#چند_خاطره
🔸لباسش رو کرده بود تابلو اعلانات...
🌼 #رختچرکها|پیکِ گردان لباسهای کثیف خودش رو برای شستن آماده کرده بود! بعد جائی رفت و برگشت. وقتی اومد لباسهایش شسته شده، رویِ بند بود! خیلی پرسوجو کرد. بعدها فهمید اینکار رو فرماندهاش؛ علی اصغر ارسنجانی انجام داده...
🌼 #تابلو_اعلانات|روز دوم عملیات کربلای ٨ تمام فرمانده گردانها توى سوله فرماندهی به خط شدند تا آخرین تحرکات، برنامهها و نقشهها مرور بشه؛ شهید علیاصغر ارسنجانی هم بین فرماندهان بود. موقع بیرون رفتن از سوله، دیدم شهید ارسنجانی روی دو تا جیب و پشت پیراهن و جیب شلوارش نوشته : علی اصغر ارسنجانی، اعزامی از تهران. بهش گفتم: حاجی! تابلو اعلانات درست کردی؟ خندید و گفت: می دونم که بریم جلو، برگشتی در کار نیست، و همونجا میمونیم؛ بعدها که بچهها اومدند برا برگردوندن جنازههامون از این اسامی، جنازهام رو شناسایی کنند... همین هم شد. شهید ارسنجانی و خیلی از دوستان همرزم ما توی اون عملیات به شهادت رسیدند و جنازهشون موند. وقتی مدتها بعد بچهها برای شناسایی و بازگرداندن پیکر شهدا به منطقه رفتند، پیکر شهید ارسنجانی رو از همون نام و نشانی که روی لباسش نوشته بود، شناسایی کردند...
👤خاطراتی کوتاه از زندگی شهید علیاصغر ارسنجانی
📚منابع: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس / بنیاد شهید و امور ایثارگران
📖کلیککنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_ارسنجانی #پیشگویی #خاکریز_خاطرات #شهیدارسنجانی #شهدای_تهران #تواضع
#یک_خاطره
🔸فرمانده بود؛ اما خودش رو شکل سربازها کرد...
#متن_خاطره|فرماندهمون بود؛ اما یه روز دیدم مثل سربازها موی سرش رو از ته زده. دوستانش گفتند: چرا خودت رو مثلِ سربازها کردی؟ جواب داد: میخوام به سربازهای یگانم بگم موی سرشون رو کوتاه کنند؛ نمیتونم قبل از اینکه خودم موی سرم بلنده؛ از اونا بخوام که موی سرشون رو بتراشند... [حتی توی این مسائل هم سعی میکرد اول خودش عامل باشه؛ بعد از کسی بخواد تا به اون چیز عمل کنه.]
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید مصطفی تقیجراح
📚منبع: مجموعه ایثارنامه؛ جلد۳۵ ؛ صفحه ۳۰
🔸۱۰ اردیبهشت؛ سالروز شهادت مصطفی تقیجراح گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهید_تقیجراح #اخلاص #امر_به_معروف #تواضع #شهدای_اصفهان
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت_کوتاه
🎥 برخورد جالب شهید با دختری که مزاحمش میشد...
روایتی ۱۰۵ ثانیهای از زندگی شهید علیاصغر بشکیده
#حجتالاسلام_موسویزاده
▫️۲۰ اردیبهشت؛ سالروز شهادت علیاصغر بشکیده گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهید_بشکیده #تقوا #شهدای_همدان #تواضع #مردمداری #ارتباط_دختروپسر
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگری
🎥 فرماندهی که خودش را همراه با اشرار تنبیه کرد...
این خاطرهی کوتاه و شنیدنی رو از دست ندین؛ مخصوصاً اگر در کشور مسئولیتی دارید
#حجتالاسلام_موسویزاده
▫️۹خرداد؛ سالروز شهادت سردار سید یونس فاطمی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهید_فاطمی #تواضع #اخلاص #بیتفاوت_نبودن #بسیج #شهدای_مازندران #مزار_امامزادهخالدکیاسلطان
#چندخاطره
🔸آقا غلامرضا واقعا با مُروّت بود
دو خاطره از زندگی شهید غلامرضا بامُروّت
🌼 #بیتالمال|یه روزِ بارونی دیدم غلامرضا در حالیکه بچهاش توی بغلشه و خانومش کنارش ایستاده؛ لبِ جاده منتظرِ مینیبوس هستند. رفتم جلو و بعد از احوالپرسی، گفتم: مگه ماشين تويوتای سپاه پیشت نيست؟ گفت:چرا، هست! گفتم: پس چرا با زن و بچه زير باران ایستادین؟ گفت: ماشين متعلق به بیتالماله؛ و مربوط به من و كارهای شخصیام نيست... اين رو گفت و بعد از دقايقی مينیبوس اومد. سوار شدند و رفتند...
