eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
جانبازهــا . . . روایتِ فتحِ زندہ اند با هــمان گرمیِ صدای سید مرتضی و اللہ اڪبرهــای ممتدِ رزمندگان
باحال و با صفای با معرفت عزیز دردانه خدا در این روزها که عده ای دنبال میگردند و جمعی دیگر ادای مردان را در می اورند با این وصف حال و خوش احوال شما شما از آن دسته مردان مردی هستی که بقیه حتی نمیتوانند ادایت را در بیاورند پدرت شهید و مادرت شهیده دو برادر شهید و خودت جانباز چه کسی میتواند چندین سال با بدن مجروح و تن و چشم تخلیه شده سر کند و اخر امر بجای گلایه بگوید : اولین چیزی که ناراحتش میکند گوش نکردن مسیولان است به نصایح که دشمن دشمن است و غیر قابل اعتماد چه کسی میتواند با این حال و احوال دنبال نوازی باشد و باز کردن گره از کار مردم اصلا مگر میشود در این وضعیت بفکر تشکیل گروه افتاد برای کار خیر مگر میشود این همه سال مزه و و و کنایه ها را چشیده باشی و باز پسر جگر گوشه ات را راهی کنی که بشود شما خیلی مردی و ما خیلی .... . . من تنگ نظر و یا شاید یک عده مثل من چندین دقیقه حال و روز پر درد این بنده خدا را دیده ایم سوز صدای گرفته اش را شنیده ایم اخر ماجرا وقتی در جواب پرسش میزان حقوقش میگوید فلان مقدار ، با خودمان و حقوقمان مقایسه میکنیم که او دارد از ما بیشتر میگیرد که اگر ما یک میلیون و دو میلیون میگیریم او چرا سه میلیون اصلا هم نمیگوییم که ایا این مبلغ به خرج دوا و درمانش کفاف میدهد یا نه لحظه ای هم حال و روز همسر و فرزندان این شیرمرد در بستر را نمیفهمیم اصلا هم نمیگوییم حالا این فرشته مجروح چه لذتی میتواند ببرد از حتی یک هزار تومانی این حقوق وقتی اصلا حتی نتواند یک اسکناسش را ببیند یا آن را با دو تا دستش لمس کند کل زندگی و ارزش گذاری و ملاکمان شده است چه دیواری هم کوتاه تر از دیوار خانواده شهدا و جانبازان باز گلی به گوشه جمالش که گفت همین حالا هم شرمنده است که حقوقش از یک نفر دیگر در این کشور بیشتر باشد گرچه با همین حال و اوضاع هم تیر اخر را خود او زد وقتی گفت همین حقوق را هم خرج چیز دیگر میکند ، نه خودش
کلیپ اول باحال و با صفای با معرفت عزیز دردانه خدا در این روزها که عده ای دنبال میگردند و جمعی دیگر ادای مردان را در می اورند با این وصف حال و خوش احوال شما شما از آن دسته مردان مردی هستی که بقیه حتی نمیتوانند ادایت را در بیاورند پدرت شهید و مادرت شهیده دو برادر شهید و خودت جانباز چه کسی میتواند چندین سال با بدن مجروح و تن و چشم تخلیه شده سر کند و اخر امر بجای گلایه بگوید : اولین چیزی که ناراحتش میکند گوش نکردن مسیولان است به نصایح که دشمن دشمن است و غیر قابل اعتماد چه کسی میتواند با این حال و احوال دنبال نوازی باشد و باز کردن گره از کار مردم اصلا مگر میشود در این وضعیت بفکر تشکیل گروه افتاد برای کار خیر مگر میشود این همه سال مزه و و و کنایه ها را چشیده باشی و باز پسر جگر گوشه ات را راهی کنی که بشود شما خیلی مردی و ما خیلی .... . . من تنگ نظر و یا شاید یک عده مثل من چندین دقیقه حال و روز پر درد این بنده خدا را دیده ایم سوز صدای گرفته اش را شنیده ایم اخر ماجرا وقتی در جواب پرسش میزان حقوقش میگوید فلان مقدار ، با خودمان و حقوقمان مقایسه میکنیم که او دارد از ما بیشتر میگیرد که اگر ما یک میلیون و دو میلیون میگیریم او چرا سه میلیون اصلا هم نمیگوییم که ایا این مبلغ به خرج دوا و درمانش کفاف میدهد یا نه لحظه ای هم حال و روز همسر و فرزندان این شیرمرد در بستر را نمیفهمیم اصلا هم نمیگوییم حالا این فرشته مجروح چه لذتی میتواند ببرد از حتی یک هزار تومانی این حقوق وقتی اصلا حتی نتواند یک اسکناسش را ببیند یا آن را با دو تا دستش لمس کند کل زندگی و ارزش گذاری و ملاکمان شده است چه دیواری هم کوتاه تر از دیوار خانواده شهدا و جانبازان باز گلی به گوشه جمالش که گفت همین حالا هم شرمنده است که حقوقش از یک نفر دیگر در این کشور بیشتر باشد گرچه با همین حال و اوضاع هم تیر اخر را خود او زد وقتی گفت همین حقوق را هم خرج چیز دیگر میکند ، نه خودش
