eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
80.7هزار عکس
15.8هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
14.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 منوچهر بهم گفت: بهتره انقلاب رو بسپارید به ما؛ برید عروسک‌بازی کنید😄 روایتی بسیار زیبا از اولین دیدار شهید مُدق و همسرش در دلِ تظاهرات علیه شاه 🔸۲ آذر؛ سالگرد شهادت جانباز شهید منوچهر مُدق گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
12.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فشنگِ دوشکا رو برده بودم برا ژ۳😄 منوچهر تا دید؛ محکم زد توی پیشونی‌اش😁 ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
10.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فکر نمی‌کردم دیگه منوچهر رو ببینم؛ غافل از اینکه پسرِ همسایه‌مونه... تا بهش گفتم لیاقتِ شهادت نداری؛ وسطِ خیابون زد روی ترمز ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
13.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت عاشقانه‌ی روزهای قبل از شهادت جانباز شیمیایی منوچهر مُدق از زبان همسرش از اینکه این کلیپ اشک‌تون رو جاری می‌کنه؛ عذرخواهی می‌کنم... دعامون کنین 🔸۲ آذر؛ سالروز شهادت جانباز شیمیایی منوچهر مُدق گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
چند برش از زندگی اولین طلبه‌ی شهیده؛ فهیمه‌ سیاری 🌼 |بعنوان دوستی که سالها باهاش زندگی کردم؛ اصلی‌ترین ویژگی‌های اخلاقیش رو سه چیز می‌دونم: ۱. انس و علاقه‌ی شدید به قرآن ۲. احترام ویژه به مادر و پدر ۳. دلبستگی عجیب به نمازشب 🌼 |بسيار باسليقه و منظم بود. طرز لباس پوشيدن و رعايت متناسب رنگ او واقعاً چشم‌نواز بود. حتی يکبار هم نديدم لباسی بپوشه که لکه‌ای يا چروکی داشته باشه، یا رنگاشون با هم تناسب نداره. ميز غذا رو که می‌چيديم، اگه فصلی بود که توی باغچه گل بود، حتماً يه شاخه گل سر ميز میذاشت و اگه فصل گل نبود، از گل‌هایی که لایِ کتابش خشک کرده بود، استفاده می‌کرد. 🌼 |قرار بود فرح پهلوی برا بازدید از دانش‌آموزان به مدرسه بیاد، گفته بودند هر دختری که حجابش رو برنداره یا توی این مراسم شرکت نکنه، از نمره‌ی انضباطش کم؛ یا اخراج میشه. فهیمه اون روز مدرسه نرفت و گفت: من به هیچ قیمتی در این مراسم شرکت نمی‌کنم، حتی اگه اخراجم کنند 🌼 |هر نمازی ازش می‌دیدیم با گریه همراه بود. همین حالاتش بود که سبکبالش کرد و خون‌بهایش شد خدا 🌼 |شب دیدم رفته روی پشت‌بام خوابیده. گفتم: اتاق گرم و نرم رو رها کردی و اومدی اینجا خوابیدی؟ کدوم آدم عاقلی میاد توی این سرما با این پتوی نخ‌نما بخوابه؟ دستم رو گرفت و گفت: من نمی‌تونم جای گرم و نرم بخوابم، وقتی برادرانم دارند توی سنگرها، در سرما و برف و بوران نگهبانی میدن 📚برگرفته از کتاب پرنده‌ای در عرش 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ● واژه‌یاب:
