🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#کلاس_درس_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#محمد_بلباسی
سال ۸۹ که برای دومین بار مشرف شدیم به کربلا، من چندبار به آقا محمد گفتم برای خودمون کفن بخریم و ببریم حرم امام حسین (ع) برای طواف، ولی ایشون همش طفره می رفت می گفت: بالاخره یه کفن پیدا می شه که ما رو بذارن توش...
بعد چند بار که اصرار کردم ناراحت شد و گفت دو تا کفن می خوای ببری پیش بیکفن
اون روز خیلی شرمنده شدم...
ولی محمدجان نمی دونستم که قراره تو هم یه روز بی کفن تو غربت، پیکرت جا بمونه...
راوی :
#همسر_شهید
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
#خاطرات_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#مهدی_عزیزی
#شهیدم_کن
زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود :
#شهيدم_كن ...
خيلي برايم عجيب بود . بزرگتر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تمام مي شود .
بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم .
مامان #شهدا زنده اند .
سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم : خدايا ! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده .
مي دانستم دنبال #شهادت بود .
هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت .
مهدي همه زندگي ام بود .
شب هاي جمعه مي رفت بهشت زهرا .
صبح هاي جمعه دعاي ندبه اش در بهشت زهرا ترك نمي شد .
مي گفتم خسته مي شي بخواب .
مي گفت مامان آدم با #شهدا صفا مي كند .
به ما هم مي گفت هر چه مي خواهيد از #شهدا بگيريد .
من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت : خدايا شفاي مامان را بده ! من جبران مي كنم.
آخر هم جبران كرد ...
هميشه كه از در خانه داخل مي آمد صدا مي زد
سلام سردار ...
سلام مولا ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#بزرگ_مردان_کوچک
#شهید_مدافع_حرم
#سیدمصطفی_موسوی
وقتی که #مصطفی توی سوریه #شهید شد به مادرش گفتن تیر به سینه ی پسرت خورد و نتونستیم پیکرش رو برگردونیم اما واقعیت این بود که #مصطفی اسیر شده بود .
داعشی ها اون رو توی لاستیک گذاشته بودن بهش گفتن به #اهل_بیت فحاشی کن تا زنده بمونی وقتی که #مصطفی فحاشی نکرد اونو زنده زنده سوزوندن
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#مثل_شهدا
#شجاعت
#شهامت
#شهادت
#شهید_مدافع_حرم
#جبار_عراقی
#شهیدی که یه تنه 6 ساعت جلوی داعش ایستاد
#شهید_عراقی یکی از فرماندهان تیپ استان حماء بود. که در تاریخ سوم آبان سال 1394 در استان حماء به #شهادت رسید.
نزدیک ساعت 12/30 شب به آنها حمله میشود و پدرم به همراه دو نیروی ایرانی و حدود 400 نیروی سوری بودند که بعد از آن حمله تمام نیروهای سوری فرار میکنند.
همرزم پدرم همان ساعت اول زخمی میشود و تا ساعت 6 صبح بیهوش بود . وقتی به هوش میآید متوجه میشود که پدرم در تمام این مدت به تنهایی جنگیده است.
همرزم پدرم تعریف میکند که پدر، او را کول میکند تا از معرکه نجات دهد، در همین حین پدر را هم میزنند و به #شهادت می رسانند .
راوی :
#فرزند_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹@kakamartyr3
همیشه راحت بود
حتی الان که با شهادت رفته
پای روی پایش گذاشته
انگار نه انگار!
نزدیک ترین شهید به تروریست های جبهه النصره در کانال منطقه باشکوی
#شهید_مدافع_حرم
#شهیدعلی حسینی کاهکش🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهید_مدافع_حرم
#عمر_ملازهی
#شهید_اهل_تسنن
#قسمت_اول
#پدر_شهید
بنده اسماعیل ملازهی کارمند بازنشسته اداره راه، اصالتا اهل شهرستان نیکشهر روستای عمری هستم و در این شصت سال هم که از خدا عمر گرفتم در همین شهرستان زندگی کردم. 60 سالم هست و کارمند اداره راه بودم که بازنشسته شدم. همسرم گل بیبی رییسی است که حاصل ازدواجمان شش پسر است به نامهای عمر، عثمان، ابوبکر، علی، احسان و ایمان است که عمر در سوریه حین مبارزه با تکفیری ها به شهادت رسید.
عمر متولد سال 63 بود و در زمان جنگ تحمیلی به دنیا آمد. آن سالها فکر نمی کردم روزی من هم پدر شهید شوم. البته عمر چهار ماه قبل از رفتنش به من گفته بود که می خواهد برود سوریه برای کمک به برادران خودش اما فکر نمیکردم جدی بگوید. روزی که می خواست برود آمد خانه ما برای خداحافظی. اما از ترس اینکه مخالفت کنیم موضوع را نگفت. من خانه نبودم، به مادرش گفته بود مدتی می روم جایی و نیستم.
