#راهیان_کربلا
ای کسی که مهربانترین نامها و کریمترین اسمها از آن اوست!
ای برانگیزنده همت کاروانیان برای نجات یوسف در خشکسالی بیابان!
و ای در آورنده او از چاه،
و ای گمارنده او به سلطنت پادشاهی از پس عبودیت و بندگی!
و ای بازگرداننده او به یعقوب، پس از آنکه چشمهایش به سپیدی نشست! و او همچنان خاموش و خویشتندار بود.
ای بردارنده و برطرف کننده غم و اندوه و ابتلا از ایوب.
ای بازدارنده دستهای ابراهیم از ذبح فرزند ارجمندش! فرزندی که در نهایت عمر و منتهای پیری نصیبش شده بود.
ای آنکه دعای ذکریا را مستجاب کرد و یحیی را بدو بخشید، و او را تنها و بی کس فرو نگذاشت!
ای آنکه یونس را از شکم ماهی نجات داد!
ای آنکه دریا را برای بنی اسرائیل شکافت و نجاتشان داد و فرعون و سپاهیان را غرقه ساخت!...ای خدا...
فرازی از دعای عاشقانه و عارفانه #عرفه
با ترجمه
#سیدمهدیشجاعی
غروب روز #عرفه دیدار و هم کلامی با یک #مادر_شهید #مدافع_حرم بهترین چیزی بود که میتونست تو این روز نصیب و روزی ما بشه.
ایشون مادر #شهید_رضا_اسماعیلی هستن مادری که تن بی سر فرزندش رو براش آوردن.
این استوره صبر و مقاومت با صلابت خاصی از پسرش میگه، بدون اینکه خم به ابرو بیاره گفت: بعضی ها با ترحم میگن چقدر سخته که تن پسرش رو بی سر براش آوردن، اما من میگم که از مادر وهب کمتر نیستم که سر پسرش رو در راه خدا داد و گفت چیزی که در راه خدا دادیم پس نمیگیریم.
رضا اسماعیلی فرمانده اطلاعات عملیات تیپ فاطمیون بود با ۲۱ سال سن، که به دست داعش اسیر شد. به عمد بیسیمش رو روشن میزارن و بهش میگن اگه می خوای سرت بریده نشه باید به مقدساتت و #حضرت_زینب سلام الله علیها توهین کنی اما در جواب میگه من اومدم که برای حضرت زینب سر بدم و فریاد یا حیدر و یا علی سر میده و میشه #اولین_ذبیح_فاطمیون.
#شهدای_مدافع_حرم
#شهید_رضا_اسماعیلی
#شهدای_فاطمیون
#تیپ_فاطمیون
بخشی از دستخط #شهید_محسن_حججی در روز #عرفه سال ٩۴:
« خدایا معرفتم ده تا کربلایی شوم و حسینی قربانیات.
چندی است به لطف و کرم شما اسمم جزو نوکران خانم زینب (س) ثبت شده...
توفیقم بده زودتر برم. کمکم کن درمیدان عمل کم نیاورم و روزیام کن در جوانی به پای اسلام فدا شوم.
خدایا شهیدم کن»!
#شهید_علی_آسایش_جاوید
خلاصه ای از مسیر عشق:
علی که پسر تیز هوشی بود متوجه می شود که تا وقتی او در کنار خانواده است پدر قصد بازگشتن را نخواهد داشت و این یعنی وداع علی با #جبهه . لذا علی به «علی عیدی» که عازم منطقه جنوب بود می سپارد که به پدرش بگوید اگر تا دو روز دیگر به خانه برنگردد خانه و خانواده را به امان خدا گذاشته و به جبهه برخواهد گشت .
پدر پیام علی را که می شنود می داند او در آنچه که پیغام فرستاده مصمم است . برای همین در اولین فرصت به تبریز برمی گردد .
علی در #عملیات_نصر ۷ درمنطقه سردشت ، ارتفاعات دُپازا چون شیر وارد میدان شد و در پاکسازی منطقه از وجود مین ها تلاش زیادی کرد. ۷۰ روز از آمدنش به جبهه می گذشت #عرفه ی سال ۶۶ بود. آن روز چهره علی روشن تر از همیشه بود .
در حال عبور از میدان مین ناگهان با انفجار مین یکی از #تخریب چی ها به زمین افتاد و به #شهادت رسید .
علی که از دورناظر صحنه بود به سوی او رفت تا کمکش کند، اما سیم تله ای به پاهایش پیچیده و مین دیگری منفجر شد پاهایش زخمی و خونی شد. مولایش امام حسین(ع) را صدا کرد وگفت: یا حسین (ع)!
«رسول صارمی» علی را بر دوش گرفته و با او به پایین ارتفاعات حرکت کرد. آن روز پدر علی به عیادت مجروحین در بیمارستان رفته بود که می شنود گردان تخریب شهدای زیادی داده است . نگران می شود .
یکی از مجروحین می گوید: نگران نباش حاجی، پسرت از ناحیه پا زخمی شده و با «هلیکوپتر»آوردندش عقب. حاج بیوک که خود مرد میدان بلا بود و عمری را در نوحه خوانی سپری کرده و خود نیز عاشق #شهادت بود در پاسخ می گوید : من علی را در راه خدا به جبهه فرستاده ام هر چه او صلاح بداند به همان راضی ام. بعد از آن به واحد تعاون سپاه در پل قاری تبریز که محل کارش بوده بر می گردد و به «حاج صادق کمالی» می گوید: چه خبر از بچه ها؟ حاج صادق می گوید: تخریب #شهدای زیادی داده . حاج بیوک دوباره می گوید: گفتم از لیست شهدا چه خبر؟ این بار حاج صادق جواب می دهد که خدا قربانی ات را قبول کند. علی تو هم در لیست شهداست.
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و #امام_رضا.
🍃امروز هم حکایتِ #خادم افتخاری اش. به گمانم مرتضی عطایی کنار #پنجره_فولاد روضه ی خرابهی شام را خواند و با نوحه ی سالار زینب ، دمِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ #دمشق حاجت روا شد🌷
🍃آنقدر عکس و فیلم از #مدافعان_حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که #آوینی_سوریه شد.
🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در #حرم امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام #جانبازِ مدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند. سخت است حال #جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است🍂
🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش #ارباب بود یا رضایت همسر دل شکسته اش برای شهادت یا مناجات خودش در روزِ #عرفه با #معشوق که با تیری که به گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید🌹
🍃ابوعلی دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است. فقط تو را #قسم به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن😓
🍃باید گذشت از این دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
سوی #حسین رفتن با چهره خونی
زین سان بود زیبا معراج انسانی
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_مرتضی_عطایی
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱۳۵۵
📅تاریخ شهادت : ۲۱ شهریور ۱۳۹۵
📅تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱۳۹۹
🥀مزار شهید : بهشت رضا.مشهد
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🔴 شهید #محسن_حججی در روز #عرفه سال ۱۳۹۴ از خداوند خواسته است در میدان عمل کم نیاورد و در #جوانی فدای #اسلام شود
✍🏻 بسمالله الذی خلق النور من النور
خدایا امروز روز عرفه بود و الان شب #عید_قربان. حاجیان امروز در عرفه بودند و الان هم در فکر #قربانی فردا.جان به قربان #حسین (ع)که #عرفاتش نیمه ماند و قربانیاش را هم برد برای #کربلا... خدایا معرفتم ده تا #کربلایی شوم. و حسینی #قربانیات...
ادامه دست نوشته شهید حججی ☝️ در عکس فوق