🌼 #فرمانده_خاکی|با اینکه فرمانده بود، اما توی جبهه پا به پای نیروهاش کار میکرد. از نظافت سنگر و چادر گرفته؛ تا شستنِ ظرفها... یه روز توی چادرِ فرماندهی جلسه بود. هنگامِ صرف صبحونه رفتم و از مسئول تدارکات چند قالب کره برا سنگر فرماندهی گرفتم و برگشتم. آقا غلامرضا به محض اينكه چشمش به كرهها افتاد، گفت: اينها از كجا اومدند؟ گفتم: من از تداركات گرفتم. پرسید: آيا به همهی نيروها دادند يا نه؟ گفتم: نه!... ایشونم عصبانی شد و گفت: هر چه زودتر اين كرهها رو ببر به تداركات پس بده؛ به مسئولش هم بگو بیاد اينجا؛ باهاش کار دارم... کرهها رو برگردوندم و وقتی مسئول تدارکات اومد؛ غلامرضا بهش گفت: تا من نگفتم هيچكس حق نداره به اسمِ چادرِ فرماندهی، از تداركات چیزی بگیره؛ حتی اگه برادرم باشه...
📚منبع: فرهنگنامه جاودانههای تاريخ (زندگینامه فرماندهان شهيد استان گيلان) نشر شاهد، تهران۱۳۸۲
🔸 ۲۶دیماه؛ سالروز شهادت سردار غلامرضا بامُروّت گرامیباد
#شهید_بامروت #تواضع #اخلاص #تقوا #مراقبه #شهدای_گیلان #خاکریز_خاطرات
#شریک_جهاد
🌸 شهید مدافعحرم جواد محمدی رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک میکنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند
#همیشهخادم|دقیقتر که فکر میکنم تصویر جواد در لباس خادمیاش میاد جلوی چشمم... توی اردویِ راهیاننور یا داره بیل میزنه، یا توی آشپزخانهست... اونقدر که من جواد رو توی لباس خادمی دیدم، در لباس پاسداری ندیدم... به تکلیفش عمل میکرد. هیچوقت نشد بگه من توی سوریه فرمانده هستم، چرا باید بیام اینجا و بیل دستم بگیرم... بیل دستش میگرفت و گونی پُر میکرد برا سنگر... یا جارو میکرد یا تی میکشید... اهل عمل به وظیفه بود. کاری نداشت که این تی کشیدن یا بیل زدن در شان یه فرمانده هست یا نه...
📚برگرفته از کتاب "بیبرادر"
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی
_____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
● واژهیاب:
#شهیدجوادمحمدی #شهدای_اصفهان #مشخصات_شهید #اخلاص #تواضع
14.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتشهید
🎥 شهیدی که دکتر چمران بارها به او گفت: تو مالک اشتر من هستی...
روایتی کوتاه از زندگی سردار شهید علیرضا ماهینی
🔸 ۱۰ دیماه؛ سالروز شهادت سردار شهید علیرضا ماهینی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیدماهینی #شجاعت #تقوا #قرآن #تواضع #شهدای_بوشهر
3.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ریلز
🎥 امام؛ اینگونه امام شد...
گلایهای از سرِ اخلاص...
▪️۱۴خرداد؛ سالروز عروجِ ملکوتیِ امام خمینی (ره) گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#امام_خمینی #اخلاص #تواضع #مزار_بهشتزهرا
#یک_خاطره
🔸فرماندهای که مخفیانه لباس نیرویش را میشُست...
#متن_خاطره|من بچهی شمالِشهرِ مشهد بودم و مادرم لباسهام رو میشُست. وقتی به جبهه اعزام شدم هنوز توی همون حال و هوای خونهی خودمون بودم... یه روز محمدرضا بهم گفت: لباسهات چه خوشبوئه... بهش گفتم: مادرم لباسهای منو با صابون لوکس میشوره...
