✅سیف الله عاشق ولایت,رهبری و دلباخته امام شهیدان بوده است
خبرنگار_شهـید_سیفاللہ_تبریزی
◻️تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۱۰/۲۰
◻️محل ولادت: روستای کوهیخیل_ جویبار
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲۱
◻️محل شهادت: شمال فاو
💢نحوه شهادت🔰
👈شهید را با طرق مختلف شکنجه داده بودند
از آتش سیگار ,کابل داغ گرفته تا آب جوش به طوری که از دهانشان چیزهایی را بدست آورند
اما ظاهرا موفق نشدند و این شکنجه با شلیک تیر از ناحیه گردن بر سرش به پایان رسید که منجر به شهادتش شد 😭
زمانی که وی را به منزلمان آوردند در هنگام آخرین بدرقه از شهید با لمس بدنش هنوز آن تاول ها و شکنجه ها را با پوست دستم احساس کردم 😔
💠فرازی_از_وصیت_نامه_شهید:
کاش تقدیر چنین باشد تا مرگ، افتخاری را که بارها و بارها بدان نزدیک شدم نصیبم گرداند،
⬅ این بار با این انگیزه به جبهه می روم، فقط برای نجات دین و انقلابم و امنیت کشور اسلامیم و خدا را به یاری می طلبم که مرا آن طور که صلاح می داند هدایت کند. تنها هدفم خدا و مکتبم دین اسلام و مذهب شیعه و مرادم روح الله می باشد هر قدمی که بر می دارم و هر گلوله که شلیک می کنم فقط برای خدا و رضای خدا می باشد و امیدوارم هر گلوله ای که به تنم می خورد درد و رنجش را از عسل شیرین تر حس نمایم.
🔵آری اگر در این نبرد الهی من به آرزویم برسم دست پرورده پدری مهربان و فداکار بوده ام و آن معلم زندگی من بوده است. پس از وی تقاضا دارم در قبال شهادتم بردبار باشد
#شهید
#اخلاص
#شهادت
#یاد_شهدا
#مدافع_حرم
#زندگی_شهدا
#شهادت_طلبی
#افراد_بی_ادعا
#شهدا_زنده_اند
#سلام_بر_شهدا
#همسران_شهدا
#فرهنگ_شهادت
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهید_دفاع_مقدس
#شهید_مدافع_حرم
#اللهم_الرزقنا_شهـادت
#شهید_سیف_الله_تبریزی
❤️شهید والامقام محمد اتابه❤️
🌺🌺پدرانه ای زیبا🌺🌺
💠💠پسرم و عزیز دلم امیر حسین جانم، بابایی من : خیلی دوستت دارم زیبایی نگاهت و چشمانت هیچ گاه فراموشم نمی شود. پسرم بابا رفت که حضرت زینب تنها نماند. خانم زینب در کربلا تنها ماند و در کربلا ماها نبودیم ولی حالا چی، اکنون کربلای دیگر آغاز شده اگر من بازم جا بمانم در آن روز حساب در برابر مولایم و پروردگارم و معبودم چگونه سر بالا بگیرم، آن هم با دستی خالی و بدون توشه …
امیدوارم ان شاالله در این راه توشه ای باشد برایم در آن روز حسرت و شرمندگی …
فرزندم امیر حسین بابا تا میتوانی به مادرت محبت کن و به او توجه نما و از حرفها و رفتارها و کردارش پند بگیر و آنگونه رفتار کن که خداوند دوست دارد و میپذیرد و تابه ولایت باش که انسان بی ولایت پوچ است و توشه ای به همراه ندارد. به نماز و واجباتت توجه کن و بدان همیشه و همه جا خدا حاضر و ناظر بر اعمالت هست، برایم دعا کن و بدان که من هم برایت دعا میکنم.💠💠
🌹🌹بخشی از وصیت نامه شهید خطاب به فرزند خردسالش🌷🌷
_____________🌸🌸______________
#شهید
#شهادت
#شهدا
#عکس_نوشته #طرح
#بندگی #اخلاص #بهشت
#شهید_مدافع_حرم #سوریه
#حضرت_زینب #مدافع_حرم #شهید_اتابه #شهید_محمد_اتابه
🌺لطفاً پیج ما را به دوستانتان معرفی کنید🌺
#چراغ_راه ۹۰
🌺 این جملهی شهید دیالمه رو به گوش هر مسئولی برسانید
.
