💢 #خاکریز_خاطرات ۱۳
🔸رزمندهای که لحظهی شهادت، درس بزرگی به دوستش داد
#متن_خاطره|بدجوری زخمی شده بود.
وقتی رفتم بالای سرش ، دیدم داره نفس نفس میزنه
بهش گفتم: زنده ای؟
گفت: هنوز نه ...
خشکم زد...
تازه فهمیدم چقدر دنیامون با هم فرق داره.
او زنده بودن رو تویِ شهادت می دید و من ...
👤 نام رزمنده در منبع نیامده است
📚منبع: سالنامه شمیم یار ۱۳۹۱
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
___________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهادت #آرامش #دنیا #شهادت_طلبی
💢#خاکریز_خاطرات ۱۶
🔸آقازادهای که امامزمانی بود و نیمهی شعبان شهید شد
#متن_خاطره|جعفر خیلی امام زمانی بود و شبهای چهارشنبه جمکران رفتنش ترک نمیشد... یه شب با همدیگه رفتیم گلزار شهدای قم. جعفر تویِ یه قبر خوابید و بهم گفت: سنگ لَحَد رو بذار....
یکسال و نیم از این قضیه گذشت. ظهرِ نیمهی شعبان تویِ طلائیه خمپاره خورد به سنگر و جعفر شهید شد قبرهایِ زیادی تویِ گلزار شهدایِ قم حفر شده بود، اما پیکرِ جعفر رو دقیقاً توی همون قبری گذاشتند که اون شب توش خوابیده بود. تازه حکمت کارِ جعفر در اون شب رو فهمیدم...
👤خاطره ای از زندگی شهید جعفر احمدی میانجی
[پسر آیت الله احمدی میانجی]
🗣راوی: سردار حاج حسین یکتا
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#آقازاده #نیمه_شعبان #امام_زمان #شهیداحمدی_میانجی #شهدای_قم
💢#خاکریز_خاطرات ۱۷
🔸ثواب گفتنِ مرگ بر آمریکا...
#متن_خاطره|قرار شد با آقا مهدی باکری بریم شناسایی برا پاکسازی منطقه. بعد از خوندن نماز ظهر راه افتادیم بریم سمت هلی کوپترها. توی مسیر دیدم آقا مهدی یک دور تسبیح مرگ بر آمریکا گفت... ایشون می گفت: آقای مشکینی فرمودند که ثوابِ گفتنِ مرگ بر آمریکا کمتر از نماز نیست...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید مهدی باکری
📚منبع: کتاب«به مجنون گفتم زنده بمان» صفحه ۱۰۷
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#استکبارستیزی #مرگ_بر_آمریکا
#شهیدمهدی_باکری #آیتالله_مشکینی
💢#خاکریز_خاطرات ۱۸
🔸روش جالبِ شهید میثمی در امر به معروف کردن...
#متن_خاطره|عبدالله باز هم انگشترش رو بخشیده بود. ازش پرسیدم: این یکی رو به کی دادی؟ گفت: یه بنده خدا انگشترِ طلا دستش بود، و نمیدونست طلا برای مرد حرامه. وقتی انگشترِ طلا رو از دستش در آورد، انگشترِ خودم رو بهش دادم...
👤خاطرهای از روحانی شهید عبدالله میثمی
📚 منبع: یادگاران۵ «کتاب شهیدمیثمی» صفحه ۷۵
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#بی_تفاوت_نباشیم #شهدای_اصفهان
#احکام #امر_به_معروف #شهیدمیثمی
.
💢#خاکریز_خاطرات ۱۹
🔸بیتفاوت نبودن را از این نوجوان شهید بیاموزیم...
#متن_خاطره|بچه که بود، با داداشش رفت خونه همسایه. اونجا رادیو روشن بود و صدای ترانهاش بلند... محمودرضا رفت تا رادیو رو خاموش کنه، اما قدش نرسید. با همون شیرینزبونی کودکانه به همسایه گفت: فاطمه خانوم! میخوای خدا شما رو جهنمی کنه؟ همسایه پرسید: چرا جهنمی کنه؟ محمودرضا گفت: چون ترانه رو خاموش نمی کنید...
👤خاطرهای از کودکی شهید محمودرضا وطنخواه
📚 منبع: کتاب سیره دریادلان۲
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#موسیقی #بی_تفاوت_نبودن #امر_به_معروف #نوجوان_شهید #شهیدوطن_خواه #شهدای_یزد
💢#خاکریز_خاطرات ۲۰
🔸این دقتها شهادت را رقم میزند...
#متن_خاطره|هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستنِ مغازه کرد. میگفت: کار کردن وقتِ نماز برکت نداره؛ بریم مسجد، بعد که برگشتیم خودم همهی کارها رو میکنم؛ اینجوری پولی که در میارین دیگه شبههای نداره وآدم رو به یه جایی میرسونه...
.
👤خاطرهای از زندگی نوجوان شهید عطاءالله اکبری
📚منبع: کتاب سیرهی دریادلان ۲
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
______________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#نماز_اول_وقت #مسجد #امر_به_معروف #شهیداکبری #نوجوان_شهید #شهدای_مرکزی
💢#خاکریز_خاطرات ۲۱
🔸وظیفهی ما فقط جبهه رفتن نیست...