چند روز بعد برای کاری به چابهار رفته بودم که یکی از دوستانش گفت: عمر اعزام شده تهران برای رفتن به سوریه.
تعجب کردم اما بعد خدا را شکر کردم.
#ادامه_دارد ....
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهید_مدافع_حرم
#عمر_ملازهی
#شهید_اهل_تسنن
#قسمت_دوم
#پدر_شهید
احسان برادر کوچکتر عمر در تهران سرباز بود. عمر یک هفته برای کارهای اعزامش در تهران حضور داشت و به برادرش هم گفته بود دارد می رود. زمانی که رسید سوریه تماس گرفت و به خانمش گفته بود من اینجا اوضاع خوبی ندارم و در محاصره هستیم، ما را حلال کنید، یک هفته بعد هم شهید شد.
احسان و عثمان هنوز عروسی نکرده بودند. عمر که تماس گرفت گفت مراسم عروسی آنها را عقب نیندازید. اما مادرش گفته بود تو نیستی دست و دلم نمی رود به این کار. تا اینکه علی آمد گفت: مادر عمر دست شما را بوسیده (یعنی دیگر بر نمی گردد) از او بگذرید. اما مادرش گفت: نفرین نکن بر میگرده. عمر همیشه با لبخند می گفت بر میگردم، هر درگیری بوده سالم ماندم این بار هم بر می گردم. اما اتفاقا در آن عملیات آخر اولین کسی به شهادت میرسد عمر بوده.
عمر از همه پسرها شیطان تر بود اما وقتی بزرگ شد بسیار آرام برخورد میکرد. در بچگی به قدری آتش میسوزاند که یکبار با چوب خرما و طناب جایی را درست کرده بودم تا سایه باشد بچه ها بازی کنند، اما از عصبانیت طناب را برداشتم و با آن عمر را آویزان کردم.
یکی از همسایه ها آمد وساطتش را کرد آوردمش پایین. آن قدر بچه شیطانی بود که وقتی آمد پایین انگار نه انگار. الان پسرش هم درست مثل خودش است.
روزی که خواستند خبر شهادتش را به ما بدهند تعدادی از سپاه آمدند خانه ما و گفتند پسرتان به خواست خدا شهید شده. وقتی این جمله را شنیدم گفتم: «کل نفس ذائقه الموت» همه یک روز باید برویم و خوشحال بودم که پسرم اینطور رفت و ما هم صاحب شهید شدیم اما دلم هم یک حالی شد. خب بالاخره بچه بسیار برای پدر و مادر عزیز است. بقیه پسرانم را هم حاضرم به سوریه بفرستم و خودشان هم حاضرند اعزام شوند. عمر سپاهی نبود و بسیجی بود، او اولین شهید مدافع حرم اهل سنت است. که 3 آذر 94 به شهادت رسید.
شاید برای بعضی ها سوال باشد که مثلا ما چون سنی هستیم باید جذب طرف مقابل شویم اما هر انسان عاقلی می فهمد آنها دروغگو هستند و چه کسی راست می گوید. مانند جنگ ایران عراق که این جنگ هم مانند همان است. برای دشمن فرق نمیکند بمبی که می اندازد روی سر چه کسی، با چه دین و تفکری و می ریزد. عمر زندگی خوبی با خانوادهاش داشت و از لحاظ مالی هم مشکلی نداشت اما همه اینها را گذاشت و برای هدفش به سوریه رفت.
وقتی ما را بردند دیدار امام خامنه ای خیلی خوشحال شدیم. ایشان برای ما صحبت کردند و گفتند همه باید برای حفظ نظام بکوشیم و حرفهایشان واقعا مرهمی بر دل ما بود. برخوردشان واقعا با ما صمیمی بود. چه چیزی بهتر از اینکه آدم با امامش دیدار داشته باشد.
#ادامه_دارد ...
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهید_مدافع_حرم
#عمر_ملازهی
#شهید_اهل_تسنن
#قسمت_آخر
#برادر_شهید
من در تهران سرباز هستم. عمر وقتی آمده بود اینجا تا اعزام شود به من زنگ زد و گفت: دارم می روم سوریه، بیا برای آخرین بار ببینمت. قبلش مادرم گفته بود برادرت می خواهد بیاید با تو کار دارد. عمر با من در میدان آزادی قرار گذاشت. وقتی رفتم با دو نفر دیگر از دوستانش بسیار خوشحال آنجا بودند. پرسیدم: داری می ری کجا؟ گفت: جنگ. گفتم: اینها هم هستند؟ گفت: اره حدود صد نفر هستیم می رویم از برادرانمان دفاع کنیم. برای ما شیعه و سنی فرقی ندارد همه با هم هستیم. کاملا مشخص بود که کاملا فکرهایشان را برای رفتن کرده اند و می دانند دشمن مقابل ما بحثش شیعه و سنی نیست بلکه همه عوامل آمریکا هستند. می گفت: مهم نیست خون ما اینجا یا سوریه بریزد مهم این است که ما به کمک برادرانمان می رویم.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹
ماجرای مدافع حرم گمنامی که بعد شهادت محل جنازه اش را به دوستانش نشان داد..