#شهیددیالمه #اخلاص #تقوا #شغل #تکلیف_گرایی #مسیولیت
🇮🇷
🍃قلم را تیز میکنم تا شاید بتوانم #حماسه ی قهرمانی اش رابهتصویر بکشانم .
قهرمانی که ریختن خونش چون #دم_مسیحایی ، جان تازه ای را بهسرزمینش بخشید .
.
🍃#یوسف_کلاهدوز را میگویم فرمانده و سرباز عاشقی که یقیناً کتاب زندگی اش معلم خوبی برای پرورش و بزرگیست .
درس یوسف درس عاشقیست مکتبش ، مکتب شهید #کربلاست .
مگر میشود چنین کسیمدرس خوبی نباشد .
.
🍃کمی با ما راه بیا...
ای شهید😓
.
🍃مشتاقانه میخواهم از تو بگویم
از تویی که #بندگی را خوب بلد بودی .
اماچه کنم ،
این ذهن ، اسیر دنیا گشته ،
زنجیر #دنیا، چنان قفلش کرده که توانی برای درک و توصیف این همه پاکی و #اخلاص ،
بندگی و شایستگی ,
شهامت و #شجاعت را ندارد 😔
.
🍃از تو میخواهم ،
ای نور به #حق پیوسته ،
دستی برار و دل ظلمتنشسته ی مرا به پرتو نورت منور ساز
و کوچه به کوچه وجودم را چراغانی نما❤
.
✍نویسنده : #زهرا_حسینی
.
به مناسبت سالروز تولد #شهید_یوسف_کلاهدوز
.
📅تاریخ تولد : ۱ دی ۱۳۲۵
.
📅تاریخ شهادت : ۷ مهر ۱۳۶۰
.
📅تاریخ انتشار : ۱ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : شهدای بهشت زهرا(س)
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
#شهید_کربلا
🔰شهیدی که در قبر اذان گفت
🌷 #شهید_عبدالمهدی_مغفوری
💠شهیدی که مزارش بارها توسط رهبر زیارت شده است.
🌸پس از شهادت عبدالمهدی مغفوری در عملیات_کربلای۴ ، پیکر پاکش را برای تشیع به #کرمان آورده بودند.
🌺خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند.
🌼مادر خانم شهید مغفوری روایت می کند ، وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم، با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید به تلاوت سوره مبارکه کوثر مترنم است
🔹و پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطرهای شگفت دارد:
🔸وقتی میخواستیم شهید را به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی مواجه شدیم،که به یکباره منقلبمان کرد، وقتی پیکر شهید را در قبر میگذاشتیم صدای #اذان گفتن او را شنیدیم.
✅مزار شهید_عبدالمهدی_مغفوری در گلزار شهدای مسجد صاحب الزمان کرمان قرار دارد و عاشقان راه عشق و #شهادت بر گرداگرد شمع وجودش پرواز می کنند.
#شهید
#اخلاص
#شهادت
#یاد_شهدا
#مدافع_حرم
#زندگی_شهدا
#شهادت_طلبی
#افراد_بی_ادعا
#شهدا_زنده_اند
#سلام_بر_شهدا
#همسران_شهدا
#فرهنگ_شهادت
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهید_دفاع_مقدس
#شهید_مدافع_حرم
#اللهم_الرزقنا_شهـادت
اےڪاشاندازهسࢪسۅزن؛
اخـݪاصداشٺیم؛اۅنۅقٺ؛
همہچے حݪ بود:)
#حاجهمت
#اخلاص
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3
🍃شهید حسنعلی شمس آبادی در سال ۱۳۴۷ در محله شمس آباد از توابع شهر نقاب ( شهرستان جوین) در خانواده مذهبی به دنیا آمد.
🍃 به#اخلاص، تواضع، خوش اخلاقی، #ادب و بی ریایی نزد دوستان و نزدیکان #معروف بود. ویژگی هایی که او را برازنده#شهادت کرد.
🍃 در سپاه خدمت می کرد. همکارانش دیده بودند بعضی روزها بعد از ساعات کاری که همه می رفتند، می مانده و مشغول نظافت محل کار می شده!
