eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.8هزار عکس
15.4هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌒 ♥️ ؛ 🔹هرگاه دلم رفت تا کسی را به دل بگيرد، تو او را خراب کردی. 🔹 به هر که و به هر چه دل بستم، تو دلم را . 🔹 هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی. 🔹هر کجا خواستم دل و دردمندم را آرامش دهم، در سايه اميدی، و به خاطر آرزويی، برای دلم امنيتی به وجود آورم، تو يکباره همه را بر هم زدی و در $طوفانهای وحشت زای حوادث رهايم کردی، تا هيچ در دل نپرورم و هيچ خير اميدی نداشته باشم و هيچ وقت آرامشی و امنيتی در دل خود احساس نکنم ... 🔹تو اينچنين کردی تا به غير از تو نگيرم و به جز تو نداشته باشم، و جز تو به چيزی يا کسی اميدی نبندم، و جز در سايه به تو آرامش و امنيتی احساس نکنم .... . 🔹خدايا تو را بر همه اين نعمتها می کنم. 🌷 🌷
بالاخره دانشکده تمام شد و روز تقسیم فرا رسید. من کردستان افتادم، اما محمد در تهران ماند. خیلی ناراحت بودم. محمد آرامم کرد. گفت: توکلت به خدا باشه. هر چی که خیر باشه همون میشه. گفتم: کردستان خطرناکه، احتمال درگیری و این مسائل زیاده. گفت: مطمئن باش اگه قرار باشه اتفاقی برای انسان بیافته، تو تهران هم که باشی باز همون اتفاق میافته!! همینطور هم شد من تو کردستان که منطقه ي عملیاتی بود موندم و سالم برگشتم. محمد تو تهران بود و شهید شد.
11.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 توان ما به اندازه امکانات در دستمان نیست، توان ما به اندازه به است. اگر جنگ یک کالبد داشته باشد همان سازمان و تجهیزات و تاکتیک و تکنیک است . اما این کالبد یک دارد که همانا است .
👆خاکریز خاطرات ۲۴۲ 🌺 شهیدی که با دیگران مهربان بود ، مانند پدر... 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم:
✨به نام خدا 🍃بهار، بوی گل سرخ با خود آورده است که یادمان نرود زنده است یاد . 🍃در شانزدهم آذر ماه ۱۳۳۶ در روستای اسفرجان چشم به جهان گشود. شور و شوقش به تحصیل باعث شد تا وارد مدرسه عالی معدن شود و به عنوان داوطلب آزاد ،دیپلم طبیعی را دریافت کند. 🍃 با شروع وارد حق علیه باطل شد و به آرزویش رسید.مانند بسیاری از جوانمردان دیگر که جان دادند و نگذاشتند یک وجب از خاک میهن در تصرف استعمارگران باشد و باز بوی لاله های سرخ می آید. گل هایی که پر پر شدند تا سرافراز و سربلند باشیم. 🍃جوانمردانی که در سخت ترین شرایط با و از هر مانعی عبور کردند و هیچ چیز سد راهشان نبود.شهیدانی با عطر بهار که همچو گل ها میشکفند و به سوی آسمان پر میکشند و از خود شرافت و جوانمردی به جای میگذارند تا بار دگر مرحمی برای زخم های ناجوانمردی و ظلمت باشد. 🍃شهید محمد علی امیری هم همچو همسنگران و یارانش در برابر ایستاد ،و دفاع کرد و به آسمانیان پیوست. "شهیدان قصه پر سوز عشقند شهیدان شمع عالم سوز عشقند" ✍نویسنده: 🌸به مناسب سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۶ آذر ۱٣٣۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ فرودین ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ۱۱ فرودین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : اسفرجان
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃قصه از آنجایی شروع شد که مادری به آغوش اسلام پناه آورد و خود پناهِ این شد؛ انقلابی که نیاز به سرباز داشت و مادر تازه شده ی قصه ی ما، بهترینش را پیشکش کرد. 🍃امروز، باید از جسارت مادر بگویم تا مبادا فراموش کنیم محمود نام ها در چه دامنی پرورش یافته اند؛ مبادا از یاد ببریم دل بریدن مادرانی را که فرزندان را فدایی من و شما کرده اند... 🍃حرف های محمود را که میشنوی، دم به دم از پسرش می گوید. دلم قرص میشود همانجایی که به نقل از محمود با قاطعیت میگوید: "ما از هم میتوانیم بهتر باشیم. ایمان ده درجه دارد و میتوانیم به عالی ترین درجات آن برسیم. به برسیم." 🍃با ادامه ی حرف های مادر، دیگر جای بهت و تعجبی برایم نمیماند! برایمان تعریف میکرد از ختم ای که گرفته بود؛ به این نیت که اگر قرار است جوانش شهید شود قسمتش روز باشد و اشک های مادر هم نذر بی مادریِ حسین(ع)... 🍃روز عاشورا که شده بود، مادر دست به دعا برداشته بود و برای قابل نشدن خودش گلایه میکرد... از آن سو محمود، برای اقامه نماز ظهر عاشورا به تبعیت از قامت بست؛ و فراغِ بالِ او بود که ترس را از دیگر همرزمان گرفت. بعد نماز، همه خیال برخاستن داشتند اما محمود تسبیحات را زمزمه میکرد و می گفت: "امروز باید کار را یکسره کنیم..." سرانجام دعاهای مادر محمود، جسم بی جان و شهید او بود که روز عاشورا از سومار پر گرفت... ✍️نویسنده : 🥀به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ آبان ۱۳۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۳۵۹ 📅تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای کرمان 🕊محل شهادت : سومار