🔹️ پدر شهید سید میلاد مصطفوی درباره شهادت پسرش میگوید:
◇ در اوج درگیری بعد از رشادتهای به یادماندنی در ۲۵ مهر ۱۳۹۴ در با اصابت گلوله قناصه به گلویش در جنوب حلب شهید شد و به خواسته قلبیاش رسید اما پیکرش نیامد.
◇ آنقدر آتش دشمن سنگین بود که همرزمانش فقط توانسته بودند پیکرش را چندصد متر عقب بیاورند و در پستویی زیر شاخ و برگ درختان زیتون پنهان کنند.
🔹️ دو سه هفتهای از شهادتش گذشت و خبری از جنازه پسرم نشد.
◇ شنیدم که یکی دو بار رفتند برای انتقال پیکر اما میلاد در جایی که نشان کرده بودند نبود تا اینکه دو شب متوالی به خواب همرزمش میآید و میگوید « دوست داشتم همین جا پیش عمه جانم حضرت زینب(س) بمانم اما بابام خیلی اذیت میشه فقط و فقط به خاطر بابا انشاءالله خیلی زود برمیگردم » و نام و نشان جایی که بود را میدهد.
این خواب راهی شد برای یافتن پیکر سید میلاد اما پیکری بیسر و بیدست و بیپا.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
#به_وقت_حاج_قاسم
🏴 جمعه
🏴 ۱۳ دی ۱۳۹۸
ساعت 👈 ۱:۲۰
ترور 👈 #شهادت😭
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک الْمُشْتَکى، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى اَدْرِکنى اَدْرِکنى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ.
اللهم_عجل_لولیک_فرج
اللهم_ارزقنا_شهاده_فی_سبلیک
اللهم_احفظ_قائدنا_الخامنه_ای
صلی_الله_علیک_یا_مظلوم_یا_عبدالله
اللهم_صلی_علی_فاطمه_و_ابیها_و_بعلها_و_بنیها
اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
سلام_بر_شهیدان_مجید_و_مهدی_زین_الدین
فرمانده_آسمانی_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
من_عاشق_مبارزه_با_اسرائیل_هستم
سلام_بر_شهید_حاضر_و_ناظر_بر_ما
شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
سلام_من_در_جمع_شما_هستم
شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
فرمانده_قاسم_سلیمانی
قدس_خونبهایت_سردار
القدس_درب_الشهداء
حاج_قاسم_سلیمانی
#مکتب_حاج_قاسم
#سبک_زندگی_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#فرهنگ_شهادت
#سردار_سلیمانی
#فاطمیه_سخت
#ضربه_متقابل
#سرباز_ولایت
#حاج_قاسم
#بابا_قاسم
#یا_زهرا
#ظهور
#انتظار
#فرج
#شهادت
#شهدا
#شهید
#سیلی
#ترور
🌹 #سالروز_شهادت 🚩
۱۰ اسفند ۱۳۹۴
سالروز شهادت رزمنده مخلص و باصفای #حزب_الله
مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام
#شهید_احمد_مشلب 💖
♥●•٠·˙کلامی از #شهید :
◥[خـدا، بـہ صاحبالزمـان صبـر دهـد.
زیـــرا او منتـظـر مـاسـت
نہ این ڪہ مـا منتـظـر او بـاشیم.
هـنگـامی میشـود گفت منتظـریـم
ڪہ خـود را اصـلاح ڪـنیم.]◣
#شهدای_مدافع_حرم
#شهید_مدافع_حرم
#شهدای_اسفند_۴۰۱
#شهیدان
#شهدا
هدیه خانواده به حضرت زینب (س)
🔹شهید محمد اسدی همیشه میگفت: غیرتم اجازه رفتن به مرخصی را به من نمیدهد و از حضرت زینب (س) خجالت میکشم که او را تنها بگذارم. به پدرش توصیه میکرد: " پدر جان دیگر از من دل بکنید و من را نذر عمه جانمان زینب (س) کنید. من خمس پنج پسرت هستم. "
🔹مادر شهید اسدی میگوید: شش ماه از رفتنش میگذشت و هر بار که قصه دلتنگی من را میشنید در جوابم میگفت : " شما خودت من را به حضرت زینب (س) هدیه دادی، و نباید هدیهای را که به کسی دادی را پس بگیری ".
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم