eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
71.3هزار عکس
12هزار ویدیو
183 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌱این روزها بی قرار است برای . برای قطعه ای از بهشت به نام . با کوله بار سنگین غفلت بروی، سرت را بگذاری روی خاکش و دلت را بتکانی، پیمان های شکسته را وصله ی بزنی و باز هم ضامنت شوند😞 🍃دل را به پرچم یا حسین(ع) و یا اباصالح المهدی(عج) گره بزنی. مداح، روضه ی علی اکبر و ارباب را بر دل های مرده بخواند و راوی از بازی رزمنده ها با خدا در میدان جنگ بگوید و چشم ها، قصه ی ندامت را ببارند😭 🍃امروز قصه عشق بازی ست که از معبر سخت شهادت عبور کرد. حجت الله رحیمی، عکس شهدا درگوشه گوشه ی اتاقش جا خوش کرد و مقدمه راهش شد. 🍃به دنبال عشق بود در بیابان های شلمچه. خادم، مداح و عاشق شد. شهادت را در سرزمین شقایق های خونین گرفت. آنقدر گفت تا در لباس خادم الشهدا به رسم حضرت مادر، با و صورت کبود شهید شد😓 🍃شهید همتِ نسلِ جدید، راهش را پیدا کرد و رفت. حال ما مانده ایم و دلهای ملتهب از ، پاهای خسته از رفتن های اشتباه و گاه صدایی شبیه به اینکه از پشیمان شده اند، به گوش می رسد‌.گویی خون های شهدا را نمی بینند.کاش شهدا را بخوانند.‌ شاید بیدار شوند‌‌ و بدانند با این انقلاب و خون ها چه می کنند و در ظاهر بی خبرند از اتفاق های مملکتی که مسئولش هستند. ♡♡ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۲۴ اسفند ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ اسفند ۱۳۹۰. خرمشهر 📅تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۳۹۹ 🥀مزار شهید : باغملک
🍃فکه، سرزمینی است؛ که هر قسمت اش، قصه گوشت و پوست و استخوان رزمنده هایی را در به یادگار دارد. دلاور مردانی که با عاقبت بخیر شدند و خونشان، این روزها‌، دل هر را به بازی می گیرد‌. 🍃در روز ولادت ، چشم به جهان گشود و در شناسنامه اش نام غلامحسین افشردی ثبت شد اما همه او را با نام حسن باقری می شناسند. 🍃فرمانده ای که هدایت عملیات را نه از پشت میز بلکه در منطقه عملیات به عهده گرفت. شناسایی مقر را به نیروهایش آموزش داد. همانی که لقب دفاع به او دادند و همیشه یک قدم جلوتر از دشمن بود.. 🍃مثل همان روز سرنوشت ساز، که برای شناسایی مکان عملیات با همراه شدند و هردو با خمپاره دشمن و با ذکر آسمانی شدند. آسمانی از جنس عشق که شاید مزد شب زنده داری های شهید بود.‌ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ 📅تاریخ شهادت : ۹ بهمن ۱۳۶۱ 📅تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا تهران
☆به نام حق☆ 🍃اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِمَّنْ قُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِکَ خدایا ما را از کسانی قرار ده که هایشان به عشقت آویخته اند... * 🍃تو این چنین بودی، نه؟ یک . سرشار از . در تلاطم دلربایی و چه زیباست دل ربودن در . دل ربودن از معشوقی که خود عاشقی ست. دل ربودن، در تعظیمی مُعزّانه. 🍃تو این چنین بودی، نه؟ بی تاب. . بی قرار. و چه زیباست این بی قراری که در دل آویزی به او تجلی می یابد. 🍃تو این چنین بودی، نه؟ ، عبد، عبد... دریغا، که جهان پی در پی بگردد و ما این چنین نشویم! دریغ!😓 پ.ن: * مناجات المحبّین ✍نویسنده : به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۲ شهریور ۱۳۵۷ 📅تاریخ شهادت : ۳ فروردین ۱۳۹۴.صلاح الدین عراق 📅تاریخ انتشار : ۳ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای یافت آباد تهران