🍃در سال های ۸۸ و ۹۴ این سردار شهید به عنوان پاسدار نمونه انتخاب شده و سالی هم در طرح#مالک_اشتر نیروهای مسلح از دستان مسئولین سپاه لوح تقدیر دریافت کرده.
🍃در #وصیت_نامه اش آورده :
(*آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همهی انسانها برابرند
*بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانوهایت زندگی کنی
*بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او.
*عمر آنقدر کوتاه است که نمیارزد آدم حقیر و کوچک بماند)
🍃با31 سال خدمت صادقانه در#سپاه پاسداران بازنشسته شده بود که دوباره دعوت به خدمت شد.
🍃شهید حسن علی شمس آبادی هم بدون چون و چرا و چشم داشتی پذیرفت.در پیاده روی اربعین همان سال به همراهانش گفت: "در این زیارت شهادت در #سوریه را از امام حسین(ع) طلب کرده ام."
🍃برای اعزام به سوریه با تجربه هایی که در#دفاع_مقدس داشت خیلی سریع #اعزام شد. از آن جایی که همیشه خداوند نگاهی ویژه به دردانه هایش دارد، در تاریخ ۱۷ اسفند ۹۴ در مبارزه با تروریستهای تکفیری داعش در شهر #حلب به آرزویش که روی پا ایستادن و شهادت در سوریه بود رسید.
🍃میوه های درخت زندگیش دو پسر و یک دختر هستند که از او به یادگار مانده اند.
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_حسنعلی_شمس_ابادی
📅تاریخ تولد: ۱۳۴۷
📅تاریخ شهادت: ۱۷ اسفند ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱٣٩٩
🥀مزار : شهدای شمس اباد
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۲۴۴
🌺 فرماندهای از جنس خاک، به قیمت افلاک...
🇮🇷
#شهید_برونسی #شهدای_مشهد #اخلاص #تقوا #تواضع
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۴۴
🌺 فرماندهای از جنس خاک، به قیمت افلاک...
#متن_خاطره
توی صف غذا دیدمش. رفتم جلو و بعد از سلام و احوالپرسی گفتم: شما چرا ایستادی توی صفِ غذا آقای برونسی؟ مگه شما فرماندهی گردان... نذاشت حرفم تموم بشه. لبخند از لبهاش رفت و گفت: مگه فرمانده گردان با بسیجیهای دیگه فرق داره که باید بدونِ صف غذا بگیره؟ بسیجیها خیلی مانع توی صف ایستادنش شده بودند ، اما حریفش نمیشدند...
🌹خاطرهای از زندگی سردار شهید عبدالحسین برونسی
📚منبع: کتاب خاکهای نرم کوشک ، صفحه ۷۶
🇮🇷
#شهید_برونسی #شهدای_مشهد #اخلاص #تقوا #تواضع
#چراغ_راه ۱۱۵
🌺 بلندترین مفهوم بندگی، در یکی از کوتاهترین کلامهای شهید خرازی...
#شهیدخرازی #تقوا #شهدای_اصفهان #اخلاص
✨به نام دلدار
🍃 اینجا کربلاست، سرای عشق و #جهاد. در میان همهمه های #عشاق، عبدی #دلداده را رویایی نیکو، مسرور میکند. حضرت خاتم به او بشارت #بهشت میدهد و شرابی خوشگوار بدو مینوشانَد. و او یقین مییابد که خواهد رفت. آری! "شام" در انتظار اوست.
**
🍃همواره در این دَرگه، خضوع و خشوع، بهایی والا داشته است. وقتی ابوذر که #عبد و عابد و عاشقی حقیقی بود و از مدار مُنوَّر رضایت الهی، گامی فراتر نمیگذاشت، دست خود را از اطاعت یار خالی میداند، پس ما بندگان خطاکار شرمسار، بهر چه فخر میفروشیم و ادعای #ایمان میکنیم. چرا گاهی از یاد میبریم #اخلاص را؟ چرا تقوایمان پر از نقصان است؟
🍃بیا یک مرتبه بنشین و درونت را بکاو.
آن رذائلی که تو را ضعیف میکند بشناس و بکوش برای قوی شدن. بکوش برای رسیدن به آنچه که مقربان حق تعالی، به آن رسیده بودند.