#متن_خاطره|تویِ ساختمانِ سپاه چند برادرِ پاسدار دیدم. حاجعلی هم داشت براشون حرف میزد. میگفت: بچهها! وظیفهی ما فقط جبههرفتن نیست، وظیفهی اصلیِ ما امر به معروف و نهی از منکر کردنه. وقتی میایم مرخصی نباید بنشینیم تویِ خونه و وضعِ شهر اینجوری باشه؛ بیاید بریم توی شهر و امر به معروف کنیم... از اون روز به بعد بچهها وقتی مییومدند مرخصی، توی سطحِ شهر امر به معروف و نهی از منکر میکردند...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید علی قوچانی
📚منبع: کتاب سیرهی دریادلان ۲
#بی_تفاوت_نبودن #تکلیف_گرایی #امر_به_معروف #شهیدقوچانی #شهدای_اصفهان
💢#خاکریز_خاطرات ۲۲
🔸من رو بذار و برو؛ امام زمان(عج) رو به رویم نشسته...
#متن_خاطره|در فاصلۀ چندمتری، با بعثیها درگیر شدیم. کاظم روی تپه بود که زخمی شد. رفتم کنارش و دیدم خونِ زیادی ازش رفته. خواستم بلندش کنم که بهم گفت: من رو اینجا بذار و برو... بهش گفتم: تو رو میرسونم بیمارستان ... اما کاظم گفت: آقا امام زمان(عج) رو به رویم نشسته... بعد هم آرام گفت: السلام علیک یا امام زمان(عج) و پر کشید...
.
👤خاطرهای از زندگی سردار شهیدکاظم خائف
📚منبع: کتاب افلاکیان، صفحه ۱۷۸
●واژهیاب:
#امام_زمان #شهادت #شهیدخائف #شهدای_خراسان_جنوبی
💢#خاکریز_خاطرات ۲۳
🔸حضرتآقا فرمودند: بچه حزباللهیها باید زیاد بچه داشته باشند...
#متن_خاطره|همسر سردار شهید حاجهادی کجباف (از شهدای مدافعحرم حضـرتزینب سلاماللهعلیها) نقل میکنند: در دیداری که با مقاممعظمرهبری داشتیم، آقا از پسرم پرسیدند: آقا محمد ازدواج کردی؟ بچه داری؟ پسرم جواب داد: بله! یک فرزند دارم... حضرت آقا فرمودند: چرا یکی؟!!! بچه حزباللهیها باید زیاد بچه داشته باشند.
📚منبع: نشریه خط حزبالله ( پایگاه اینترنتی مقام معظم رهبری)
🔰●واژهیاب:
#شهیدکجباف #امام_خامنهای #افزایش_جمعیت #فرزندآوری #شهدای_اهواز #مدافع_حرم
#خاکریزخاطرات ۶۳
🔸 مثل شهید ساعتیان دیگران را دوست داشته باشیم...
#متن_خاطره|شبهای قبل از عملیات گاهی سرمای هوا به ۳۰ درجه زیر صفر هم میرسید. طوریکه قطرات آبِ وضو روی دست و صورتمون یخ میبست. یادم هست محمودرضا نیمههای شب بلند میشد و کفش بچهها رو که بیرون چادر مونده بود، روی چراغِ والر گرم میکرد و میگذاشت کنارشون... یا به چادرها سر میزد و هر کسی پتو از رویش کنار زده شده بود؛ دوباره میکشید رویش... نزدیک اذانِ صبح کتریهای خالی رو پُر از آب میکرد و میگذاشت روی چراغها تا بچهها برای وضو، آب گرم داشته باشند.
👤خاطرهای از زندگی طلبه شهید محمودرضا ساعتیان
📚منبع: بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاعمقدس یزد
🗣 راوی: سردار حسین سلطانی
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
__________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهیدساعتیان #بیتفاوت_نبودن #کمک_به_دیگران #دستگیری #شهدای_یزد #خاکریز_خاطرات #خدمت_به_مردم
#خاکریزخاطرات ۶۴
🔸 جناب سرهنگ در مقابل جنایتی که کومله بر سر فرزندش آورد، چه کرد
#متن_خاطره|کومله میخواست کاری کنه که سرهنگ از مهاباد بره. واسه همین نوزادش رو دزدیدند و سر از تنش جدا کردند. بعد پیکرِ نـوزاد رو همراه با نامه ای فرستادند درِ خونهاش . سرهنگ تا پیکرِ بی سرِ نوزادش رو دید، با چشمانی اشکبار گفت: خدایا قربانیِ اصغرم رو قبول کن ... بعد هم صداش رو صاف کرد و گفت: ضد انقلاب بداند یک قدم هم عقب نشینی نخواهم کرد...
👤 نام این سرهنگعزیز در منبع نیامده و عکس تزئینی است
📚منبع: کتاب سرداران بیسر، صفحه۲۵
#علی_اصغر #کربلا #کومله #استقامت #تقوا #اسلام #مقاومت #خاکریز_خاطرات #خدمت_به_مردم
#خاکریزخاطرات ۶۵
🔸 احترام به پدر و مادر یعنی این...
#متن_خاطره| نوجوان که بود؛ یه روز اومد نشست کنارِ مادر. آرام و سر به زیر گفت: مادر! پارگیِ شلوارم خیلی زیاد شده ، تویِ مدرسه ... لحظاتی مکث کرد و ادامه داد: اگه به بابا فشار نمیاد بگین یه شلوار برام بخره...
پدرش میگفت: محمدجواد خیلی محجوب بود، مواظب بود چیزی نخواهد که در توانمون نباشه...
👤خاطرهای از نوجوانی طلبهی شهید محمدجواد باهنر
📚منبع: کتاب هنرِ آسمان ، صفحه ۱۱
●واژهیاب:
#حیا #ادب #احترام_به_والدین #شهیدباهنر #خاکریز_خاطرات #شهدای_طلبه