کشید و شد پس از ده سال ساعاتی قبل او سالها قبل در درگیری با گروهک عبدالمالک ریگی ملعون به جانبازی صد در صد رسیده بود سردار سرتیپ دوم ، شهریورماه ۱۳۴۹ در استان لرستان متولد شد. پدرش کارگر و مادرش خانه‌دار بود. نور خدا پس از اخذ مدرک دیپلم و انجام خدمت مقدس سربازی به تحصیل در دانشگاه مشغول شد و بعد از فارغ‌التحصیلی ازدواج کرد. وی پس از مدتی زندگی در تهران به شهر زاهدان منتقل و فرمانده یگان تکاوری زاهدان شد. سید موسوی در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۷ برای مقابله با گروهک عبدالمالک ملعون معروف به عازم منطقه لار شد. مدتی از شروع عملیات نگذشته بود که گلوله‌ ای به پیشانی وی برخورد کرد. هم ‌رزمان پیکر نیمه‌جانش را به‌سختی فراوان به بیمارستان رساندند بعد از عمل ایشان بهبود چندانی در وضعیتش حاصل نشد و ایشان با درجه‌ جانبازی ۱۰۰ درصد حدود 10 سال زندگی نباتی داشت. از این بزرگوار دو یادگار به‌نام سیده زهرا و سید محمد به‌جامانده است.
کشید و شد پس از ده سال ساعاتی قبل او سالها قبل در درگیری با گروهک عبدالمالک ریگی ملعون به جانبازی صد در صد رسیده بود سردار سرتیپ دوم ، شهریورماه ۱۳۴۹ در استان لرستان متولد شد. پدرش کارگر و مادرش خانه‌دار بود. نور خدا پس از اخذ مدرک دیپلم و انجام خدمت مقدس سربازی به تحصیل در دانشگاه مشغول شد و بعد از فارغ‌التحصیلی ازدواج کرد. وی پس از مدتی زندگی در تهران به شهر زاهدان منتقل و فرمانده یگان تکاوری زاهدان شد. سید موسوی در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۷ برای مقابله با گروهک عبدالمالک ملعون معروف به عازم منطقه لار شد. مدتی از شروع عملیات نگذشته بود که گلوله‌ ای به پیشانی وی برخورد کرد. هم ‌رزمان پیکر نیمه‌جانش را به‌سختی فراوان به بیمارستان رساندند بعد از عمل ایشان بهبود چندانی در وضعیتش حاصل نشد و ایشان با درجه‌ جانبازی ۱۰۰ درصد حدود 10 سال زندگی نباتی داشت. از این بزرگوار دو یادگار به‌نام سیده زهرا و سید محمد به‌جامانده است.
. جانبازهــا . . . روایتِ فتحِ زندہ اند با هــمان گرمیِ صدای سید مرتضی و اللہ اڪبرهــای ممتدِ رزمندگان . .
نامه … برادرانم عزیز احتیاج به دارد، بیایید تا خودمان را آماده جان فشانی کنیم. و مادر عزیزم، امروز زمان روح خداست… اینها می‌ خواهند ما را به وسیله کشتن بترسانند اما چه خوب گفت که ما جنگیم و از شدن نمی‌هراسیم و مرگ را با جان و دل می‌خریم برای ما یکسان است که به جانب ما بیاید و یا ما به جانب مرگ برویم
⚜اهدای اعضای یک جانباز به چند نفر زندگی بخشید ✔ محمد ابراهیم اورنگ فرزند اصغر( جواد) اورنگ در خصوص درگذشت پدرش به حیات گفت: 🔻 پدرم با حال نا مساعد به درمانگاهی مراجعه می کند اما با وجود خونریزی از ناحیه بینی پزشکان وی را به بیمارستان منتقل می کنند اما در حین اعزام در اثر سکته مغزی فوت می کند. زنجاني گفت: وقتي پزشکان بیمارستان مرگ مغزی پدر را تائید کردند از ما درخواست اهدای اعضای پدر را داشتند، با این که پدرم از قبل برای ثبت نام نکرده بود اما همیشه از این کار خداپسند به نیکی یاد می کرد و ما هم با آگاهی نسبت به نیت قلبی او درخواست بیمارستان را پذیرفتیم. 🔸️وي اهداء عضو را خواند و گفت: انجام چنین کاری علاوه بر نجات جان چندین بیمار ، مصداق ایثار اجتماعی است. ◽ در 21 خرداد سال 1360 در منطقه مریوان به درجه رفیع نائل‌آمد. وي برادر شهید ابراهیم اورنگ است كه در عملیات بیت المقدس به رسید.