گذشت و یه بار با هم رفتیم ارومیه. محمدرضا رو به من کرد و گفت: اسم صابونی که مادرت لباسهاتو باهاش میشُست چی بود؟ گفتم: صابون لوکس. بعد از این قضیه من که عادت نداشتم لباسهام رو بشویم، میدیدم همیشه لباسهایم تمییزه. به این فکر افتادم که کار چه کسی میتونه باشه، تا اینکه یاد سفرم به ارومیه همراه با محمدرضا افتادم. احتمال دادم که کار ایشونه... یه بار هم بهش گفتم: چه کسی لباسهای منو شسته؟ ایشونم گفت: حالا یه کسی پیدا شده و لباسهات رو شسته؛ شما چیکار داری؟ چون لو نداد؛ تصمیم گرفتم شبها کشیک بدم تا ببینم ماجرا از چه قراره... یه شب متوجه شدم که یه نفر داره آب گرم میکنه تا لباسهای کثیف رو بشوید. اما همون زمان خوابم برد؛ ولی بعدها فهمیدم که محمدرضا لباسهام رو میشوره...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید محمدرضا مهدیزاده طوسی
📚 منبع: نوید شاهد [بنیادشهید و امور ایثارگران]
▫️۲۲خرداد؛ سالروز شهادت محمدرضا مهدیزاده طوسی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_مهدیزاده #اخلاص #تواضع #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🎥 فکر نمیکردم همکارم؛ دخترِ سرلشکر باشه...
روایتی متفاوت از سادهزیستی شهیده فرشتهی افشردی(باقری) ؛ دخترِ سرلشکر شهید محمدباقری
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیده_باقری #تواضع #تقوا #اخلاص #ساده_زیستی #آقازاده #شهدای_تهران #مزار_بهشتزهرا #شهدای_زن
💢#خاکریزخاطرات ۱۷۰
🔸ماجرای کُتِ گشادِ استاندارِ شهید...
#متن_خاطره|استاندار گیلان بود و برا سخنرانی اومد شهر ما. قبل از شروع سخنرانی، یه پیرمرد فقیر بهش نزدیک شد و ازش کمک خواست. شهید انصاری جیبهاش رو گشت و دید پول نقد همراهش نیست. یهو دیدم کت خودش رو در آورد و داد به پیرمرد؛ با دیدنِ این صحنه، کت خودم رو از تن خارج کردم و دادم به شهیـد انصـاری تا لااقل برا سخنرانی بدونِ کت نباشه.کتِ من به تنِ ایشون بزرگ میزد و معلوم بود که مال خودش نیست؛ اما شهید بدونِ توجه به این مسائل سخنرانی کرد و بعد هم کت رو تحویلم داد و رفت...
👤خاطرهای از زندگی استاندار شهید علی انصاری
📚منبع:خبرگزاری تسنیم به نقل از همسرشهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
▫️۱۵ تیر؛ سالروز شهادت استاندار شهید علی انصاری گرامیباد
________________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهید_انصاری #گذشت #کمک_به_فقرا #تواضع #شهدای_گیلان #مزار_
#چند_خاطره
🔸 آقا غلامرضا ؛ عاشق گمنامی بود...
🌼 #گمنامی|عاشق گمنامی بود و کارهاش رو مخفیانه انجام میداد. توی جبهه هم با اینکه مسئول تدارکات لشکر پنج نصر بود؛ میگفت: دوست دارم به عنوان یک رزمنده انجام وظیفه کنم...
رفیقش میگه وقتی به عضویت سپاه در اومدم؛ غلامرضا بهم گفت: بسیجی بودنت رو که از دست ندادی؟ [ یعنی خاکی بودن و تواضع و پرکاری توی میدان و ... که یادت نرفته؟]
🌼 #اخلاص|اونقد اخلاص و گمنامی براش مهم بود که نیمههای شب؛ طوری که کسی متوجه نشه لباس رزمندهها رو میشست و روی طناب میانداخت تا خشک بشه. یه شب وقتی داشت اینکار رو میکرد، دیدمش... وقتی هم بهش گفتم در حال شستن لباس رزمندهها دیدمت؛ اشکش جاری شد و گفت: این تنها کاریه که برا رزمندگان میتوانستم انجام بدم. بعد هم ازم قول گرفت که این راز رو برا کسی بازگو نکنم...
🌼 #رویای_صادقه|غلامرضا خواب دیده بود آقایی با اسب سفید اومده و ایشون رو با خودش به حرم مطهر امام علی (ع) و امام حسین (ع) برده. مدتی بعد از همین رویای صادقه هم به شهادت رسید...
👤 خاطراتی از زندگی شهید غلامرضا جنگی
📚منبع: فرهنگنامه جاودانههای تاریخ (زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان) و نوید شاهد
▫️۱۲مرداد؛ سالروز شهادت فرماندهی گمنام غلامرضا جنگی گرامیباد
________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_جنگی #اخلاص #تواضع #بسیجی #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا