستم و خودم را برای سال تحویل آماده میکنم او در همه چیز دخیل است. زمان چیزی غیر منتظره و شگفت انگیز است می‌تواند تو را با خود همراه کند یا تو را درون سیاه چاله ای گیر بیندازد اما این بار انگار زمان برایم متوقف شده بود تمام اعضای خانواده که به دنبال چیدن سفره ی هفت سین بودند سر جاهایشان بی حرکت شده بودند و ساعت در دقیقه ی اخر سکوت کرد! شاید او هم از ورود به سالی جدید می‌ترسید یا شاید هم هراس از "تحول" کلمه ی مناسب تری باشد. به هر حال هر چه که بود هر دو به خوبی می‌دانستیم که باید دست از این سکون برداریم من باید در این ثانیه های آخر سکه ها را برمی‌داشتم و در ظرف سنتی‌ میان سفره می‌گذاشتم و او هم باید سالی جدید را فریاد می‌کشید.» ✍ مهرانا کاتب https://eitaa.com/Writingskills
«گاهی فکر میکنم تنها عضو ثابت بهارچند سال اخیرمان، همان هفت تا سین وسط سفره است. غیر از آن هر سال خیلی چیزها نسبت به سال قبل تغییر میکند. این را حتی میشود از باریکه نور پنجره که هر سال باریک تر از سال قبل میشود هم فهمید. گمانم بهار برایم تبدیل به واژه ای انتزاعی شده. از آن واژه هایی که در ذهنم هزار و یک تعبیر شاعرانه برایش دست و پا میکنم و در واقعیت اما، خبری از هیچکدامشان نیست. سفره را میچینم.. مثل همیشه.. دقیقه نودی و هول هولکی... سبزه میگذارم به نیابت از جنگل های گیلان ... سکه میگذارم به امید پیدا شدن گنج در بساط زباله گرد ها، سیب میگذارم به یاد نفس تنگی دختران دانش آموز، سنجد میگذارم به امید سلامت عقل فلانی و فلانی و فلانی ها. دست نگه میدارم. امسال سفره چیدن برایم بی معناست. دیگر حتی شکایتی از جنگ و زلزله و  سیل ندارم. گمانم حقمان است. آرام غبار روی قرآن را میزدایم و آنقدر منتطر میمانم تا در دل شب بهار پاورچین پاورچین از راه برسد. به خیالم او هم خجالت زده است. بماند به یادگار، از سالی که چهار فصلش پاییز بود‌.» ✍ز. هاشمی
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار...
دست از کوشش مکش در سال نو تا جان تو در تکاپو ها دوران خویش را معنا کند. عشق را جاری کند در چشمه ساران جهان تا که جاری گردد و او عشق را دریا کند در هیاهو و بزنگاه و سکوتِ مطلقی در جهان غوغا کند، در دل کمی نجوا کند ! در وجودت دل‌تکانی کن که حول حالنا در دلت شوری برانگیزد و یا غوغا کند💚🌿 شاعر نوجوان: مطهره ناطق @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«حواست هست؟! در کجای تاریخ ایستاده‌ای؟ هنوز هم سرگرم چیدن سفره هفت‌سینی؟! ماهی و سین های سنبله و آینه و شمعدان را رها کن... بنشین و سین های خودت را روی کاغذ بنشان.. و به این بیندیش، کجای تاریخ ایستاده‌ای؟ اگر سفره وجودت را پهن کنند چه چیزهایی روی آن می‌چینی؟ بنشین و نقاشی کن. خودت را وسط برگه سفید. و دنیا را روی دست‌هایت. همان دست‌هایی که با آن‌ها فرش می‌بافی و همزمان موهای دخترت را. همان دست‌هایی که چادر را روی سرت صاف می‌کنی و لباس مدرسه پسرت را. همان دست‌ها که برای همسرت همراه و قوت قلب است و برای پدر و مادرت، غمخوار... امروز، بهار به تو نیاز دارد. امروز، بهار از میان بذرهایی که تو در میان دست‌هایت نشانده‌ای جوانه می‌زند. بنشین و نقش بزن تا بهار نسل اینده‌ات را به شکوفه بنشانی.» ✍ انصاری زاده @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای طلوع شب انتظار... کاش این بهار، بهار ظهور تو باشد... تو همان تک گلی هستی که همه دنیا با آمدنت بهار می‌شود.