🍃برای اولین بار در کوچه پس کوچه های خاطرات بیست سال پیش قدم برمیدارم. در پیچ و خم هفتاد و نه! 🍃 به دنبال نشانی میگردم و عاقبت به خانه اش میرسم. گویی زمان در آن متوقف شده و در و دیوار، بارِ خاطرات دوران را به دوش می‌کشند. 🍃من با این غریبه بودم! همه چیز در شنیده هایم خلاصه میشد. حالا به دنبال مقصدی مشخص، دست را گرفته و پا در این دوران گذاشته بودم تا اینبار دیده هایم را ثبت کنم📝 🍃مقصودم دیدن مردی بود به اسم فتح‌الله. بسته شده بود ولی او هنوز در آن سالها در و محکم ایستاده و حرف هایی داشت که برای منِ تشنه، به قطره آبی می‌مانست ولی برای خودش، هم درد بود و هم درمان! 🍃با به یاد آوردن آنها روح خسته اش درد میکشید ولی دل تنگش آرام می‌گرفت. نمیدانم عاقبت صندلی چرخداری که روزی همدم تنهایی‌اش بود او را خسته کرد یا همین خاطراتش عرصه را بر او تنگ کرد که طاقت نیاورد و از بند زمین رها شد. 🍃رهایی بی قید و شرط پس از چندین سال اسارت در چنگال دردی به اسم !🕊 🍃اسفند هفتاد و نه برای او زمستان نبود ، بهار بود. که بهایش سیزده‌سال همنشینی با بود💔 ✍نویسنده: 🕊به مناسب سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱ تیر ۱۳۴۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ اسفند ۱٣٧٩ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٩٩
🍃چه نوری میتواند راه را برای عاشقان بگشاید. جز عشق به برای آن خدایی که جهاد کرد میان فرشتگانش تا مارا بیافریند و فرشتگانش را مقابل ما به زانو دربیاورد. 🍃حال از تمامی تعلقاتش دل میبرد و پا به میدان میگذارد تا نشان دهد که خدایش را بنده است. اینبار اما دل به داستانی داده ایم که فرشته اش جهادگری است که وجودش را به دستان خدا سپرده. 🍃بی هیچ اجباری و با کمال پا به نهاده و همچون مولایش میان جبهه حق علیه باطل خون دلها خورده. میان این تیرباران ها و دودهایی که عاشقانه تنفس میکردند؛ اش نصیب بهرامِ داستان شد... 🍃ماند و درد کشید از غم نبود یارانش از غم جا ماندن. اما آن روزها چه زیبا جانبازی شده بود به سان علمدار کربلا، اصلا گویی داستان این جهان همین است. 🍃گویی همه باید فدایی راه حسین شوند. فدایی آزادگی حسین (ع)، لب های عطشان خیمه ی حسین(ع)، فدایی رگ های گلوی حسین(ع)، نهایت این بیقراری ها شد وصال دلدار. همان خدایی که قهرمان داستان بینهایت دلتنگش بود. 🍃نهایتش شد دست گذاشتن در دستان و یاران شهیدش. تا درد فراق نباشد؛ خدا درمان شهادت را قرار نمیدهد. تا ناله؛ عجز؛ بیقراری و بیتابی های سحرگانه نباشد خانوم زهرای مرضیه را امضا نمیکند🕊 🍃گویا رسم شهادت این است که ذره ذره ی وجودت اسمانی شود، همه را به آسمان بسپاری، خودت سپر شوی برای تیر سه شعبه ای که گلوی شش ماهه حسین(ع) را هدف گرفته است. رسم همین است، باید عاشق شد. عاشق ترینِ بندگان♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت : ٢٨ اردیبهشت ۱٣٧۵ 📅تاریخ انتشار : ٢٧ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : بیمارستان ساسان_تهران 🥀مزار شهید : بهشت زهرا