🍃حسرت نخور، هنوز هم فرصت هست.
برخیز و پاکی خالصانهی نهفته در وجودت را احیا کن.به #عشق_دیرینهات جانی تازه بده.برخیز تا بتوانی همپای "ابوذرها" شوی.
🍃تبسم او در خاک های خون آلود #خانطومان، ابدی شد و چشمانش همچنان در انتظار جوانانی مخلص است تا تداوم بخش ره #عشق باشند.
✍نویسنده: #زهرا_مهدیار
🌸به مناسب سالروز شهادت
#شهید_ابوذر_غواصی
📅تاریخ تولد : ۱۱ آذر ۱٣۶۰
📅تاریخ شهادت : ۱٣ فرودین ۱٣٩۵
📅تاریخ انتشار : ۱۳ فرودین ۱۴۰۰
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
#چراغ_راه ۱۱۸
🌺 این سخن حکیمانهی شهید سلیمانی را باید با طلا نوشت...
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
#شهیدسلیمانی #سردار_دلها #شهدای_کرمان #تواضع #اخلاص #تکبر #محبوبیت #مردمیدان
🍃اینبار میخواهم از مردی بگویم که برفراز آسمان ها پرواز میکرد و با رشادت هایش #اسلام ناب محمدی را یاری می نمود.
🍃همان مرد #خلبانی که شجاعانه و دلیرانه اولین اسرا را از #عراق گرفت. همانی که تک تک تانک های منطقه دشمن را با هوشیاری و زیرکی منهدم نمود. اما در پس تمام این موفقیت ها؛ اخلاصی نهفته بود که عهدی بود با جانانش.
🍃#اخلاص اگر باشد و کار برای #خدا؛خود خداوند کارها را عطر و بوی آسمانی میبخشد و در نهایت خریدار دلبری های همیشگی ات میشود.
راستی #شهید عزیز؛ شنیده ام که به رفیقتان گفتید :« اگر قدرت داشتم راه #کربلا را باز میکردم و دل های تشنه ی این مردم را به زیارت سیراب می کردم.»
آری شما تلاش میکردید راه را برای ما باز کنید و در نهایت این خود شما بودید که در راه اسلام و خدا و مکتب حسین بن علی(ع) کربلایی شدید🕊
🍃دعایمان کنید؛ سیم خاردارهای نفسمان سخت زمین گیرمان کرده است؛ مگذارید جا مانده ی این زیارت بشویم؛
دستمان را بگیرید.
✍نویسنده: #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علیرضا_حراف
📅تاریخ تولد : ۵ خرداد ۱٣٢٢
📅تاریخ شهادت : ۱۰ اردیبهشت ۱٣۶۱
🕊محل شهادت : بیت المقدس
📅تاریخ انتشار : ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : شیراز _دارالرحمه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
#چراغ_راه ۱۳۵
🌺 راه رسیدن به شهادت از نگاه شهید...
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
#شهیداسدی_رازی #شهدای_شهرری #تقوا #شهادت #خودسازی #اخلاص
👈 بـرای خـدا ڪار ڪنید
🍁یاد #شهید_رجبی بخیر ڪه پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت ڪسی دیگر پرداخت میڪند.
🍁یاد #شهید_بابایی بخیر ڪه یڪی از دوستانش تعریف میڪرد ڪه : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده ڪه معلوله ... شناختمش و رفتم جلو ڪه ببینم چه خبره ڪه فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !!
🍁یاد #شهیدحسین_خرازی بخیر ڪه قمقمه آبش را در حالی ڪکه خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت ڪه کامش از تشنگی به هم نچسبه !!
🍁یاد #شهیدمهدی_باڪری بخیر ڪه انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میڪنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باڪریه ڪه صورتشو پوشونده ڪسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !!
🍁آره #یاد_خیلی_شهدا به خیر ڪه خیلی چیزها به ما یاد دادند ڪه بدون چشم داشت و تلافی ڪمڪ ڪنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه #رضـای_خـدا باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نڪنیم !!
#خاطره
#اخلاص
#مردان_بی_ادعا
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
#قرار_عاشقی
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
〰️〰️〰️〰️〰️
ته صف بودم ؛
به من آب نرسید...
