eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.9هزار عکس
15.4هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 فكر مي كنيد اين عكس تصوير چه کسی باشد؟ - #شهيد_سيد_مرتضى_آوینی ! ولی آوینی بدون ريش، بدون چفيه، بدون #روايت_فتح! فارغ التحصيل معماری و در حال گذشتن از راه طی شده! كامران دوران قهوه و غزاله عليزاده و سيگار و كارل گوستاويونگ! - وقتی آدم ها را فقط با يك چهره كه خودمان می خواهيم و می پسنديم معرفی می كنيم در واقع داريم یک پيام به مخاطب می دهيم؛ يا اين شکلی هستي يا كلا از دايره خارجی! - یعنی اگر اهل سيگار و کافی شاپ باشی هيچ راهی برای پايان و فرجام امثال #آوینی و #همت و #بابایی نداری! ✅ وقتی شهيدان سرافراز و افتخار آفرين را هميشه طوری معرفی می كنيم كه گویی از آغاز کودکی #ريش داشته اند و #نمازشب می خوانده اند و مسير رشد و كمال و تغيير و تحولشان را به رسميت نمی شناسيم در واقع داريم راه را بر بقيه می بنديم!
👆 ۵۴ ●وصیت‌نامه کوتاه 🌺 سه توصیه‌ی اخلاقیِ کوتاه و ارزشمندِ شهید
👆خاکریز خاطرات ۱۹۵ 🌸 استدلال جالب شهید چمران برای یک عمل مستحبی
🍃می گویند سحرها مناجات های را خدا خوب خریداری میکند♡ . 🍃گویی همه چیز از همان سحرهایی شروع شد که اشک هایش میان را دست های نوازشگر خدا پاک کرد و به او وعده داد که به زودی خریدارش میشود🙃 . 🍃گویا زمزمه های های سحرگاهی اش فرشتگان را نیز بی تاب کرده بود و سفارشش را نزد کرده بودند❣ . 🍃اخر میدانی، شب همه ارباب را رها کردند اما شب عاشورا را آغاز شهادتش دانست. عهد بست، وفا کرد و چشم هایش را به روی دنیا بست و عاشقانه به سمت روانه شد🕊 . ✍نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۲۴ دی ۱۳۶۷ . 📅تاریخ شهادت : ۸ مهر ۱۳۹۶ . 📅تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : بهشت رضای مشهد .
🍃شرطش برای این بود که همسرش حضور همیشه او را در جبهه بپذیرد .بیشتر دنبال بود تا همسر ، از روزی که امام گفته بود جنگ در اولویت است درس و را رها کرده و خود را به جبهه رسانده بود. 🍃با خطبه ای که امام خواند شد هم رزمش تا او به نهایت آرزویش که بود برسد. چند روز بعد از عقد، راهی جبهه شد. به قول دوستانش گاهی از تلفن زدن به همسرش امتناع می کرد و عقیده داشت باید فکر و ذهنش به طور کامل در اختیار جنگ و جبهه باشد و به مردم خدمت کند. 🍃از زلزله طبس گرفته تا روزهای جنگ، همه وجودش را صرف خدمت کرده بود. در کارنامه اش سمت ، مسئول طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه،مسئول طرح و عملیات نصر ۵ خراسان و ۵ به چشم می خورد. با فروتنی خاصی که داشت خیلی ها نفهمیدند او فرمانده است یا رزمنده معمولی... 🍃۶ سال روزهایش در جبهه شب شد و شب هایش شاهد و دعا برای رسیدن به کاروان دوستان شهیدش بود . سرانجام با اصابت گلوله ای که به سرش خورد مجروح شد و پس از گذشت ۲۱ روز در بیمارستان و به دور از جبهه، به خیل شهدا پیوست. 🍃از او دختری به نام به یادگار مانده که مونس مادر است. اندکی تفکر لازم است تا بدانیم چه اندازه مدیونیم به سردار چراغچی ها و خانواده هایشان. کاش به جای زخم زدن، مدیون بودن را یاد بگیریم و مسئول قطره قطره خونشان باشیم💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ۱٨ فروردین ۱٣۶٣ 📅تاریخ انتشار : ۱٧ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت رضا
🍃همیشه اولین ها، در خاطره تاریخ  پر رنگ ترند. زمانی که همه فکر می کردند راه شهادت بسته است و مملکت در آرامش است زیر پوست کشورمان خبرهایی بود. 🍃خیلی ها خبر نداشتند به پای این گل هایی پر پر می شوند که کمی دورتراز کشورمان سینه هایشان را سپر کرده اند! 🍃شاید خیلی ها هم در خبر نداشتند تا اینکه خبر پیچید نوجوان خجالتی روزهای دور و جوان  برومند سپاه ، هم او که اهل بود و بابای مهربانِ  "حسین مهدی و اسما" داوطلبانه به رفته تا نامحرم وارد حرم عقیله بنی هاشم(ع) نشود. 🍃 و در همان اولین اعزام موقع تعمیر یک تانک، گلوله ای به سر پر شورش نشسته و باعث  شده تا لاله ای جدید در  گلزار شهدای نجف آباد بروید. 🍃حالا مزار شهید ۳۳ ساله ، "روح الله کافی زاده "مأوای دل گرفتگان است و زیارت کنندگانش از او برای قیامتشان می جویند از اویی که نامش به عنوان اولین شهید نجف آباد ثبت شد بر سینه تاریخ. باشد تا دستگیر تک تک ما نیز باشند ان شاالله. ✨روحش شاد و راهش پر رهرو باد.   ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۶ شهریور ۱٣۵٩ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ اردیبهشت ۱٣٩٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای نجف آباد
👆خاکریز خاطرات ۲۶۸ 🌺 نوجوانِ عاشقِ خدا... 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم
🔅 ۵ [وصایای شهیدان] ✍ چند توصیه‌ی اخلاقی از شهید محمدرضا تورجی زاده |در زندگیِ خود؛ جز رضایِ حق را در نظر نگیرید؛ هر چه می‌کنید و هر چه می‌گویید، با رضای او بسنجید؛ نظم در امور را سر لوحه‌ی خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید. نماز شب را وظیفه‌ی خود بدانید و حافظی بر حدودِ الهی باشید. 🔰دانلود کنید: ➕ دریافت چراغ‌راه(۶) با کیفیت اصلی ___________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
۹۳ 🔸با این رفتارها ثابت کرد لایقِ شهادته |ساعت دوازده که کلاس تمام می‌شد، بهش می‌گفتم: آقا مجید! بیا بریم ناهار بخوریم... اما ایشون می گفت: حالا تو برو ، من هم میام ... می‌دونستم می‌خواد بره تا به نماز اول وقت برسه... همسر شهید هم تعریف می‌کرد: « آقا مجید نماز شبش به‌راه بود. حتی شب عروسی هم سجاده‌ی نماز شبش جمع نشد.» 👤خاطره‌ای از زندگی دانشمند شهید دکتر مجید شهریاری 📚منابع: کتاب شهیدعلم، جلد۱، صفحه۱۲۶ ؛ پایگاه اینترنتی رجانیوز 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
زماني بچه ها در شلمچه پيكر يكي از شهدا را كه از نيروهاي غواص بود، كشف كردند.... اما متأسفانه تا نزديك غروب آفتاب هرچه گشتند پلاك آن شهيد بزرگوار را پيدا نكردند، ديگر مأيوس شده بودند، با خود گفتند: پلاك_شهيد كه پيدا نشد، پس پيكر شهيد را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم. صبح، يكي از برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت: «ديشب خواب ديدم كه يك غواص بالاي خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟» من گفتم دنبال پلاك_شهيدي مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم. او گفت: همان جا را مقداري عميق تر بكنيد، پلاكش را هم پيدا مي كنيد». صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً پلاك شهيد را هم پيدا كردند. راوي : بسيجي_گمنام شادی روح امام_راحل و شهدا صلوات ✨✨✨✨ یادت باشه 🍁 ✨ به نیت ظهور ✨
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لالـــ🌷ـه اےڪه هیچ وقت پژمــ🥀ـرده نشد. علت سالم ماندن جسدش اهل نماز شب بود غسل جمعه مدام با وضو بود وزیارت عاشورا میخوند هروقت گریه میکرد اشکش رو به بدنش میمالید پاک نمیکرد. روایت شهیدے ڪه نمازشب او ترڪ نمےشد. 🌹 ✨ ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._
🔸خودسازی‌های آقا منصور ... 🌼 |زمانی كه از جبهه بر‌می‌گشت، خیلی از شبها می‌رفت كوه و همونجا نمازشب می‌خوند؛ و اکثراً نزدیکای اذان صبح برمی‌گشت. وقتی هم میومد مثل هميشه موتورش رو از دور خاموش می‌كرد تا مزاحم همسایه‌ها نشه. 🌼 |هر وقت من رو سرگرم كارای منزل میدید؛ می‌گفت: مادر! کارهاتون رو کم كنيد و به‌جاش برید دنبال مطالعه و خودسازی. 🌼 | کم حرف می‌زد و بیشتر گوش می‌داد. از طرفی مراقب بود کسی با حرفای بیهوده وقتش رو تلف نکنه. اگه کسی توی صحبت باهاش، حرفای بیهوده می‌زد؛ منصور با حفظ احترام بحث رو می‌برد سمت حرفای مفید. 🌼 |بارها می‌گفت: بايد از بدن کار کشید. کارهای سنگین می‌کرد و قرارش با خودش اين بود که وقتی به نهايتِ خستگی رسید، باز يک ساعت اضافه‌تر کار کنه. 🌼 |از هر فرصتی برا تربیت نفسِ خودش استفاده می‌کرد. یه روز که هوا خیلی گرم بود، با هم از كوه برمی‌گشتيم. شدیدا تشنه بودیم که رسیدیم به یک بستنی فروشی. منصور گفت: بریم بستنی بخوریم؛ رفتیم، اما نخورد و گفت: من خيلی به بستنی علاقه پيدا كردم؛ بهتره به هوای دلم رفتار نکنم. 🌼 |یه روز پاش رو گذاشت روی یه تشک و گفت: به به! چیه تشک نرمی؛ اما خيلی از مردم حتی یه زیرانداز ساده هم ندارن... همین باعث شده بود که منصور بیشتر روی زمین بخوابه و تشک نندازه. 🌼 |بعد از انقلاب همیشه می‌گفت: جايی نگید من رو ساواک گرفته و زندان رفتم یا شکنجه شدم... در این حد اخلاص داشت 📚منبع: کتاب "مروری بر زندگی شهید منصور موحدی"