‍ 🍃زمان به سرعت می گذرد. به ندای دلت گوش کن، می خواهی دل ببندی و بمانی یا حق شوی و به پرواز کنی🕊 🍃شهدا را با زیباترین مرگ همان شهادت تفسیر کردند. 🍃 دهه هفتادی هایی که در این روزها خبر شهادتشان فکر را مهمان خانه می کند که چطور می توانند از دنیا و تعلقاتش بگذرند؟ 🍃جوانانی که با ذکر ، علی اکبرهای زمان شدند، پدرانشان آن ها را راهی میدان دفاع از حریم آل الله کردند و مادرانشان با ذکر ، جان هایشان را در راه زینب(س) فدا کردند. 🍃جوان ذاکری هم نام ارباب و غلام با عزت او(حسین معز غلامی)که پاسداری را فقط برای برگزید. 🍃عصرهای پنج شنبه خودش و دلش در دنبال گمشده اش بود. در خانه هم عکس شهید مونس لحظه هایش بود. شاید هم مونسش پادرمیانی کرد و دفاع از حرم رزقش شد .. 🍃اهل ماندن نبود. حتی دوستانش به پدرش گفتند: به حسینت دل نبند او رفتنی است. یک عکس و یک خط نوشته دردنیای مجازی خبر شد برای چشم انتظارش در دنیای واقعی😓 🍃علی اکبرانه رفت و پدرش را به صبرِ حسین(ع) پس از وصیت کرد. او همچون جوان دلیرانه و با شجاعت جنگید و شهید شد🌹 🍃گویا ی پیکرِ بر زمین مانده ی را بسیار خوانده بود که پیکرش سه روز بعد از شهادت پیدا شد. آن هم بانشان (عج) که سند سربازی اش، برای امام زمانش بود❣ 🍃مدافع منتظر ... این روزها حال دلمان خوب نیست. برایش بخوان از همان هایی که مانند خودت به ختم شد🌷 🍂به مناسبت سالروز شهادت ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۶ فروردین ۱۳۷۳،خوزستان.امیدیه. 📅تاریخ شهادت : ۴ فروردین ۱۳۹۶،سوریه حماء 📅تاریخ انتشار : ۳ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۰
🍃فکه، سرزمینی است؛ که هر قسمت اش، قصه گوشت و پوست و استخوان رزمنده هایی را در به یادگار دارد. دلاور مردانی که با عاقبت بخیر شدند و خونشان، این روزها‌، دل هر را به بازی می گیرد‌. 🍃در روز ولادت ، چشم به جهان گشود و در شناسنامه اش نام غلامحسین افشردی ثبت شد اما همه او را با نام حسن باقری می شناسند. 🍃فرمانده ای که هدایت عملیات را نه از پشت میز بلکه در منطقه عملیات به عهده گرفت. شناسایی مقر را به نیروهایش آموزش داد. همانی که لقب دفاع به او دادند و همیشه یک قدم جلوتر از دشمن بود.. 🍃مثل همان روز سرنوشت ساز، که برای شناسایی مکان عملیات با همراه شدند و هردو با خمپاره دشمن و با ذکر آسمانی شدند. آسمانی از جنس عشق که شاید مزد شب زنده داری های شهید بود.‌ ✍نویسنده : 🌺 ... @kakamartyr3
🍃بعضی ها آفریده می‌شوند برای جاودانگی،برای ، برای ماندن و بعضی می‌شوند تا جاودانه بمانند. 🍃تو آفریده شدی و امانتِ آسمان بودی در آغوشِ زمین چه خوشبخت بود زمین که چند صباحی تو را مهمان داشت. 🍃زرق و برق نگهدار تو نشد! چرا که تو از ابتدا برای آسمان بودی و روحتِ طاقتِ این همه شلوغی و بی‌رحمی را نداشته! همین لطافت و بزرگیِ روح پایت را به باز کرد...♡ 🍃میلادِ زمینی‌ات مقارن شده با شروع فاطمیه و تو آن فرزندِ خلفی بودی که رفتی تا را بگیری. 🍃 خانطومان، میدانِ تو بود آنجایی که آسمان روحت را به آغوش کشید و زمین بوریایی شد برای جسمِ اربا اربایت... 🍃 ، چند صباحی را سر بر دامانش، دور از هیاهوی شهر سپری کردی اما چشم انتظاریِ تو را باز‌گرداند❣ 🌱 حالا منزلگاهِ ابدی‌ات مسیرِ گاه و بی‌گاه بچه هاست و تو از آسمان، نظاره گرِ دلتنگی‌ها، لبخند می‌زنی. 🍃 در این وانفسایِ زر و زور و تزویر؛ را بگیر... مبادا گردبادِ دنیا ما را ببلعد. به وصل خود دوایی کن دیوانه ما را...💔 ، مدافعِ زینب ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۶ دی ۱۳۶۶ 📅تاریخ شهادت: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزارشهید :آمل امامزاده ابراهیم
از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 〰️〰️〰️〰️〰️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام خدا السلام علیک یا ریحانه الحسین برگرد تنها یک بغل بابای من باش ... یا یک بغل بابا بیا و جای من باش ... مگر میشود رسم عاشقی را بلد نبود و شهید شد شهدا عاشق ترینند تا عاشق نباشی شهید نمی شوی شهدا شماها چجوری کندید ؟؟؟ وداع دختر با بابا یعنی تو دِلِ این دختر چی میگذره 🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥 کانال ایتا() https://eitaa.com/kakamartyr3 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
✳️حافظان امنیت ✳️
نوشته ای از یک مادر ی سوم مرداد است و هوای شرجی مازندران؛ زن و مرد جوانی در انتظار قدوم کودکی هستند تا روشنی بخش محفلشان باشد. در همین ایام پسری متولد میشود که پدر و مادر به عشق پیامبر رحمت نامش را مصطفی می نهند؛ او می شود میوه ی دل مادر و نور چشم پدر؛ صدای گریه اش مادر جوان را بی تاب می کند و پدر را نگران؛تا این نهال نو پا قد می کشد و بزرگ میشود به سان سروی رشید؛ دل پدر و مادر با دیدن جوان رعنا غنج می رود؛ اری او میشود امید خانواده؛ جوان رشید ما دیگر به فکر مهیا نمودن زندگی مستقل و تشکیل زندگی است کار هست اما او به هر کاری راضی نیست چون عشق به مولا با گوشت و پوستش عجین شده سربازی میشود گمنام برای خدمت به وطن ؛ مدتی در زادگاهش خدمت می کند اما او که تشنه ی وصل به معبود است راضی نیست؛ کوچ می کند به دیاری دور تا با رشادت و شجاعتش دل امامش را شاد کند و حق سربازی اش را خوب ادا نماید. در این خدمت سراپا شوق و شور است؛ عشق به شهادت داشت و این را میشد از کلامش فهمید. در راه خدمت به کشور و انقلاب کوتاهی نداشت همچنان سربازی گوش به فرمان مولا ؛ تا به تنگ آورد لاشخوران اجانب را ؛ ماموریتی در پیش است داوطلب شرکت در آن با رشادت بی نظیرش ؛ وقت کوچی دیگر رسید و مرد شجاع ما که بی صبرانه عاشق وصل یار بود و زمان را تنگ می دانست وجود دو‌ دردانه؛ نیز مانع عروجش نمی شود و پر می کشد به سوی خالق یگانه ؛ آری او آسمانی شد و شهید راه امنیت تا ما قدر دان این جوانان میهنمان باشیم و امنیتی که داریم خون بهای آنان است حاج مصطفی تولدت مبارک
🌦🌈 از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🥀🕊 🕊
🍃بسم الله الرحمن الرحیم اولئک الذین امتحن قلوبهم للتقوی آنها کسانی اند که خدا قلب هایشان را برای تقوی امتحان کرده♡ 🍃از همان اوایل زندگی ارادت خاصی به داشتی، بدیهیست که زندگی کردن با چنین انسان هایی تورا کرد. 🍃وقتی در کشاش این دنیای نمتقارن همه درگیر روزمرگی های خود بودند، تمام دغدغه ات زنده نگه داشتن یاد شهدا که این کار کمتر از نبود🌺 🍃خوب میدانستی قصه حق و را، داستان جان را که امانتی از سمت برای انسان ها بود. میگفتی زندگی در این دنیا را به امید رسیدن به شهادت، شب را به روز و روز را به شب سر میکنم. 🍃میگویند شهادت جان کندن نیست، کندن است. می‌گفتی زمانی که لحظه دل کندن برسد و بخواهم انتخاب کنم لحظه ایی درنگ نخواهم کرد وانتخابم را انجام میدهم🌹 🍃زرق و برق این در مقابل چشمانت ارزشی نداشت.ب عد رفتنتان شهرمان مردانی چون شما شده. مردمان شهر و دیارتان را بعد از خود به کسی سپرده ایید؟ دستمان را بگیرید که جز شما دستگیری در این دنیا نداریم😓 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۶ 📅تاریخ شهادت : ۹ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : اهواز