۹۶ 🔸استدلال بانوی شهیده برای رفتن به میدان جنگ در برابر آیت‌الله قدوسی |تصمیم گرفت بره کردستان. به دوستش گفت: حالا دیگه خیالم راحته که از دور شاهد محرومیت کردستان نیستم و خودم هم در جریان جنگ قرار می گیرم... آیت‌الله قدوسی که از اساتیدش بود؛ با رفتنش مخالفت کرد و گفت: دخترم! راضی نیستم به این سفر بری؛ حیفه که درس رو رها کنی و ازش دور بیفتی. فهیمه هم در جواب ایشون گفت: شما به جای شهادت چه چیزی به من می‌دهید؟ آیت‌الله قدوسی سکوت کرد و فهیمه دوباره سوالش رو تکرار کرد. اینبار ایشون از جا بلند شد و گفت: برو دخترم خیر پیش. إن‌شاءالله سفرت بی‌خطر باشه... فهیمه رفت و به آرزویش که شهادت بود؛ رسید 👤خاطره‌ای از طلبه‌ی زندگی شهیده فهیمه سیّاری 📚منبع: کتاب “پرنده‌ای در عرش” به نقل از مادر شهیده 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی _______________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
13.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخ دندان‌شکنِ آسد مصطفی به بنی‌صدر اسلحه‌هامون رو هم بگیری؛ با مشت و چوب و چماق از کشورمون دفاع می‌کنیم 🔸 ۱۹ آذر؛ سالروز شهادت سیدمصطفی ادب‌دوست گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
🔅 ۴۴ 🌺 شهید غلامعلی پیچک: |خدا کند که حکومت سرنگون گردد، اما منحرف نگردد. چون انحراف، خیانت به خون شهداست. بگذارید بگویند حکومت دیگری هم به جز حکومت علی (ع) بود به نام خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمی هراسیم؛ بلکه از انحراف می ترسیم. 🔰دانلود کنید:دریافت چراغ‌راه(۴۴) با کیفیت اصلی 🔸 ۲۰ آذر؛ سالگرد شهادت غلامعلی پیچک گرامی‌باد _______________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
🔸چند بُرش از زندگی نخبه‌ی شهید سیروس مهدی‌پور 🌼 |بخاطر هوش بالایی که داشت، دو سال زودتر رفت مدرسه، دیپلم ریاضی رو از مدرسه دارالفنون با معدل بالا گرفت و چون معلمی رو دوست داشت، همون سال تربیت معلم قبول شد. 🌼 |معلم که شد، تدریس توی همه‌ی راه‌های دور رو میدادن به او. شاید چون جثه‌اش قوی و درشت بود، با خودشون می‌گفتند: این از پَسِش بر میاد. البته سیروس اعتراضی نسبت به دوری و سختی راه نمی‌کرد. می گفت: مامان! توی مدرسه هر چه بچه تنبل و قلدره و کسی حریفشون نمیشه، دادند به من. بعد از مدتی سیروس همشون رو درس‌خوان کرد. 🌼 |وقتی دانش‌آموزاش یه نمره از بار قبل بیشتر می‌گرفتند، براشون هدیه می‌خرید؛ حتی اگه بار قبل ۵ گرفته بودند و امتحان بعدی ۶ می‌گرفتند، با هدیه دادن تشویقشون می‌کرد. می‌گفت: این کارم باعث میشه تلاش کنن نمره‌شون بکشه بالای ده... 🌼 |چندبار گفتم: سیروس جان! زن بگیر، دلِ من و پدرت رو شاد کن. ‌می‌گفت: تا جنگ تموم نشه، نمی‌تونم ازدواج کنم. من نمی‌تونم زنم رو ول کنم برم جبهه، فکرم راحت نیست، ذهنم درگیرش میشه. 🌼 |بعد از شهادتش توی منطقه و محله، کوچه‌ای بنامِ سیروس نشد. به والدینش گفتم: بخاطر این مساله ناراحت نیستید؟ مادرش گفت: ما سیروس رو برا این ندادیم تا خیابان به اسمش کنند. 🌼 |غصه‌ام بود که زن نگرفته شهید شد. تا اینکه خواب دیدم توی بهشت کنار همسرش نشسته. همسایه‌ها هم چندبار توی خواب همسر بهشتی‌اش رو دیده‌اند. 🔸۲۴ آذر؛ سالگرد شهادت سیروس مهدی‌پور گرامی‌باد