بغل دستیم لیوان آب را داد دستم
گفت: من زیاد تشنه ام نیست
نصفش را تو بخور ...
فرداش به شوخی به بچّهها گفتم
از فلانی یاد بگیرید
دیروز نصف آبِ لیوانش را به من داد
یکی گفت: لیوانها همهاش نصفه بود..!
#ایثار
#رفاقت
#اخلاص
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
#سبک_زندگی_شهدا
🔸روزی چراغچی را دیدم که لباسهایی کهنه به تن و پوتینهایی رنگ و رو رفته به پا داشت؛ درست در هیئت یک بسیجی، در سنگری دورافتاده. بعدها در غیاب او برای نیروها سخنرانی کردم و از منش و افتادگیاش قدری تعریف کردم و گفتم:
این، از عظمت و #اخلاص یک فرمانده و سردار است که مانند نیروهای زیردستش لباس بپوشد.
نمیدانم چه جور خبر به او رسیده بود که به من گفت:
🔺حاج آقا، بهتر بود از این موضع عبور میکردید و چیزی راجع به من نمیگفتید!
➖گفتم: برای من جالب توجه بود که شما به عنوان یک فرمانده لایق، این لباس را میپوشید.
🔻گفت: حاج آقا، علتش این است که گاهی اوقات، سهمیهی لباس و پوتین به همهی نیروها نمیرسد. آنها لباسهای کهنه میپوشند. دیدم اگر مثل آنها نباشم، فرماندهی عادلی نیستم. من کاری نکردهام.
#شهید_ولی_الله_چراغچی
اللهمعجللولیکالفرج
💢 #خاکریز_خاطرات ۱
🔸 همدردی با رزمندهها به سبک شهید خرّازی...
#متنخاطره|مرخصی داشتیم و قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان. حاجی گفت: بیا با اتوبوس بریم. بهشگفتم: با اتوبوس؟ توی اینگرما؟ حاج حسین تا این حرفم رو شنید ، گفت: گرما؟!!! پس بسیجی ها توی گرما چیکار میکنن؟ من یه دفعه باهاشون از فاو اومدم شهرک هلاک شدم. پس اونا چی بگن؟ با اتوبوس میبرمت اصفهان تا حالت جا بیاد
👤خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی
📚منبع: یادگاران۷ «کتاب شهیدخرازی » ، صفحه۳۳
●واژهیاب:
#اخلاص #تواضع #شهیدخرازی #ساده_زیستی #مسئول_تراز
🔅#چراغ_راه ۵ [وصایای شهیدان]
✍ چند توصیهی اخلاقی از شهید محمدرضا تورجی زاده
#وصیت|در زندگیِ خود؛ جز رضایِ حق را در نظر نگیرید؛ هر چه میکنید و هر چه میگویید، با رضای او بسنجید؛ نظم در امور را سر لوحهی خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید. نماز شب را وظیفهی خود بدانید و حافظی بر حدودِ الهی باشید.
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت چراغراه(۶) با کیفیت اصلی
___________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#درس_اخلاق #نظم #شهید_تورجیزاده #خودسازی #شهدای_اصفهان #نمازشب #اخلاص
🔅#چراغ_راه ۱۱ [وصایای شهیدان]
✍ شهید مدافعحرم محمدحسین سراجی لذت زندگی خود را در دو چیز میدانست
#کلام_شهید|نتیجهی عُمرم و لذت زندگیام را در دو چیز یافتم: ۱) نماز با حضور قلب و با اخلاص ۲) عشق و محبت به امامحسین و اهلبیت علیهمالسلام...
و عشق در انتظار فرجِ حضرت ولیعصر(عج) است...
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت چراغراه(۱۱) با کیفیت اصلی
_______
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#نماز #اخلاص #شهید_سراجی #مدافع_حرم #توسل #اهلبیت #شهدای_قم #امام_زمان
#شهید_امروز
💢 #برش_اول|امامحسن(ع) رو دوست داشت؛ و امام حسنی رفتار میکرد...
#متن_خاطره|روی صفحه گوشیاش حک کرده بود: غیبت ممنوع... ارادت ویژهای به امام حسن مجتبی(ع) داشت؛ در دورهای که با او زندگی کردم، بارها با الگوگیری از امام حسن مجتبی(ع) بستههای غذایی و... برا نیازمندان تهیه میکرد؛ و حتی من که همسرش بودم هم از این جریان مطلع نمیشدم؛ بس که مراقب بود توی کارهاش اخلاص رعایت بشه...
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهیدابراهیمخانی #اخلاص #شهدای_همدان #کمک_به_فقرا #غیبت
#شهید_امروز
🔸 یکی مریض بشه؛ بهتر از اینه که همه مریض بشن...
#متن_خاطره|آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرماندهی دسته بود .توی عملیات والفجر ۸ از ناحیه دست و شکم مجروح شد. اما کمتر کسی میدونست که سیداحمد مجروح شده. اگه کسی دربارهی حضورش توی جبهه سوال میکرد، طفره می رفت و چیزی نمیگفت... یه بار توی جبهه میخواستیم از یه رودخانه رد بشیم. زمستان بود و هوا به شدت سرد. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:” اگه یک نفر مریض بشه، بهتر از اینه که همه مریض بشن.” بعد یکی یکی بچه ها را به دوش گرفت و به طرف دیگهی رودخونه برد. آخر کار متوجه شدیم پاهاش از شدت سرما؛ آسیب دیده...
📚 منبع: پایگاه اطلاعرسانی هیئت رزمندگان اسلام
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیدپلارک #تقوا #شهدای_تهران #از_خود_گذشتگی #اخلاص
🔅#چراغ_راه ۱۵
✍ اتمامِ حجت شهید سیدجواد محمودی با دوستان سپاهی و بسیجی...
#کلام_شهید|برادرانِ سپاهی و بسیجی؛ امیدوارم متوجه باشید کاری که انجام میدهید برای خداست یا برای غیر خدا... بخدا اگر در مورد این مسأله فکر نکنید و از رویِ هوایِ نفس کار کنید، بدانید شهدا در آخرت جلویِ شما را خواهند گرفت...
🔰●واژهیاب:
#سپاهی #بسیجی #اخلاص #شهیدسیدجوادمحمودی #ریا #هوای_نفس #شهدای_گیلان
🌦🌈#قرار_عاشقی
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
#وصیت_شهدا
🥀🕊 🕊
#شهید_امروز
🌼#عکس_شاه|رژیم شاه برا عوامفریبی، قاب عکس شاهملعون رو در حال احرام، توی مسجد شاهرود نصب کرده بود. حسین با دو نفر از دوستاش شبونه وارد مسجد شده و عکس رو از بین بردند؛ اما قاب عکس رو سالم داخل یکی از کمدهای مسجد پنهان کردند. جالب اینجاست که حسین عکس رو از بین میبره، ولی قابش رو چون متعلق به مسجد بوده، سالم میذاره توی مسجد...
🌼#عروس_مادر|مادرشهید میگه: یه روز با خودم گفتم: "چرا فرزندم رو قبل از شهید شدن داماد نکردم؟ " تا اینکه بعد از مدتی در عالم خواب عروسم رو بهم نشون دادند. خواب دیدم بیرونِ خونه یه ماشین قهوهای پارک شده. یه سید هم جلوی ماشین ایستاده بود. عروس چادر رو صورتش بود. با خودم گفتم: "کاش چادرش رو کنار بزنه و من عروسم رو ببینم که از چه طایفهایه؟" تا اینکه رویش رو کنار زد و دیدم عروس دختری از تبار ساداته...
🌼#فدای_امامحسین|مجروح شده بود. وقتی زخمش رو دیدم؛ گفتم: مادر! اگه تیر به سینهات میخورد؛ زنده نمیموندی ... حسین هم در جوابم گفت: فدای سر امام حسین(ع)
🌼#اخلاص|وقتی مجروح شد، توی دستش ميلهای كار گذاشتند كه دو سرش بيرون بود. حسین دست مجروحش رو زیر لباس مخفی میکرد تا کسی نبینه و بخاطر جانباز بودن ازش تعریف و تمجید نکنه. همون ایام رفتند زيارت حضرت رضا(ع). مادرش گفت: حرم شلوغه. دستت رو بیار بیرون تا مردم ببینن و بهت برخورد نکنن که اذیت بشی.. حسین قبول نکرد و گفت: «دستم رو بالا نگه دارم كه مردم بگن مجروح جنگیه؟ نه من اينكار رو نمیكنم.»
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهیدبسطامی #شهدای_سمنان
شرطِ ورود در جمعِ شهدا #اخلاص است
و اگر این شرط را داری
چه #تفاوتی میکند نامت چیست و
شغلت؟!
شهیده فائزه رحیمی🥀
.
.
ایـنجابیــتالشهــداســت
#دختران_شهید #دختر_شهید #شهید #شهادت #شهیدان #شهیدانه #مذهبی #شهدا #کتابخانه_شهدا #کرمان #دختران_هم_شهید_میشوند #شهیده #شهیده_فائزه_رحیمی #شهید_فائزه_رحیمی #فائزه_رحیمی
#چند_خاطره
🔸#همسر_چریک|در اولین برخورد بعد از ازدواج بهم گفت: من یه زنِ چریک میخوام که باهام همراه باشه. اگه همراه من باشی، دنیا رو مثل گوسفندی جلُوت قربانی میکنم
🔹#حبس_کنار_آقا|سیدعباس دو ماه کنار مقام معظم رهبری توی زندان ساواک بود. حضرت آقا میگفت: اولین بار وقتی نماز خوندنِ با معنویتِ شهید موسوی رو دیدم؛ شیفتهی نمازش شدم
🔸#شکنجه|طبق روایتِ حضرت آقا، ایشون رو در روز سه مرتبه، در حد شهادت شکنجه میکردند. زمانی هم که میخواستند ازش اعتراف بگیرند، از راههای متفاوتی استفاده میکردند، اما ایشون اعتراف نمیکرد. یه روز شهید به مأموران ساواک میگه اگه میخواهید اعتراف کنم، باید من رو به زیارت علی ابن موسی الرضا(ع) ببرید ، تا بعد از زیارت اعتراف کنم. اونا هم قبول میکنن؛ اما بعد از زیارت شهید موسوی بهشون میگه: من نزد امام رضا(ع) استخاره کردم و بد اومده، پس اعتراف نمیکنم...
🔹#اخلاص| خیلی مخلص بود. وقتی ازش میخواستند خودش رو معرفی کنه، میگفت: «عبدالله»... میگفت: اگه کاری رو برای خدا انجام بدی، ارزشمنده...
🔸#جای_پای_امام|توی بهشت زهرا(س) قدم میزدیم؛ که سید گفت: «دوست دارم اگه شهید شدم، منو جایی به خاک بسپارند که امام خمینی(ره) قدم مبارکشون رو اونجا گذاشتهاند... و حالا سید طبق آرزویش؛ توی بهشت زهرا دفن شده...
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیدموسویقوچانی #اخلاص #شهدای_خراسانرضوی #نماز #حضور_قلب
#خاکریزخاطرات ۱۱۱
🔸با خواندنِ این خاطره، به وسعتِ قلب و روحِ شهید یاسینی پی ببرید
#متن_خاطره|معاونِ فرمانده پایگاه هوایی که شد؛ بهم گفت: هرجا میری خودت رو معرفی نکن؛ نمیخوام مردم فکر کنن باهاشون فرق داریم... شده بود امینِ مردم. باهاش درد دل میکردند؛ اگه اختلافی داشتند، میومدند پیشش؛ علیرضا هم براشون وقت میگذاشت. دلش میخواست تا میتونه به مردم کمک کنه. یادمه گاهی نیمهشب بیدار میشدم و میدیدم نیست. بعد میفهمیدم روغن و برنج و موادِ غذایی می بره میذاره پشتِ درِ خونههایی که مشکلِ مالی دارند. وقتی هم بر میگشت، ماشینش رو بی سر و صدا خاموش میکرد تا کسی نفهمه...
👤خاطرهای از زندگی سرلشکر خلبان شهید سید علیرضا یاسینی
📚منبع: مجموعه آسمان؛ ج۳؛ یاسینی بهروایت همسرشهید؛ صفحه ۵۸ و ۵۹
_______________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیدیاسینی #کمک_به_فقرا #اخلاص #خاکریز_خاطرات #شهدای_خوزستان #شهدای_ارتش #تواضع #ریا