💐🌷🌹🕊🌹🌷💐
#شهیدانه
ای #شهدا...
عاشقانه شربت #شهادت را نوشیدید و ما ملتمسانه نیازمند #نگاه زیبای شماییم
#شهدا گاهی #نگاهی که ما اسیران رویا، از #خواب غفلت بیدار شویم
ای #خاکی پوشان بی ادعا از #ماضی_ها #خسته شده ایم ، دلمان حال #مضارع می خواهد ..
#هوای تازه، با نسیمی از #عطر شما
#شهدا_شرمنده_ایم
#ارسالی_از_اعضاء
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐
#شهیدانه
ای #شهدا...
عاشقانه شربت #شهادت را نوشیدید و ما ملتمسانه نیازمند #نگاه زیبای شماییم
#شهدا گاهی #نگاهی که ما اسیران رویا، از #خواب غفلت بیدار شویم
ای #خاکی پوشان بی ادعا از #ماضی_ها #خسته شده ایم ، دلمان حال #مضارع می خواهد ..
#هوای تازه، با نسیمی از #عطر شما
#شهدا_شرمنده_ایم
💐🌷🌹🕊🌹🌷💐
هم خودشان #خاکی بودند
هم لباس هایشان ..!
کافی بود #باران ببارد
تا عطرشان در سنگرها بپیچد
#مردان_بی_ادعا
╭─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╮
☑️
╰─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╯
#تلنگرانهـ⚠️
~گاهی شهـــ♥️ـــادت به ( #رفتن )نیستــ ~گاهی شهادت در (#ماندن ) استـ...
~گاهی شهادتـــ با زیر آتش 🔥دشمن
( #سوختن ) میسر نمیشود•••
~با هر روز #(سوختن و ساختن )
در این دنیــ🌍ـــا میسر میشود•••
~همیشه چه شهادت به #خونی💔شدن نیستــ
~گاهی شهادت به ( #خاکی ) شدن استـــ•••
~و شهادت به ( #آسمانرفتن ) نیستـــــ
که به ( #خودآمدن ) استـــ•••
و برای شهید شدن نیازی به ( #بال )🕊
نداریــــ
~بلکه نیاز به ( #دل ) داریــ•••
و شهادتـ!
رحمتـ خاص خداستـــ✨
و بارانی🌧استــ که بر هر کسی نمیبارد
اللهم ارزقنا توفیق شهادت
╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━
#چند_روایت
🔸بُرشهایی از زندگی سردار شهید سیدعلی حسینی
🌼 #روزه|از هشت، نُه سالگی روزه میگرفت. برا اینکه اذیت نشه، تصمیم گرفتم سحر بیدارش نکنم. اما بدون سحری روزه گرفت و گفت: اگه بیدارم نکنید، باز هم بدون سحری روزه میگیرم.
🌼 #آرامش|هروقت مشکل یا ناراحتی براش پیش مییومد، وضو میگرفت و دو رکعت نماز میخوند. بعد هم دراز میکشید و دقایقی چشماش رو میبست و میخوابید. بیدار که میشد اثری از ناراحتی توی چهرهش نبود.
🌼 #اهلعمل|جاذبه داشت و سربازها و نیروها خیلی ازش حرفشنوی داشتند و حاضر بودند براش جان بدهند. میگفت: اگر میخواین حرفتون به دلِ مردم بنشینه و بهش عمل کنند، باید خودتون مردِ عمل باشید.
🌼 #بیتالمال|توی ماموریتها با اینکه پول کافی در اختیار داشت، اما همیشه غذاهای ساده مثل نون و تخممرغ و ... میگرفت. میگفت: پول بیتالماله و باید اون دنیا جواب بدیم. هیچوقت حتی مسافرخونه هم نبرد ما رو، چی برسه به هتل. همهش یا توی پادگانها میخوابیدیم یا توی ماشین. به شوخی میگفت: اینطوری امنیت ماشین هم حفظ میشه.
🌼 #خاکی|باهاش کار داشتم و رفتم پادگان شهید بهشتی. تصورم این بود که اتاق مسئول اطلاعات عملیات حتما میز و صندلی آنچنانی و بند و بساط زیادی داره. اما وقتی سراغشو گرفتم؛ گفتند: اونی که کنار تانکر ظرف میشوره، سیدعلی حسینی فرمانده اطلاعات عملیاته.
🌼 #پیشبینی|یه روز در جمع فرماندهان گفت: جنگ تا ۶ماه دیگه تموم میشه. توی دفتر هم نوشت. همه تعجب کردند؛ اما حدود ۶ماه بعد در حالیکه سیدعلی شهید شده بود، جنگ تمام شد.
📚منبع: ایثارنامه؛ جلد ۴۹
#شهید_حسینی #شهدای_خراسانرضوی
#چند_روایت
🔸بُرشهایی از زندگی سردار شهید رضا حسنپور
🌼 #فقر|تهران بدنیا اومد، اما از ۷سالگی رفتند قزوین. وقتی فهمید باباش زیر بار فشار اقتصادیه، درس رو رها کرد و گفت: میخوام کار کنم و کنار دست بابا، بشم کمک خرجِ خونه.
🌼#انقلابیگری| همهجا بود؛ اونم از نوع فعالش. توی تظاهرات علیه شاه چه کارها که نکرد. بعدشم پاسدار شد و افتاد به جونِ گروهکهای ضدانقلاب. کردستان که شلوغ شد، رفت و افتاد به جونِ منافقین تکاب و دیواندره. با شروع جنگ هم همون سه روزِ اول، رفت جبهه. اونقدر جَنَم داشت که به ۳سال نکشیده از تکتیراندازی رسید به قائممقامی لشکر.
🌼 #امامخمینی|عکس امام رو زده بود به شیشه ماشینش. کتکش زدند. دو بار هم شیشه ماشینش رو شکستند، ولی عکس رو برنداشت. میگفت: هر کاری کنند، بر نمیدارم.
🌼 #خاکی|شبها میرفتیم کمین، وقتی برمیگشتیم نماز میخوندیم و از خستگی میخوابیدیم تا لنگ ظهر فردا. بیدار که میشدیم، میدیدیم یکی صبحونه آماده کرده، حتی ظرفها و لباسامون رو شسته. بعد فهمیدیم کار رضاست. میگفت: من وظیفمه نذارم شماها خسته بشین...
🌼 #فدایی|جاده باریک بود و تانکر آب نمیتونست رد بشه. بچهها باید مسیری رو به سختی میرفتند و از تانکر آب میآوردند. یه روز آقا رضا گفت: بیاین جاده رو درست کنیم. بیل و کلنگ برداشتیم و خودش هم افتاد جلو. جاده که درست شد، دیدم دستاش پر از تاول شده. گفتم: رضا دستات! خندید و گفت: فدای سرت! مهم اینه که بچهها سختی نکشن و اذیت نشن...
📚 منبع: طلایهداران جبهه حق؛ جلد ۱
🔸۱۴ اسفند؛ سالروز شهادت رضا حسنپور گرامیباد
#شهید_حسنپور #شهدای_قزوین #اخلاص