۱۰۳ 🔸به فکرِ جانِ بچه‌ها؛ حتی بعد از شهادت... |بعد از شهادتش؛ توی محله‌ای‌ که مدتی اونجا تحصیل‌ کرده بود، مدرسه‌ای رو به نامش کردند. یه شبِ بارونی اومد به خوابِ مدیر مدرسه و بهش گفت: پاشو برو مدرسه! مدیر از خواب پرید و دید هوا هنوز تاریکه. برا همین اعتنا نکرد و مجدد خوابید. اما باز سیروس به خوابش اومد و گفت: من سیروس مهدی پور هستم که مدرسه‌تون به نامم هست. بلند شو تا بچه‌ها نیومدند، برو مدرسه! خلاصه این اتفاق سه چهار مرتبه تکرار شد و با اینکه هوا هنوز کاملاً روشن نشده بود، مدیر راه افتاد سمت مدرسه. وقتی وارد مدرسه شد، دید یه چاه عمیق وسط حیاط ایجاد شده و فقط یه لایه‌ی نازک آسفالت دورش رو گرفته... تازه حکمت اصرار شهید توی خوابش رو فهمید 👤خاطره‌ای از زندگی معلّم شهید سیروس مهدی‌پور 📚 منبع: خبرگزاری حوزه به نقل از خانواده‌ی شهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی _____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
🔸چند بُرش از زندگی عارف شهید علیرضا شهبازی 🌼 |هر پنجشنبه غسل می‌کرد، وضو می‌گرفت و با موتورش می‌رفت بهشت زهرا. عکس شهدا رو هم به دیوار اتاقش زده بود و می‌گفت: هر چه می‌خواید از شهدا بخواید. 🌼 |بعضی شبها به سفارش پدرش می‌رفتم طبقه‌ی بالا تا چیزی بندازم رویش و سرما نخوره، اما می‌دیدم عبا انداخته روی دوشش و با گریه به درگاه خدا و شهدا التماس می‌کنه. ازش می‌پرسیدم: چرا اینطور گریه می‌کنی مادر؟ می‌گفت: من هر شب با شهدا حرف می‌زنم، اونا قول دادند منو هم ببرند. 🌼 |یه بار وقتی ازش پرسیدم: چطوری توی تفحص شهید پیدا می‌کنید؟، گفت: روزه می‌گیریم، نماز شب و زیارت عاشورا می‌خونیم و متوسل میشیم تا بتونیم شهیدی رو پیدا کنیم. 🌼 |علیرضا همین‌جایی که مزارش قرار داره، چهل شب‌ نماز خواند و دوست داشت اگه شهید شد، مزارش در کنار شهدای گمنام باشه. 🌼 |ساعت ۱۲شب بود، وقتی خواستم از اتاق برم بیرون، یهو نور زیبایی جلوی پاهام افتاد و خاموش شد. هراسان دویدم داخل و به پدرش گفتم: حاج‌آقا! علیرضا یا شهید شده یا شهید میشه؛ چون من نوری رو دیدم... وقتی هم خوابیدم، علیرضا رو در عالم خواب دیدم که توی خونه دراز کشیده بود. تعداد زیادی کبوتر هم از راه هواکش اومده بودند داخل. توی خواب به علیرضا گفتم: بذار کبوترها رو بیرون کنم. اما ایشون گفت: نه مادر! اینا کبوترهای امام رضا(ع) هستند، نباید بیرونشون کنیم... فردای دیدنِ این خواب بود که روز خبر شهادتش رسید 🔸۲۶ آذر؛ سالگرد شهادت علیرضا شهبازی گرامی‌باد ●واژه‌یاب:
4.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از مسافرکشی تا وزیر نفت شدن... روایتی کوتاه از زندگی شهیدی که امام‌خامنه‌ای او را "وزیر غریب" نامید 🔸 ۲۹ آذر؛ بازگشت پیکر؛ و روز تجلیل از شهید محمدجواد تندگویان گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب: